کد خبر: ۲۸۶۲۶۰
زمان انتشار: ۱۳:۵۳     ۲۴ دی ۱۳۹۳
زن از جنبه مادى نیازمند به مرد و مرد از جنبه روحى نیازمند زن آفریده شده است، زن بدون اتکاء به مرد نمى‌تواند نیازهاى فراوان مادى خود را که چندین برابر مرد است، رفع کند، از این رو اسلام همسر قانونى زن را نقطه اتکاء او معین کرده است.
کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» استاد شهید مرتضی مطهری مجموعه مقالاتی است که طی سال‌های 45-46 شمسی در مجله زن روز تحت عنوان «زن در حقوق اسلامی» به رشته تحریر آوردند، در واقع مقالات استاد در پاسخ به سلسله مقالاتی نگارش یافته که در آن‌ها پیشنهاداتی درباره تعویض قوانین مدنی مربوط به حقوق خانواده ارائه شده و مطالبی بر ضد نصوص مسلم قرآن نگارش یافته بود.

شهید مطهری با پاسخ‌های مستدل خود به این پیشنهادها در واقع نظام حقوق زن را در مکتب متعالی اسلام طرح و بررسی کرد و مسائلی همچون خواستگاری، ازدواج موقت، زن و استقلال اجتماعی، اسلام و تجددزدگی، مقام زن در قرآن و مسائل متنوع دیگری را مورد بحث و تحقیق عالمانه قرار داده‌اند، بر آن شدیم که در سلسله گزارش‌هایی به گوشه‌ای از مقالات استاد در این رابطه اشاره کنیم که بخش دوم آن با عنوان «آیا زن امروز مهر و نفقه نمى‌خواهد؟» می‌‌آید:

*آیا زن امروز مهر و نفقه نمى‌خواهد؟

از نظر اسلام تأمین بودجه کانون خانوادگى، از آن جمله مخارج شخصى زن به عهده مرد است، زن از این نظر مسؤولیتى ندارد، زن فرضاً داراى ثروت هنگفتى بوده و چندین برابر شوهر دارائى داشته باشد، ملزم نیست در این بودجه شرکت کند، شرکت زن در این بودجه، چه از لحاظ پولى که بخواهد خرج کند و چه از لحاظ کارى که بخواهد صرف کند، اختیارى و وابسته به میل و اراده خود اوست.

از نظر اسلام با اینکه بودجه زندگى زن جزو بودجه خانوادگى و بر عهده مرد است، مرد هیچ‌گونه تسلط اقتصادى و حق بهره‌بردارى از نیرو و کار زن ندارد، نمى‌تواند او را استثمار کند. نفقه زن از این جهت مانند نفقه پدر و مادر است که در موارد خاصى بر عهده فرزند است، اما فرزند در مقابل این وظیفه که انجام مى‌دهد، هیچ گونه حقى از نظر استخدام پدر و مادر پیدا نمى‌کند.

*رعایت جانب زن در مسائل مالى
اسلام بـه شکل بى‌سابقه‌اى جانب زن را در مسائل مالى و اقتصادى رعایت کرده است، از طرفى به زن استقلال و آزادى کامل اقتصادى داده و دست مرد را از مال و کار او کوتاه کرده و حق قیمومت در معاملات زن را ـ که در دنیاى قدیم سابقه ممتد دارد و در اروپا تا اوایل قرن بـیـستم رایج بود ـ از مرد گرفته است و از طرف دیگر با برداشتن مسئولیت تأمین بودجه خانوادگى از دوش زن، او را از هر نوع اجبار و الزام براى دویدن به دنبال پول معاف کرده است.

غرب‌پرستان آنگاه که مى‌خواهند به نام حمایت از زن از این قانون انتقاد کنند، چاره‌اى ندارند از اینکه به یک دروغ شاخدار متوسل شوند، اینها مى‌گویند: فلسفه نفقه این است که مرد خود را مالک زن مى‌داند و او را به خدمت خود مى‌گمارد! همان طورى که مالک حیوان ناچار است مخارج ضرورى حیوانات مملوک خود را بپردازد تا آن حیوانات بتوانند به او سوارى بدهند و برایش بارکشى کنند، قانون نفقه هم براى همین منظور حداقل بخور و نمیر را براى زن واجب کرده است .

اگر کسى قانون اسلام را در این مسائل از آن جهت مورد حمله قرار دهد که اسلام بیش از حد لازم زن را نوازش کرده و مرد را زیر بار کشیده و او را به صورت خدمتکار بى‌مزد و اجرى براى زن در آورده است، بهتر مى‌تواند به ایراد خود آب و رنگ و سر و صورتى بدهد تا اینکه به نام زن و به نام حمایت زن بر این قانون ایراد بگیرد.

حقیقت این است که اسلام نخواسته به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و علیه زن قانونـى وضع کند، اسلام نـه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد، اسلام در قوانین خود سعادت مرد و زن و فرزندانى که باید در دامن آن‌ها پرورش یابند و بالاخره سعادت جامعه بشریت را در نظر گرفته است، اسلام راه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشریت را به سعادت، در این مى‌بیند که قواعد و قوانین طبیعت و اوضاع و احوالى که به دست توانا و مدبر خلقت به وجود آمده نادیده گرفته نشود.

همچنانکه مکرر گفته‌ایم، اسلام در قوانین خود این قاعده را همواره رعایت کرده است که مرد مظهر نیاز و احتیاج و زن مظهر بى‌نیازى باشد، اسلام مرد را به صورت خریدار و زن را بـه صـورت صاحب کالا مى‌شناسد، از نظر اسلام در وصال و زندگى مشترک زن و مرد، این مرد است که باید خود را به عنوان بهره‌گیر بشناسد و هزینه این کار را تحمل کند، زن و مرد نباید فراموش کنند که در مسأله عشق، از نظر طبیعت دو نقش جداگانه به عهده آنها واگذار شده است، ازدواج هنگامى پایدار و مستحکم و لذت‌بخش است که زن و مرد در نقش طبیعى خود ظاهر شوند.

* مسئولیت تولید نسل بر عهده زن است
علت دیگر که براى لزوم نفقه زن بر مرد در کار است، این است که مسئولیت و رنج و زحمات طاقت فرساى تولید نسل از لحاظ طبیعت به عهده زن گذاشته شده است، آنچه در این کار از نظر طبیعى به عهده مرد است، یک عمل لذت بخش آنى بیش نیست، این زن است که باید این بیمارى ماهانه را (در غیر ایام کودکى و پـیـرى) تحمل کند، سنگینى دوره باردارى و بیمارى مخصوص این دوره را به عهده بگیرد، سختى زایمان و عوارض آن را تحمل کند، کودک را شیر بدهد و پرستارى کند.

اینها همه از نیروى بدنى و عضلانى زن مى‌کاهد، توانایى او را در کار و کسب کاهش مى‌دهد، اینهاست که اگر بنا بشود قانون، زن و مرد را از لحاظ تأمین بودجه زندگى در وضع مشابهى قرار دهد و به حمایت زن بر نخیزد، زن وضع رقت بارى پیدا خواهد کرد و همین‌ها سبب شده که در جاندارانى که به صورت جفت زندگى مى‌کنند، جنس نر همواره بـه حمایت جنس ماده برخیزد، او را در مدت گرفتارى تولید نسل در خوراک و آذوقه کمک کند.

به علاوه زن و مرد از لحاظ نیروى کار و فعالیت‌هاى خشن تولیدى و اقتصادى، مشابه و مساوى آفریده نشده‌اند، اگر بناى بیگانگى باشد و مرد در مقابل زن قد علم کند و به او بگوید: ذره‌اى از درآمد خودم را خرج تو نمى‌کنم، هرگز زن قادر نیست خود را به پاى مرد برساند.

گذشته از اینها و از همه بالاتر اینکه احتیاج زن بـه پول و ثروت از احتیاج مرد افزونتر است، تجمل و زینت جزو زندگى زن و از احتیاجات اصلى زن است، آنچه یک زن در زندگى معمولى خود خرج تجمل و زینت و خودآرائى مى‌کند، برابر است با مخارج چندین مرد، میل به تجمل به نوبت خود میل به تنوع و تفنن را در زن به وجود آورده است، براى یک مرد یک دست لباس تا وقتى قابل پوشیدن است که کهنه و مندرس نشده است، اما براى یک زن چطور؟ براى یک زن تا وقتى قابل پوشیدن است که جلوه تازه‌اى به شمار رود، اى بسا که یک دست لباس یا یکى از زینت آلات براى زن ارزش بیش از یک بار پوشیدن را نداشته باشد. توانایى کار و کوشش زن براى تحصیل ثروت از مرد کمتر است، اما استهلاک ثروت زن به مراتب از مرد افزونتر است .

به علاوه زن باقى ماندن زن؛ یعنى باقى ماندن جمال و نشاط و غرور در زن، مستلزم آسایش بیشتر و تلاش کمتر و فراغ خاطر زیادترى است، اگر زن مجبور باشد مانند مرد دائمـاً در تلاش و کوشش و در حال دویدن و پول درآوردن باشد، غرورش در هـم مى‌شکند، چین‌ها و گره‌هایى که گرفتاری‌هاى مالى به چهره و ابروى مرد انداخته است، در چهره و ابروى او پیدا خواهد شد، مکرر شنیده شده است زنان غربى که بیچاره‌ها در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها و اداره‌ها اجباراً در تلاش معاشند، آرزوى زندگى زن شرقى را دارند، بدیهى است زنى که آسایش خاطر ندارد، فرصتى نخواهد یافت که به خود برسد و مایه سرور و بهجت مرد نیز واقع شود.

لذا نـه تنها مصلحت زن، بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگى نیز در این است که زن از تلاش‌هاى اجبارى خردکننده معاش معاف باشد، مرد هم مى‌خواهد کانون خانوادگى براى او کانون آسایش و رفع خستگى و فراموشخانه گرفتاری‌هاى بیرونى باشد، زنى قادر است کانون خانوادگى را محل آسایش و فراموشخانه گرفتاری‌ها قرار دهد که خود به اندازه مرد خسته و کوفته کار بیرون نباشد، واى بـه حال مردى که خسته و کوفته پا به خانه بگذارد و با همسرى خسته‌تر و کوفته‌تر از خود روبرو شود، لهذا آسایش و سلامت و نشاط و فراغ خاطر زن براى مرد نیز ارزش فراوان دارد.

*مرد نیاز روحى خود را به زن دریافته است/زن از جنبه مالى نیازمند به مرد آفریده شده است
سر اینکه مردان حاضرند با جان کندن پول در آورند و دو دستى تقدیم زن خود کنند تا او بـا گشاده دستى خرج سر و بر خود کند، این است که مرد نیاز روحى خود را به زن دریافته است، دریافته است که خداوند زن را مایه آسایش و آرامش روح او قرار داده است، «و جعل منها زوجها لیسکن الیها» دریافته است که هر اندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم کند غیر مستقیم به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانوادگى خود را رونق بخشیده است، دریافته است که از دو همسر لازم است، لااقل یکى مغلوب تلاش‌ها و خستگی‌ها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد و در این تقسیم کار آنکه بهتر است، در معرکه زندگى وارد نبرد شود مرد است و آنکه بهتر مى‌تواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد زن است .

زن از جنبه مالى و مادى نیازمند به مرد آفریده شده است و مرد از جنبه روحى، زن بدون اتکاء به مرد نمى‌تواند نیازهاى فراوان مادى خود را ـ که چندین برابر مرد است ـ رفع کند، از این رو اسلام همسر قانونى زن (فقط همسر قانونى او را) نقطه اتکاء او معین کرده است.

زن اگر بخواهد آن طور که دلش مى‌خواهد بـا تـجمل زندگى کند، اگر به همسر قانونى خود متکى نباشد به مردان دیگر متکى خواهد شد. این همان وضعى است که مع الاسف نمونه‌هاى زیادى پیدا کرده و رو به افزایش است .

*فلسفه تبلیغ علیه نفقه
مردان شکارچى این نکته را دریافته‌اند و یکى از علل تبلیغ علیه نفقه زن بـر شوهر همین است که احتیاج فراوان زن بـه پول اگر از شوهر بریده شود، زن به آسانى به دامن شکارچى خواهد افتاد.

اگر در فلسفه حقوق‌هاى گزافى که در مؤسسات به خانم‌ها پرداخته مى‌شود، دقت کنید، مفهوم عرض مرا بهتر درخواهید یافت، شک نداشته باشید که الغاء نفقه موجب ازدیاد فحشا مى‌شود.

چگونه براى یک زن مقدور است که حساب زندگى خود را از مرد جدا کند و آنگاه بتواند خود را چنانکه طبیعتش ‍ اقتضا مى‌کند، اداره کند؟

حقیقت را اگر بخواهید فکر الغاء نفقه از طرف مردانى هم که از تجمل و اسراف زنان به ستوه آمده‌اند، تقویت مى‌شود، اینها مى‌خواهند با دست خود زن و بـه نام آزادى و مساوات، انتقام خود را از زنان اسراف کار و تجمل‌پرست بگیرند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها