جام جم
«پيوند بسيج با محرم» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد:
1-
چندي پيش که براي مأموريتي فرهنگي به مسکو رفته بودم، از موزه جنگ اين شهر
که جزو ديدنيترين مکانهاي اين شهر است بازديد کردم. در محوطه وسيع و
زيباي بيرون موزه، تازه دامادهايي را ديدم با نوعروسشان همراه با چند نفر
از نزديکان و دستهگلي در دست.
به مزاح از راهنماي خود سوال کردم
چرا اين زوجهاي جوان زندگيشان را از موزه جنگ آغاز کردهاند؟! پاسخ راهنما
تکاندهنده بود، گفت: در روسيه و بيشتر جمهوريهاي استقلاليافته شوروي
سابق، زوجهاي جوان زندگيشان را با حضور در مزار سرباز گمنام و اداي احترام
به او آغاز ميکنند! و سپس مزار سرباز گمنام را در محوطه موزه جنگ نشانم
داد. بياختيار به ياد کشور خودمان افتادم و مقايسهاي به سرعت نور از ذهنم
گذشت که اگر چه در همه فرهنگها و بين تمامي ملتها، کساني که با جانشان
از ميهنشان دفاع کردهاند جايگاه و منزلتي رفيع دارند اما اين جايگاه در
فرهنگ و تفکر اسلامي بس رفيعتر و ارزشمندتر است چرا که بر مبناي فرهنگهاي
ديگر، رزمندگان از آب و خاک و ناموس خود دفاع ميکنند و در آن راه کشته
ميشوند ولي در مکتب اسلام، رزمنده، مجاهد في سبيلالله است که براي رضاي
خالق خود و هستي ميجنگد که البته دفاع از مرز و بوم هم به تبع آن به
بهترين و کارآمدترين شکل حاصل ميشود. "شهيد” واژه پرمعنايي است که قطعاً
مترادف آن با چنين عمقي که در فرهنگ اسلام مورد توجه است در هيچ فرهنگي
مصداق ندارد و همين مقايسه تأسفم را برانگيخت که تجليل ما از رزمندگان
دوران دفاع مقدس و خصوصاً جانبازان و شهيدان آنگونه که انتظار ميرود نبوده
و نيست.
2-رزمندگان ما بويژه آناني که کارآمدتر بودند و اثرگذارتر
اعم از آنکه به لحاظ سازماني پاسدار بودند يا ارتشي يا جهادي و يا بسيجي،
همگي بسيجي بودند. يعني مخلص بودند و کم توقع و کم هزينه و پرکار و با
اثربخشي زياد.
بسيج که امام عظيمالشأن ما آرزو ميکرد خداوند با
آنها محشورش کند، به گفته هم او، "لشکر مخلص خداست” و "شجره طيبه”. اين
لشکر و اين شجره همچنان پابرجاست و هر روز توانمندتر و گستردهتر از گذشته
نقشآفريني ميکند.
بسيج و بسيجي که در دوران دفاع مقدس در عرصه
نظامي و جنگ سخت در برابر دشمن ايستاد و حسرت پيروزي را بر دل سياه او
گذاشت، امروز نيز علاوه بر دفاع نظامي در عرصههاي علمي و فرهنگي پرتلاش و
راست قامت به انجام وظيفه مشغول است که همانا آمادگي براي دفاع است.
3-امسال
پايان هفته بسيج با آغاز محرم مصادف شده است و اين تقارن ميتواند از
پيوند ناگسستني بسيج با محرم حکايت داشته باشد. ميثاق بسيج با حسين (ع) و
عاشورا بيش از آنکه گفتني باشد و نوشتني، ديدني است و لمس کردني.
رهبر
فرزانه انقلاب در تعابير و توصيفات پرمغزشان از بسيج و بسيجي جملهاي
دارند که: "بسيجي يعني علي (ع) که تمام وجودش وقف اسلام بود".
چه
مفتخرند بسيجيان که امام و مقتدايشان اميرالمؤمنين علي (ع) با اين ويژگي
توصيف ميشود. زماني که علي (ع) بسيجي باشد فرزندانش و خصوصاً حسين (ع)
هم...
بسيجي نيز يعني کسي که خود را وقف اسلام کند و در اين راه آماده شهادت باشد و اين است راز پيوند بسيج با محرّم!
كيهان
«مسئوليت تاريخي دستگاه قضا» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است که در آن ميخوانید:
1-
در دانشكدههاي حقوق معمولا اساتيد در بحث متدلوژي وضع قوانين به يك موضوع
«فرعي» گريز ميزنند كه البته بيرون از آن بحث كاملا «اصلي» است و به يك
«عارضه» و «آفت» مهم اشاره دارد. موضوعي كه اساتيد و حقوقدانان متذكرمي
شوند ضعف در قانون و هم در اجراي آن است تا جايي كه قانون گاهي به مانند
تارعنكبوتي است كه فقط ضعفا را به دام مياندازد و مجرمان گردن كلفت و
مفسدان دانه درشت با گستاخي و بدون اضطراب از چنگ «قانون» و «عدليه»
ميگريزند.
اين «تذكر» كه به علت استفاده رايج و شيوع آن در ميان
افكارعمومي به ضرب المثل مبدل شده اين هشدار را در پي دارد كه اگر مسئولان
در حوزه تقنيني يا قضايي غفلت بورزند اعتماد افكارعمومي را نسبت به مقوله
«قانون» و «عدالت قضايي» مخدوش خواهند كرد.
با گشوده شدن پرونده
فساد مالي و بانكي اخير كه حقيقتا دلسوزان انقلاب و آحاد ملت مومن و شريف
ايران اسلامي را نگران ساخت رسانههاي ضدانقلاب تمام توان و پتانسيل خود را
بكار گرفتند تا از همان ابتدا در شيپور عناد و بدبيني خصمانه خود بدمند
كه؛ الف: جمهوري اسلامي يك نظام ناكارآمد است و توان برخورد با عاملان و
مسببان اين فساد اقتصادي بزرگ را ندارد. ب: علني شدن اين پرونده بخاطر يك
دعواي سياسي در سطح حاكميت نظام جمهوري اسلامي است و اين كشمكش و نزاع
سياسي به لحاظ قضايي و برخورد قانوني به سرانجامي نخواهد رسيد و پ: دستگاه
قضايي مستقل نيست و تابع شرايط زماني و مكاني و مصلحت جوييهاي سياسي است
و...
از همين روي؛ براي اين 3 محور ادعايي و بي پايه و اساس طي 3
ماه گذشته با انواع و اقسام گزارش ها، يادداشت ها، گفت وگوها سعي كردند
«آرزوها» ي خود را در قالب به اصطلاح «واقعيت ها» جلوه دهند تا به نوعي با
جعل صلاحيت براي خود اين «قضاوت» را در فضاي مجازي و رسانهاي پمپاژ نمايند
كه پرونده فساد مالي و بانكي از هم اكنون مختومه است و قوه قضائيه كاري از
پيش نخواهد برد!
اما از 15 مردادماه كه پرونده فساد بانكي موسوم به
پرونده فساد 3هزار ميلياردي تشكيل شد دستگاه قضايي بي توجه به حاشيه
سازيها و نشر شايعات و تهمتهاي ضدانقلاب، تحقيقات مقدماتي اين پرونده را
آغاز كرد و دادگستري خوزستان بهنگام و بي آنكه آثار و دلايل اين فساد امحاء
يا زايل شود اقدامات قضايي را عملياتي كرد.
گفتني است؛ به دليل ابعاد مختلف پرونده فساد مالي، اين پرونده به تهران احاله شد.
نكته
حائز اهميت ورود رئيس دستگاه قضايي به اين پرونده است كه در 24 شهريور طي
يك ابلاغيه ويژه، دادستان كل كشور را به عنوان مسئول نظارت بر رسيدگي به
پرونده فساد مالي اخير منصوب كرد و يك نقطه عطف در فرآيند رسيدگي به اين
پرونده بوجود آمد چرا كه اولا؛ دادستان كل كشور ناظر مستقيم اين پرونده شد
كه نشان از عزم و قاطعيت جدي دستگاه قضا داشت و ثانيا؛ برخلاف مانورهاي
رسانهاي و تحليلها و پمپاژهاي ضدانقلاب ابلاغيه آيت الله آملي لاريجاني
يك منشور جامع و مانع براي رسيدگي سريع، قاطع، همه جانبه براي تحقيق از
كليه متهمان در هر رده و مقام در اين پرونده بود.
بنابراين باز هم
برخلاف ادعاهاي رسانههاي اپوزيسيون و ضدانقلاب، اقدامات دستگاه قضايي در
راستاي اين ابلاغيه ويژه و نظارت مستمر و خدشه ناپذير قاضي برجستهاي چون
حجت الاسلام اژه اي، تاكتيك رسانهاي بدخواهان جمهوري اسلامي را در موقعيت
آچمز قرار داد.
در فاصله 3 ماه از تشكيل اين پرونده تحقيقات قضايي
به گونهاي بود كه حتي رسانههاي ضدانقلاب و معاندان و بدخواهان نتوانستند
بر اين اقدامات گسترده و مستند جرحي وارد كنند يا بر چگونگي اقدامات تعريضي
بزنند.
در فاصله اشاره شده نزديك به 100 نفر به عنوان متهم و مطلع
مورد بازجويي قرار گرفتهاند، 48 نفر بازداشت شده و برخي با قيد وثيقه
آزاد گرديده و در نهايت 23 نفر كماكان قرار بازداشت آنها پابرجاست،
گروههاي متعدد بازرسي و حسابرسي تشكيل شده است، هزاران سند ارزيابي و
كارشناسي گرديده است تا مشخص شود فقط نزديك به 2 هزار ميليارد تومان بيع
نامههاي صوري در اين پرونده فساد بزرگ وجود دارد، براي هيچ مسئول يا مقامي
تحفظي نبوده و حتي كساني با سابقه وزارت، وكالت و... احضار و بازجويي
شدهاند و...
خراسان
«چند ضلعي آشفته بازار ارز» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم آرين رضايي است كه در آن ميخوانيد:
کالبد
شکافي ريشههاي التهاب در بازار ارز و يافتن تدبيري مناسب براي مديريت
نوسان شديد قيمت ارزهاي معتبر، به دغدغه جدي مسئولان اقتصادي دولت و فعالان
اقتصادي تبديل شده است. چه اين که پس از اعلام موضع رسمي شوراي پول و
اعتبار مبني بر در پيش گرفتن سياست تعديل نرخ برابري ارزهاي خارجي در برابر
ريال، برخي را گمان بر اين بود که منظور از تعديل، کاهش قيمت است، حال آن
که تامل در گفتههاي وزير اقتصاد و رييس کل بانک مرکزي هرچند در نگاه اول
متناقض مينمود، وليکن نشانهاي بود از خط و نشان دولت براي کشيدن مهار
افزايش قيمت ارز به ويژه دلار. تاکيد صريح محمود بهمني مبني بر تعديل نرخ
ارز بر اساس سازوکار عرضه و تقاضاي بازار با رويکرد حمايت از صادرات به
خوبي نشان داد که پيشنهاد روشن بانک مرکزي به شوراي پول و اعتبار براي
خواباندن التهاب ارزي، اين است که برخلاف وعدههاي قبلي رييس کل بانک مرکزي
مبني بر بمباران ارزي، قيمت پايه ارزهاي معتبر افزايش يابد بلکه در ميان
مدت طي چندماه، بازار آزاد ارز به جاي پرش قيمت، شاهد بازگشت نرخ آزاد ارز
با محوريت محدود شدن قيمت دلار آمريکا به سمت محدوده قيمتي بين 1200 تا
1250 تومان باشد. از اين رو تاکيد وزير اقتصاد مبني بر اينکه دلار 1300
توماني گران است، هم نشان ميدهد که دولت مصمم است تا بانک مرکزي بتواند در
يک دوره زماني تعيين شده و توافق شده، قيمت دلار را به زير 1300تومان کاهش
دهد.
اما واکنش زودهنگام بازار آزاد به تصميم شوراي پول و اعتبار،
يک پاسخ منفي به سياست تعديل نرخ ارز مورد نظر بانک مرکزي، دولت و شوراي
پول و اعتبار بود و اين پرسش مطرح ميشود که آيا تصميم سازان اقتصادي نگاهي
همه جانبه و واقع بينانه به ريشهها و عوامل تشديد التهاب ارزي دارند يا
به اين دل بستهاند که گذشت زمان، مشکل را حل خواهد کرد؟ اين پرسش وقتي جدي
تر ميشود که چند ضلعي آشفته بازار ارزي مورد کالبد شکافي دقيق قرار گيرد و
واقع بينانه براي عبور از شرايط پيش آمده چارهانديشي شود.
يکم:
واقعيت مورد قبول همگان اين است که تنگناهاي ارزي ناشي از اعمال تحريم
سياسي غرب عليه حقوق مسلم ايرانيان جهت دستيابي به انرژي صلح آميز هسته اي،
باعث شده تا بخش قابل توجهي از نياز ارزي فعالان اقتصادي در بخش دولتي و
غير دولتي به اشکال مختلفي پاسخ داده شود که اين فرآيند در عمل تقاضاي
فيزيکي ارز و يا انتقال ارز از طريق صرافيها را تشديد کرده است. به ويژه
اينکه بسياري از تقاضاهاي ارزي جهت واردات کالاها و خدمات از طريق سازوکار
گشايش اعتبار صورت نميگيرد و نيازمندان ارزي را به سمت بازار آزاد و
انتقال آن از طريق سيستم غير بانکي سوق داده است. طبيعي است که با احتمال
تشديد فشارهاي سياسي و تنگتر شدن راههاي نقل و انتقال ارز، بايد دولت به
جاي در پيش گرفتن سياستهاي کوتاه مدت و کم اثر، راهبردي متقن و قابل اجرا
را طراحي و به اجرا گذارد، چه اينکه در سال جهاد اقتصادي نبايد و نميتوان
گزينههاي دور از انتظار را ناديده گرفت و شايسته است مسوولان براي
سناريوهاي گوناگون ايجاد تنگناي ارزي چارهانديشي کنند.
دوم: بخشي
از التهاب و تنش ارزي در بازار آزاد ريشه در بي ثباتي سياستهاي اقتصادي به
ويژه سياستهاي ارزي و پولي دارد و چشم پوشي و يا بي اعتنايي به پيامدهاي
قابل پيش بيني راه گشا نخواهد بود. انکار نميتوان کرد که تن دادن دولت و
بانک مرکزي به سياست چند نرخي ارز با هدف مداخله قيمتي در بازار ارز و
جلوگيري از پرش قيمتها در بازار آزاد خطاي بزرگي بود که نشان داد به جاي
چارهانديشي بر اساس عقلانيت اقتصادي، تلاش شده تا با اقتدار برخاسته از
سازوکارهاي کنترلي بانک مرکزي، نوسان نرخ ارز مديريت شود.
اما
اينکه گفته شود بخشي از تقاضاي ارزي کاذب و غيرواقعي است، خود مصداق روشني
است بر اينکه سياستگذاران اقتصادي کشور پاسخ دهند ريشه شکلگيري تقاضاهاي
کاذب ناشي از چيست و آيا ميتوان خروج نقدينگي از شبکه بانکي و تلاش براي
حفظ داراييهاي نقدي از طريق پناه بردن به بازار سکه و ارز را ناديده گرفت؟
اينکه شوراي پول و اعتبار حکم کند تا بانک مرکزي نرخ ارز را تعديل کند،
اما ابزار لازم در اختيار بانک مرکزي نباشد، اين پيام را به بازار ميدهد
که چاقوي ارزي دولت کند شده است.
سوم: ابهامهاي تنش ارزي ايجاد
شده و پيشي گرفتن نرخ ارز از نرخ تورم چالشي است که نبايد آن را دستکم
گرفت. چه اينکه مناقشه نظري بين دولتمردان بر سر نرخ مطلوب ارز در کنار
شائبهها مبني بر انگيزه درآمدزايي از سوي دولت، باعث شده تا اعتماد مردم
به سياستهاي اقتصادي و کارآمدي برنامههاي دولت و بانک مرکزي براي مديريت
بازار ارز کاهش يابد. شايسته اين باشد که دولتمردان اقتصادي به قاعده بازي
اقتصاد تن دهند و غره به تواناييهاي شخصي خويش نشوند. چه اينکه التهاب
قيمت ارز دستکم در کوتاه مدت باعث خواهد شد، تا گامهاي بعدي براي اجراي
قانون هدفمندي يارانهها سست شده و مشخص نيست سياست تعديل ارزي در بلند مدت
هم باعث ثبات در بازار و تعادل در اقتصاد ايران شود. کوتاه سخن
اينکهاندکي واقع بيني با چاشني تدبير اقتصادي خود کيمياي بزرگي است.
جمهوري اسلامي
«سياست ارزي گلخانهاي عامل افزايش واردات» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
بيش
از 50 ميليارد دلار واردات رسمي، حدود 14 تا 19 ميليارد دلار واردات از
مبادي غيررسمي يا به عبارت ديگر همان قاچاق. اين اعداد به خوبي نشانگر
شرايط پيچيده و نگران كننده اقتصاد ايران در حوزه تجاري است.
مروري
بر جزئيات واردات به ايران طي نيمه نخست سال جاري، ابعاد ديگري از اين
وضعيت را روشن ميكند. بنابر آمارهاي رسمي ارائه شده، ميزان واردات در 6
ماهه اول امسال 25 درصد و از لحاظ ارزش 5 درصد كاهش يافته است، درحالي كه
مروري بر آمار واردات در همين مدت نشان ميدهد عمدهترين اقلام وارداتي به
ايران را برنج، دانه ذرت دامي، روغن خام سويا، قطعات منفصل خودرو سواري و
گوشت بدون استخوان منجمد گاوي تشكيل دادهاند كه در اين ميان ميزان برنج
وارداتي نسبت به مدت مشابه سال قبل 24 درصد از لحاظ وزن و 27 درصد از نظر
ارزش افزايش نشان ميدهد.
در يك نمونه ديگر، آمارها نشان ميدهند
در نيمه نخست سال جاري ميزان واردات گوشي تلفن همراه در مقايسه با مدت
مشابه سال قبل، بيش از 34 درصد افزايش داشته است. آمارها همچنين نشان
ميدهند با وجود ذخيره حدود يك ميليون تن شكر در انبارها از سال گذشته و
توليد يك ميليون تن شكر در سال جاري، بيش از يك ميليون تن ديگر هم بدون هيچ
ضرورت و نيازي به كشور وارد شده است.
اكنون سؤال اساسي اينست كه
ريشه اين واردات بيرويه و بيضابطه در كجاست؟ آيا ميتوان منفعت طلبي برخي
تجار سودجو را عامل اصلي بالا بودن حجم واردات به كشور دانست؟ ضعف در
سياستها و عملكرد دولت چطور؟ آيا ريشه حجم گسترده واردات تنها و تنها در
نگرش و كنش نادرست دولت است؟ تحريمها چه مقدار در اين موضوع نقش دارند؟
و...
پرسشهايي از اين دست، بسيار است و با وجود تعدد و پيچيدگي
آنها، تنها در صورت يافتن پاسخهايي صحيح و مطابق با واقعيات اقتصاد كشور
است كه ميتوان به يافتن چارهاي براي ساختن سيل بندهايي در برابر امواج
سهمگين واردات اميدوار بود.
واقعيت اين است كه مجموعهاي از عوامل
ياد شده، هر كدام به سهم خود و در اندازههاي مختلف در افزايش حجم واردات
به كشور طي سالهاي اخير سهم داشته و دارند. بيترديد سود نهفته در واردات
انواع كالاها آن هم كالاهاي عمدتاً بيكيفيت و ارزان قيمت به ايران، عامل
وسوسه تعداد زيادي از افراد است؛ بنابر اين نميتوان ترجيح منافع فردي بر
مصالح عمومي كشور را از سوي عدهاي منفعت طلب كه گاه با استفاده از
رانتهاي خاص به سودهاي كلان از واردات دست مييابند، در افزايش حجم واردات
ناديده انگاشت.
شرايط نامناسب توليد در داخل كه ناشي از پس رفت
فاكتورهاي مؤثر در فضاي كسب و كار است هم در گرايش توليد كنندگان به سمت
واردات، سهم بسزايي دارد. متأسفانه اين روزها به راحتي ميتوان توليد
كنندگاني را سراغ گرفت كه به علت نبود فضاي كسب و كار مناسب، از بين رفتن
مزيتهاي توليد مانند انرژي ارزان، عدم بهره مندي از كمكهاي وعده داده شده
از سوي دولت براي افزايش بهرهوري و... ترجيح ميدهند، وارد كننده همان
محصولاتي باشند كه پيش از اين، توليد كننده آن بودند.
در عين حال،
با وجود همه اين عوامل و سهمي كه هر يك از آنها در افزايش حجم واردات به
كشور دارند، عمدهترين و اساسيترين سهم را بايد در حوزه سياستهاي پولي
كشور جستجو كرد. درست است كه برخورداري از رانتهاي اداري، سياسي و گاه
دسترسي به اطلاعات در تشويق عدهاي به واردات نقش دارد اما بيترديد
وارداتي به ارزش حدود 50 ميليارد دلار به صورت رسمي و 14 تا 19 ميليارد
دلار به صورت قاچاق، بسيار بيشتر از آن است كه بتوان منطقاً دسترسي به رانت
يا فضاي نامناسب كسب و كار يا حتي عواملي مانند تحريم را در آن مؤثر
دانست. بنابر اين عامل اصلي را بايد در رانت رسمي، آشكار و قانوني جستجو
كرد كه دولت با دنبال كردن سياست توزيع ارز سهميه بندي شده با قيمت دولتي
آن را به راحتي در اختيار همگان قرار داده است. به عبارت ديگر دولت با
اختصاص دادن ارزهاي سهميهاي، به تمام وارد كنندگان اين علامت روشن را
ميدهد كه ميتوانند با بهره مندي از سهميه دلار با قيمت مديريت شده دست به
واردات كالاهايي بزنند كه توليد كنندگان داخلي امكان رقابت با آن را از
لحاظ قيمتي ندارند.
رسالت
«آسيب تخريبهاي سياسي» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
تبليغات
منفي و تخريب يکي از آفاتي است که ميتواند سلامت فضاي حاکم بر انتخابات
را تهديد کند. البته مبارزات انتخاباتي منفي و حملات شخصي به رقباي سياسي
در اغلب دموکراسيها به درست يا غلط متداول و در برخي مواقع گريزناپذير شده
است. اين در حالي است که با توجه به بلوغ عقلاني جامعه اسلامي ايران پس از
انقلاب و بسته به تضييقات و مقيدات نظام مردمسالاري ديني طبيعتااز ميزان
عمق و دامنه تاثير عوامل منفي در انتخابات مختلف طي سه دهه گذشته کاسته شده
است و رويکردهاي تخريبي و هيجاني در درازمدت با واکنش منفي افکار عمومي با
اخلاق در ايران مواجه ميشود.
تخريب نه تنها فضاي حاکم بر
انتخابات را مسموم ميکند بلکه يکي از مهمترين اصطکاکات در مسير ائتلافهاي
قدرتمند است. امروز در آستانه انتخابات مجلس نهم در حالي که چشم اميد مردم
به وحدت کلمه اصولگرايان براي تحقق آرمانهاي دهه پيشرفت و عدالت است برخي
از گروههاي سياسي با آلوده کردن فضا به تبليغات منفي خواسته يا ناخواسته
در حال از بين بردن اين اميد در دل مردم هستند. اين آفت امروز دامنگير
بخشهايي از جريان اصولگرايي شده است.
طي چند ماه گذشته موج
گستردهاي از تبليغات منفي عليه جبهه متحد به راه افتاده است و شخصيتهاي
بي نظيري چون آيت الله مهدوي کني، آيت الله يزدي و... که جزء سرمايههاي
انقلاب و نظام هستند بدون هيچ دليل موجهي مورد تخريب قرار گرفتهاند. اين
اتهامات هر روز شکل گسترده تري به خود ميگيرد. از دروغ گرفته تا ساده لوحي
از مسئله دار بودن تا روفوزههاي فتنه و... هر روزه دامنه اين اتهامات
توسعه پيدا ميکند و حد يقفي هم ندارد.
اينکه فردي بگويد "به چه
دليل آيت الله مهدوي کني و آيت الله يزدي حرف آخر را بزنند" دليل خوبي است
که فردا به رهنمودهاي بزرگ خود نيز پشت پا بزنند. اين سئوال هنوز بي پاسخ
مانده است که دشمن تراشيهايي از اين جنس قرار است تا کجا ادامه پيدا کند.
اگر تمام نيروها و سرمايههاي انقلاب مورد تخريب قرار گرفتند و از قضا مردم
هم به اين جريان اقبالي نداشتند آن موقع بايد چه تدبيري انديشيد؟ اين در
حالي است که افکار عمومي از تخريبهاي ظاهري چند سال گذشته و زد و بندهاي
زيرين خسته شده است. افکار عمومي از يقه گيريهاي بي مورد و بي اهميت سياسي
کلافه است. دامن زدن به منازعات بي حاصل طي چند سال گذشته چه ثمري براي
کشور داشته است؟ تخريب، تهمت و افترا چه کمکي به فرهنگ سياسي ايران ميکند؟
امروز مردم از اينکه جرياني بدون هيچ برهان روشني خود را حق مطلق بپندارد و
با اثبات خود سعي در نفي ديگران داشته باشد بيزار شدهاند.
از
سويي اصولگرايان وجوب دكترين نقد درون گفتماني براي تسهيل، تسريع و تحقق
گفتمان خدمت و پيشرفت را پذيرفتهاند اما در عين حال هيچ يك از گروههاي
اصولگرا خروج اين دكترين از فاز عقلاني و سازنده را قابل قبول نميدانند و
نميخواهند كه در دام خودزني كاذب و بيحاصل گرفتار شوند مضاف بر اينكه
آسيبشناسي نقد درون گفتماني مسبوق به ارائه يك بازتعريف وسيع از اصولگرايي
است.
در اضلاع خيمه اصولگرايي جرياناتي حضور دارند كه لزوما يكصدا
نيستند مهم آن است كه عمود خيمه اصولگرايي برپا بماند. در اين خيمه بايد
درجه تحمل پذيري وسعه صدر خود را بيشتر كنيم. به تعبير مقام معظم رهبري
"اصولگرايي متعلق به همه كساني است كه به مباني انقلاب معتقد و پايبندند و
آنها را دوست ميدارند، حالا اسمشان هر چه باشد. ”(1)
پس از دوم
خرداد 76 بر وسعت دايره اصولگرايي روزبهروز افزوده شد. بسياري از افراد كه
تولد سياسي خود را در جريانات چپ تجربه كرده بودند پس از مشاهده ناكاميها
و مديريت ناصواب دولت اصلاحات به سوي جريان با عقبه و پشتوانه عظيم
اصولگرايان گرايش پيدا كردند.
سياست روز
«امروز؛ ايفاي نقش تاريخي مجلس» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
مجلس
شوراي اسلامي هفته گذشته پس از بحث و جدلهاي فراواني که در محافل سياسي و
رسانهاي درباره مصوبه حقوق سياسيون مطرح شد، هر چند ديرهنگام، اقدام
شايستهاي انجام داد و اين رانت را از قوانين موجود حذف کرد.
اين
مصوبه هر چند متعلق به سالهاي گذشته بود، اما به خاطر گنجاندن برخي
شخصيتهاي مسئول ديگر، دوباره به جريان افتاده بود که البته لغو شد. اين
مصوبه در فضاي افکار عمومي بار منفي نسبت به مجلس ايجاد کرده بود.
نمايندگان
مجلس شوراي اسلامي به فرموده حضرت امام خميني(ره) عصاره فضائل ملت هستند،
به همين خاطر مردمي که آنها را انتخاب کردهاند توقع دارند تا مدافع حقوق
مردم باشند و اين توقع زيادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيست.
امروز
نيز قرار است تا دو فوريت کاهش روابط ايران با انگليس که هفته گذشته به
تصويب نمايندگان رسيد، مورد بحث و بررسي قرار گيرد و جزئيات آن به تصويب
برسد. مجلس شوراي اسلامي پيش از اين نيز در اين زمينه اقدام کرده اما بنابر
دلايلي اين موضوع بر زمين مانده بود.
بر کسي پوشيده نيست که دولت
انگليس در امور داخلي کشورمان دخالت ميکند، به مقابله با نظام جمهوري
اسلامي ايران ميپردازد، در مجامع بينالمللي عليه ايران راي ميدهد و
بسياري دشمنيهاي ديگر.
به تازگي نيز دولت سلطنتي انگليس اقدام به تحريم بانک مرکزي جمهوري اسلامي ايران کرده است.
نظام
اسلامي از همان ابتداي انقلاب روابط خود را با آمريکا که خود را ابرقدرت
بلامنازع ميداند، قطع کرد. قطع روابط دو کشور شايد به اذعان برخي
تحليلگران سياسي به ضرر ايران بوده است. اما همين اقدام منشاء تحولات و
پيشرفتهاي بسياري براي ايدئولوژي نظام جمهوري اسلامي چه در داخل و چه در
سطح بينالمللي و به ويژه منطقه شده است.
اکنون ايستادگي جمهوري اسلامي ايران بر اصول و ارزشهاي خود تحولات منطقه را به وجود آورده است.
تصور
اين که اگر ايران و آمريکا همچون دوران رژيم شاه مناسبات تنگاتنگي داشتند،
آيا شاهد الگوپذيري و سرمنشاء تحولات و انقلابهاي اسلامي در کشورهاي عربي
ميبوديم؟!
يکي از اهداف بزرگ انقلاب اسلامي پس از سرنگوني
ديکتاتور و رژيم وابسته به غرب، تاثيرگذاري بر ملت مسلمان منطقه بوده که پس
از ۳۰ سال اين اتفاق رخ داده است.
انگليس نيز همچون آمريکا کشوري
استعمارگر است که به هر جا پا گذاشته بذر نفاق و تفرقه را کاشته است.
سياستهاي مزورانه انگليس نيازمند پاسخي درخور شأن نظام اسلامي است. آنها
از هر ابزاري براي فشار به جمهوري اسلامي ايران استفاده ميکنند. ما نيز
ابزارهاي گوناگون داريم که ميتوانيم آنها را به چالش بکشيم. هر چند
ابزارهاي معنوي جمهوري اسلامي ايران هم اکنون به کار افتادهاند و هيمنه
غرب را به سخره گرفتهاند، اما با توجه به همين عوامل، مشاهده ميشود که
غرب، درصدد است تا با رويکرد خصمانه خود فشارها را بر ايران بيشتر کند.
آفرينش
«ورزش و گذراز تک قطبي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
در
روزهاي گذشته علاقمندان به ورزش در کشور شاهد هنرنماييها و موفقيت تيم
واليبال کشورمان در رقابتهاي جام جهاني در ژاپن بودهاند. موفقيتهايي که با
پيروزيهايي مهم و سرنوشت سازدر مقابل کشورها و قدرتهاي مهم وليبال جهان
به دست امد.
در اين بين نيز اگر کمي به دورتر نيز نگاهي داشته
باشيم ميتوان به رقابتهاي جهاني وزنه برداري و درخشش وزنه برداران ايراني
و کسب جايگاه جهاني مهمي در اين رشته اشاره کرد. در مقابل اين روند اگر
نگاهي به ورزش فوتبال به عنوان مهمترين ورزش در کشور توجه داشته باشيم، در
يک سال اخير مشکلات و چالشهايي مهمي براي فوتبال باشگاهي و ملي کشور ميتوان
برشمرد.
در اين بين حذف تيم ملي اميد از ادامه رقابتها به دليل
مشکلات مديريتي و همچنين مشکلات و حذف باشگاه سپاهان در جام باشگاههاي
آسيا و اخيرا نيز عملي شدن تهديد كنفدراسيون آسيايي فوتبال و کاهش سهميه
فوتبال باشگاهي ايران از چهار تيم به دو تيم در جام قهرمانان باشگاههاي
آسيا حکايت از روند نامناسب در مديريت و توجه به ورزش فوتبال در کشور است.
از
سوي ديگر نيز بايد توجه رسانههاي داخلي و صدا و سيما را نيز به ورزش مورد
دقت قرارداد. در اين راستا در واقع فوتبال عملا حجم مهمي از برنامههاي
ورزشي را در رسانههاي داخلي به خود اختصاص داده است که ميتوان از ان به
عنوان ورزش تک قطبي ياد کرد.
آنچه مشخص است در واقع قدرت و مقدار
توجه مقامات و مسئولان ورزشي هر کشور در المپيک سنجيده ميشود. چرا که در
المپيک با توجه به گستردگي رشتهها و تنوع رقابتها عملا محک خوبي براي
عملکرد ورزشي کشورها است.
در اين بين کشور ما نيز اگر در صدد است
که همچون بسياري از کشورهاي موفق همچون کره جنوبي از تک قطبي و يا دو قطبي
در ورزش به بيرون خزيده و در گستره جهاني در بسياري از رشتهها حرفي براي
گفتن داشته و جدا از دريافت پيامدهاي مثبت اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... به
سکانداري در عرصه ورزش بينديشد بايد عملا از ورزش تک قطبي و يا دو قطبي
بيرون آيد و توجه كافي و راهبردي به كارآمدي رشتههايي چون بسكتبال، دو و
ميداني، واليبال، كشتي و يا تكواندو و... نمايد.
اين امر در حالي
است که تاکنون مديريت و توجه رسانهها بوِيژه صدا و سيما و مقامات کشور
عملا به فوتبال به عنوان قطب اصلي ورزش کشور معطوف بوده است. در اين بين
اميد ميرود با توجه به پتانسيلهاي فراوان ورزشي کشور در رشتههاي گوناگون
مديريت کلان ورزش کشور در راستاي گذار از تک قطبي با توجه به همه ي
پتانسيلها ي ورزشي کشور حرکت کند امري که ميتواند. پيامدهاي مثبتي براي
کشور در عرصههاي گوناگون مالي اقتصادي پرستيژي و سياسي در ابعاد منطقهاي و
جهاني داشته باشد.
حمايت
«سر آغاز حماسه عظیم عاشورا و درس های مستمر برای بشریت» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
در
گذر ایام سال به ماه محرم رسیدیم ماهی که به یاد جانفشانی های امام حسین
علیه السلام و اهل بیت و یاران باوفایش نزد شیعیان بطور خاص و بسیاری از
مسلمانان وحتی پیروان دیگر ادیان به طور عام، معنا و کاربرد خاصی دارد. در
این ماه به طور طبیعی و به جهت یادآوری مظلومیت آن امام همام و همراهانشان
مراسم های سوگواری از قدیم تاکنون در مناطق مختلف جهان به خصوص در کشور ما
برگزارمی شود و مردم سعی می کنند با حفظ تازگی جنبه های نمادین و احساسی
مربوط به قیام امام حسین (ع) تاثیرگذاری آن را در فرهنگ عمومی خود حفظ کنند
و خطبا و مداحان نیز تلاش می کنند تا در این میان جنبه های مختلف تاریخی
قیام و جزییات مظالم تحمیلی بر امام حسین (ع) و اهل بیت و یارانشان را برای
مخاطبان بازگو کنند.
با این حال، این ایام فرصت مغتنمی هستند تا
فراتر از سطح یاد شده نیز مورد توجه قرار گیرند و منشاء نوع نگرش جدیدی در
بسیاری از مردم واقع شوند. در همین رابطه، ضمن بزرگداشت یاد وخاطره یکایک
شهدای کربلا وعرض سلام به محضر سالار شهیدان، چند نکته از منظر دغدغه های
ستون به سوی عدالت بشرح زیر تقدیم می شود.
نکته اول اینکه امروزه
در سراسر جهان جنبش مردمی شکل گرفته یا در حال تقویت است که خواهان عدالت و
نفی انواع ظلم و ستمها هستند. در محتوای مطالبات مردمی در سراسر جهان،
آزادی از حاکمیت های ظالم، اصلاح انواع فسادهای سیاسی، اقتصادی اجتماعی
وفرهنگی، نفی سیطره وبهره برداری غیر عادلانه از منابع خداداد ملت ها،
کاملا مشهود و مشترک هستند. در مقابل این مطالبات، در سراسر جهان حاکمان
ظالم و پر ادعا و انواع ابزارهای سرکوب و فشار وتحریف دیده می شوند.
این
حق خواهی از یکسو و رویکرد ظالمان در مقابل آن از سوی دیگر، در جریان قیام
امام حسین علیه السلام به بهترین وجه ممکن و با ابعاد تراژیک ماندگار
منعکس شده است. بزرگداشت ایام محرم حسینی با یاد آوری این جنبه های جوهری
حادثه کربلا و شناسایی و معرفی درست درس های قیام کربلا برای پاسخ دهی به
نیازهای فعلی بشر معاصر در مقابله با ظلم و ستم، می تواند کاربرد اجتماعی و
فرهنگی وسیعی داشته باشند که آثار آن فقط در ماه محرم مورد توجه قرار
نگیرد بلکه در طول سایر ماههای سال نیز در این زمینه از جمله دغدغه های
مورد پیگیری واقع شود.
نکته دوم اینکه در هر کشوری برای رسیدن به
وجوه مطلوب اداره امور و تامین حقوق مردم معمولا از الگوها و نهاد های مشخص
بهره می برند. در زمانه فعلی کشورهای صنعتی به جهت امکانات و ابزارهای در
اختیار خصوصا از حیث رسانهها و محافل هنری که در اختیار دارند، تلاش زیادی
می کنند که برای دیگر جوامع نیز الگو سازی کنند و این گونه وانمود کنند که
اگر حقوق و آزادی و دموکراسی و حکمرانی شایسته و نبود فساد اقتصادی و
اجتماعی و دادرسی عادلانه و امثالهم می خواهید الگوهای آنرا ما داریم.
این
تلاش در بستر ارایه سطحی از کارآمدی نهادهای جوامع صنعتی و برخی موفقیت
های علمی و فن آوری، مخاطبان زیادی را بخود جلب می کند در حدی که مثلا وقتی
قیام های مردمی دربرخی کشورهای اسلامی طی ماههای اخیر بوقوع پیوست رییس
مجمع پارلمانی اروپا به صراحت گفت این قیامها حاکی از آن است که ارزشهای ما
در همه جای جهان مورد پیگیری و مطالبه مردم هستند. ایام محرم فرصت مغتنمی
است تا علما، خطبا، ورسانهها وحتی خانوادهها تلاش کنند تا الگوهای شایسته
برای تامین آزادی و آزادگی و رعایت حقوق مردم را مبتنی بر اندیشه و سکوک
امام حسین (ع) و دیگر ائمه معصومین علیهم السلام به مردم معرفی کنند که
شهروند کشور اسلامی از الگوهای موجود در فرهنگ خود برای رسیدن به نقطه
مطلوب بهره برداری لازم را بعمل آورد.
نکته سوم که مرتبط با بند
قبلی است به این واقعیت مربوط می شود که اگر صاحبان قدرت و کسانی که بنام
پیروی از اسلام و یا خط مشی امام حسین (ع) در کشورمان یا دیگر کشورهای
اسلامی در مصادر امور قرارگرفتهاند، درس های صریح حادثه کربلا برای حرکت
در مسیر حق را در عمل خود نشان ندهند و مردم به عینه نبینند، چه بسا ممکن
است برای بسیاری از جوانان نوعی تشتت فکری و اعتقادی شکل بگیردو از خود
بپرسند که چطور مدعیان رهروی راه امام حسین (ع) و اهل بیت و یاران ایشان،
خود راه دیگر می روند.
در این صورت از نظر دور نباید داشت که خود
ماجرای کربلا و درس های آن برای مردم در مقابل این گونه صاحبان قدرت مورد
استناد قرار خواهد گرفت و مردم همنوا با کلام امام حسین (ع) امر به معروف و
نهی از منکر در مقابل جائران و زورگویان و سوء استفاده کنندگان از قدرت و
امانت الهی را وظیفه خود خواهند دید.
مردم سالاري
«مصوبات ماندگار» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد:
نگارنده،
کمتر به خاطر ميآورد که مجلس قانون گذاري ما، مصوبهاي را تصويب کرده
باشد و پس از باز خورد جامعه، شانزده نفر از عزيزان نماينده، از آن تبري
بجويند و رئيس محترم آن هم آرزو کند که در شوراي نگهبان رد شود و آن هم چون
بار مالي دارد جهت اصلاح به مجلس باز گردانند. سخن از اين که، مجلس هشتم،
اصل آن را به تصويب رسانده يا مجلسيان پيشين چنين کردهاند، نيست. منافات
آن با حقوق عمومي است. به استناد اصل بيستم قانون اساسي: «همه افراد ملت
اعم از زن و مرد، يکسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني،
سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام، برخوردارند.» بنا
به اين اصل متقن و صريح، هيچ کس، در هر مسئوليتي که باشد، تافته جدا بافته
نيست و نبايد قانوني گذاشت که نصيبي کمتر يا بيشتر ببرد.
در اين
مورد به ياد آوريد که مولاي متقيان (ع) با زياده خواهي برادر بزرگش، عقيل،
که بيراه هم به نظر نميرسيد جهت رعايت عدالت و مصالح مسلمانان و تثبيت
حقوق انساني، چه برخوردي کرد! از ابواسحاق همداني کوفي، از اعيان تابعين،
نقل شده است که دو زن، يکي عرب و ديگري عجم، به خدمت امام (ع) آمدند و
درخواست بخشش داشتند; امام علي (ع) به هر دوي آنها، درهم و خوراک مساوي و
برابر داد. زن عرب گفت: «آخر، من عربم و اين زن، عجم!» امام در پاسخ
فرمودند: «به خدا قسم که من در دارايي مردم، فضيلتي براي فرزند اسماعيل
نسبت به فرزندان اسحاق نميبينم!» اين; يعني عدالت محض و تلقي اصولي و
منطقي از حقوق اسلامي و انساني. هم ايشان بودند که فرمودند: دست شما براي
دهان ديگران لقمه نچيند. اين سخن، بي شک، همان صراحت آيه 39 سوره مبارک نجم
است که ميفرمايد: «ان ليس الانسان الا ماسعي و ان سعيه سوف يري» براي
آدمي جز آنچه نميکوشد، نيست و به راستي که او نتيجه سعي و کار خود
ميبيند.
مجلس شوراي اسلامي، برگزيده و بر کشيده ملت است. البته
چشم و چراغ و در راس امور، تصور ماچنين است. مردم از منتخبان خود انتظار
دارند که در تصويب و تسري، اراده اي حاکم شود که به سود کشور و مصالح قاطبه
مردم باشد. اگر زيان است، بر گرده همه قرار بگيرد. هر مصوبهاي که به سود
عدهاي خاص باشد، موجب تحقير عامه و منتج به فاصله طبقاتي خواهد شد.
نمايندگان
شريف، از خط فقر، به خوبي آگاهند و نگرانيهاي مردمي را که علي رغم برخي
گفتهها به نان شب محتاجند، ميدانند مردم به گفته آن بزرگوار، ولي نعمت
ماهستند. اين حقايق نبايد بعد از نشستن بر کرسيها از خاطر برود. فقط
مسئولان سياسي، که سعي شان مشکور باد، نيستند که براي اعتلاي کشور
کوشيدهاند. ديگران را، پابرهنهها را از مد نظر دور نداريم. اينان،
پشتيبانان واقعي و بي جيره ومواجب نظامند. چنين نباشد که فقط در راي
خواستنها و سينه سپر کردنها به يادشان بيفتيم. گمان نکنم که مسئولان
محترم سياسي گذشته و حال، دل مشغول رفاه باشند و از غنايم، نصيبي بيشتر
بخواهند. پس آنان را از مردم جدا نکنيم. در جمع مسئولان سياسي و در بين
نمايندگان محترم هم هستند کساني که از مسئوليت سياسي خود، حقوق نميگيرند و
مستمري آنان از شغل پيشين است.
تاريخ، بزرگاني را به خاطر ميآورد
که از تصدي مهم خود در کشور، پشيزي دريافت نکردند و اگر براي احقاق حقوق
مسلم ملت ايران، به سفر رفتند و داد مردم ايران را در دادگاه ستاندند. از
جيب خود هزينه کردند. اينها همه، جلوههاي بزرگي و ماندگاري در دلهاست.
ماندگاري در تاريخ است. ملت ايران، دلتنگ و چشم به راه قوانين ماندگاري است
که راهگشاي مشکلات حال و آتي مردم باشد. اگر نمايندگان عزيز بر کرسي مدرس
نشستهاند، مدرس گونه عمل کنند.
دغدغه خاطرشان، همان گونه که در
احساس تکليف و راي خواستن گفتند، اسلام مستضعفان باشد. نمايندگان بدانند که
اعمالشان زير ذره بين مردم آگاه و بيدار و هشيار ايران است. اين را در دو
سه ماه آينده ميبينند. خدمت به مردم، نه خدمت به خود، بزرگ ترين تبليغ است
و اعمال بزرگ و مصوبات انديشمندانه و پايدار، موجب اعتبار مجلس.
شرق
«عربستان در كمين بهار اعراب» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد فرازمند است كه در آن ميخوانيد:
علي
عبدالله صالح، ديكتاتور صنعا هم سرانجام به تاريخ پيوست. او روز چهارشنبه
هفته گذشته در رياض و در حضور ملكعبدالله با امضاي طرح شوراي همكاري
خليجفارس (بخوانيد طرح عربستان) قدرت را به معاونش واگذار كرد. صالح 33سال
رييسجمهور يمن بود و اميد داشت تا پس از چند دوره ديگر، قدرت را به
فرزندش بسپارد.
در ادبيات سياسي عربي از صالح بهعنوان حاكمي ياد
ميشود كه بيش از سهدهه روي سرهاي افعي راه رفته است. اين تمثيل، به دو
واقعيت جامعه يمن اشاره دارد. اول سخت بودن حكمراني در اين كشور و دوم
مهارت و قدرت مانور صالح در حاكميت بر جامعهاي كه حاكمان سابقش بهشكلي
خونين از قدرت كنار رفته بودند.
زمان و شيوه كنارهگيري صالح آخرين
پرده از بازيگري ماهرانه و در عين حال موذيانه او بود. او تا جاييكه
امكان داشت در يمن در مقابل مردم مقاومت كرد و خشونت به خرج داد و زماني كه
مشخص شد شانسي براي ماندن ندارد در آغوش امن دوستان سعودي و آمريكايي خود
طرح واگذاري قدرت را در قبال دريافت تضمين عدم پيگرد قضايي خود امضا كرد.
بانكيمون، دبيركل سازمان ملل كه نمايندهاش در مراسم امضاي طرح
كنارهگيري صالح حضور داشت، بلافاصله اعلام كرد كه صالح قرار است براي
معالجه راهي نيويورك شود. اين گفته دبيركل سازمان ملل به اين معناست كه
ديكتاتور خدعهگر يمن از دبيركل سازمان ملل نيز تضمينهاي لازم براي عدم
پيگرد قضايي را دريافت كرده است.
او در حالي رياست را واگذار كرد
كه هنوز اهرمهاي قدرتش در صنعا دست نخورده باقيماندهاست. صالح ضمن حفظ
عنوان افتخاري رييسجمهور به مدت سهماه، فرزندش احمد را كماكان در صنعا
بهعنوان فرمانده گارد رياستجمهوري حفظ كرده و برادرزادهاش فرماندهي
نيروهاي امنيتي را در دست دارد. اين دو نفر روابط بسيار دوستانهاي با
نظاميان آمريكايي در يمن در چارچوب مبارزه با القاعده دارند. بنابراين،
گرچه صالح رسما قدرت را واگذار كرده اما بيترديد انقلاب يمن هنوز تا
پيروزي و انتقال ماهوي قدرت به مردم و انقلابيون راه درازي در پيش دارد.
برنامهريزي
قدرتهاي خارجي كه بر يمن خيمه زدهاند بهويژه عربستان و مسير طولاني و
پرابهامي كه آنها از طريق طرح شوراي همكاري خلیجفارس براي آينده يمن
پيشبيني كردهاند، با مطالبات مردم اين كشور كه خواهان دموكراسي واقعي و
خروج از قيموميت ناخوانده سعوديها هستند، هيچ تناسبي ندارد. شعار مردم در
خيابانهاي يمن روز امضاي طرح شوراي همكاري، خلیجفارس محاكمه علي عبدالله
صالح بود.
اين روزها به نظر ميرسد كه عربستان بعد از غافلگيري و
هراس اوليه در برابر دومينوي خشم اعراب و سقوط سريع بنعلي و مبارك، اكنون
اعتماد به نفس بيشتري پيدا كرده و با استفاده از نفود عربي و بينالمللي
خود در صدد است تا تحولات را مديريت كند. سختگيري بر اسد در سوريه از طريق
اتحاديه عرب، تلاش براي اداره بحران يمن و سركوب انقلاب بحرين خطوط اصلي
سياستهايي است كه عربستان دنبال ميكند.
روابط استراتژيك با
آمريكا و اروپا و همكاري با غرب در جهت مهار ايران و استفاده از اهرم انرژي
در ارتباطات با كشورهايي مانند ژاپن و چين اين پتانسيل را به عربستان داده
تا قدرت تاثيرگذاري خود را در بحرانهاي خاورميانه بالا ببرد. رأي قاطع
اتحاديه عرب به تعليق عضويت سوريه در اين اتحاديه نشان داد كه عربستان
كماكان نفوذ خود را در جهان عرب حفظ كرده است. 18كشور عربی عليه سوريه رأي
دادند.
فقط لبنان و يمن با اين تصميم مخالفت كردند و عراق به آن
رأي ممتنع داد. از سوي ديگر، تركيب آراي كشورها به قطعنامه مجمع عمومي
سازمان ملل درباره پروژه اثبات نشده ترور سفير سعودي در واشنگتن نشان
ميدهد عربستان در سطح بينالمللي نيز وضعيت خوبي دارد. ضمن اينكه هيچ كشور
اسلامي و عربيای نيز در تصويب اين قطعنامه مقابل عربستان نايستاد.
تهران امروز
«آموزههاي محرم» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم مجيد رفيعي است كه در آن ميخوانيد:
«كل
ارض كربلا و كل يوم عاشورا» هر زمين كربلاست و هر روز عاشوراست. اين حديث
شريف، مبين اهميتي است كه واقعه جانسوز كربلا در تاريخ اسلام و بلكه در
تاريخ بشر و كل هستي دارد.
محرم ماه انتخاب است. انتخاب شب عاشورا؛
گروهي ميروند و گروهي اندك ميمانند. اين شب و اين انتخاب اوج داستان
شورانگيز كربلاست. عاقلانه انتخاب كردن و عاشقانه ايستادن، پيام امام حسين
(ع) نيز جز اين نبود كه اسلام را از چنگ غاصبان خلافت نجات دهد و براي
هميشه رويارويي حق و باطل را در قالب حماسه كربلا به جهانيان نشان دهد.
امام
حسين (ع) معصوم است و برگزيده و بركشيده حضرت حق است و حجت بالغه الهي است
اما او جان خويش را بر كف دست ميگيرد و به همراه هفتاد و دو يار وفادارش
سر بر فراز نيزه ميافرازد تا كلام حق و حقيقت حق در محاق انحراف، تحريف
نشود.
محرم ماه عبرتآموزيهاست. ماهي است كه تاريخ به سوي مبدا
حركت حضرت امام حسين(ع) بازميگردد و داستان كربلا از حركت كاروان امام
حسين (ع) و توقف ايشان در مكه و دعوت و دعاي ايشان در روز عرفه و سپس حركت
به سمت شهر خيانتپيشه كوفه و بالاخره توقف در سرزمين نينوا، شروع و سر آخر
با شهادت امام حسين (ع) و يارانش به اوج ميرسد اما آن شهادت مظلومانه،
پايان ماجراي كربلا نيست. زينب (س) هست كه راوي قهرمان داستان كربلاست،
فرياد او بر سر هر كوي و برزن شنيده ميشود و امام سجاد (ع) و حضرت زينب
(س) طاغوت زمان يزيد لعنتالله عليه را در مقر حكمرانياش رسوا ميسازند.
شايد اگر زينب نميبود و آن سخنراني غرا را از او نميشنيديم، داستان كربلا
ناتمام ميماند.
محرم ماهي است كه فرات شرمنده ميشود. سپهدار و
علمدار سپاه كوچك حسين بن علي، ابوالفضل العباس (س) سالار و سردار شجاع
حسين (ع) به صف دشمن ميزند به شريعه فرات ميرسد، آب در مشت و لبهاي
تفيده و قاچ خورده، اما هيهات كه جوانمردي چون او، آب به تشنگان نرسانده،
خود سيراب شود، فرات شرمنده اين دلاور يگانه است. آب بر فرات ميپاشد، مشك
را پر از آب ميكند و باز به صف دشمن ميزند اما تشنگان كاروان كربلا هرگز
موفق به ديدار پشت و پناه حسين (ع) نميشوند. آبي هم در كار نيست جز آب
چشم. در اين صحنه شورانگيز است كه ابوالفضلالعباس براي نخستين بار امام
حسين را با عنوان برادر مينامد. يا اخي، و حسين (ع) كه چنين ميشنود،
ميفرمايد: «اكنون كمرم شكست.»
اما گفته ميشود كه هر شهيدي كه بر
خاك شهادت ميغلتيد، چهره امام گلگون تر ميشد، گويا در پاكبازي و نرد عشق
باختن به حضرت دوست، هر لحظه شوقش فزونتر ميشود. در ميان سپاه عمر سعد و
شمر ذيالجوشن، بودهاند كساني كه به هنگام رزم تن به تن، گريختند و به
صحرا زدند، چه گريز از برابر دشمن براي عرب ننگ بود. اما در مقابل هنگامي
كه سر جواني را دشمن قطع ميكند و به سوي اندك ياران امام حسين پرتاب
ميكند، مادرش سر پسر را از زمين برميدارد و به سوي دشمن مياندازد و
ميگويد: «چيزي را كه در راه خدا دادهايم، پس نميگيريم.» محرم ماه
عبرتها و آموزههاست. ماهي است كه بسياري از خواص مردود شدند و برخي همچون
آن برده سياه، در آغوش حسين (ع) لبخند بر لب به سوي جانان پر گشودند. محرم
فرصت مغتنمي است براي يادآوريها و آموختنها.
ابتكار
«در سوريه قافيه را نبازيم!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن ميخوانيد:
بازي
خونيني در منطقه به راه افتاده که بسيار پيچيده است. نميتوان به طور قاطع
داوري کرد که بازيگران و بازي گردانان واقعي اين صحنههاي سرخ چه کساني
هستند.
رسانهها هم دوغ و دوشاب را چنان ماهرانه به هم ميآميزند
که کسي نميتواند بفهمد حق چيست و با کيست؟ اگرچه هيچ وجدان آگاه و عقل
سالمي از خونريزي و استبداد حمايت نميکند و حق را به آن نميدهد، با اين
حال ترديد در درستي و راستي صحنههاي ستم نمايانه آگاهان و خردمندان را گيج
و مدهوش نموده است. هيچ کس نميگويد مبارک، بن علي، علي عبدالله صالح،
قذافي و امثالهم خوب هستند. همگان کردار و رفتار اين حاکمان خودکامه را
ناپسند و سرزنش آميز ميدانند. اما هيچ مفهوم نيست که چرا حاميان سرسخت
ديروزآنان يعني کشورهاي غربي و برخي کشورهاي همسايه ناگهان نقاب ديگري بر
چهره زدند و با ترفندهاي گوناگون زمينه ي سقوط آنان را آسان نمودند؟
آيا
مهرهها سوخته بودند يا اينکه خودشان براي پيشگيري از سوخته شدن خويش، خود
را در آب زمزم مردم گرايي و اعتماد مردمان آن کشورها فروبردند. هرچه که
هست تاکنون با چرخشهاي ماهرانه سعي کردهاند که بازنده نباشند. گويي
ديپلماسي فعال آنان به سمت و سويي حرکت کرده که اگر برنده نباشند حداقل به
عنوان تماشاگراني بي طرف در اذهان مردم کشورهاي درگير باقي بمانند. اما سهم
ايران در اين ميان چيست؟
تاکنون ميان ايران و غرب در سرنگوني
حکومتهاي خودکامهاي نظير صدام، طالبان، قذافي و مبارک تفاهم و يک سونگري
وجود داشته است. اتفاقاً اکثر دشمنان منطقهاي ايران به دست دشمن ديرينه و
بزرگ او يعني آمريکا از بين رفتهاند. تنها در عراق و تا اندازهاي در
افغانستان توانسته ايم به مدد ديپلماسي فعال تر موفقيتهايي به دست آوريم.
وضعيت ما در ساير کشورها چندان اميدوارکننده نيست. در حوادث اکثر کشورها
تماشاگر بوده ايم، حداکثرش اين بوده که به تحسين و تشويق پرداختهايم.
اما
اکنون که غرب به ياري دوستان منطقهاي خود به دوست ديرينه کشومان، يعني
سوريه، چشم غره رفته است و چنگ به حوزه استحفاظي ما انداخته؛ دست روي دست
گذاشتن و تماشا کردن پسنديده نيست. وضعيت سوريه کاملا متفاوت است. براي
ايران از جهات گوناگون اين موضوع داراي اهميت مضاعف است.
اولاً
سوريه در کنار لبنان و ايران حلقه مقاومت را در برابر زياده خواهي رژيم
زورگوي اسرائيل تشکيل دادهاند و در جنگ سي و سه روزه لبنان، نقش سوريه و
ايران در شکست اسرائيليها در برابر حزب الله بر کسي پوشيده نبوده و نيست.
ثانيا ما سرمايه گذاريهاي بسيار زيادي در اين کشور کرده که دگرگوني اوضاع
به اين سرمايه گذاريهاي کلان آسيب جدي خواهد زد. سوم اينکه در جريان جنگ
هشت ساله عراق وحاميانش عليه ايران، تنها کشور عربي که در کنار ايران
ايستاد، سوريه بود.
بسياري از کشورهاي عربي در تجهيز صدام نقش
داشتند، در حالي که حافظ اسد از منافع ملي خود حفاظت کرد و راه حمايت از
ايران را در پيش گرفت. اکنون اگر نظام ما از وارث وي يعني بشار اسد حمايت
ميکند و از اخلاق سياسي نبود و نيست. زيرا به نوعي ميخواهد جبران حمايتهاي
پدرش را کرده باشد.
جوان
«۲ لشكر و يك لبيك» عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم حسن رشوند است كه در آن ميخوانيد:
امسال
شروع ماه محرم با آخرين روزهاي هفته بسيج تلاقي پيدا كرده است و اين تلاقي
زماني از جهاتي قابل توجه و از خيلي جهات ديگر به جهت بصيرت نسل امروز و
تفاوتهاي آن با كساني كه در آن زمان ميزيستهاند، متفاوت است.
قطعاً
حماسهاي كه از كربلا و از بستر شنهاي داغ و سوزان آن سرزمين پاك سرزد،
الهامبخش وضعيت حال ماست و چه زيبا جوانان اين سرزمين از حركت
سيدالشهدا(ع) در سال ۶۱ هجري الهام گرفتند؛ حركتي كه حسين بن علي (ع) در
سال ۶۱ هجري انجام داد، حماسهاي بود كه موجب رهايي بشر در طول تاريخ شد و
ميليونها انسان آزاده و مبارز را به سوي كانون رهاييبخش جهان اسلام
رهنمون كرد.
امروز كه ۱۳۷۲ سال از آن واقعه جانسوز ميگذرد، وقتي
منابع مختلف تاريخي به ويژه حوادث پس از شهادت اباعبداللهالحسين (ع) را
مرور ميكنيم، اولين نكتهاي كه توجه همگان را به خود جلب ميكند،
دشمنيهاي بنياميه گرفتار شده در دام استكبار و بيوفايي يا عقبنشيني
كوفيان گرفتار در دام عافيتطلبي و دلبسته به دنياست. ريشه دشمني بنياميه
به ايستادگي نبي مكرم اسلام (ص)در مقابل آنها برميگشت.
بنياميه
كه عمري را در فخرفروشي، تكبر و ظلم گذرانده بودند، يكباره ميديدند كسي كه
به ظاهر از جنس بشر بود، آمده است و رفتاري متفاوت از خويش بروز ميدهد و
تمامي رفتار آنها را به چالش كشيده است. آنچه در طول ۵۰ سال پس از رحلت
پيامبر اسلام (ص) رخ داد، محصول عقدههاي فروخورده جماعتي بود كه شوك
دروغين و روحيه استكباري آنها را به زير كشانده بود، اما نوع رفتار كوفيان
در اين حادثه جانسوز درسآموز است زيرا همواره اين سؤال مطرح است كه چرا
كوفيان به رغم دعوت از فرزند رسول خدا از در دشمني با آن حضرت درآمدند و با
شمشيرهاي آخته، ننگ بشريت را براي هميشه تاريخ به جان خريدند. آيا كوفيان
شاخهاي از كاخنشينان مستكبر شامي بودند كه در يك حلقه تكميلي، آفريننده
اين حركت مذموم تاريخ شدند؟
به سخن ديگر، كوفيان آيا ريشههاي زايد قبيله قدرتطلب بنياميه بودند كه در سرزمين ديگري سكني گزيده بودند؟
عجيب
آنجاست كه هر چه در تاريخ حادثه تلخ عاشورا كنكاش ميكنيم، درمييابيم
قاطبه اين جماعت كساني بودند كه در دوران حيات پر بركت پيامبر اسلام (ص)
زبانزد خاص و عام در ايمان، اخلاص، جهاد و... بودند؛ كساني كه با رحلت
ختميمرتبت به جهت كمرنگ شدن لطف و صفاي مدينه از سرزمين حجاز كوچ كرده و
سكونت در عراق و كوفه را اختيار كردند. از همين رو بود كه اميرالمؤمنين علي
(ع) به رغم علاقه وافر به مدينه، سكونت در عراق و در كنار دوستان خويش
بودن را بر اقامت در مدينه ترجيح دادند.
اما چه شد كه در فاصله ۲۰
سال همين كوفه كه جايگاه بزرگاني همچون «كميل بن زياد» بود، تبديل به
شهادتگاه اميرالمؤمنين (ع) شد و آناني كه در ابتداي حكومت آن بزرگوار
لبيكگوي پيام او بودند، بستري را فراهم آوردند كه حوادث سالهاي ۴۱ تا ۶۱
هجري رقم بخورد؛ حوادثي كه اوج شقاوت آن را ميتوان در حادثه عاشورا سراغ
گرفت و منجر به شهادت دردانه رسول خدا (ص) و اسارت اهل بيت (ع) آن بزرگوار
شد.
شايد در بررسي بروز اين رفتارها بتوان يك عامل را بيش از همه
برجسته ديد و آن عدم درك پيام اصلي اسلام و دعوت رسول خدا بود. به بيان
ديگر عمق دين براي كساني كه داعيه دينداري داشتند، به درستي فهم نشده بود
كه در غير اين صورت هيچگاه در مقابل نداي «هل من ناصر ينصرني» امام،
گردنكشي نكرده و شمشير از نيام بيرون نياورده يا سكوت و بيتفاوتي را
اختيار نميكردند.
آن روز كوفيان نخواستند لبيك امام مظلوم و حق
خويش را بشنوند يا با شنيدن آن ترجيح دادند براي بقاي چند روز زندگي دنيوي و
ارتزاق از زندگي نكبتبار آن، سكوت اختيار كنند و پس از شهادت آن اسوه بشر
و با درك از فاجعه رخ داده به قصد جبران مافات برآمدند كه ديگر آنان را
ياراي لبيك گفتن نبود.
نزديك به ۱۴۰۰ سال پس از آن حادثه تلخ،
سلالهاي از آن خاندان پاك بار ديگر پرچم قيام برافراشت و براي همراهي با
خويش نداي «هل من ناصر ينصرني» را سر داد تا ريشه استكبار اموي كه اين بار
در هيبت پهلوي ظهور و بروز يافته بود، بخشكاند. كساني كه آن روز نبودند تا
به نداي امام معصوم خويش لبيك گويند، اين بار درنگ را جايز ندانستند، دست
به دست نكردند و چرتكه نينداختند تا ببينند حضور آنها در كنار خميني كبير
(ره) چه ميزان برايشان هزينه دارد؟ او را ستودند و با او بيعت بستند؛ نه
بيعتي از جنس كوفيان كه در زمان خطر، امام خويش وانهند و جان بيمقدار خويش
را از معركه كارزار برهانند. لبيك گفتند و تا آخر ايستادند. هشت سال جنگ
را به جان خريدند و با تعريف امام خويش در هر سخنراني، سر به زير افكندند و
شرمنده از آنكه مبادا قصوري در اين كارزار و همراهي از آنها سرزده باشد،
زارزار گريستند.
دنياي اقتصاد
«امکان فروش نفت خام در داخل» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن ميخوانيد:
در
حال حاضر بحثی پیرامون فروش نفت خام در داخل مطرح شده است و از آن جا که
تا به حال چنین سیاستی در ایران انجام نشده است، باید بیشتر در مورد وجوه
آن غور کرد.
بیایید از این پرسش شروع کنیم: انگیزه سرمایهگذاران
ایرانی برای خرید نفت چه میتواند باشد؟ پاسخ شاید خیلی راحت باشد؛ کسب سود
از طریق نوسانات بهای آن. میتوان تصور کرد که بهای نفت در داخل همراه با
قیمتهای جهانی باشد، اما مساله اصلی این است که اگر بورس بازان داخلی
بشکههای نفت خام را خریداری کنند، آیا قادر خواهند بود تا آن را به
مصرفكنندهاش که تولیدکنندگان بزرگ و پالایشگاهها هستند، بفروشند. نباید
از یاد ببریم که نفتخام در نهایت به دست تولیدکنندگانی میرسد که از آن به
عنوان نهاده در تولید استفاده میکنند و پایان خط خرید و فروش و بورس بازی
نفت خام، رسیدن آن به درب پالایشگاهها است و در نتیجه بورس بازان داخلی
نیز تنها در صورتی تمایل به خرید نفت خام دارند که بتوانند آن را به دست
مصرفکننده نهایی این بازار برسانند و اگر این اتفاق رخ ندهد، عملا بازار
داخلی با رکود مواجه است و دادوستدی صورت نمیپذیرد. وقتی مصرفکنندهای
برای نفت خام نباشد، بورس بازان و سرمایهگذاران تمایلی به خرید نفتخام
ندارند، زیرا دست به دست شدن آن تنها در زمانی کوتاه رخ میدهد و پس از آن
به دنبال خریدار مصرف کننده هستند و وقتی چنین خریداری را نیابند دیگر نفت
خام از دولت نمیخرند و این شروع رکود فراگیر در همان اوان آغاز چنین طرحی
است.
برای ملموس شدن این مساله میتوان نگاهی به بازار مسکن
انداخت. تا زمانی که مصرفکننده این بازار حاضر به خرید بود، سرمایهگذاران
و بورسبازان اقدام به معامله میکردند و هر ملک میتوانست در مدت کوتاهی
چند بار دست به دست شود و بهای آن افزایش یابد، اما زمانی که آرام آرام
معلوم شد قیمت مسکن به سطح غیرقابل تحملی برای مصرفکننده نهایی رسیده، خود
به خود بورس بازی متوقف شد.
به همین ترتیب نیز اگر قرار بر این
است تا نفتخام ایران به سرمایهگذاران داخلی فروخته شود، باید دید که
سرمایه گذاران میتوانند نفت خام را به دست خریداران نهایی برسانند یا خیر؟
در حالی که به نظر میرسد نفس پیشنهاد فروش نفتخام به ایرانیان از آنرو
باشد که خواهان آن هستیم تا با آینده نگری، فروش نفتخام خود را تضمین
کنیم، باید به این نکته توجه کرد که چون مصرفکنندگان نهایی نفتخام در
ایران خود دولت است، وی نیازی به خرید نفتخام ندارد و در نتیجه حتی اگر
سرمایهگذار داخلی اقدام به خرید نفت کشور کند، چارهای جز این ندارد تا
نفت خریداری شده را به دست مصرفکنندگان خارجی برساند، از این رو اگر بیم
آن میرود که در آینده خللی در فروش نفت به بازارهای جهانی ایجاد شود، شاید
این راه پیشنهادی نتواند مشکلی را برطرف کند.