دنیای اقتصاد نوشت:
سیوسومین دوره جشنواره فیلم فجر در شرایطی برگزار
میشود که امسال در همه بخشهای جشنواره، فیلمهای قابلتاملی روی پرده
رفتهاند. این دوره از جشنواره تا امروز از نیمه گذشته است و دیگر میشود
پیشبینی کرد که کدام فیلمها در سال آینده با استقبال مخاطبان روبهرو
خواهند شد.
احتمال فروش بالای پنج میلیارد تومان
در
این پنج روز به نظر میرسد تنها دو فیلم به این رقم فروش چند میلیارد
تومان برسند. «عصر یخبندان» ساخته مصطفی کیایی و «رخدیوانه» به کارگردانی
ابوالحسن داوودی. «عصر یخبندان» در ادامه فیلمهای قبلی مصطفی کیایی- خط
ویژه، ضدگلوله و بعدازظهر سگیسگی- که قصد داشتند با مخاطب عام ارتباط
بگیرند و آنها را به سالن سینما بکشانند، میخواهد کاری کند که تماشاگر دست
توی جیبش بکند و بلیت بخرد و به سالن تاریک سینما برود و زمان فراغتش را
به جای اینکه پای سریالهای ترکیهای بنشیند، بیاید و «عصر یخبندان» را
ببیند. اینبار اما کیایی جوان دست به تجربهای هم در فرم زده است که ممکن
است تماشاگر را در ابتدا اندکی پس بزند، اما وقتی گره ماجرا در ذهن تماشاگر
باز شود و این فرم جدید را کشف کند، اتفاقا از آن لذت هم خواهد برد.
سینمای بدنه که بسیاری با لحن منفی از آن نام میبرند، در «عصر یخبندان» به
درستترین شکل ممکن اجرا شده است و جسارت مصطفی کیایی در فیلمش نشان
میدهد او میخواهد از این شکل فرمی استفاده کند و ذائقه تماشاگر را هم
اندکی، فقط اندکی تغییر دهد. این بزرگترین حسن فیلمسازی است که متکی به
تماشاگر ایرانی است، نه هیچ تماشاگری از هیچ نقطه دیگری از این کره خاکی.
«رخ دیوانه» فیلم دیگر این دستهبندی از دیدگاه مخاطبان و منتقدان تا اینجا
درستترین فیلم جشنواره
۳۳ است. با قصهای که مستقیم با جوانان ارتباط
میگیرد و آنها را درگیر خود میکند. داوودی پس از تجربه توقیف شده
«زادبوم» ۶ سال صبر کرد تا با فیلمی به سینمای ایران بازگردد که نشان دهد
میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. «رخ دیوانه» معاصرترین فیلم جشنواره
فجر است. قصهای درگیرکننده و پرچالش و فضایی معمایی و پرتعلیق که تا آخر
تماشاگر را روی صندلیاش میخکوب میکند. فیلم ابوالحسن داوودی آینه جامعه
در این سالهای پر تنش شده است. جوانانی که دلخوشیشان شده است شبکههای
اجتماعی داخل آن.پس میشود با قصه آنها درگیر شد و از سینمایی که داوودی
خلق کرده است، لذت برد.
احتمال فروش بین سه تا پنج میلیارد تومان.
میشود
حدس زد که سه فیلم در این دستهبندی جای بگیرند: خانه دختر (شهرام
شاهحسینی)، شکاف (کیارش اسدیزاده) و دوران عاشقی (علیرضا رئیسیان). شاید
برای سینمای ایران این رقم، در حال حاضر رقمی معمولی برای فروش باشد و
انتظار میرفت از جمع ۲۵ فیلم نمایش داده شده در این پنج روز فیلمهای
بیشتری به این رقم معمولی دست پیدا کنند اما با توجه به فضایی که در
فیلمها حاکم بود این سه فیلم شاید بتوانند این میزان از فروش را به خود
اختصاص دهند.
«خانه دختر» با موضوع حساسیت برانگیزش و بازیگرانی که در
فیلم حضور دارند مثل پگاه آهنگرانی، باران کوثری و رعنا آزادی ور میتواند
پتانسیل بالایی برای پرفروش شدن داشته باشد. موضوع فیلم اما این احتمال را
هم تقویت میکند که نمایش عمومی آن با مشکل مواجه شود. «شکاف» هم موضوع به
روز و حساسیت برانگیزی دارد و اجرای کار بسیار درستتر از فیلمنامهاش
درآمده است.اما با وجود پارسا پیروزفر، سحر دولتشاهی، هانیه توسلی و بابک
حمیدیان و سبک کارگردانیای که به سندروم اصغر فرهادی در سینمای ایران
مشهور شده، احتمال میرود استقبالی بین سه تا پنج میلیارد تومان فروش برایش
محتمل باشد. بیش از این دیگر به سیستم تبلیغات قوی علی سرتیپی و منیژه
حکمت (تهیهکنندگان فیلم) باز میگردد.
«دوران عاشقی» هم با لیلا حاتمی و شهاب حسینی به اضافه یک
فرهاد
اصلانی همیشه خوب میتواند تماشاگر را به سالن سینما بکشاند. قصه حساسیت
برانگیز کار هم نشان از ریزبینی رئیسیان دارد که نمیخواست حالا که بعد از
چند سال به این سینما بازگشته است خنثی و بی خاصیت باشد. چقدر توانسته یا
نه را باید تماشاگر قضاوت کند.
احتمال فروش بین یک تا سه میلیارد تومان
در
این دستهبندی فیلمهای بیشتری جای میگیرد. خداحافظی طولانی(فرزاد
موتمن)، ارغوان(امید بنکدار، کیوان علیمحمدی)، این سیب هم برای تو (سیروس
الوند)، مرگ ماهی (روحالله حجازی) و اعترافات ذهن خطرناک من(هومن سیدی).
این دسته به جز فیلم سیروس الوند همه فیلمهایی است که به شاخه روشنفکری
سینما تعلق دارد، پس اینکه این نوع فیلمها میتوانند تماشاگر را هم لحاظ
کنند و خود را از دایره تماشاگر بیرون میکشند، خود مزیت بسیار مهمی است.
«خداحافظی طولانی» از معدود فیلمهایی است که سعی کرده قصهاش را درست
تعریف کند و نمیخواهد از دایره ژانر خارج شود. فرزاد موتمن در اینجا نیز
علاقهمندی خودش را به ساختن فیلمهای کوچک در قاعده ژانر تایید کرد و نشان
داد هنوز میتوان به او امیدوار بود. «ارغوان» و «مرگماهی» اما در برخورد
با تماشاگر پیچیدگی بیشتری دارد و تماشاگر باید سعی کند تا با فیلم ارتباط
بگیرد. فیلمهای سخت فهمی که نشان از ایده آلیست بودن فیلمسازانش دارد.در
این زمینه «اعترافات ذهن خطرناک من» گوی سبقت را از فیلمهای دیگر ربوده
است. فیلم حال و هوایی سوررئال دارد، اما کارگردانی و صحنه پردازی و
بازیهای درستی دارد. به همین دلیل هم میشود به آن امیدوار بود. «این سیب
هم برای تو» که دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد. فیلمی متعلق به سینمای
بدنه از نوع همیشگیاش، که با فیلمهای خوب الوند فرسنگها فاصله دارد.