به گزارش پایگاه 598 به نقل از اقتصاد آنلاین ؛ «علی» 30 ساله به مأموران گفت: دو کودک خردسالم را به بهانه تفریح و گردش در روز تعطیل سوار خودروی برادرم کردم و در مسیر هر دو را خفه کردم تا دیگر شاهد اختلافات خانوادگیام نباشند.
همین ادعاها کافی بود تا مأموران خود را به خودروی این مرد برسانند و با صحنه دلخراشی روبهرو شوند.
دو کودک 3 و 6 ساله کنار هم روی صندلی عقب به خواب ابدی رفته بودند و تحقیقات نشان از خفه شدن این دو برادر داشت.
پدر خشمگین که عریضهنویس دادگستری است در اعترافاتش گفت: مدتی است که با همسرم اختلاف پیدا کردم و چون قصد طلاق گرفتن دارم تصمیم گرفتم بچههایم را بکشم تا در این جدایی سرنوشت آنها تیره و تار نشود.
مأموران در گام نخست تحقیقات به سراغ مادر جوان رفته و متوجه شدند وی از این جنایت بیاطلاع بوده است.
گفتوگو با دادستان رامهرمز
«ناصر غلامی» دادستان رامهرمز درباره جزئیات این جنایت گفت: پدر جوان ادعا کرده به خاطر اختلاف و درگیری با همسرش دست به این جنایت زده است.
وی افزود: عامل این جنایت در شرایط روحی خاصی قرار دارد تا جایی که وقتی بازپرس پرونده قصد داشته وی را به مراسم تشییع جنازه بچههایش ببرد پدر بیرحم با خونسردی گفته آدم ضعیفی هستم و میخواهم تنها باشم و اگر بچههایم زنده میماندند دوباره اقدام به کشتن آنها میکردم.
وی ادامه داد: روز حادثه همسر علی پس از 20 روز قهر به خانه بازگشته بود اما شوهرش به بهانه تفریح و گردش بچهها را از خانه بیرون برده و برای این دو قتل از خودروی برادرش استفاده کرده است.
دادستان غلامی گفت: متخصصان پزشکی قانونی در نظریههای ابتدایی اعلام کردند که عامل این جنایت از سلامت روحی و روانی کاملی برخوردار است اما برای اطمینان بیشتر تصمیم بر آن است که علی دو هفته در بیمارستان روانی تحت نظر قرار گرفته شود تا نتیجه نهایی اعلام شود.
«آمنه» 23 ساله که هنوز باور ندارد بچههایش در حادثهای هولناک کشته شدهاند با صدایی لرزان و گریان گفت زندگی خوبی با علی داشتم و هیچ اختلافی بین ما وجود نداشت.
وی افزود: عصر جمعه بود که علی ادعا کرد میخواهد با خودروی برادرش بچهها را برای تفریح بیرون ببرد.
پسرم احمدرضا سه ساله همراه پدرش از خانه بیرون رفتند و محمدامین نیز که در کوچه بازی میکرد با آنها سوار خودروی عمویش شد.
چند ساعتی گذشت و خبری از شوهر و بچههایم نشد. نگران بودم تا اینکه پلیس به در خانهمان آمد و خواست همراه آنها به کلانتری بروم که ناگهان خودروی پلیس دیگری به سمت مان آمد و ادعا کرد که علی به خاطر درگیری در کلانتری است و نمیخواهد شما با ما بیایید.
آمنه ادامه داد: وقتی سراغ بچهها را گرفتم مأموران گفتند که آنها هم در کلانتری هستند و همگی خواهند آمد، آنها مرا به آرامش دعوت کردند.
دلشوره عجیبی داشتم و به داخل خانه برگشتم تا اینکه دقایقی بعد صدای جیغ و فریاد از خانه پدرشوهرم که نزدیکیمان است به گوش من رسید، با عجله خودم را به خانهشان رساندم.
چهره پدرشوهرم پریشان بود و وقتی مرا دید، گفت که «علی» تصادف کرده و بچهها مردهاند ولی دقایقی بعد گفت که علی بچهها را به قتل رسانده است.
وی افزود: نمیدانم چرا علی دست به این کار زده است چون ما با هم زیاد اختلافی نداشتیم مثل همه زن و شوهرها گاهی دعوا میکردیم و هربار با هم اختلاف داشتیم علی به من زنگ میزد یا برادرش را سراغم میفرستاد تا به خانه برگردم.
وی در پایان گفت: ما با هم مشکلی نداشتیم، پدرشان همیشه برای بچهها هرچه میخواستند میخرید، هیچگاه از علی نمیگذرم چون بچههایم را بیگناه کشت.