به گزارش پایگاه 598 به نقل از ديپلماسي ايراني، "ديويد ايگناتيوس (David Ignatius)" فرزند يک خانواده ارمني است که در سال
1920 ميلادي به کشور آمريکا مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده است. وي يکي از
افراد شاخص لابي ارامنه در آمريکا نيز به شمار ميآيد که با مقالاتي که
عليه ترکيه به رشته تحرير درآورده شناخته ميشود.
چه بر سر دولت مورد
حمايت ايالات متحده در يمن آمد و عمليات هاي ضد تروريسم عليه خطرناک ترين
شاخه القاعده در آنجا چه سرانجامي خواهند داشت؟ هر دو سوال پاسخ هاي
ناخوشايندي دارند.
همين سپتامبر گذشته بود که اوباما يمن را به عنوان
کشوري اعلام کرد که امريکا در آنجا "باموفقيت" "تروريست هايي را که ما
[امريکا] را تهديد مي کردند سرکوب و از شرکاي خود در خط مقدم مبارزه حمايت
کرد." برخي از مقامات دولت نگران اين بودند که رجزخواني اوباما مايه دردسر
وي شود؛ پيش بيني آنها درست بود، تنها يک هفته بعد از سخنراني آقاي رئيس
جمهور نيروهاي شيعه جنبش حوثي صنعا، پايتخت يمن را به تصرف خود در آوردند.
هفته
گذشته بود که عبده ربه منصور هادي، رئيس جمهور، پس از چهار ماه فشار بي
وقفه حوثي ها و با فروپاشي ارتش يمن از قدرت کناره گيري کرد. يمن هم تبديل
به تکه اي ديگر از خاورميانه از هم فروپاشيده شد. دو نيروي بسيار قدرتمند
جنبش حوثي که مورد حمايت ايران است و شاخه شبه جزيره عرب القاعده هر دو به
شدت ضد امريکايي هستند.
آنچه در يمن رخ داده است با داستان ديگر کشورهاي
عرب که انقلاب "بهار عربي" لرزه بر اندام آنها انداخت تفاوت زيادي ندارد.
ارتش هايي که زمان حکومت هاي استبدادي بسيار قدرتمند به نظر مي رسيدند در
برابر شورش هاي مردمي خرد شدند. نه دخالت نظامي امريکا و نه عقب نشيني اين
کشور هيچ کدام کمکي به اين فرايند نکرد. نتيجه کاملا روشن است اما ما گاهي
اوقات از آن غافل مي شويم: اين تاريخ توسط اعراب نوشته مي شود نه خارجي ها.
کمک خارجي مي تواند به دولت هاي قدرتمند کمک کند نه دولت هاي شکننده.
يمن
شبيه جايي است که امريکا درس هايي از حمله فاجعه آميز سال 2003 در آن
گرفته باشد. ايالات متحده مي خواست که ديکتاتور فاسدي به نام علي عبدالله
صالح را حذف کند اما توافق فوريه 2012 براي به قدرت رساندن هادي توسط قدرت
هاي منطقه شوراي همکاري خليج [فارس] شکل گرفت. واشنگتن پيشنهاد کمک نظامي
را ارائه داد اما در حد حضور چندين تن از نيروهاي ويژه نه به سبک اشغال
نظامي که در عراق رخ داد. ايالات متحده به دنبال مصالحه از طريق "گفتگوهاي
ملي" و فرايند قانون اساسي مورد حمايت سازمان ملل است.
اين ايده ها همه
خوب بودند اما نتيجه همانند کشورهاي ضعيف ديگر بود. اميدها براي گفتگو در
مقابل واقعيت هايي مانند حکومت داري ضعيف، رابطه گرايي و دهه ها دشمني قومي
و قبيله اي رنگ باخت.
دنيس مک دانو، رئيس کارکنان کاخ سفيد روز شنبه
عمق نا اميدي دولت را نشان داد؛ وي گفت: "ما نمي توانيم در جايي مثل يمن يا
سوريه به اميد اين که مسئول پايان دادن به اين هرج و مرج باشيم به يک
نيروي اشغالگر تبديل شويم."
حالا که شريک يمني ما فروپاشيده است چه
اتفاقي براي تلاش هاي ضد تروريسم امريکا مي افتد؟ پاسخ اين است که امريکا
به "اقدام مستقيم" تکيه خواهد کرد؛ و اين به معناي استفاده از حملات
پهپادها است حتي در صورتي که موافقت دولت کشور ميزبان را هم نداشته باشيم.
نيروهاي ويژه امريکا هنور درون واحدهاي ويژه يمني بيرون از پايتخت مستقر
هستند. اما با کاهش ميزان جريان اطلاعاتي براي تغذيه پهپادها، کاهش دقت هدف
گيري اجتناب ناپذير است و در نتيجه خطر کشتن غيرنظاميان بي گناه بيشتر
است.
استراتژي دولت همان طور که به نظر عجيب مي رسد تقريبا همين است:
مقامات امريکايي به درستي بر اين باور هستند که يک پيشرفت واقعي در يمن
بدون دولتي که با اقليت حوثي کنار آمده باشد غير ممکن است. بنابراين آنها
به دنبال گفت وگو، يک دولت فراگير و يک قانون اساسي جديد هستند. بنابراين
در کوتاه مدت سياست در خاورميانه از يکي از همان اصل غير اخلاقي نشات مي
گيرد: امريکايي ها و حوثي ها هر دو از القاعده متنفر هستند پس بنابراين مي
توانند با يکديگر همکاري کنند.
چه درس هاي از اين رنگ باختن اميدها براي
ثبات يمن مي توان گرفت؟ پيشنهاد من به آنها پاسخي است از تحليلگران رند که
معتقدند استراتژي امريکا براي همکاري امنيتي در کشورهاي ضعيف عربي کارساز
نيست.
اين يافته هاي ناراحت کننده در گزارش اخير ارتش با عنوان "ارزيابي
همکاري امنيتي به عنوان ابزاري پيشگيرانه" منتشر شده است. رند با آناليز
اطلاعات از 107 کشور از سال 1991 تا 2008 به اين نتيجه رسيده است که همکاري
امنيتي "با کاهش شکنندگي در کشورهايي که پيش از اين درجات بالايي از
شکنندگي را تجربه کرده بودند رابطه اي ندارد." رند همچنين به اين نتيجه
رسيده است که چنين کمک هايي "براي دفع بي ثباتي کافي نيست،" چرا که اين
کشورهاي ضعيف نمي توانند اين کمک ها را جذب کنند. اين مسئله به خصوص در
باره کشورهاي خاورميانه و آفريقا صدق مي کند.
کارشناسان موسسه رند مي
گويند که بهترين نتيجه از "کمک هاي غيرمادي مانند آموزش، اجراي قانون و
مبارزه با مواد مخدر" حاصل مي شود. رند توضيح مي دهد که اين يافته ها "از
اين ايده کلي که سرمايه گذاري بر سرمايه هاي انساني بيشترين بازده را دارد
حمايت مي کند."
اين درسي دردناک از اوضاع اخير خاورميانه است. مسلح کردن
کشورهاي ضعيفي مانند يمن آنها را قدرتمندتر نمي کند. اين جنگي طولاني است
که بهترين اسلحه در آنجا کتاب و افزايش اطلاعات [مردم] است.