بررسی
واکنشهای اعتراض آمیز به بازنشر تصاویر موهن از پیامبر گرامی اسلام (ص
)در نشریه ورشکسته شارلی ابد و نشان میدهد که این واکنشها به هیچ وجه در
سطح و عمق اهانت صورت گرفته نبوده است و اگر چه این اهانتها مسبوق به
سابقه بوده است اما اولا این تصاویر موهن در تیراژ 5 میلیونی چاپ و منتشر
نشده بود دوم اینکه به زبانهای خارجی ترجمه نشده بود و سوم اینکه دولتهای
غربی و به خصوص اروپایی با این صراحت و قاطعیت پشت اقدامات موهن این نشریه
دست چندم فرانسه نایستاده بودند. انتظار بر این بود که کشورهای اسلامی و
عربی و سازمانهای عربی و اسلامی نیز حداقل به همان اندازه و میزانی که
دولتها و رهبران اروپایی از آنچه که آزادی بیان مینامند، حمایت کردند از
ارزشهای اسلامی و بنیادین خود دفاع و حمایت میکردند و در عین حال مرز و
فاصله خود را از گروههای انحرافی همچون القاعده و داعش حفظ میکردند. این
انتظار از برخی از دولتهای اسلامی همچون عربستان (که خود را پرچمدار
مسلمانان سنی میداند و حاضر نیست هیچ رقیبی را در این عرصه برای خود
بپذیرد )به مراتب بیشتر بوده است اما عملکرد این کشور نه تنها در حد انتظار
نبوده بلکه از سقف خیلی از کشورهای آفریقایی نیز کمتر بوده است.
در
حالی که در خیلی از کشورهای اسلامی در آفریقا تظاهرات ضد اقدامات موهن در
فرانسه صورت گرفت اما در عربستان هیچ خبری که حاکی از واکنش اعتراضآمیز
دولت، مردم و مفتیهای این کشور باشد منتشر نشد و اگر هم یک چنین
واکنشهایی وجود داشت به قدری ضعیف بود که در بین سایر اخبار گم شد. سکوت و
انفعال عربستان بر نهادهای منطقهای و اسلامی که تحت تاثیر سیاستهای
عربستان قرار دارند، سایه افکند و از سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب و
شورای همکاری خلیج فارس نیز واکنش درخور ابراز نشد و تنها خبری که در خصوص
سازمان همکاری اسلامی به عنوان دومین سازمان بینالمللی بعد از سازمان ملل
منتشر شد این بود که این سازمان قصد شکایت از نشریه شارلی ابدو بر اساس
قوانین فرانسه دارد.
اما اینکه چه عواملی موجب شد کشورهای اسلامی و
عربی و در راس آن کشورهایی مثل عربستان که ادعای رهبری جهان اسلام را دارند
نتوانند در برابر اهانت بزرگ به حریم و ارزشهای اسلامی مواضع قاطع و جدی
اتخاذ کنند به چند مورد میتوان اشاره کرد: نخست اینکه مدیریت رسانهای و
تبلیغاتی که در بازنشر تصاویر موهن در شارلی ابدو صورت گرفت این پیام را
القا و تبلیغ میکرد که همراهی و همدردی نکردن با قربانیان حمله مسلحانه
پاریس به منزله حمایت از عاملان این حمله و دو عملیات گروگانگیری مربوط به
آن است که به القاعده و داعش نسبت داده شد.
دوم اینکه عربستان اکنون
همزمان با دو بحران در هم تنیده سیاسی و امنیتی مواجه است که از یکسو خطر
داعش را در یک قدمی کاخ شاهزادههای سعودی میبیند و از طرف دیگر با توجه
به بیماری ملک عبد الله کماکان با مسئله جانشینی مواجه است، ضمن اینکه
مشارکت عربستان در توطئه کاهش بهای نفت اکنون خود این کشور و دیگر متحدان
عرب آن را نیز در شورای همکاری خلیج فارس مورد هدف قرار داده است و آنها را
با کسری بودجه و سقوط بازارهای بورس مواجه کرده است. سوم اینکه عربستان از
زمانی که ائتلاف با کشورهای غربی از جمله فرانسه را در قضایای مربوط به
بحران سوریه یا شکلگیری معادلات جدید در خاورمیانه در دستور کار قرار داده
یا در برابر برخی موضوعات از جمله موضوع هستهای ایران به ائتلاف نانوشته
با اسرائیل دست زده است به تغییر در اولویتهای منطقهای خود دست زده است و
اگر چه این تغییر اولویت تا پیش از این در خصوص مسئله فلسطین ظهور و بروز
یافته بود و در طی چند ماه گذشته تحرکی از این کشور در قبال خطرات روز
افزون رژیم صهیونیستی در فلسطین و قدس شریف دیده نمیشود، اما اکنون مشخص
شده است که گویا این کشور حساسیت خود را در قبال صیانت از ارزشهای بنیادین
در جهان اسلام از جمله اهانت به پیامبر گرامی اسلام نیز از دست داده است.
علاوه
بر اینها در ماجرای براندازی دولت مرسی و اخوان المسلمین در مصر این
واقعیت نیز مشخص شد که عربستان تشکیل دولت لائیک و غیر دینی را بر دولت
دینی حتی اگر بانی آن از مسلمانان اهل سنت باشد (اخوان المسلمین )ترجیح
میدهد. از اینرو در مجموع میتوان گفت بیتفاوتی عربستان در قبال اهانت به
پیامبر گرامی اسلام (ص )یک امر ساده نیست بلکه محصول تغییر در رویکرد کلان
این کشور و قرار گرفتن آن در ائتلافهای غربی و صهیونیستی همچون ائتلاف
موسوم به دوستان سوریه یا ائتلاف ضد داعش است که اتخاذ این رویکرد همچنان
که ملاحظه میشود هیچ نتیجهای جز ضربه زدن به منافع جهان اسلام نداشته است
و چه بسا با توجه به بافت سنتی و مذهبی این کشور میتواند عواقب پیشبینی
نشده نیز برای آن در پی داشته باشد.