به گزارش پایگاه 598 ، واقعا با تیم دوم بردیم؟! اینکه چرا کارلوس کی روش حقیقی و سیدجلال و حاجیصفی و آندو و نکونام و دژاگه و قوچاننژاد را روی نیمکت نشاند و تمام بازیکنان بدون شانس بازی را وارد زمین کرد، میتواند هزار و یک پاسخ فنی و غیرفنی داشته باشد اما اینکه باور کنیم «این تیم»، تیم دوم ایران بوده و برهمین اساس میتوانیم با تیم اولی که در جریان بازی داشت خودش را پشت دروازه گرم میکرد در خود جام ملتها آقایی کنیم، کمی کج اندیشی است.
تیم دومها، گاهی خود تیم اول هستند. نمونههای تاریخیاش محدود و معدود هم نیست. به جام ملت های آسیا 1996 همانی که برایمان مرجع تمام جام ملتهای تاریخ شده که برگردیم، همین تفاوت تیم دوم و اولی را میبینیم. تیمی که مایلیکهن در بازی اول به زمین فرستاد، از دید خودش و تمام آنهایی که بیرون گود نشسته بودند تیم اول ایران بود. مجتبی محرمی در دفاع، سیروس دین محمدی و اکبر یوسفی کنار دست کریم باقری در خط میانی و مهدی مهدویکیا در نوک پیکان آتش ایران. بعد وقتی در بازی دوم، همه این نفرات روی نیمکت نشستند و خداداد و استاد اسدی و استیلی و منصوریان و میناوند به ترکیب رسیدند، مهمترین اتفاقات برای تیم ملی افتاد. همان تیم دومی که قرار هم نبود حتی از گروهش صعود کند، ما را روی سکوی سوم آسیا نشاند.
تیم دوم برانکو در جام ملت های آسیا چین هم دقیقا همان تاریخ را رقم زد. تیمی که با ستار زارع و کاملی مفرد و علوی شکل میگرفت. همان علوی، هم برای برانکو هافبک وسط بود و هم مهاجم! تیم دوم برانکو، معجونی از دل لیگ بود. کارلوس کی روش هم دقیقا یک بار چنین تیم دومی را در روزهای اول حضورش ساخت. وقتی در بازی دوستانه اردوی اروپاییاش، چون دفاع چپ نداشت، مجبور به بازی دادن پولادی در دفاع چپ شد و بعد از همین هافبک هجومی کلاسیک، بهترین دفاع چپ کنونی فوتبال ایران را ساخت!
اما کی روش چندان روی خوشی لااقل تا امروز به تیم دومهایش نشان نمیدهد. شاید به این دلیل که هرگز در تورنمنتی فشرده (بهجز جام جهانی که جای آزمون و خطایی هم نبوده) با تیمش حاضر نشده. هیچ وقت دستش در پوست گردو نمانده که ناگهان مثل مایلیکهن یا برانکو مجبور شود از تمام داشتههای غیرقابل اعتمادش روی نیمکت استفاده کند و با همانها هم نتیجه بگیرد. او تیم دومش را در تمام این سالها در تک بازیهای حذفی یا تدارکاتی و یا تک بازیهای انتخابی، روی نیمکت و کنار خودش نشانده. پس این اولین بار است که میتواند طعم چنین تیمی را با ما بچشد. تیمی که شاید تیم دوم نباشد.
ترکیب ناشناخته کی روش، محصولی است از غرور، اعتماد به نفس و دور بودنش از ایران. اینکه تمام بازیکنان ذخیرهات را وقتی فرصتی کافی برای هماهنگ کردن تیم اصلیات نداشتی به ترکیب بفرستی و از تک تک تازه واردها در آخرین بازی آمادهسازی استفاده کنی، یعنی دو پیام برای دو گروه داری. اول برای بازیکنان شهیرت و بعد برای جوانها. به نفرات اصلی میفهمانی هر لحظه باید منتظر ورود یکی از همین تازه واردها به جای خودشان باشند و بعد به همان تازه واردها تفهیم میکنی که میتوانند همین جا، قبل از شروع جام، یک جا برای خودشان بگیرند. اینکه کی روش از عواقب شکست احتمالی مقابل عراق نترسید و تیم دومش (که شاید هم تیم دومش نباشد) را وارد زمین کرد، بیشتر جنبه روحی و روانی برای تیم او داشت. کی روش لااقل امروز بعد از پیروزیاش چه در جریان بازی و چه در نتیجه بازی میتواند مقابل همان بحرینی که در عربستان میزبانش را با چهار گل شکست داده سری بالا بگیرد و رجز بخواند. او با تیم دومش عراق اصلی را برده.
اما این شاید همه واقعیت نباشد. ما در جام ملتهای دوحه، با افشین قطبی دچار همین اشتباه محاسباتی شدیم. تیم اول قطبی، لبریز از اسامی و ستارهها، مقابل عراق با بدبختی پیروز شد. رحمتی ناجی تیم ما بود. بازی دوم مقابل کره شمالی را با یک گلی که زدیم و سه گلی که نخوردیم بردیم و بازی سوم چون صعودمان مسجل بود، با تیم دوممان، ده نفره، امارات را با سه گل به خانهاش فرستادیم. بی تردید، همان تیم دوم و ذخیرهها مقابل کره جنوبی به مراتب کیفیتی بالاتر از آن نمایش رخوتآوری داشت که تیم اصلی کی روش از خود نشان داد. شاید قطبی هم باید بعد از همان بازی با امارات، تلفیقی میساخت از تیم اول و تیم دومش برای بازی با کره جنوبی!
این شاید هم تیم دوم ما نبود. کی روش امیدوارمان کرد که اگر روزهای اول، بازیهای اول با تیم اصلیاش به بن بست رسید، ماشیناش دنده عقب برای برگشتن به خیابان اصلی را دارد. یک تیم جوان که نمیخواستیم رویش حسابی باز کنیم و اما دیروز نه فقط در نتیجه نهایی که در شکل بازی امیدوارمان کرد.
پیام یونسی پور