حادثه عاشورا حادثه عجيبی است. در اين حادثه، اتفاقات و مسائلی وجود دارد که در جنگ های ديگر سابقه نداشته. عاشوراپژوهان و اساتيد کلامی حوزه به مواردی اشاره کرده اند که در اينجا نمونه هايي از اين مسائل و اتقاقات را مرور میکنيم تا ببينيم چرا به اين صورت بوده است :
ـ در عاشورا زن و بچه را به کربلا آورده اند؛ حتي زني كه بچه شيرخواره دارد را آورده اند. اين کار در جنگ معمولی معنا ندارد.
ـ حضرت ابا عبدالله (ع) در ميدان جنگ در شديدترين مقاومتها و ظلم ستيزي ها، به عواطف انسان گرايانه كمال اهتمام را ميورزند؛ مثلاً در يك روز 12 بار از جنگ به خيمه ميآيند و حتي وقتی كه به دشمن ميرسيده اند و جاي ترحم بوده، بلافاصله ترحم ميكرده اند.
ـ گريه كردن هاي حضرت اباعبدالله (ع) و ابراز عاطفه هايي كه وقت رفتن حضرت علي اكبر يا حضرت قاسم و... دارند، عجيب است؛ چون با نگاه ظاهری معنا ندارد يك مرد جنگي در حين جنگ اين کار را بکند.
ـ رييس لشکر يعنی حضرت اباعبدالله (ع) سرلشكرش (حضرت ابوالفضل (ع)) را در اول جنگ به جنگ نميفرستند بلکه آخر جنگ براي آب ميفرستند!
ـ حضرت (ع) در روز عاشورا زياد موعظه می کنند.
ـ لشکر حضرت (ع) در آغاز، قدرت درگيري با حرّ را داشت. ميشد حر را كنار رد و به كوهستانهايي كه مسلط بر مسيرها است، رفت و شروع به كار كرد. ميشد منطقههاي جنگي را انتخاب كرد. حداقل ميشد از آب فاصله نگرفت. ميشد روزي كه گفتند آب بسته شد، همان روز حمله كرد و اينها كنار زد. اينطور نبود كه روزي كه به حرّ برخورد كردند، حضرت (ع) اگر اشاره ميفرمود، حضرت ابوالفضل (ع) نتواند بساط حر را جمع كند. اساساً چرا حضرت (ع) در ليله القدر به اذن خدا حادثه عاشورا را اين گونه نوشته است؟
ـ حضرت (ع) وقتي كه ميخواهند آقازادهي جليل القدر را به ميدان بفرستند، با عمامه رسول خدا (ص) ميفرستند.
ـ سپه دار و پرچمدار يك لشكر وارد آب می شود و تشنه بر می گردد که اين کار با جنگ نظامی سازگار نيست.
ـ حضرت (ع) بالاي سر هر شهيد می نشينند و در ميدان معركه او را مدح می كنند و صفات او را می گويند، که اين کار هم با جنگ نظامي كه سازگار نيست.
موارد فوق نشان می دهد که حادثه عاشورا با همه جنگ های تاريخ متفاوت است. عاشورا يک جنگ اخلاقی و نظامی بود؛ نه فقط جنگ نظامی. در جنگ اخلاقی، طفل شیرخواره کار هزار مرد جنگی را می کند. حضرت (ع) با نمايان ساختن همه صفات حميده در مقابل همه صفات رذيله، کاری کردند که آرام آرام وجدان بشر تکان بخورد بيدار شود و زمينه تحقق ولايت حق در طول تاريخ، به وجود بيايد. رفتار عاطفي كه در اين جنگ واقع شده در هيچ جنگ ديگری در تاريخ، زمينه ظهور پيدا نكرده است. به عبارت ديگر، امام (ع) بدون کوچکترين تصنعی، ستيز با ظلم را بگونه اي با عاطفه و گرايش به عدل و رحم در ميآميزند تا موازنه قدرت اجتماعی و تاريخی به آرامی به نفع جبهه حق تغيير کند؛ و عصر ظهور، يکی از ثمرات عاشوراست.