به گزارش پایگاه 598، وطن امروز نوشت: ولایتی تحت عنوان «فرستاده ویژه رئیسجمهور» به کرملین رفته بود. او در این
سفر یک ساعت و نیم بهصورت خصوصی با ولادیمیر پوتین گفتوگو کرد. در پایان
این سفر موضوعاتی مانند افزایش سطح مبادلات اقتصادی ۲ کشور به ۲۰ میلیارد
دلار، عضویت ایران در سازمان شانگهای و نیز موضوع انتقال سامانه پدافند
موشکی S۳۰۰ به ایران بهعنوان مباحث مطرح شده در مذاکرات طرفین اعلام شد.
با این حال اما درباره سفر علیاکبر ولایتی به روسیه نکاتی ظریف وجود دارد
که باید به آنان پرداخت.
حضور علیاکبر ولایتی در مسکو و مذاکرات او
با عالیترین مقام روس در وهله نخست سوال مهمی را در اذهان ایجاد میکند و
آن سوال این است: «چرا ولایتی؟»
چرا علیاکبر ولایتی بهعنوان
فرستاده آقای روحانی به روسیه سفر و با پوتین مذاکره کرد؟ در شرایط عادی
قاعدتا این وزیر امور خارجه است که در چنین سطحی باید به مذاکره با مقامات
ارشد همسایه شمالی بپردازد. آنچه در سفر ولایتی به مسکو مورد توجه بوده و
درباره آن بحث شده، در قالب مسؤولیتها و تکالیف جواد ظریف تعریف شده است.
ظریف اکنون وزیر امور خارجه و فرد نخست دیپلماسی ایران است به همین دلیل در
شرایط طبیعی و براساس پروتکلهای مرسوم دیپلماتیک این وزیر امور خارجه است
که باید مهمترین مسائل مطرح میان این ۲ همسایه بزرگ را به اطلاع طرف
مقابل برساند.
از سوی دیگر ولایتی با عنوان نماینده ویژه
رئیسجمهور به روسیه فرستاده شد. یعنی ولایتی با ماموریت روحانی به مسکو
رفت و همین موضوع غیبت ظریف در این ماجرا را تاملانگیزتر کرده است.
رئیسجمهور چرا ولایتی را انتخاب کرد و به عبارت بهتر، چرا این ماموریت را
به ظریف نداد؟
نکته دیگر در همین راستا این است که بنا به هر
دلیلی، چرا آقای روحانی فرد دیگری از مجموعه دولت را مامور مذاکره با
رئیسجمهور روسیه نکرد؟ به هر حال این ماموریت، یک ماموریت دولتی بود و
رئیسجمهور میتوانست فرد دیگری از مجموعه دولت را برای انجام این ماموریت
انتخاب کند. این نکته از آن جهت قابل توجه است که دولت روحانی انباشته از
دیپلماتها و مدیرانی است که سابقه دیپلماتیک دارند بنابراین اگر بنا به هر
دلیل ظریف برای انجام این ماموریت مناسب تشخیص داده نشد، آنها میتوانستند
پیغامبر روحانی به مسکو باشند. اما روحانی نهتنها این ماموریت را به
ظریف نداد بلکه اساسا فردی خارج از محدوده دولت را مسؤول بردن این پیام
کرد! ولایتی اکنون مقام دولتی ندارد اما برای ماموریت به ظاهر مهم روسیه،
او فرستاده ویژه روحانی بود. پس در این حوزه اکنون سوال این است که چرا
آقای روحانی، ماموریت مهم مسکو را نه به جواد ظریف داد و نه به هیچکدام از
مقامات دولتی دیگر؟
پاسخ این سوال به این سادگی نیست اما براساس
ظواهر ماجرا و گزارههای مشهود، میتوان درباره آن گمانهزنی کرد. به نظر
میرسد ماموریت مسکو دارای مختصاتی بوده که نه ظریف و نه هیچ مقام دولتی
شرایط اجرای آن را نداشتند. به معنای دقیقتر، سطح و ماهیت ماموریت مسکو،
همخوانی و انطباقی با وزیر امور خارجه فعلی ایران نداشت. به نظر میرسد
ایران برای آنکه نشان دهد در این ماموریت و مطالبی که در آن مطرح میکند
جدی است، علیاکبر ولایتی را پیغامبر این مطالب کرد. این واقعیت غیرقابل
انکار است که به واسطه مذاکرات هستهای، اکنون جواد ظریف گزینه مطلوبی برای
این سطح از مذاکرات برای همسایه بزرگ شمالی نیست. ظریف طی یک سال و نیم
گذشته فراتر از حدود وزیر امور خارجه ایران، در مذاکرات هستهای با
آمریکاییها گپ و گفت کرده است.
رویکرد ظریف که در واقع نماینده
رویکرد دولت روحانی نیز هست، ابراز تمایل به تعامل با غرب، خاصه آمریکاست.
به همین دلیل ماهیت دیپلماتیک او بهواسطه مذاکرات هستهای خود به خود
محدود به مختصاتی شده که حضور وی را در اتمسفرهای دیگر دیپلماتیک دشوار
میکند بویژه وقتی قرار بر نگاه به شرق باشد، ظریف که نمودی از علاقه دولت
روحانی به تعامل با غرب است، نمیتواند حامل این نگاه باشد یا به قول
سیاسیون، ظریف برای انجام این ماموریت یک مهره سوخته است.
از سوی
دیگر انتخاب یک گزینه غیردولتی برای انجام این ماموریت نیز میتواند به ۲
معنا تفسیر شود. اول اینکه آقای روحانی با این انتخاب تلاش کرده است حساب
این ماموریت را از رویکرد دیپلماتیک دولت خود در یک سال و نیم اخیر جدا
کند. به عبارتی او با دنده غرب به ملاقات شرق نرفت. دولت او به دلیل آنچه
طی یک سالو نیم اخیر در مذاکرات هستهای انجام داد متهم به غربگرایی است.
نمایندگان روسیه در مذاکرات هستهای قطعا نسبت به دولت فعلی ایران برآوردی
خاص دارند.
به همین دلیل برای آنکه پیامهای ایران در این ماموریت
جدی گرفته شود، فردی خارج از مجموعه دولت وظیفه ارسال این پیامها را
برعهده گرفت تا اعتبار سفری در این سطح، حفظ شود اما موضوع دوم؛ انتخاب
مشاور رهبری برای انجام این سفر بود. قطعا روسها از مناسبات سیاسی حاکم بر
ایران بهخوبی اطلاع دارند و به همین دلیل وقتی علیاکبر ولایتی بهعنوان
نماینده ویژه دولت ایران به مسکو میرود، پیام او را با جدیت میشنوند.
آقای روحانی با انتخاب مشاور رهبری در حوزه بینالملل، از اعتبار این
جایگاه برای انجام این ماموریت یارانه گرفت تا به طرف روس بگوید ولایتی،
حامل پیامی از سوی ایران است و نهتنها دولت ایران! بنابراین به خوبی مشخص
است دولت در شرایط فعلی از اعتبار کافی برای دیالوگهای جدی و کلان با برخی
همسایگان قدرتمند برخوردار نیست.
پیام چه بود؟
درباره
محتوای مذاکرات ولایتی در مسکو اظهارنظرهای کلی شده است. کسی نمیداند در
آن مدت زمانی که ولایتی با پوتین به صورت محرمانه صحبت میکرد، چه موضوعاتی
میان طرفین مطرح شده است اما آنچه مشخص است این است که ۲ حوزه «اقتصادی» و
«امنیتی– دفاعی» در راس مسائل مطرح شده در این مذاکرات قرار داشتند. موضوع
افزایش سطح مبادلات اقتصادی ایران و روسیه به رقم ۲۰ میلیارد دلار یک هدف
بزرگ اقتصادی است البته سخنرانی اخیر ولادیمیر پوتین در آستانه سال جدید
میلادی نشان داد وی برخلاف آنچه در ظاهر نشان میدهد، چندان تمایلی برای
این موضوع از خود نشان نداده است و در واقع افزایش سطح مذاکرات در سفر اخیر
نیز برای ترغیب پوتین به این موضوع صورت گرفته است.
حضور ایران در
پیمان شانگهای نیز موضوعی نیست که به این زودیها محقق شود چراکه نیازمند
طی شدن یک فرآیند نسبتا طولانی است. با این حال اما به نظر میرسد همان
افزایش سطح مبادلات اقتصادی یکی از مهمترین اهداف این سفر بوده باشد.
اگرچه براساس اظهارنظرها اعلام شده است موضوع هستهای و تلاش ۲ کشور برای
حصول توافق جامع نیز در این گفتوگوها مطرح شده اما به نظر نمیرسد اساسا
موضوع هستهای محل طرح مباحث جدیدی میان ایران و روسیه شود. موضوع سوریه و
نیز ارتقای سیستم پدافند موشکی ایران نیز از موضوعاتی هستند که به نظر
میرسد بیشتر بهعنوان مسائل حاشیهای این سفر مطرح باشند.
اما در
این میان نگاه واقعبینانه میگوید؛ برخی در ایران انجام این سفر آن هم در
چنین سطحی را به مثابه یک عملیات روانی علیه غرب میدانند. براساس این
دیدگاه، ناامیدی ایران از غرب و نزدیکی بیشتر به روسها میتواند یک هشدار
جدی به طرف مقابل و محرک جدی برای تحقق توافق جامع باشد. به همین دلیل آنها
تصور میکنند افزایش سطح مذاکرات ایران و روسیه و نشان دادن اینکه اراده
این مذاکرات در عالیترین سطوح نظام است، میتواند موجب هراس غرب از این
مذاکرات شود. بر همین اساس در میان سایر وجوه مطرح این سفر، بعد عملیات
روانی آن را نیز باید در نظر گرفت.
روسها قابل اعتمادند؟
در
ایران شاید همواره یک نگاه سیاه و سفید نسبت به روسها وجود داشته است اما
طی سالهای اخیر یک نوع نگاه واقعبینانه نسبت به موضوع دیپلماسی و بحث
منافع ملی در مناسبات دیپلماتیک ایجاد شده است و به همین دلیل بررسی
واقعبینانه رفتار روسها با ایران چندان دشوار نیست. روسها طی سالهای
اخیر نشان دادهاند ضمن رعایت خطوط قرمز خود در حوزه پیرامونی و نیز رعایت
اصول در مناسبات با شرکای تاکتیکی خود در منطقه، همواره یک نوع نگاه
کاسبکارانه به تحولات سیاسی داشتهاند.
موضوع هستهای ایران
بارزترین نشانه از کاسبکاریهای سیریناپذیر روسهاست. با این حال اما
بهعنوان نمونه ماجرای سوریه و نیز موضوع اوکراین نشان داد، روسها درباره
سرحدات جغرافیایی منافع خود اهل مماشات نیستند. پس اگر نوع مناسبات و
معادلات با روسها درست و دقیق تنظیم شود، آنگاه میتوان یک معادله سیاسی
برد– برد با آنها ترسیم کرد اما در شرایط فعلی به نظر نمیرسد روسها در
معادله برد– برد با ایران قرار گیرند. دلایل زیادی در اینباره وجود دارد،
نخست آنکه به هر حال در ایران دولتی متمایل به غرب بر سر کار است.
سفر
به روسیه در شرایط فعلی که بیش از یک سال از دقالباب دولت ایران پشت
دروازه غرب گذشته، نهتنها شرایط را برای ایجاد یک موازنه عادلانه در
موضوعات محل چالش طرفین فراهم نمیکند، بلکه متاسفانه همه چیز را برای بازی
همیشگی روسها با کارت ایران آماده خواهد کرد. پوتین بدون تردید نگاه
تاکتیکی دولت روحانی به این سفر را بهعنوان یک گزاره محتمل در نظر میگیرد
و آن را بهعنوان نیاز ایران تلقی خواهد کرد.
با این حال اما
همانگونه که گفته شد روسها در بازی با کارت ایران تبحر خاصی دارند.
کمااینکه این بازی در دولت یازدهم و در ماجرای سوءاستفاده روسها از سفر
جواد ظریف به مسکو نیز انجام شد. به نظر میرسد اگرچه روسها به دلایلی
نظیر تحریم به دنبال رهایی از مشکلات اقتصادی هستند اما آنچه در شرایط فعلی
برای آنها دارای اولویت است، امتیاز بزرگتر است. اگر قرار باشد روسها
همانند سابق عمل کنند با آغوش باز از فرستاده رئیسجمهور ایران استقبال
میکنند اما در نهایت معامله اصلی را با آمریکاییها و غرب در ماجرای
اوکراین انجام خواهند داد. این تخصص روسهاست؛ آنها ماهیگیران آبهای
گلآلودند.
با این حال همانگونه که گفته شد عقل سیاسی میگوید بازی
در زمین روسها باید با اقتدار صورت بگیرد. روسها را باید وادار به حمایت
از منافع تعریفشده مشترک کرد. به عبارتی در حوزه منافع مشترک باید معادله
را بهگونهای نوشت که روسها نسبت به منافع خود احساس نگرانی کنند. در این
شرایط میتوان روی کمک روسها حساب کرد.