به گزارش 598 به نقل از فارس، مشکل شدن خرید نفت از ایران به معنای افزایش بین 20 تا 30 دلاری قیمت نفت در هر بشکه است که اقتصاد آمریکا و اروپا را با تلاطم مواجه میکند و قیمت تمام شده کالا و هزینههای زندگی را به شدت بالا میبرد.
سنای آمریکا پنجشنبهشب در حالی تحریمهای جدیدی را بر ضد جمهوری
اسلامی ایران به تصویب رساند که این تحریمها برای نهایی شدن نیازمند تصویب
در کنگره و تایید رئیسجمهور این کشور هستند.
بلافاصله پس از
تصویب این تحریمها در سنای آمریکا که به نظر میرسد برای تصویب در کنگره
نیز مشکلی نداشته باشند، بسیاری از رسانههای جهان از هراس باراک اوباما،
رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا از تصویب این دور جدید از تحریمهای
یکجانبه و احتمال وتوی آنها سخن گفتند.
بیبیسی یکی از اولین
رسانههایی بود که به طرح این موضوع پرداخت و برخی روزنامههای آمریکایی از
جمله واشنگتنپست نیز همین مضمون را مطرح ساختهاند. نقطه مشخصه این دور
جدید از تحریمها، تحریم بانک مرکزی ایران است و تمام بانکهای مرتبط با
بانک مرکزی کشورمان را تهدید میکند که از سیستم اقتصادی آمریکا کنار
گذاشته خواهند شد.
البته در دستگاه اداری اوباما، مخالفت با این
طرح کم نیست. دیوید کوهن، معاون وزیر خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و
اطلاعات مالی، یکی از مخالفین این طرح است. وی بر این باور است که دور جدید
تحریمها حتی میتواند تاثیر منفی بر روابط بین آمریکا و متحدانش داشته
باشد.
از سوی دیگر برخی مقامات آمریکایی این تحریمها را منجر به
افزایش بهای نفت، ضربه خوردن اقتصاد آمریکا و اروپا و از سوی دیگر رشد
درآمدهای نفتی ایران دانستهاند.
وضعیت اقتصادی آمریکا در شرایط
یکسال مانده به انتخابات ریاستجمهوری از جمله مهمترین دلایل نگرانی
اوباماست. رکود 3 ساله اقتصادی و نرخ بالای بیکاری در حدود 9 درصد، مواجهه
با اعتراضات اقتصادی نظیر جنبش والاستریت و در عین حال ناتوانی از اعمال
فشار بر شرکتهای بزرگ و افزایش مالیات آنها با هدف افزایش درآمد عمومی،
همه و همه بیانگر علت مخالفت و نگرانی اوباما از این طرح است.
مشکل
شدن خرید نفت از ایران به معنای افزایش بین 20 تا 30 دلاری قیمت نفت در هر
بشکه است که اقتصاد آمریکا و اروپا را با تلاطم مواجه میکند و قیمت تمام
شده کالا و هزینههای زندگی را به شدت بالا میبرد. با این وصف کشوری که با
بحران اقتصادی مواجه است باید هم نگران تبعات گران شدن نفت باشد.
واشنگتنپست
در تحلیل خود از این طرح، به بعد دیگری نیز توجه کرده است. اوباما همواره
در تلاش بوده است تا رهبری مواجهه آمریکا با ایران را خود به عهده داشته
باشد اما اقدام اخیر سنا به معنی کنار رفتن وی از راهبری این مواجهه است.
واقعیت آن است که دولت اوباما حتی توان اجرای تحریمهای فعلی و موجود را
نیز به طور کامل ندارد. به طور مثال دولت آمریکا هرگز دست به تحریم
شرکتهای چینی فعال در صنایع انرژی ایران نزده است.
رژیم
صهیونیستی مدتها تلاش کرده است که دولت اوباما را به تقابل هرچه سختتر با
ایران ترغیب کند اما دولت اوباما که به خوبی از تبعات چنین مواجههای آگاه
است هر بار از این خواسته صهیونیستها فرار کرده است. تن دادن اوباما به
خواسته صهیونیستها اصولا به حدی نبوده است که رضایت آنها را برآورده کند.
البته این به معنای نگاه مثبت اوباما به ایران نیست بلکه به این معناست که
محدودیتهای پیش پای وی، تاکنون چنین اجازهای را به وی ندادهاند.
از
همه اینها گذشته، در شرایطی که ایران پیشتر توانمندی خود را در مقابله
با تحریم ثابت کرده است، باید به اوباما حق داد که نخواهد خود را به دردسر
بیفایده بیندازد. اوباما از خود میپرسد که چرا باید به خواسته
صهیونیستها در شرایطی تن دهد که بیشتر غرب ضرر میکند؟
معالوصف،
لابیهای صهیونیستی سرانجام موفق شدند اراده خود را از طریق سنا به اوباما
تحمیل کنند. اکنون اوباما باید بین دو هزینه یکی را انتخاب کند. هزینه
تحریم بانک مرکزی ایران که به اقتصاد آمریکا و اروپا ضربه میزند و هزینه
مخالفت با لابیهای صهیونیستی که به منافع حزب دموکرات در داخل آمریکا
لطماتی را وارد میسازد. وی میداند که برای رئیسجمهور ماندن نیازمند
لابیها و سرمایهداران صهیونیست است.
نمیتوان دقیقا پیشبینی
کرد که اوباما این طرح را وتو میکند یا نه اما اگر هم وتو نکند میداند که
ضرر کرده است، به خصوص که در درازمدت لطمات اقتصادی ناشی از این طرح متوجه
دولت او خواهد بود. باید دید که رئیسجمهور آمریکا در نبرد بین منافع
آمریکا ومنافع اسرائیل در این خصوص، سرانجام کدام را برخواهد گزید؟