فارس/ تشويق و تنبيه اقسام گوناگوني دارد که آگاهي از آن براي استفاده بجا از آنها ضرورت دارد.
حجتالاسلام
محمد داودي (عضو هيأت علمي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) گفت: تشويق و تنبيه
اقسام گوناگوني دارد که آگاهي از آن براي استفاده بجا از آنها ضرورت دارد.
تشويق مادي يا غيرمادي است، تشويق مادي آن است که براي ايجاد انگيزه
در متربي براي تداوم در خواندن نماز، شيريني، شکلات، دوچرخه، اسباب بازي،
لباس و مانند آن را در اختيار او قرار دهيم، تشويق غيرمادي آن است که به
جاي موارد فوق، از او تعريف و تمجيد کنيم، او را الگو معرفي کنيم، نمايندگي
کلاس را به او بدهيم و مانند آن.
در تنبيه تقسيم رايج اين است که آن را
به بدني و غير بدني تقسيم ميکنند و تنبيه بدني را معادل کتک زدن
ميگيرند، اما به نظر ميرسد که تقسيم تنبيه به مادي و غيرمادي جامعتر و
کاملتر است، تنبيه مادي آن است که از عاملي مادي براي بازداشتن متربي از
رفتار نامطلوب استفاده شود.
اين عامل مادي ممکن است کتک زدن باشد که
دردي را بر جسم متربي تحميل ميکند، ممکن است محروم کردن از شکلات و
شيريني، محروم کردن از غذاي مورد علاقه، نخريدن لباس دلخواه، محروم کردن از
تماشاي فيلم مورد علاقه يا موارد مشابه باشد، روي ترش کردن، از خود راندن،
قهر و قطع رابطه، سرزنش کردن، تحقير، دشنام، محروم کردن از مقام و موقعيت
اجتماعي و مانند آن همگي نمونههايي از تنبيه غيرمادي هستند.
شرايط تشويق و تنبيه
تشويق
و تنبيه در هدايت فرزندان به نماز در صورتي مؤثر و کارآمد است که با رعايت
شرايط آن اعمال شود، در غير اين صورت، نه تنها مفيد نيست، بلکه ميتواند
ما را از هدف دور کند. مهمترين شرايط تشويق و تنبيه به اين شرح است:
اول؛ تشويق بعد تنبيه
زيرا تشويق است که متربي را به سوي نماز سوق ميدهد و به حرکت وا ميدارد و تنبيه تنها بازدارنده است نه به حرکت درآورنده.
دوم؛ تشويق و تنبيه رفتار کنيد نه شخصيت را
والدين
بايد رفتار و عمل فرزندان را تشويق يا تنبيه کنند، نه شخصيت فرزند را.
آنان به خصوص در مقام تنبيه بايد به گونهاي عمل کنند که فرزندشان احساس
کند به علت ترک نماز تنبيه شده است؛ نه به علت شخصيتش.
حتي گاهي لازم است اين مطلب را صريح به فرزند خود گوشزد کنند تا اعتماد عزت نفس و شخصيت او آسيب نبيند.
سوم؛ برخوردي متناسب با عمل او داشته باشيد
کودکي
که نماز را کامل و در اول وقت ميخواند با کودکي که نماز را با عجله و آخر
وقت ميخواند يکسان نيستند، همچنين کودکي که تازه به نماز رو آورده با
کودکي که چند سالي است که در مسير نماز قرار دارد يکسان نيستند.
هر
کدام از اينها بايد به نوع و ميزاني خاص تشويق شوند، کسي که نمازش را در
اول وقت ميخواند، در مقايسه با کسي که نمازش را در آخر وقت ميخواند، بايد
بيشتر تشويق شود، همچنين فرزندي که تازه به نماز رو آورده، هرچند نماز را
ناقص و در اول وقت به جا نياورد، در مقايسه با فرزندي که دو سال از او
جلوتر است، بايد بيشتر تشويق شود؛ چرا که او فعاليت بيشتري انجام داده و
پيشرفت بيشتري داشته است.اين مطلب در مورد تنبيه هم صادق است.
چهارم؛ برخورد به هنگام داشته باشيد
فرزند
خردسال ما هنگامي که براي اولين بار نماز پدر يا مادرش را تقليد ميکند،
اگر بلافاصله تشويق شود، اين رفتار در او تثبيت ميشود؛ اما اگر با فاصله و
مثلاً بعد از دو روز تشويق شود، از تأثير اين تشويق کاسته خواهد شد.
تنبيه
نيز همين گونه است، فرزندي که نماز خود را مرتب ميخوانده، در صورتي که
عمداً و بدون دليل موجهي نمازش را ترک و به آن بيتوجهي کند، اگر در همان
هنگام به او تذکر داده شود، اين تذکر ميتواند مؤثر باشد؛ اما اگر فاصله
زياد شد، به همان ميزان از تأثير آن کاسته خواهد شد.
پنجم؛ دليل برخوردتان روشن باشد
تشويق
و تنبيه هنگامي حرکت دهنده و باز دارنده است که فرزند ما بداند براي کدام
کارش تنبيه يا تشويق شده است؛ اما اگر بيشترين تشويق و شديدترين تنبيه صورت
بگيرد، ولي فرزند ما نداند براي چه چيزي تشويق يا تنبيه شده هيچ تأثيري
نخواهد داشت.
بنابراين، در هنگام تشويق و تنبيه بايد به فرزند گوشزد شود که براي کدام رفتار تشويق يا تنبيه شده است.
ششم؛ برخوردي ويژگيهاي رشدي او داشته باشيد
تشويق
و تنبيه بايد متناسب با ويژگيهاي شخصيتي فرزند در مرحله خاصي از رشد
باشد که فرزند در آن قرار دارد، براي توضيح بايد به اين مطلب توجه داشت:
هنگامي که انسان نيازي را در خود احساس کند براي تأمين آن به فعاليت
ميپردازد و آنچه انسان را به حرکت در ميآورد همين احساس نياز است.
از
سوي ديگر، نيازهاي انسان همگي از يک جنس نيستند و همه آنها در يک زمان و
در يک مرحله از رشد بروز و ظهور پيدا نميکنند. چنان که مازلو گفته است:
«انسان
پنج نوع نياز دارد، اولين نوع نياز انسان نيازهاي فيزيولوژيک از قبيل نياز
به غذا، آب، دماي مناسب و درد نداشتن است، اين نيازها در واقع نيازهاي
حياتي است که بدون تأمين آنها انسان نميتواند به زندگي خود ادامه دهد،
نيازهاي نوع دوم نيازهاي ايمني است که پس از تأمين نيازهاي دسته اول بروز و
ظهور پيدا ميکند.
انسان علاوه بر نياز به غذا و آب و ...، به اين
نيز نياز دارد که زندگي و موقعيت خانوادگي و شغلي و اجتماعيش در معرض
تهديد و نابودي نباشد، نياز نوع سوم نياز به محبت و تعلقپذيري است که پس
از تأمين نيازهاي نوع اول و دوم بروز و ظهور مييابد، هر انساني نياز دارد
با ديگران ارتباط و به خانواده، محله و جامعهاي تعلق داشته باشد.
چنانکه
نياز دارد کساني را دوست بدارد و متقابلاً کساني هم او را دوست بدارند،
همچنين هر انساني دوست دارد از عزت نفس، اعتماد به نفس و شايستگي برخوردار
بوده و مورد توجه ديگران قرار بگيرد.
اين چهارمين نوع نياز يعني
نياز به احترام است. بالاترين نياز که در هر انساني وجود دارد نياز به
خودشکوفايي است، هر انساني دوست دارد استعدادهاي خود را شکوفا کرده و وجود
خود را رشد داده به کمال برساند».[۱]
معمولاً در دوران کودکي
نيازهاي نوع اول اهميت بيشتري دارد، آب نبات، بستني، اسباب بازي و مانند
آن، در اين دوره ميتواند ابزار تشويق باشند.
از طرفي محروم کردن
از اين امور ميتواند تنبيهي براي او باشد. همچنين نيازهاي ايمني و نياز به
محبت و تعلقپذيري نيز در اين دوره براي کودک مهم است و به همين جهت، محبت
کردن، پذيرفتن کودک و در مقابل قهر کردن، از خود راندن و نپذيرفتن براي
تشويق و تنبيه قابل استفاده است.
به موازات رشد کودک، نيازهاي نوع
اول براي او کم اهميت و نيازهاي ديگر مهمتر ميشود، به تدريج که فرزند ما
بزرگتر ميشود و وارد دوره نوجواني و جواني ميشود نياز به احترام هم
براي او مهم ميشود و دوست دارد مورد احترام ديگران قرار بگيرد و تحسين و
قدرداني شود.
در اين دوره تشويقهاي مادي تأثير چنداني ندارد و
گاه ممکن است عکسالعمل منفي او را به دنبال داشته باشد و آن را به
گونهاي تحقير خود بداند.
در مراحل بالاترِ رشد، نياز به خودشکوفايي
نيز براي وي اهميت پيدا ميکند، کسي که به اين مرحله رسيده باشد، هيچ يک
از موارد پيشين برايش چندان اهميت ندارد و آنچه او را به حرکت در ميآورد و
انگيزه رفتار او ميشود، نتايجي است که رفتارهاي او بر رشد و تکامل او
دارد.
پس از روشن شدن انواع و شرايط تشويق و تنبيه به بيان شيوههاي
تشويق و تنبيه در هدايت فرزندان به نماز ميپردازي، از آنجا که برخي
شيوههاي تشويق و تنبيه مشترک و بيشتر آنها با يکديگر متفاوت است، نخست
شيوههاي خاص تشويق، پس از آن شيوههاي خاص تنبيه و در پايان شيوههاي
مشترک تشويق و تنبيه را بيان ميکنيم.
شيوههاي تشويق
-تحسين زباني
-اعلام رضايت و محبت
-دعاي خير
خداوند
متعال به پيامبر(ص) دستور ميدهد تا به افرادي که زکات مال خود را
ميپردازند دعاي خير کند و بر آنها درود بفرستد که اين کار مايه آرامش آنها
ميشود، «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّيهِمْ
بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ
سَمِيعٌ عَلِيم»[۲] دعاي خير شما براي فرزند نشان دهنده بيشترين رضايت و
محبت به فرزند است و تأثيري قاطع در تداوم رفتار مطلوب در فرزند دارد.
-دادن هديه
آنچه مهم است دادن هديه است و مبلغ و ارزش مادي آن چندان مهم نيست.
بنابراين،
والدين در هديه دادن بايد از خريد هديههاي گرانقيمت و تجملاتي بپرهيزند،
زيرا اين کار هم سطح توقعات کودک را بالا ميبرد، هم از نظر اقتصادي
خانواده را دچار مشکل ميکند.
-وعده دادن
هميشه نميتوان منتظر ماند تا فرزند گام جديدي در نماز بردارد و به همين جهت، گاه لازم است در پيمودن مسير رشد تسريع شود.
در
اين موارد ميتوان از «وعده» استفاده کرد؛ به اين صورت که به فرزند بگوييم
اگر نمازت را سر وقت بخواني، اسباب بازي مورد علاقهات را برايت ميخرم.
اين کار ميتواند عاملي براي تسريع در پيشرفت فرزند در نماز باشد.
البته وعدهاي داده شود که قابل اجرا براي والدين باشد و حتماً به وعده خود عمل کنيد.
پيامبراکرم(ص) فرمود: کودکان را دوست بداريد و نسبت به آنان مهربان باشيد و به وعدهاي که به آنان دادهايد، وفا کنيد.[۳]
در
پايان توجه به اين نکات نيز لازم است که به تدريج بايد از تشويقهاي مادي
به سوي تشويقهاي معنوي حرکت کرد و از دفعات تشويق کاست تا نماز براي
فرزند دروني شود.
به عبارت ديگر، نبايد به گونهاي از ابزارهاي تشويق
استفاده کنيم که فرزند ما تنها براي دستيابي به جايزه و تحسين و مانند آن
نماز بخواند.
تشويق بايد به منزله ابزاري براي هل دادن فرزند به نماز و
شروعکننده باشد، نه به منزله عامل اصلي تداوم آن، به عبارت ديگر، تشويق
بايد استارت باشد، نه موتور محرکه.
مرحوم آيت الله بروجردي ميفرمودند:
در دوران نوجواني هنگامي که پيش از اذان صبح براي نماز بيدار ميشدم،
والدين مقداري پول زير سجادهام ميگذاشتند؛ ولي هنگامي که پيش از اذان
بيدار نميشدم، چيزي زير سجاده نبود.
همين باعث شد که من نماز شب را ادامه بدهم، اما به تدريج که لذت نماز شب را درک کردم آن را ترک نکردم.[۴]
شيوههاي تنبيه
چنانکه پيش از اين گفته شد، تنبيه بازدارنده است و براي جلوگيري از رفتار نادرست و تثبيت آن استفاده ميشود.
براي
مثال، اگر قبلاً نماز را در اول وقت ميخوانده، اکنون در اول وقت نخواند؛
يا گاهي نماز صبحش قضا بشود؛ يا نماز را در برخي موارد نخواند.
در اين
گونه موارد براي جلوگيري از تکرار اين رفتارها که در واقع نوعي انحراف و
عقبگرد است بايد از تنبيه استفاده کرد. در اينجا برخي از مراحل و شيوههاي
تنبيه را بيان ميکنيم.
-تغافل و چشمپوشي
لزومي ندارد به
محض مشاهده اولين سستي در امر نماز به فرزند هجوم برد و تنبيه کرد. زيرا
ممکن است به خود بيايد و به مسير صحيح بازگردد.
علاوه بر اين که اين کار مانع اصطکاک و برخورد والدين با فرزند هم ميشود. البته، اگر تغافل مؤثر واقع نشد، نوبت تذکر است.
-تذکر
تذکر
به معناي يادآوري است. تذکر نيز مراتبي دارد. در گام اول والدين بايستي
به صورت عمومي و بدون اشاره به شخص خاطي درباره ضرورت نماز و لزوم پايبندي
به آن سخن بگويند.
اگر تذکر عمومي مؤثر واقع نشد، نوبت تذکر خصوصي است.
والدين بايد بسيار نرم و با محبت و به صورت مخفيانه به فرزند خود يادآوري
کنند که نماز دستور الهي است و در هيچ وضعيتي نبايد تعطيل شود.
اگر تذکر مخفيانه کارگر نيفتاد، ميتوانند به صورت آشکار به او تذکر دهند.
-محروم کردن
هنگامي
که هيچ يک از موارد فوق مؤثر واقع نشد، والدين ميتوانند او را از ديدن
برنامه مورد علاقهاش يا از بازي کردن با اسباب بازي مورد علاقهاش باز
دارند و به او بگويند: در صورتي ميتواند از اين برنامهها استفاده کند که
وظيفه نماز خود را (متناسب با انتظاراتي که از او وجود دارد) انجام دهد.
روشن است که در محروم کردن نيز بايد گام به گام حرکت کرد و به يکباره او را از همه چيز محروم نکرد.
-قهر کردن
در
واقع نوعي محروم کردن است، محروم کردن از ارتباط و محبت والدين، در اين
شيوه نيز لازم است والدين به تدريج و گام به گام اقدام کنند. در مرحله
اول بايد به فرزند خود رويترش کنند و چندان با روي باز با او برخورد نکنند
و حتي جواب سلام او را ندهند.
يکي از اصحاب امام کاظم(ع) از فرزند خود
نزد امام شکايت کرد. امام(ع) فرمود: «لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرهُ وَ لَا
تُطِل»؛[۵] او را نزن، با او قهر کن ولي طولاني نباشد!
-تنبيه بدني
تنبيه بدني اگر با رعايت شرايط انجام شود، ميتواند نقش مهمي در اصلاح رفتار ايفا کند.
به همين جهت، تنبيه بدني يکي از شيوههاي تربيت مورد توجه است.
البته بايد توجه داشت که اين شيوه آخرين شيوه و در صورت ناکارامدي ديگر شيوهها مورد استفاده قرار ميگيرد.
در
آموزههاي ديني نيز گرچه تنبيه بدني يک شيوه رايج تربيت به شمار نيامده،
اما استفاده از آن با رعايت شرايط خاص و در آخرين مرحله، اجازه داده شده
است.
پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد: «مُرُوهُم بالصَّلوهِ وَ اضْرِبُوهُم
عَلَيها لِعَشْر»؛[۶] فرزندانتان را به نماز امر کنيد و در ده سالگي آنها
را براي نماز بزنيد.
در روايتي که پيش از اين از امام موسي کاظم(ع) نقل
کرديم، امام(ع) به جاي زدن، قهر را توصيه ميکند و اين نشان ميدهد که
زدن، آخرين شيوه است.
شرايط تنبيه بدني
۱-تنبيه به انگيزه اصلاح
والدين نبايد براي انگيزههاي ديگري مانند عقدهگشايي و تشفي خاطر و انتقامگيري به تنبيه فرزند خود اقدام کنند.
چرا
که در اين صورت، هم اثر تربيتي تنبيه کم ميشود، هم فرزند از والدين متنفر
شده و چه بسا حس انتقامجويي نيز در او برانگيخته شود.
بنابراين، والدين يا مربي بايد در حالت عادي و نه در حالت خشمگيني و ناراحتي اقدام به تنبيه کنند.
۲-بيان دلايل تنبيه
اين
توضيحات موجب ميشود اثر بازدارندگي و اصلاحي تنبيه بدني افزايش پيدا کند و
در ضمن از اثرات مخرب تنبيه بدني مانند پيدايش احساس بيزاري و حس
انتقامجويي در فرزند جلوگيري شود.
۳-به اندازه بودن
هدف از تنبيه به رخ کشيدن قدرت والدين يا آسيب زدن به کودک نيست؛ هدف اصلاح رفتار اوست.
بر
اساس آموزههاي ديني، تنبيه نبايد از سه ضربه بيشتر باشد و در برخي روايات
تا پنج و شش ضربه هم اجازه داده شده و از سوي ديگر نبايد به گونهاي باشد
که موجب سرخي يا کبودي بدن کودک بشود.
همچنين قسمتهاي حساس بدن مانند صورت و سر نبايد در معرض تنبيه بدني قرار بگيرد.
از مجموع اين روايات فهميده ميشود که تنبيه بدني بايد به گونهاي باشد که فرزند متوجه اوج ناراحتي ما و بزرگ بودن اشتباهش شود.
۴-در حضور ديگران نبودن
تنبيه بدني نبايد در حضور ديگران انجام شود که اين موجب تحقير و شکسته شدن شخصيت کودک ميشود.
۵-ثبات
هرگاه
از کودک رفتار ناشايست صادر شد، بايد تنبيه شود. تنبيه نا منظم، در کودک
نوعي حيرت و سرگرداني به وجود ميآورد؛ او نميداند که آيا اين رفتار
نادرست و مستحق تنبيه است يا درست و غيرمستحق تنبيه و به همين امر از اثر
تنبيه ميکاهد.
۶-آماده کردن واسطه
در تنبيه نبايد پدر و مادر
هر دو به تنبيه فرزند خود بپردازند. پيش از اقدام به تنبيه والدين بايد با
يکديگر هماهنگ باشند، به گونهاي که يکي از آنها واسطه شود و از ديگري
بخواهد تا از تنبيه صرف نظر کند و او اين کار را مشروط به تعهد فرزند به
اداي نماز بداند.
اگر فرزند تعهد کرد، تنبيه لغو ميشود؛ ولي اگر
پافشاري کرد و تعهد نکرد، پس از اولين ضربه، واسطه جديتر وارد شود و وساطت
کند و تنبيه تمام شود.