آیتالله محمد مومن شاگرد امامخمینی(ره)، از اعضای شورای نگهبان قانون
اساسی و شورای خبرگان رهبری میهمان این هفته برنامه «شناسنامه» بود.
آیتالله
مومن در ابتدای این برنامه، گفت: پدر بزرگ ما پیرمردی بود که تعلیمات دینی
نداشت، اما آدم متدینی بود و به کربلایی حسین مومن معروف بود. این لفظ
مومن برای خانواده ما در شهر قم معروف بود و ماند.
وی افزود: پدر من
سواد دینی نداشت ولی فرد متدینی بود. او میگفت وقتی من مشرف شدم کربلا از
سیدالشهدا خواستم که تو طلبه شوی اما از لحاظ مالی مشکل داشت. من فرزند
بزرگ و تنها پسر خانواده بودم و باید در کشاورزی به او کمک میکردم. آن
روزها اینگونه نبود که هر خانواده یک بچه و نصفی داشته باشند. تعداد اولادی
که پدرم از یک زن آورد 12 نفر بود. الحمدالله با اینکه همه در زمان طاغوت
بزرگ شدیم هیچکدام بیبند و بار نبودیم و آخرین برادرم در سال 57 شهید شد.
من میخواستم طلبه شوم ولی وضع مالی ما آنگونه نبود که بتوان این کار را
انجام داد اما به لطف ائمه از سن 19 سالگی توانستم وارد حوزه شوم.
این
عضو شورای نگهبان قانون اساسی در پاسخ به سوال رنجبران که در خصوص استعداد
ریاضی او و چرایی نرفتن به سوی علوم مهندسی پرسید، گفت: ادبیات عرب و تعمق
در احکام و روایات اسلام نیازمند استعداد و توجه است. من یادم است استادی
که خوب از او استفاده کردم فردی بود که اهل آذربایجان شرقی بود و خیلی آدم
فهمیدهای بود. از الطاف خداوند به من این بود که با وضعی که آن زمان حوزه
در خصوص استاد پیدا کردن داشت، من توانستم سال 1335 یعنی 5 سال بعد از آغاز
آموزشم درس خارج بخوانم. آن زمان اینگونه بود که بعد از 3 سال خواندن کتب
ادبیات عربی و 5 سال خواندن فقه و اصول به درس خارج میرسیدند. امروزه هم
بعد از 10 سال درس خارج میخوانند.
آیتالله مومن گفت: لطف خداوند
بود که برای خواندن درس خارج فقه شاگرد امام خمینی(ره) شدم. مرحوم حاج آقا
مصطفی مدرس فلسفه ما بود. او شاگرد امام بود و فرد ممتازی در فلسفه بود. ما
برای اینکه فلسفه منظومه ملاصدرا را بخوانیم از او تقاضا کردیم که به ما
تدریس کنند.
وی در مورد رابطه آقا مصطفی با پدرش امام خمینی(ره)
گفت: زمانی که من در کلاسهای امام خمینی(ره) شرکت میکردم 60 سالش بود
ولی آقا مصطفی حدود 30 سال سن داشتند و جوان بود. او در جلسات درس شرکت
میکرد و با صدای بلندی که داشت مباحثه میکرد. در جلسه درس امام خمینی(ره)
نیز شرکت میکرد و بدون توجه به رابطه پدر و فرزندی به مباحثه میپرداخت
البته کمال احترام را در برخوردها داشت اما در مسائل علمی تعارف نداشت و
سوالهایی که در ذهنشان بود را مطرح و بحث میکرد.
این عضو شورای
خبرگان رهبری درخصوص آخرین دیدارش با آقا مصطفی گفت: من وقتی در سال 42 در
نجف بودم یک ویزای اقامتی عراق داشتم و برای همین هر 6 ماه یکبار باید به
آنجا میرفتم. طبعا وقتی امام خمینی(ره) در آنجا بود من زیاد به آنجا
میرفتم. آقا مصطفی به من لطف داشت و با من رفیق بود. امام خمینی(ره) هم
لطف داشت و در درسهایشان شرکت میکردم. در سفر یکی به آخر مانده من در سال
48 هنوز خدا به من فرزند پسر نداده بود، من سه ماه در آنجا ماندم. آقا
مصطفی به منزل من میآمد و تا سال 49 با او ملاقات داشتم. در سفر آخرم در
سال 49 یک مشکلی برای مرحوم آقا مصطفی پیش آورده بودند و از عراق به سوریه
یا لبنان رفته بودند و من ایشان را ندیدم. البته خدمت امام خمینی(ره)
رسیدم.
آیتالله مومن در پاسخ به این سوال که آیا با حسین فرزند آقا
مصطفی رابطه دارد، گفت: خیر، رفت و آمد نزدیک با آنها نداریم. آشنا هستیم و
در برخی جلسات با یکدیگر شرکت کردیم اما او بعد از انقلاب و بعد از
قضایایی که برای برخی پیش آمد، جنبه حضورش با طلبهها به ان صورت مطلوبی که
باید نیست.
وی در پاسخ به این سوال که آیا شما در سال 42 پیام
آیتالله حائری را به آیتالله حکیم رساندید گفت: نه اینطور که میگویید،
بوده چیزی ولی اینگونه نبوده است. من به عنوان مقیم عراق رفت و آمد داشتم.
بعد از اینکه امام تبعید شدند، من در درس آقای داماد و حاج آقا مرتضی حائری
شرکت میکردم. یک بار وقتی میخواستم به عراق بروم آقای حائری از من خواست
که پیشش بروم و گفت به من گفتند امام موسی صدر در نجف مشرف هستند. در آنجا
از طرف من به ایشان بگو که خدمت آقای حکیم بروند و بگویند آقای خمینی که
تبعید شدند از مراجع هستند و بودن ایشان خارج از قم و در ترکیه اهانت به
مرجعیت شیعه است و برای اینکه شما جلوی ادامه یافتن این توهین را بگیرید،
درخواست کنید که جلوی ادامه حضورشان را در ترکیه بگیرند و از آنجا برگردند.
این
عضو شورای نگهبان قانون گفت: چون امام موسی صدر از نجف رفته بودند دیگر
امکان ملاقات فراهم نشد و من خدمت حاج نصرالله خلخالی رفتم. او به امام
خمینی خیلی ارادتمند بود ولی گفت این کار تاثیری ندارد. گمان نمیکنم ایشان
این پیغام را به آیتالله حکیم رسانده باشند.
آیتالله مومن در
پاسخ به این سوال مجری که در مورد بعهده گرفتن ماموریت رساندن پیغام اعلام
مرجعیت امام خمینی(ره) از سوی جامعه مدرسین بود، گفت: نه اینگونه نبود.
زمان آیتالله بروجردی بود که ایشان مرجع شدند. جریان این نامه به زمان بعد
از فوت آیتالله حکیم بعد از سال 48 یا 49 برمیگردد. در آن زمان عدهای
از مدرسین و بیشتر جامعه مدرسین تصمیم گرفتند مرجعیت امام خمینی را امضا و
اعلام کنند. 13 نفر از بزرگترها این نامه را امضا کردند و این به لحاظ این
بود که وقتی مرجعیت یک فرد در جامعه اعلام شد دیگر نتوانند برای این فرد
مشکل به وجود آورند و بحث زندان و اعدام را پیش بکشند. در همان سال بود که
مرحوم آیت الله سعیدی در زندان به شهادت رسید و من میخواستم بروم عراق،
جامعه مدرسین به من نگفت که این نامه را ببرم. در آنجا خدمت امام رسیدم.
امام منزل کوچکی داشت. من و امام خمینی تنها شدیم و من این مسئله را به
ایشان گفتم. امام با من دعوا کرد که چرا این کار را کردند و من توضیح دادم
که آنها تشخیص دادند که دربرابر شاه باید مرجعی وجود داشته باشد که محکم
جلویش بایستد و آنها تشخیص دادند که این مرجع شما هستید.
وی در مورد
زندان و تبعیدش در سال 52 گفت: در این سال بنا شد که 25 نفر که بیشتر از
قم و جامعه مدرسین بودند را تبعید کنند. البته از غیر قم هم بود مثلا مقام
معظم رهبری از مشهد تبعید شدند. تمام این 25 نفر را تبعید کردند به غیر از 2
نفر که یکی از آنها من بودم. همان روزی که همه را گرفتند آمدند خانه ما که
من را بگیرند اما من نبودم. در منزل پدرم به دنبال من آمدند. وقتی پدرم
جریان را متوجه شد گفت حق نداری به خانه بروی و باید همینجا بمانی. من عبا و
عمامه در آوردم و به پشت بام رفتم. آنها به خانه ریختند تا من را بگیرند
اما چون خانه پدرم 2 در داشتند فکر کردند من فرار کردم. حدود 10 روزی در
همانجا ماندم و از خانه بیرون نرفتم. فردی هم بود که از شهربانی برای ما
خبر میآورد و میگفت شهربانی دنبال من است.
این عضو شورای نگهبان
قانون گفت: این ماجرا گذشت تا نوروز سال 53 شد و من برای مباحثه به خارج از
خانه میرفتم. از ان 25 نفر فقط من و آیتالله انصاری شیرازی باقی مانده
بودند. روز 19 فروردین 53 دوباره سراغ من امدند. اتفاقا من در خانه پدرم
بودم اما اینبار آنجا نیامدند و منتظرم ماندند. وقتی به خانه آمدم من را به
شهربانی بردند و انجا نمازم را خواندم و بعد به دنبال آیتالله انصاری
رفتند. آدمی که سراپا تقوا و تواضع بود. در شهربانی یک شب زندانی بودیم.
فردا من را فرستادند شهداد کرمان و ایشان را فرستادند الشتر خرم آباد.
امام خمینی(ره) دستور داد دادگاه روحانیون تشکیل شود تا حیثیت روحانیون محفوظ بماند
آیتالله
مومن درباره حضورش در دادگاه ویژه روحانیت به ریاست آیتالله مشکینی به
عنوان منشی گفت: دادگاهی را امام خمینی(ره) فرموده بود تشکیل شود و خود
روحانیون مسئول دادگاه باشند. سر این کار این بود که برخی مسائل در مورد
روحانیون دست دیگران نیافتد و حیثیت روحانی خلافکار محفوظ بماند. ما در قم
این دادگاه را تشکیل دادیم و روحانیون خلافکار را محاکمه میکردیم که بیشتر
با ساواک در ارتباط بودند. در لیستی که از ساواک به دست من افتاده بود
اسامی آنها بود. مرحوم منتظری زمانی به من زنگ زد و پروندههای ساواک را که
در اختیار کمیته بود را به من سپرد. دو تن از طلاب که اکنون جزو فضلا و
علما هستند، رفتند و پروندهها را خواندند و اشاخصی که جزو روحانیون بودند
را در پروندهها پیدا کردند. ما پروندهها را در یک اتاق جمع کردیم تا بعد
از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شد به آنها دادیم.
وی در مورد چرایی
حضور در شورای خبرگان به عنوان نماینده مردم سمنان در دور اول و دوم این
شورا گفت: سمنانی ها با من رفیق بودند. امام جمعه فعلی سمنان با من هم حجره
بود. ما با سمنانیها رفیق شدیم و با اینکه من گفتم اهل سمنان نیستیم من
را به عنوان نماینده خود به مجلس خبرگان فرستادند.
در ادامه مجری و
سردبیر برنامه «شناسنامه» گفت: برخی میگویند اعضای مجلس خبرگان بر کار
رهبری نظارت دارند و برخی میگویند نه اینگونه نیست و نظارت ندارند بلکه
فقط مطلع میشوند. شما کدامیک از اینها را قبول دارید؟
آیتالله
مومن در پاسخ به این سوال گفت: نظارت هست و هیاتی هم برای این کار داریم.
از سال اول این را تشکیل دادیم. خیلی هم حرف زدیم تا این را تثبیت کنیم.
خیلی ها میگفتند شما این حرفها را میزنید برای شما بد تمام میشود.
مجری
برنامه شناسنامه گفت: برخیها سعی میکنند کشمکشهای سیاسی را به مجلس
خبرگان بکشانند. بخصوص برخی بزرگان هم برای انتخابات سال آینده ابراز
نگرانی میکنند.
آیتالله مومن گفت: این کار درست نیست. این حرفها
را که میزنید، به من بگید من نگرانی ندارم چون من جزو پیرهای شورای نگهبان
هستم. رفتم من به شورای نگهبان به زور امام خمینی(ره) بود و هرچه کردم نشد
که نروم. در 25 تیر 1362 اولین بار بود که رفتم و 30 سال است که انجا هستم
و هرچه به آیتالله خامنهای اصرار کردم ایشان گفتند باید انجا باشم.
مجری
گفت: گویا شما به احمد آقا گفتید که دیگر نمیخواهید در شورای نگهبان
باشید اما امام مخالفت کرده بودند. جریان این مخالفت را هم بگویید خوب است.
این
عضو شورای نگهبان قانون اساسی گفت: ما به عنوان عضو شورای خبرگان از سمنان
انتخاب شده بودیم. حاج احمد آقا آمد پیام امام را راجع به خبرگان بخواند.
ما با او رفیق بودیم. او گفت من همه حرفهای تو را به امام گفتم. من چندین
نفر را واسطه کرده بودم که دست از سر ما بردارد. آخر به احمدآقا پیغام دادم
من همان طلبه حوزه هستم و الان نیز مایل هستم درسم را ادامه دهم و مسئولیت
شورای نگهبان را به کسان دیگری بسپارد که هستند. احمد آقا گفت امام گفته
میخواهی درس بخوانی که چه کار کنی؟ میخواهی به اسلام خدمت کنی خوب این
سفره گسترده است و باید بشینی و کار کنی.
وی افزود: من برای خبرگان نگران نیستم. امتحان خبرگان را به من واگذار کردند.
مجری گفت: میگویند شما خیلی به لحاظ علمی در طراحی سوالات سخت میگیرید.
آیتالله
مومن گفت: من از همان کتابهایی که خواندن جاهایی که مهم است را طرح سوال
میکنم. باید خود متن را بنویسند و ترجمه کنند و بگویند متن چه چیزی را
توضیح میدهد. امتحان گیرنده هم که ما نیتسیم بلکه چند تن از فضلا هستند که
از قم مییند. کسی هم که نمیتواند تقلب کند. خودشان میآیند جواب میدهند
و زمان کافی هم برای پاسخ دادن دارند. حداقل نمره ای که باید بیاورند باید
12 باشد. سه امتحان گرفته میشود که باید مجموع نمره 36 را بیاونرد. بعد
از آن چندتن از علما از انها امتحان شفاهی میگیرند. وقتی بلد باشند پاسخ
دهند صلاحیت دارند. ما هم به هیچکس ظلم نمیکنیم.
انقلابی بودن کاندیداهای شورای نگهبان شرطی است که توسط فقهای این شورا باید بررسی شود
مجری گفت: جایی گفته بودید تنها شرط عضویت در شورای نگهبان علمی نیست بلکه باید انقلابی هم باشند.
آیتالله
مومن گفت: من انقلابی بودن را امتحان نمیگیرم. این در گفتوگو با فقهای
شورای نگهبان تعیین میشود. شرط اینکه این شرط را بررسی کنند تایید فقهای
شورای نگهبان است. اگر کسی بین افرادی که در امتحانات علمی رتبه کسب کرد
ناباب بود اعضای شورای نگهبان از او عذرخواهی میکنند و او را حذف میکنند.
شاید 2 سه نفری بودند که اینگونه باشند.
مجری در ادامه پرسید: آیا در بین اعضای شورای نگهبان در حال حاضر کسانی هستند دارای این شرط نباشند.
آیتالله
مومن در پاسخ گفت: طبق قاعده اینگونه نباید باشد. بعضی ها برخی حرفها
درموردشان بود که در دوره آخر جلویشان را گرفتیم. تقریبا نداریم ولی اگر
باشند جلویشان را میگیریم. فرقی هم نمیکند چه کسی باشد. شاخصه انقلابی
بودن قبول داشتن انقلاب است. حداقل باید مثل مردم عادی باشند ولی یک وقت
هست که شاید فرد اصلا این حرفها را قبول نداشته باشد.
وی در مورد تعیین رئیس جدید مجلس خبرگان گفت: حرفهایی گفته شده است اما من در آن جلسه نبودم.
این
عضو شورای نگهبان در مورد انتظارات امام از این شورا گفت: ایشان سفارش
میکردند که اعضای شورای نگهبان ملاحظه هیچ چیز جز خدا و قانون اساسی را
نکنند و برای کسی غیر خدا حساب باز نکنند. ما در زمان مقام معظم رهبری
احساسی آزادی بیشتری میکنیم. ایشان هم حرفهای امام خمینی را میزند. امام
چند نفر را در کل کشور نظرشان این بود که صلاحیتشان تایید شود. بعد از فوت
امام صلاحیت چند نفری که امام تایید کرده بودند را بررسی کردیم اما تایید
نشدند. ما به نزد مقام معظم رهبری رفتیم تا کسب نظر کنیم. ایشان گفتند نه،
من حتی مواقعی که امام از ولایت مطلقه خود استفاده میکردند من به ایشان
گفتم و ایشان در اواخر از این مورد استفاده نمیکردند.
آیتالله
مومن گفت: من یادم است وقتی مقام معظم رهبری این جمله را فرمودند ما
جلسهای گرفتیم و این قضیه را به مردم گفتیم. فردی بود که فرد با تقوایی
بود و در جنگ هم شرکت کرده بود اما ما او را تایید نکردیم چون خودش هم گفته
بود که صلاحیت علمی لازم را ندارد.
مجری گفت: برخی اتهاماتی را در
مورد شورای نگهبان مطرح میکنند که در جمع انها فقط یک نفر نظر میدهد و او
آیتالله جنتی است. یا اینکه میگویند تصمیمات آنها سیاسی است.
آیتالله جنتی آدم بسیار شایستهای است
آیتالله
مومن تاکید کرد: این دروغ است. جنتی کسی است که آدم مدتینی است و از 51
رکعت نماز شبانه روزی هیچکدام را ترک نمیکند. آدم بسیار شایسته ای است. او
خود را به اسلام و انقلاب نشان داده است. او گاهی رای میدهد و گاهی
نمیدهد. باید 7 نفر چیزی را خلاف قانون اساسی یا 4 نفر خلاف شرع بدانند تا
رد شود.
وی در پاسخ به این سوال مجری مبنی بر اینکه چرا برخی افراد
که در قدرت هستند در موقع انتخابات رای شورای نگهبان را قبول نمیکنند،
گفت: باید از خود انها پرسید. ما برای غیر از ضوابط حساب باز نمیکنیم. در
برخی از شهرستانها کسی نامزد شده بود و ما نمیخواستیم رای بیاورد ولی سر
ناظرهای ما گفتند که وی رای آورد. خوب ما هم گفتیم رای آورد دیگر. وقتی
مردم به کسی که شورای نگهبان تایید صلاحیت کرده رای میدهند، دیگر حرفی
نمیتوان زد، حتی اگر دوست نداشته باشیم. این خلاف شرع است اگر اعمال نظر
شخصی کنیم.
این عضو شورای نگهبان قانون اساسی گفت: ملاک تایید افراد
حال فعلی است. گاهی ممکن است فرد در آغاز طبق اطلاع هایی که داریم تایید
شود اما در اجرا نشان دهد که فرد دارای صلاحتی نیست و دیگر تایید نمیشود.
یعنی حال فعلی او تغییر کند. ممکن است ما کسی را هم رد کنیم ولی بعد بفهمیم
اشتباه کردیم و رای را تغییر دهیم. البته این اتفاق خیلی کم میافتد، چون
دقت زیادی به کار میبریم. در خبرگان رهبری هم اینگونه است. در خبرگان ما
کسی را تایید کردیم و او وارد مجلس شد اما در میان دوره دیدیم که او صلاحیت
لازم را ندارد و تایید نکردیم. نظر شخصی نباید داشته باشیم.
آیتالله
مومن در پاسخ به این سوال که آیا انتخابات 92 سخت ترین مرحله برای تایید
صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری بود، گفت: نه اینگونه نبود. اگر فردی شرایط
قانونی را تایید میشود و اگر نداشت تایید نمی شود. بالاترین مسئولیت را در
کشور بعد از مقام رهبری، رئیس جمهور دارد. نمیشود که در این مورد حرف
نزد.
مجری برنامه شناسنامه در ادامه گفت: آیتالله جنتی در
گفتوگویی که با ایشان داشتیم گفتند که بزرگترین اشتباه شورای نگهبان در
تایید صلاحیت برخی افراد در مجلس ششم بود که برخی افراد را نباید تایید
صلاحیت میکردیم. شما این حرف را قبول دارید؟
آیتالله مومن گفت:
ممکن است اینگونه باشد. من هم از تایید صلاحیت برخی افراد تعجب میکردم.
درگیری لفظی و استدلالی در این دوره داشتیم. در دوره هفتم من گفتم شما چند
دوره بر شما گذشته است و برخی اوقات افرادی را تایید صلاحیت کردید که درست
نبوده است. مردم برای سوابق خوبی که وجود دارد میگویند که اشتباه کردند
اما این دوره اگر یک فرد ناصالح را تایید کنید مردم هم از شما قبول
نمیکنند. من نمیگویم اشتباهی نمیشود ولی بنا بر این است که شخصی کار
نشود.
وی در پاسخ به این سوال که شما عملکرد سال 88 شورای نگهبان را
چگونه میبینید، آیا عملکرد برخی اعضای شورا در اظهار نظرهای سیاسی بهتر
بود با دقت انجام شود، گفت: من نمیدانم اظهار نظرها چگونه بود که حرفی
بزنم ولی کاری که شورای نگهبان کرد بر اساس قانون اساسی بود. بساطی که راه
انداختند و گفتند فردی که تایید شده بود رای نیاورده دروغ بود. ما دقت کامل
کردیم. مردم بایید به فرد رای بدهند. 40 میلیون از مردم رای دادند خوب یک
فرد رای نیاورد.
برخی وزرا از ما خواستند صلاحیت برخی کاندیداهای رد صلاحیت شده مجلس هفتم را دوباره بررسی کنیم
این
عضو شورای نگهبان گفت: ما حتی در مجلس هفتم برخی افراد را تایید نکرده
بودیم ولی از طرف دولت یا نمی دونم کجا 10 ، 12 آمدند گفتند چرا تایید
نمیکنید، افراد کم هستند. به من گفتند بیا در جلسهای که چند نفر از وزرا
امده اند صحبت کن. بنابر این شد که اجازه دهند من هم صحبت کنم. من خطاب به
وزرا گفتم کاری که در این دوره کردیم نسبت به این افراد فرقی نمیکند با
دوره های پیش. خوب افراد باید برخی ویژگی ها را داشته باشند وقتی ندارند ما
باید چه کنیم. بعد گفتند شما برخی از این افراد را دوباره بررسی صلاحیت
کنید. من گفتم این کار را میکنیم اما شما نروید بگویید که شورای نگهبان
قول داده است عده ای که شما میخواهید را تایید کند. یک کلام دروغ نباید
گفته شود. اتفاق ما 40 نفر میخواستیم. ما گفتیم در عوض این 40 نفر شما 80
نفر از کسانی که رد صلاحیت کردیم و شرایط کم آشوبی دارند معرفی کنند و انها
معرفی کردند. برخی آقایان عصبانی بودند که چرا این قول را دادید، گفتم من
به کسی قول دادم؟ از جمعی که آنها اوردند ما فقط حدود 50 نفر را توانستیم
تایید کنیم. بقیه حرفها دروغ بستن به عملکرد شورای نگهبان است.
خواص در سال 88 خیلی بیانصافی کردند
آیتالله
مومن در مورد عملکرد خواص در فتنه 88 گفت: آن کاری که باید انجام میدادند
انجام ندادند. من از برخی توقع داشتم که درست عمل کنند ولی اینگونه
نکردند. خیلی بی انصافی کردند.
وی در مورد رحلت امام خمینی(ره) گفت:
بعدازظهر روز 13 خرداد رفیتم بیت امام خمینی(ره)، لطف کردند و اجازه دادن
من هم امام را ببینم. وقتی حال امام را دیدیم موقع برگشت تصمیم گرفتیم حتما
فردا جلسه شورای خبرگان تشکیل شود. من چون منشی بودم قرار بود از همه
خبرگان دعوت کنم تا ساعت 8 صبح به تهران بیایند. ساعت 10 و 20 دقیقه بود که
خبر رحلت امام را دادند. حاج احمدآقا این خبر داد. بعد از اینکه به ما
اطلاع دادند و گریه و زاری عده از مردم هجوم آوردند به جماران که ما باید
چه کنیم و گفتند بروید برای امام دعای توسل بخوانید که برای ما بمانند.
آیتالله
مومن در پاسخ به این سوال که آیا فکر میکردید آقا به عنوان رهبر انتخاب
شوند، گفت: هیچ حرفی نبود. هیچ صحبتی از اینکه فردا چه بگوییم نبود. تا
اینکه قرار شد جریان فوت امام را به پاسدارهای همراهمان نگوییم. من شورای
نگهبان خوابیدم و فردا رفتیم مجلس شورای اسلامی. در آن زمان گفتند فوت امام
را چه زمانی اعلام کنیم. آقای هاشمی که شخص محافظه کاری بود در آن زمان
دست و پای خودش را گم کرده بود که اگر اعلام کنیم ممکن است درگیری خارجی
پیش بیاید. من در همان جلسه ای که در بیت امام بود گفتم مگر کسی جرات دارد
نطق بکشد. مردم عاشق امام هستند. گفتند که ساعت 5 بعد از نصفه شب فوت امام
را اعلام کنند.
وی افزود: در جلسه شورای خبرگان ابتدا بحث در مورد
شورای رهبری یا رهبری فردی شد که زود به این نتیجه رسیدیم که شورای رهبری
نمیشود. بعد هرکسی فردی را که مدنظرش بود اعلام کرد. برخی مراجع قم مثل
آیتالله گلپایگانی هم مطرح شد. هرکس هرچیزی میخواست گفت تا اینکه
نمیدانم چه کسی برای اولین بار اسم آقای خامنهای را مطرح کرد و ایشان یک
چیزی به ذهنش رسید آمد پشت میکروفن و تند و تیز حرفهایی را زد و بعد از آن
نقل کردند حرفهایی که امام خمینی در مورد آقای خامنهای زده بود. این حرفها
را 2، 3 نفر تایید کردند. آقای خامنهای مصر بود که من نیستم ولی آقای
آذری بلند شد و صحبت کرد ولی آیت الله خامنهای بلند شد و گفت آقای آذری
اگر من حرفی بزنم خودتون حاضر هستید به حرف من گوش دهید که میگویید من
رهبری نظام را به عهده بگیرم. آقای آذری گفت من وظیفه شرعی خودم میدانم که
اطاعت کنم. بالاخره چنین حرفهایی زده شد و قرار شد رای گیری شود. ما رای
ها را شمردیم و بالاتر از 4 پنجم شد. حدود 78 نفر به ایشان رای دادند. من
بهتر از آقای خامنهای نداشتیم و این لطف خدا بود که به ذهن ما خطور کرد.
پشیمانی که هیچی حتی احتمال اینکه اشتباه کرده باشیم هم نمیدهیم. ایشان
تمام همتشان را برای این کار گذاشتند.
روحانی شاگرد خوبی بود، حیف درسش را ادامه نداد
آیتالله
مومن درباره اینکه حسن روحانی شاگرد او بود، گفت: هنوز هم سلام و علیکی با
هم داریم منتها من زیاد اهل رفت و آمد نیستم. آقای روحانی شاگرد خوبی بود
ولی حیف که درس را ادامه نداد.
مجری گفت: سوال آخر من درخصوص خانه زیبا و محقر شماست. شنیدم امام هم در این خانه امدهاند و مقام معظم رهبری هم اینجا آمدند.
آیتالله
مومن در پایان گفت: بله البته در زمانی که امام آمده بود طبقه دوم را
نساخته بودیم. بعد از آمدن حضرت امام یک جلسهای اینجا تشکیل شد که آقایان
خامنهای، بهشتی، هاشمی، مشکینی و منتظری هم بودند. تعجب کردم که چرا امام
بعد از تبعید وقتی به ولایت امر رسیدند ایشان اینجا میآیند. ایشان با آقای
اشراقی آمدند. مردم که فهمیدند آمدند میخواستند بیایند تو و ایاشن اجازه
داد که بیایند. مقام معظم رهبری هم به غیر از دفعه اول که آمد، 20 سال پیش
که من تصادف سختی کردم و رفتم به عالم دیگر برای عیادت امدند. یک دفعه دیگر
هم همین تازگی که امدند قم به خانه ما آمدند. آقای خامنهای خیلی آقاست.
ابدا خودش را نمیگیرد. ما در زمانی که رییس جمهور بود هم رفت و آمد
داشتیم.