به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، «شکاف» بار دیگر تفاوت فیلمی سیاهنما و فیلم تلخ و دردمند اجتماعی را نشان میدهد. کارگردان جوانی که در نخستین تجربه فیلمسازی خود جامعهای را نشان میدهد که در آن همه مردان خیانتپیشه و هیولا هستند و همه زنان ستمدیده و رنج کشیده، این بار با عبرت از سرنوشت فیلم قبل خود اثری ساخته که اگرچه تلخ است و این تلخی مثل سایه سنگینی تا پایان فیلم همراه مخاطب میماند؛ اما خوشبختانه شاهد سیاهنمایی نیستیم.
به جرات میتوان گفت شاید جزو معدود دفعاتی باشد که ممیزی توانسته فیلمی را از فروپاشی کامل نجات دهد و سازنده آن با تفکر دوباره اثری اجتماعی بسازد که موضوعی روز را نه تنها با پرداختی مناسب روایت میکند بلکه تلخی اثر نیز نه به عنوان عنصری بازدارنده بلکه به عنوان موتور محرک اثری که به موضوع طلاق و فروپاشی خانواده میپردازد،کارکرد پیدا میکند.
اسدیزاده در «شکاف» اثر اجتماعی سرپا و پویایی ساخته که دو موضوع محوری را نشان میدهد. طلاق و تبعات سهمگین آن دیگری ترس از مسولیت؛ مخاطب در این اثر با دو خانواده که از دوستان نزدیک هم هستند مواجه است که یک خانواده به دلیل طلاق در فروپاشی کامل به سر میبرد و دیگری زوج جوانی هستند که وجود بچه حداقل تغییری که در زندگی آنها میتواند ایجاد کند زنده ماندن مادر است اما مادر هنوز توانایی پذیرش بار مسولیت را ندارد، و فیلمساز با پرداخت منطقی این دو قصه اثری را ساخته که اگرچه به سبب ماهیت موضوعی آن بسیار تلخ و گزنده است اما به خوبی توانسته از لبه تیز سیاه نمایی جان سالم به در ببرد.
بدون شک دیدن «شکاف» یک تلنگر مهم به مخاطب است و اگر در میان مخاطبین این فیلم کسانی وجود داشته باشند که در آستانه طلاق قرار دارند این فیلم میتواند آینه خوبی باشد برای آنچه آینده انتظارشان را میکشد؛ فروپاشی. شاید در بسیاری از مواقع طلاق اگرچه آخرین راه حل است اما برای پایان یک زندگی بحرانی بهترین راه حل نیز محسوب میشود اما برای زوجی که فیلمساز برای روایت خود انتخاب کرده، به دلیل آنکه این ازدواج از اساس بر اساس عشق و علاقه نبوده است(دیالوگی که نسیم به سارا) میگوید بلکه بچه دار شدن نیز تنها براساس جبر اجتماعی بوده است(گذراندن دوران خدمت سربازی فرهاد در شهر محل زندگی) و اصلی ترین قربانی این موضوع نیز فرزند آنها (ایلیا) که اولین قربانی یک زندگی تباه میشود.
فیلمساز در قصه اول خود به سهمگین بودن تبعات طلاق میپردازد و در روایت تلخ و گزنده به مخاطب نشان میدهد که اولین قربانی چنین انتخاب غلطی فرزند خانواده است؛ فرزندی که پدر و مادر از وجود بیماری او خبر ندارند و در آخر نیز قربانی خودخواهی پدر و مادری میشود که برای رهایی از آن زندگی مشترک ناخوشایند حتی نمیتوانند به درستی از فرزند خردسال خود محافظت کنند.
در قصه دوم که موازی با قصه اول روایت میشود، فیلمساز داستان زندگی سارا و پیمان را نشان میدهد که زندگی آرام و عاشقانهای را با هم سپری میکنند اما یک بیماری آنها را در معرض انتخابی بزرگ قرار میدهد، آنها یا باید برای رهایی سارا از توده خطرناکی که در رحم او بوجود آمده بچهدار شوند و یا این بیماری میتواند منجر به مرگ سارا شود و نیز آغاز ماجرای قصه پر کششی است که خود قابلیت تبدیل شدن به فیلمی مجزا را داشت اما فیلمساز برای تکمیل پازل فیلم اجتماعی خود قصه این زوج را در کنار قصه نسیم،فرهاد و ایلیا روایت میکند تا بگوید فروپاشی یک زندگی نه تنها ممکن است آینده فرزند آن خانواده را تباه کند، بلکه به نابودی زندگی اطرافیان نیز می تواند منجر شود.
به هر ترتیب با وجود اینکه فیلمنامه «شکاف» در برخی مواقع پرداخت خوبی ندارد و حتی برخی پلان های ضائد در فیلم مشاهده میشود که این مشکل در قیلم اول اسدیزاده نیز به چشم میآمد اما در مجموع اثر اجتماعی قابل باوری است که توانسته موضوع روز اجتماعی و مبتلا به بسیاری را افراد را با پرداختی مناسب روایت کند.