کد خبر: ۲۸۵۵۰۲
زمان انتشار: ۰۹:۵۶     ۲۲ دی ۱۳۹۳
در گفتگو با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، تحلیلگر و پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام مطرح شد
بخش دوم گفتگو با دکتر محمد حسین رجبی دوانی، پژوهشگر برجسته و دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین علیه السلام از تحلیل عطوفت‌های پیامبر در سیره النبی آغاز می‌شود.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، واقعیت آن است که جز با واکاوی دقیق محتوای سیره نبوی و آموزه‌های وحیانی، پرتوافکنی بر رفتارهای گروه‌های تکفیری به ویژه داعش، اب‌تر و ناقص خواهد ماند. در واقع شناخت جوهره اصیل سیره نبوی و آموزه‌های وحیانی است که می‌تواند به چرایی وجود زاویه‌های شگفت انگیزی پاسخ دهد که امروز بین حقیقت و درون مایه اصیل سیره رسول الله (ص) با آنچه گروه‌های تندرو، افراطی و تکفیری به نام لا اله الا الله و محمدا رسول الله عرضه می‌کنند روی داده است.

بخش دوم گفتگوی ما با دکتر محمد حسین رجبی دوانی، پژوهشگر برجسته و دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین علیه السلام از تحلیل عطوفت‌های پیامبر در سیره النبی آغاز می‌شود و با نقبی به رفتار خوارج و سیره معصومین علیه السلام به سمت تحلیل رفتارهای اخوان المسلمین مصر و اتحاد آن‌ها با گروه‌های تکفیری در هنگام به قدرت رسیدن می‌پردازد و سرانجام با اشاره به همزیستی مسالمت آمیز تشیع و تسنن در گذشته‌های تاریخی و فرهنگی کشورهای اسلامی و احترام و حرمت اهل تسنن به اهل بیت (ع) به ویژه پاسداشت مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله علیه السلام پایان می‌پذیرد.

تسنیم: آقای دکتر! شما در بخشی از گفتگویمان به این نکته تصریح کردید که آثار و تبعات جمودگرایی در طرح موضوعی به نام سیره سلف صالح را امروز در شکل گیری گروه‌های تکفیری به عینه می‌بینیم. از دیدگاه جنابعالی می‌شود گفت‌‌ همان تفسیر به رأی قرآنکه از زاویه نگاه ائمه اطهار، علما و بزرگان ما مردود است این بار به نام سلفی‌گری در حوزه سیره النبی روی می‌دهد و‌‌ همان تفسیر به رأی درباره مشی رسول الله بازتکرار می‌شود؟

همین طور است. سیره پیغمبر، با مخالفان خود، با مشرکان و حتی دشمنی که برای محو و نابودی اسلام آمده، مشخص است. شما به عنوان یک مسلمان وظیفه داری با این دشمن بجنگی و قدرت‌اش را در هم بشکنی، همچنان که آیه صریح قرآن می‌فرماید: «و قاتلوا المشرکین کافه» اما وقتی اقتدار دشمنت در هم شکست، زمانی که دیگر سازمانی ندارد که مقاومت کند و قصدی از جانب او برای جنگیدن نیست، به عنوان یک مسلمان حق ندارید ادامه بدهید. حق ندارید کسی را که تسلیم شده بکشید. حتی می‌فرماید وقتی اسیر شدند منت بگذارید و آزادشان کنید، تا چه برسد به اینکه اسیر را بکشیم.

حیفم می‌آید در فتح مکه به عنوان یکی از شگفت انگیز‌ترین محمل‌های عطوفت پیامبر و اسلام محمدی (ص) درنگ نکنیم. تردیدی در این نیست که پیامبر به هنگام فتح مکه در اوج قدرت بوده‌اند و می‌توانسته‌اند پاسخی درخور به آن همه جنایت‌های مشرکان مکه، آن همه شکنجه‌ها و آزار و اذیت‌ها بدهند اما می‌بینیم فتح مکه، بدون خونریزی و در اوج صلح و مهربانی صورت می‌گیرد. چرا جریان‌های تکفیری به روی این همه حقیقت چشم بسته‌اند؟

واقعا منطق اسلام این است، یعنی پیامبر در فتح مکه، منطق اصیل اسلام را نشان می‌دهند. می‌خواهند بگویند حتی مشرکی که به جنگ اسلام آمده وقتی قدرتش در هم شکست و دیگر نمی‌خواهد ستیز کند حق ندارید او را به رگبار ببندید و قتل عام کنید چه برسد به یک مسلمان. قرآن می‌فرماید اگر از نظر مالی نیاز دارید فدیه بگیرید و اسیر را آزاد کنید اما اگر نیاز ندارید منت بر آن‌ها بگذارید و آزادشان کنید. یعنی شما حق ندارید حتی با مشرک هم بد رفتاری کنید. وجود مقدس رسول الله (ص) می‌فرماید هیچ پیغمبری مانند من از امتش زجر و آزار و اذیت ندید. در این تعبیر خیلی حرف‌ها و گلایه‌ها هست. بخش عمده‌ای از 23 سال رسالت پیامبر در فشار، سختی، محاصره و تحریم گذشت، روزگاری که پیامبر نه قدرتی دارد و نه حکومتی تشکیل داده است. در همین مکه انواع آزار و اذیت‌ها متوجه پیامبر بود. وقتی کلام حضرت تا این حد روشن است و از هیچ استثنایی یاد نمی‌کنند یعنی دوره حضرت از 900 سال پیامبری نوح سخت‌تر بوده اما شما می‌بینید نوح آخر سر قوم خود را نفرین کرد اما پیامبر ما که رحمه للعالمین است قوم خود را نفرین نکرد

تسنیم: اینجا معنی تعبیر «خُلُق عظیم» را می‌فهمیم

دقیقا! پیامبر نفرین نکرد، در صورتی که در برابر آن همه جنایت و آزار و اذیت، حق پیامبر بود که بخواهد و درخواست کند خدایا این‌ها را نابود کن. بعد هم وقتی پیامبر در اوج قدرت به مکه می‌آید، سعد ابن عباده انصاری، رییس انصار که پرچم را جلو جلو می‌برد برگشت فریاد زد امروز روز انتقام است. حالا سعد هم نمی‌خواست سر خود حرف بزند. برداشتش این بود که این‌ها سال‌ها با اسلام جنگیده‌اند و ضربه‌ها زده‌اند. فقط 13 سال با پیغمبر در مکه دشمنی کرده‌اند و چه آسیب‌ها که نرسانده‌اند. احساس‌اش این بود که حالا وقت انتقام است و ما دست پیروز هستیم لذا وقتی وارد مکه می‌شدند فریاد برآورد امروز روز انتقام است.

تسنیم: به یک معنا محق هم است

اصلا در فرهنگ و عرف آن زمان این طور جا افتاده بود که وقتی به شما حمله می‌کنند و ضربه می‌زنند و غارت می‌کنند این حق برای شما محفوظ است که مقابله به مثل کنید لذا سعد طبق یک امر رایج این سخن را به زبان می‌آورد اما وقتی پیامبر فریاد سعد را شنید به امیرالمؤمنین فرمود برو جلو، پرچم را از سعد بگیر و به او بگو امروز روز رحمت و گذشت است. خب این موضع پیامبر در ‌‌نهایت عاطفه و عطوفت است. این سیره پاک پیامبر است که در اوج قدرت با مشرکان این طور رفتار می‌کند.

تسنیم: جالب است که همه این رفتار‌ها و سخنان رسول الله (ص) در تاریخ ثبت و ضبط شده است

بله، مکتوب است و خود اهل سنت هم نوشته‌اند. شیعه که به خاطر فشار و تعقیب و تقیه‌ای که داشت تاریخ نگاری نداشت. اصلا شیعه نمی‌توانست تاریخ بنویسد و همه این‌ها در تاریخ ثبت است. ببینید عطوفت پیامبر چقدر است که حتی شامل ابوسفیان هم می‌شود. توجه کنید که ابوسفیان، نفر اول مکه و رییس بنی امیه و فرمانده کل نظامی قریش بود. در مکه حکومت واحد به آن معنا وجود نداشت. قبایل از هم مستقل بودند اما وقتی کل قریش درگیر جنگی می‌شد فرماندهی واحد داشتند و این فرماندهی در بنی امیه بود. ابوسفیان رییس بنی امیه و فرمانده نظامی کل قریش است. او سه جنگ را به اسلام تحمیل کرده اما حالا در مشت اسلام است اما چون ابوسفیان می‌بینید اعتبارش کامل از بین می‌رود از پیغمبر می‌خواهد امتیازی برای او قائل شود و شما می‌بینید پیغمبر قبول می‌کند. خیلی حرف هست‌ها! دشمنی که باید اعدام شود اما پیغمبر می‌گوید هرکس به خانه ابوسفیان وارد شود در امان است، یعنی حتی نمی‌خواهد هیبت ابوسفیان نزد مشرکانی که از قدرت اسلام ترسیده‌اند ضایع شود.

تسنیم: آدم یاد آیه شریفه «قلوبهم کالحجاره بل هی اشد قسوه» می‌افتد. واقعا قلب‌های این‌ها از چیست که در برابر این همه محبت و لطف نرم نمی‌شود؟

ما حدیث از معصوم داریم که می‌فرماید «رُب تال القرآن و القرآن یلعنه». چه بسیار آدم‌هایی که قرآن تلاوت می‌کنند اما قرآن آن‌ها را لعنت می‌کند. وقتی قرآن و تعالیم الهی از طریق اهلش که «و الراسخون فی العلم» هستند دریافت نشود نتیجه‌اش همین می‌شود. با برداشت‌های نابجا و تفسیر به رأی‌ها مواجه می‌شویم. قرآن می‌فرماید اگر این تعالیم از راهش تعلیم گرفته نشود حتی همین قرآن باعث گمراهی و ضلالت می‌شود و همین هم شد. خوارج برجسته‌ترین مثال در این باره است. خوارج برداشت غلط خودشان از قرآن را اصل قرار دادند. قرآن ناطق را که امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود، کافر می‌دانستند. قرآن اصلا با امیرالمؤمنین علی علیه السلام عجین است. قرآن ناطق و مجسم، وجود مقدس او است، حالا قرآن ناطق از نگاه خوارج تجسم کفر شده است.

توجه کنید وقتی عبدالله این وهب راسبی، رییس خوارج کشته شد به خاطر سجده‌های زیاد در پیشانی‌اش آثار سجده و پینه‌های بسیاری نمایان بود. ما دو شخصیت در تاریخ اسلام داریم که به «ذوالثفنات» معروف‌اند یعنی دارای پینه‌های زیاد. یکی امام سجاد علیه السلام یکی هم همین عبدالله ابن وهب راسبی. وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به جسد همین آدم برخورد کرد که در جنگ نهروان کشته شده بود امام (ع) تأسف خورد و گفت این برادر راسبی حافظ کل قرآن بود. رییس خوارج آن همه سجده داشت اما وقتی خودش را در فهم قرآن اصل قرار می‌دهد برداشت و قرائت خودش را اصل می‌شمارد به این جهالت می‌افتد که می‌آید خودش را در برابر حضرت قرار می‌دهد، می‌جنگد و به هلاکت می‌رسد و یک راست وارد جهنم می‌شود.

باز هم تأکید می‌کنم سرنوشت تیره و تار عبدالله ابن وهب که حضرت به حال و سرانجام او تأسف می‌خورد به خاطر این است که او می‌خواست حق را پیدا کند اما با آن برداشت غلط به انحراف کشیده شد اما تکفیری‌های امروز حتی اندک حقیقت جویی او را هم ندارند و نمی‌خواهند داشته باشند لذا این‌ها به مراتب پست‌تر و رذل‌تر از نمونه‌های تاریخی گذشته‌اند.

تسنیم: آقای دکتر ما البته امروز با نوعی از افراطی‌گری در دل تشیع هم مواجهیم. الان در داخل کشور جریانی در حال شکل گیری است که از دل آن‌‌ همان جریان تکفیری اهل سنت به وجود می‌آید، یعنی شیعیانی که سنی‌ها را به عنوان کافر بشناسند.‌‌

این گرایش‌های افراطی هم در شیعه و هم در اهل تسنن وجود دارد. منتها در شیعه به سبب آن روح حاکم بر تعالیم الهی اهل بیت علیهم السلام که در آغاز صحبت گفتیم الاهم فالاهم می‌شود. در واقع برای ما شیعیان، وحدت جامعه اسلامی اصلی است که خود اهل بیت علیهم السلام وضع کرده‌اند و خود این گونه رفتار می‌کردند. من حتی اخیرا دیدم و برایم جالب و تأثرآور بود که برخی از امامان ما حتی در نمازجمعه دستگاه‌های خلافت جائر حاضر می‌شدند، در حالی که در خطبه‌های نماز، سبّ و لعن امیرالمؤمنین علی علیه السلام صورت می‌گرفت و آن بزرگواران تحمل می‌کردند. خیلی حرف است. امامان ما در نمازجمعه حاضر شوند در حالی که به ساحت قدسی امیرالمؤمنین علی علیه السلام توهین می‌شود. برای چه؟ برای اینکه بگویند ما با بقیه مسلمان‌ها در حال اتحاد و وحدت هستیم. البته ائمه ما همیشه آن روشنگری‌ها را داشتند. بحث‌هایی که حقیقت مکتب اهل بیت علیهم السلام باشد آن‌ها را هم در جایش مطرح می‌کردند. می‌خواهم بگویم حتی تند‌ترین شیعه‌ها هم ممکن است سبّ و لعن خلفای غاصب را داشته باشند اما هرگز حکم به تکفیر و مباح بودن خون سنّی‌ها نمی‌دهند به این خاطر که سنی است و پیرو آن خلفا. حتی ما داریم در جریان جنگ‌های ایران و عثمانی وقتی شیخ الاسلام‌های عثمانی با جهالت و خباثت به راحتی حکم به کافر بودن و نجس بودن شیعه می‌دادند که بروید و خون ایرانی‌های شیعه را بریزید هرچه شاه عباس تلاش کرد از علمای شیعه فتوای مشابهی بگیرد که در برابر سنی‌ها مقابله به مثل کند علما حاضر نشدند. گفتند از دارالاسلام و کشور شیعی دفاع کنید، اگر آن‌ها حمله کردند با متجاوز ولو مسلمان باشد باید مقابله کرد اما چون سنّی است‌‌ همان طور که آن‌ها می‌گویند شیعه را باید کشت پس ما هم باید بگوییم سنّی را باید کشت حاضر نشدند به این مقابله تن بدهند. ما معتقدیم کسی که شهادتین را بر زبان جاری می‌کند و عناد نسبت به اهل بیت (ع) ندارد، جان و مال و ناموس او محترم است ولو اینکه هیج اعتقادی به ولایت امیرالمؤمنین نداشته باشد.

امروز خوارجی که در عمان و شمال آفریقا هستند چون مثل سابق نسبت به امیرالمؤمنین کینه ندارند و توهین نمی‌کنند ما آن‌ها را پاک می‌دانیم. فرقه «اباضیه» امروز وجود دارد اما جان و مال و ناموس آن‌ها حرمت دارد

شما می‌بینید در همین کشتارهای وسیعی که از سوی تکفیری‌ها در عراق صورت گرفته تا آنجایی که من رصد کرده‌ام برخورد نکرده‌ام یکی از علمای برجسته سنّی غیر تکفیری، اعمال این‌ها را رسما محکوم کند.در‌‌ همان موقعی که به قبر مطهر حجر بن عدی رضوان الله تعالی علیه جسارت شد و نبش قبر صورت گرفت من در مصاحبه‌ای که با شبکه خبر انجام دادم این سؤال را پرسیدم که چرا علمای اهل سنت این اقدام را محکوم نمی‌کنند؟ مگر شما نمی‌گویید همه اصحاب، بهشتی‌اند؟ همه اصحاب عدول‌اند؟ قبر صحابه پیغمبر را نبش کرده‌اند چرا سکوت می‌کنید؟ آیا غیر از این است که حجر ابن عدی برای شیعه مقدس است و صحابه امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده و زیارتش می‌رفتند؟

شما نگاه کنید اخوان المسلمین، حرکت و جریان تکفیری نبوده، از وقتی که این جریان به وجود آمد به معنای صحیح کلمه - و نه اصطلاحی - این‌ها سلفی بودند و می‌گفتند ما می‌خواهیم مجد و عظمت اسلام را احیا کنیم اما همین که به قدرت می‌رسند -حتی سید قطب که در ایران هم سال‌ها قبل از انقلاب مورد احترام بود و از او تجلیل می‌شد او در افکارش مطرح می‌کند که جز چهار فرقه سنّی، بقیه همه باطل و مشرک‌اند - شیعه را به چیزی حساب نمی‌آورند و راحت حکم به ریختن خون شیعه می‌دهند.

ما وقتی به تاریخ نگاه می‌کنیم می‌بینیم با وجود مرزبندی‌هایی که بین تشیع و تسنن بوده اما انگار وقتی تسنن به نام مبارک امام حسین و اهل بیت علیهم السلام می‌رسیدند‌‌ همان خضوعی را داشتند که تشیع داشت، یعنی برای ما عجیب نیست که ببینیم تسنن هم برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام عزاداری می‌کند چرا ما در دهه‌های اخیر به این نقطه و این افراط‌گری‌ها می‌رسیم؟

ببینید در کشورهای عربی، حتی در کشور خودمان در گذشته این طور بوده است که اهل تسنن برای امام حسین علیه السلام عزاداری می‌کردند و یزید را لعنت می‌کردند اما در سده‌های اخیر که این تفکر غلط در این‌ها حاکم شد که همه اصحاب، عدول‌اند، همه‌شان بهشتی هستند و شما نمی‌توانید و نباید از دید این‌ها به معاویه هم جسارت بکنید باعث شد نه تنها رو به بزرگداشت امام حسین علیه السلام نیاورند که هیچ، یزید را تجلیل کنند. کار به جایی رسیده که امروز در عربستان کتاب می‌نویسند به نام امیرالمؤمنین معاویه رضی الله عنه.

من برخورد کردم قرن ششم و هفتم که سلجوقی‌ها بر ایران و بخش‌هایی از عراق حاکم می‌شوند با اینکه سلجوقی‌ها آمدند و دولت شیعی آل بویه را برانداختند و شیعه کشی زیادی هم راه انداختند اما در حاکمیت‌‌ همان سلجوقی‌ها می‌بینیم اهل تسنن مثل شیعه برای امام حسین علیه السلام عزاداری می‌کند. در تاریخ ثبت شده و در کتاب ارزشمند «النقض» عبدالجلیل قزوینی رازی متعلق به‌‌ همان قرن ششم آمده در روز عاشورا عزاداری‌های سنی‌های همدان - آن موقع همدانی‌ها سنی بودند - باعث شگفتی شیعه‌های قم شد. چرا این اتفاقات آن موقع می‌افتد؟ چون آن موقع این دیدگاه نبوده که همه اصحاب عدول‌اند، همه‌شان صالح‌اند. این‌ها نقد می‌کردند و همه صحابه پیامبر در چشمشان مقدس جلوه نمی‌کرد. اما تا وقتی که این طرز تفکر حاکم باشد و اجازه نقد نسبت به عملکرد صحابه داده نشود آتش این افراطی‌گری‌ها خاموش نخواهد شد.

خب چطور عدل خدا ایجاب می‌کند کسی که در آن دوره زندگی می‌کرده، درست درست است و هیچ خللی در ایمان او وارد نیست اما بنده و شما و دیگران که در آن دوره نبودیم به پای آن‌ها نمی‌رسیم. مسلما این خلاف عدل الهی است. اتفاقا مسئولیت آن فرد که معاصر با پیامبر بوده، بالا‌تر و بیشتر است. کسی که اعظم پیامبران را می‌بیند با او زندگی می‌کند، می‌تواند ابهام‌ها و تردید‌هایش را مستقیم از پیامبر بپرسد اگر خلاف کند مجازات او قطعا به مراتب بیشتر از کسی است که در آن دوره نبوده و آن منبع وحی و معنویت را در اختیار نداشته است. آن وقت ما بگوییم این‌ها هرچه کردند حتی اگر خطا هم بوده اشکالی که ندارد هیچ، ثواب هم می‌برند؟


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها