کد خبر: ۲۸۲۴۵۳
زمان انتشار: ۰۹:۳۵     ۱۱ دی ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
در ابتدا مطلبی نوشته شده توسط سعدالله زارعی با عنوان«چرا تداوم 9 دی ؟»که در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان به چاپ رسید را میخوانید:

«9 دی» با عاشورا پیوند خورده و با آن هم‌معنا و همسو گردیده است و از این رو موافقان و مخالفان 9 دی در فرهنگ و سرگذشت عاشورا قابل «جانمایی» هستند. 9 دی در واکنش به اهانتی پدید آمد که دو روز پیش از آن به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله‌الحسین- علیه‌السلام- روا داشته شده بود و پدیدآورندگان این اهانت هم از نظر نسبت تاریخی در واقع همان کسانی بودند که اگرچه ادعای مسلمانی داشتند ولی به تعبیر صریحی که حضرت‌سیدالشهدا درباره آنان به کار برد، نه دین داشتند و نه آزادگی. همان‌ها که اگر ریشه دوانیده و سلطه خود را بر صفحات تاریخ پهن می‌کردند، اسلام رخت بر می‌بست و جای آن را شرک جدید فرا می‌گرفت. بر این اساس کسانی که در روز نهم دی‌ماه بخصوص در تهران که آن اهانت در آن واقع شد، به میدان آمدند مصداق همان کسانی هستند که در همراهی با حضرت اباعبدالله جان خود را آماده اهدا کردن بودند. دقیقا به همین دلیل فتنه 88 در آینه عاشورا قابل بحث است از این منظر اهمال‌کاران و سکوت‌کنندگان در فتنه 88 در ردیف و عداد کسانی می‌نشینند که مستوجب لعن مؤمنین هستند و از اینکه خود نقش مستقیمی در فتنه نداشته‌اند.

فتنه 88 یک فتنه تمام‌عیار بود که اصل و اساس دین را نشانه رفته بود و یک امر سیاسی معمولی نبود و لذا در قاب حوادث معمولی نمی‌گنجد و با عبارت‌های مناسب حوادث معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند. مگر نه این است که فتنه 88 اساس و اصلی‌ترین سیاست‌ها، نهادها و اصول نظام جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود شعار علیه اصل ولایت فقیه و تلاش برای غیرمؤثرکردن ولی فقیه در هدایت جامعه نه تنها در شعارهای خیابانی به وفور ملاحظه می‌شد در بیانیه‌های رسمی آقایان خاتمی، موسوی، کروبی و... و سازمان‌ها و تشکل‌های متبوع آنان نیز می‌آمد و مطالبه‌گری لجام‌گسیخته علیه نظام اسلامی در همه این‌ها به چشم می‌خورد. بنابراین فتنه 88 اصل نظام اسلامی را هدف قرار داده بود و هزینه‌های فراوان آن متوجه اصل نظام اسلامی در حوزه‌های کلان امنیتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بود. در مرحله دوم مگر غیر از این است که حکومت صالح مهم‌ترین رکن «ولایت» به عنوان یک اصل از اصول دین است و بدون حکومت ولایت معنا و مفهوم عینی و واقعی پیدا نمی‌کند یا حداقل کمیت آن دو اصلی‌ترین موضوع که هدایت و اداره امور جامعه است، لنگ می‌زند.

بنابراین نباید تردید کرد که اقدام فتنه‌گران اصل ولایت را نشانه رفته بود و از آنجا که ولایت مهم‌ترین رکن اسلام است و امام باقر علیه‌السلام با صراحت فرموده‌اند «مانودی بشیئ کما نودی بالولایه» می‌توانیم بگوئیم فتنه 88 در واقع یک فتنه بزرگ علیه اصل اسلام بود کما اینکه ورود مردم به صحنه در 9 دی هم ورودی برای دفاع از اصل اسلام بود. در واقع اگر نظام در برابر ادعای باطل خاتمی، کروبی، موسوی و... ضعف نشان می‌داد، این اساس اسلام بود که تهدید و تضعیف می‌شد. قرآن کریم ایستادگی مؤمنین و جریان حق در برابر زیاده‌خواهی‌ها را استقامت در راه حفظ دین و دنیای مؤمنین و بطور کلی موجودیت آنان می‌داند. در آیه 71 سوره مبارکه مؤمنون می‌فرماید: «ولو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السموات والارض و من فیهن بل اتینهم بذکرهم فهم عن ذکرهم معرضون» فساد آسمان در واقع به معنای آن است که سکوت در برابر زیاده‌خواهی فتنه‌گران اساس دین را هم به خطر می‌اندازد و این برهم‌زننده هر خیری می‌باشد.

در فتنه 88 بحث اساسی این بود که سازوکارهای حکومت دینی و داوری ولی‌امر کنار گذاشته شود و عده‌ای بر مبنای هوی و هوس هر آنچه می‌خواهند بر جامعه اسلامی مسلط گردانند و این سیاه‌ترین نوع دیکتاتوری است و عجیب این است که همه این زیاده‌خواهی‌ها زیرعنوان مبارزه با دیکتاتوری صورت می‌گرفت. در فتنه 88 همه کسانی که اسلام را نمی‌خواستند و طی دهها سال پیش از وقوع فتنه 88 این را با صراحت ابراز کرده بودند به تشجیع فتنه‌گران و پشتیبانی همه‌جانبه از آنان روی آوردند و تا امروز هم بر این حمایت خود تأکید می‌ورزند. این‌ها یک نکته کلیدی را به ما یادآوری می‌کنند آن نکته این است که کسانی که در سال 88 عنوان فتنه‌گر پیدا کردند از اول هم درباره پذیرش روش‌ها و اصول اسلامی مشکل داشته و دشمن این را به خوبی واقف بوده است به عبارت دیگر روزی که آمریکا و رژیم صهیونیستی با صراحت از سران داخلی فتنه حمایت می‌کردند و امکانات فراوان خود را بی‌دریغ در اختیار آنان قرار می‌دادند، تردیدی نداشتند که فتنه‌گران این حمایت‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند. در واقع دشمن خارجی در فتنه 88 به روان‌شناسی کروبی، خاتمی و موسوی و... تسلط داشتند و شاکله فکری آنان را  غیردینی می‌دانستند و در واقع هم اگر پرونده فکری سران داخلی فتنه را مرور کنیم می‌بینیم که در حوزه رفتاری آنان هیچ نسبتی با دین ندارند. اینکه افرادی راضی به ریخته‌شدن خون عده‌ای مسلمان بشوند نشان می‌دهد که ترسی از این موضوع در وجود خود نداشته‌اند و این موضوعی حل‌شده برای آنان بوده است و این را دشمن به درستی دریافته بوده است.

اما درباره فتنه 88 به گونه‌های مختلفی می‌توان نظر داد و به گونه‌های مختلفی هم از آن یاد می‌شود از جمله اینکه بعضی فتنه 88 را امری پایان‌یافته و تاریخی ارزیابی می‌نمایند ولی نشانه‌ها و واقعیت‌هایی وجود دارند که این گزاره را رد می‌کنند. مهم‌ترین نشانه‌ها این است که امروز هم بعضی از مطالبات دین‌ستیزانه فتنه‌گران دنبال و تعقیب می‌شود و از این رو درست‌تر این است که بگوئیم فتنه 88 شکست خورد و فتنه‌گران هم اگر چه نتوانستند به اهداف خود در کف خیابان دست پیدا کنند اما مدیریت بیرونی فتنه از تعقیب آن اهداف در شکل و روش‌های دیگر مأیوس نشده و هنوز آن را دنبال می‌نماید. به چند مورد زیرتوجه کنید:

1- آن روز در فتنه 88 میرحسین موسوی فلسطین را یک مقوله‌ای صرفا فلسطینی معرفی می‌کرد و انعکاس آن در خیابان به صورت «نه غزه، نه لبنان» مشاهده می‌شد. اینکه در کف خیابان چنین شعاری از سوی گروهی اوباش سرداده شود، به پایان رسیده است ولی همین شعار در لایه‌هایی از مراکز تصمیم‌گیری رسمی و در بخش وسیعی از حوزه‌های نخبگان و بخصوص در عرصه رسانه دنبال می‌شود و به شکل ارائه مقالات، اظهارنظر رسمی خود را نشان می‌دهد. امروز در بعضی از دستگاه‌ها نه تنها شعار نه غزه نه لبنان بلکه شعار نه غزه نه لبنان، نه عراق، نه سوریه، نه یمن و نه هرکجای دیگری که بویی از مقاومت در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی به مشام می‌رسد، اجرایی می‌گردد.  امروزه در بعضی از دستگاه‌های کشور برقراری ارتباط با عربستان سعودی به هر قیمت ولو با واگذاری بخشی از اقتدار منطقه‌ای ایران دنبال می‌شود و این یعنی آن جریان پشت‌صحنه‌ای که یک روز عده‌ای را به خیابان فرستاد تا آن شعار را بدهند. همان جریان در بخش‌هایی از مراکز رسمی کشور درصدد حبس ایران در جغرافیای خود و وانهادن قدرت منطقه‌ای ایران است.

2- تضعیف نهادهای حساس کشور که در روز مبادا باید مردم و کشور را از گردنه‌های سخت عبور دهند کماکان در دستور کار قرار دارد. اگر در ایام فتنه در خیابان‌ها شعار داده می‌شد «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد» و هدف از آن هم بی‌دفاع کردن نظام و آسیب‌پذیرکردن آن بود امروز همین موضوع در شکل دیگری دنبال می‌شود. امروز دیگر نمی‌توان این شعار را به کف خیابان آورد اما امروز همان دست‌های پشت‌صحنه این شعار را از درون سیستم رسمی کشور منعکس می‌نماید. همان فتنه‌گران و رسانه‌ها و عوامل آنان همین امروز در یک قالب رسمی و با استفاده از موقعیت‌های رسمی- که امانت مسلمین و در حکم بیت‌المال است- عنوان می‌کنند که «قدرت نظامی مصونیت نمی‌آورد» همان‌ها امروز سپاه و بسیج را به شکل رسمی نشانه رفته‌اند. پس فتنه زنده است اگرچه شکست خورده است.

3- آن کسانی که در فتنه تلاش می‌کردند تا جامعه و نظام را دوقطبی نمایند و از این طریق از یک سو از ابهت و اقتدار نظام بکاهند و از سوی دیگر آن را با برجسته‌سازی قدرت خارجی به ضعف بکشانند امروز هم در صحنه حضور دارند و به دوقطبی‌سازی کشور در هر مسئله ریز و درشت مشغولند. آنان همین امروز ستادها و جلسات رنگارنگی را راه ‌انداخته و از طریق تشدید آرایه‌های مخالف سعی می‌کنند بخشی از مردم را در مقابل بخشی دیگر و بخشی از نظام را در مقابل بخشی دیگر قرار دهند. تولید ادبیات خشن و مورد خطاب قراردادن بخش‌هایی و سرزنش بخش‌های دیگر که هر روزه از سوی فتنه‌گران و عوامل آنان دنبال می‌شود، در این راستا صورت می‌گیرد. دشمن و فتنه‌گران وابسته به آن می‌دانند که ضرر دوقطبی‌سازی یک جامعه بسیار بیشتر از ضرر کوتاه‌آمدن در برابر یک دستاورد ارزشمند است و از این رو بر دوقطبی‌سازی تاکید می‌کنند در حالیکه نتیجه دوقطبی‌سازی کشاندن کشور به مرحله‌ای است که حاضر به دادن هر امتیازی به دشمن بشود. این دوقطبی‌سازی اساس نظام را نشانه رفته است کما اینکه فتنه اساس نظام را نشانه رفته بود.

4- ایجاد شبهه پیرامون سلامت نظام  و بخصوص سلامت آن دسته از نهادهایی که مهم‌ترین عامل بقاء نظام اسلامی بوده‌اند خط مشترک دوران فتنه و امروز است. در آن صلاحیت نهادهای نظارتی و اجرایی در امر انتخابات زیرسؤال قرار می‌گرفت و هدف این بود که اساس شکل‌گیری نظام که رأی مستقیم مردم است را مخدوش کنند و علاقه مردم به ادامه حیات نظام را از بین ببرند. امروز نمی‌توانند این را در خیابان‌ها فریاد بزنند از این رو در شکل‌های رسمی و رسانه‌ای درصدد هستند تا حسن نیت آنان در بررسی صلاحیت‌ها را مخدوش معرفی کنند و از این رو هر روز یک حرف و حدیثی در این رابطه ساز می‌کنند. کما اینکه در مواجهه با نهادهایی مثل سپاه هم با انگشت‌گذاشتن روی سلامت آنان و متهم کردنشان سعی می‌کنند روند را ناسالم و در نقطه مقابل منافع مردم معرفی نمایند. پس فتنه شکست ‌خورده ولی توطئه در اشکال دیگری می‌تواند ادامه داشته باشد و از همین روست که حماسه «9 دی» باید برای همیشه به عنوان یک حماسه ماندگار و عبرت‌انگیز و درس‌آموز مطرح باشد.

ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به مطلبی با عنوان«جنگ جهانی سوم آغاز شده است»نوشته شده توسط شروین طاهری اختصاص یافت:

سال 2014 که دیشب به آخر رسید، تنها 100ساله شدن نخستین جنگ جهانسوز را به یاد ما نمی‌آورد بلکه رخدادهای مهم آن به ما درباره آغاز آشوبی به مراتب بزرگ‌تر بر کره خاکی نهیب می‌زند؛ جنگ سوم جهانی! همان برخورد مهیبی که بشریت از فردای پایان جنگ جهانی دوم در دوم سپتامبر 1945 در وحشت آن به سر می‌برد اما امروز دیگر دلیلی برای وحشت وجود ندارد چون سومین جنگ مدتی است آغاز شده است، حتی پیش از 100سالگی جنگ اول و پیش از آنکه کودتای یخبندان سال گذشته کی‌یف، جنگ سردی دیگر میان دشمنان سنتی شرق و غرب؛ روسیه و آمریکا را باعث شود و قطعا پیش از آنکه وحوش داعش وحشتی دروغین و گذرا را در جنگی نیابتی از سوی کمپانی‌های صهیونیستی به جان مسلمانان- چه شیعه و چه سنی- و غیرمسلمانان عراق و شام بیندازند و صدالبته پیش از جنگ نفتی‌ای که آمریکا و نوکران سعودی‌اش با کاهش شدید بهای نفت به راه انداخته‌اند. جنگی که دیروز با اجازه صادرات نفت و میعانات گازی ایالات متحده وارد مرحله‌ای خطرناک‌تر شد. این در حقیقت حمله‌ای است از جانب غول نفتی آمریکا، شورون و غول نفتی سعودی‌ها یعنی آرامکو که آن را زیر چتر سهام خود دارد، بر پایه توافقی پنهان در ماه‌های اخیر برای مستاصل کردن رقبای هژمونیک نفتی آمریکا از یکسو و ایجاد رشد موقت در بازار مصرف ینگه دنیا از سوی دیگر. همه این اقدامات به مثابه اقدام جنگی علیه دشمنان غرب است نه صرفا مقدماتی برای جنگ.

اما چگونه و کجا وارد خود جنگ جهانی سوم شدیم؟ یادآوری این نکته ضروری است که اگرچه جنگ اول جهانی با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراتوری پروس(اتریش و مجارستان) در 1914 آغاز شد و جنگ دوم جهانی با عملیات پرچم دروغین و ورود ارتش نازی به خاک لهستان در 1939 اما در آن سال‌ها و در لحظه وقوع این رخدادها و حتی تا چند ماه بعد، هنوز کسی باور نداشت آتش نزاع میان متفقین و متحدین به تمام دنیا سرایت کند. جنگ سوم جهانی نیز در میان ناباوری ما آغاز شده است. البته احتمال برخورد پس از انقلاب اسلامی 1979 هرگز غیرقابل پیش‌بینی نبوده و بزرگان دو طرف نیز بارها درباره آن پیش‌آگاهی داده بودند. آتش جنگ سوم از زمانی برافروخته شده که آمریکا و متحدانش از حدود 4سال پیش در تقاطع زمانی بیداری اسلامی در منطقه غرب‌آسیا و شمال آفریقا و بحران اقتصادی غرب، علاوه بر بن‌بست زمانی، به یک بن‌بست تمدنی برخورد کردند. آن هم در کانون انرژی جهان، خاورمیانه. مختصات بن‌بست مزبور سرزمین شام (سوریه) بود، جایی که یک اتحاد راهبردی سیاسی _ جغرافیایی میان محور مقاومت (ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین) و رقبای جهانی آمریکا یعنی روسیه و چین به وجود آمده بود. بیداری اسلامی از سوی حاکمیت سایه صهیونیستی آمریکا و اروپا به منزله حمله‌ای خودجوش اما خطرناک به مبانی فکری نظام سلطه سرمایه‌داری تلقی شد چنانکه امواج آن تا پایتخت‌های اروپایی و وال‌استریت نیویورک هم سرایت کرد. آنها به درستی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی را منشأ اصلی تهدید مزبور می‌دانستند. طبق تعریف روس‌ها و چینی‌ها که می‌خواستند هژمونی خاص خود را در این تقابل تعریف کنند، صرفا معادلات نفتی و گازی بود که جنگ در سوریه را به عنوان مسیر اصلی خطوط نفت و گاز خاورمیانه به اروپا توجیه می‌کرد.

اما اگر این جنگ صرفا ملاحظات فسیلی داشت می‌توانست با حمله احتمالی تابستان 2013 آمریکا و ناتو به سوریه به بهانه حمله شیمیایی جبهه النصره به مردم قوطه، شکل آشکارتری به خود گیرد در حالی که دیدیم ضرورت‌های قرن بیست و یکمی همراه با وحشت غرب از مواجهه مستقیم با جبهه مقاومت اسلامی ایجاب کرد غرب به جای حمله مستقیم نسل دوم به نسل سوم جنگ‌ها متوسل شود. با توجه به تفاوت‌های آشکار عصر حاضر با نیمه اول قرن بیستم، جنگ جهانی سوم مقتضیات خاص خود را دارد که از مزیت‌های طرفین این برخورد تمدنی نشأت می‌گیرد.به خاطر مجهز بودن هر دو طرف متفقین و متحدین به سلاح‌های بازدارنده هسته‌ای، بیولوژیک (به‌جز ایران) و موشکی در کنار امکانات وسیع هوایی، دریایی، مغناطیسی و شبکه‌ای (مجازی) در کنار ابزارهای جنگ رسانه‌ای و تقابل اقتصادی مثل تحریم‌های یکجانبه یا بازی با نرخ‌های جهانی، جنگ سوم جهانی در فازهای نخست تا مدت‌ها به شکل محتاطانه جنگ نیابتی در زمین سوم صورت می‌گیرد.

 اگرچه طبق چشم‌انداز 2030 سازمان سیا که 2 سال پیش منتشر شد، حمله‌های مستقیم تروریستی و زیرساختی (مجازی، بیولوژیک و مغناطیسی) به طرف مقابل و دیگر انواع حمله‌های با منشأ مبهم نیز در نسل سوم جنگ‌ها به کار می‌رود. آغاز جنگ سوم جهانی با حمله تروریست‌های دست‌پرورده غرب به شام و سپس عراق و لبنان بوده اما در عین حال می‌تواند فلسطین، صحرای سینا، اردن، اوکراین، مولداوی، حوزه دریای بالتیک، قفقاز، لیبی، شمال آفریقا، عربستان، یمن، سودان، خلیج‌فارس، افغانستان، پاکستان، شبه قاره هند و سرزمین‌های پیرامون چین تا اقیانوس آرام را دربرگیرد. در فاز‌های بعدی ممکن است شرکای متحدین و متفقین در منطقه آسیا - پاسیفیک، آمریکای لاتین و آفریقای سیاه نیز به غائله بپیوندند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جنگ‌های اول و دوم جهانی گسترش نزاع از قلب غائله یعنی اروپا به دیگر مناطق جهان و به‌وجود آمدن تقسیم‌بندی‌های فراقاره‌ای بود. امروز نیز با آغاز جنگ سوم جهانی این پدیده را کمابیش در قالب تقسیم‌بندی‌های فراقاره‌ای قطب غربی-صهیونیستی شامل ناتو، شورای همکاری خلیج فارس، نظامات تحریم علیه ایران و روسیه، پیمان فراآسیا- پاسیفیک در مقابل قطب شرقی- اسلامی شامل محور مقاومت، اتحادیه بریکز و پیمان‌های اوراسیا و شانگهای مشاهده می‌کنیم که با گذشت زمان قطبیت و تضاد عناصر دو طرف درگیری شکل واضح‌تری به خود می‌گیرد.

با مرور گزارش‌های چند سال اخیر «مرکز اقدام پیشگیرانه» در «شورای روابط خارجی» سنای آمریکا - که از زمان جنگ دوم جهانی عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری درباره ورود آمریکا به جنگ‌های مختلف به حساب می‌آید- متوجه می‌شویم چین و روسیه و برخی همسایگانشان همانند ویتنام و اوکراین از سال 2012 ناگهان به عنوان تهدید‌های خارجی درجه دوم و سوم منافع کاخ سفید در کنار ایران قرار می‌گیرند و در گزارش پیش‌بینی اولویت‌های مداخله نظامی درجه تهدید آنها سال به سال در حال افزایش است. این در حالی است که چین و روسیه تا پیش از سال 2012 با عنوان شرکای آمریکا خطاب می‌شدند و این تغییر موضع ناگهانی نشانه شرایط غیرعادی ناشی از آغاز روندی است که به جنگ سوم جهانی تعبیر می‌شود.

روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«سرمشق های آمریکایی»در ستون سرمقاله خود به قلم علی قاسمی به چاپ رساند:

نهم دی ماه امسال اگر چه گذشت ولیکن واکاوی این  حماسه ماندگار که برآمده از بیداری و بصیرت ملت ایران در سال 88  بود؛ از ابعاد مختلف بسیار حائز اهمیت و قابل اعتناست. چرا که همچنان برخی از افراد و چهرههای یک جریان سیاسی مرموز با طرح مباحثی همچون رفع حصر سران فتنه، آن حوادث دشمن شادکن را به گونه ای بازگو می نمایند که گویا در سال 88  اتفاقی نیفتاده و  هیچ ظلمی از سوی سران فتنه به نظام اسلامی و مردم روا نگردیده است. از همین رو ی، بازخوانی جریان فتنه 88  از قاب دوربین نهم دی ماه؛  نه تنها خواب آلودگی سیاسی برخی ها را برطرف می نماید، بلکه  درخواست و مطالبه بحق ملت ایران برای برخورد با سران فتنه را بیش از پیش مشخص می کند.فتنه 88 از جمله حوادث و اتفاقاتی بود که صد البته با بصیرت و ایستادگی ملت ایران دستاوردهای بسیاری را برای انقلاب اسلامی به ارمغان آورد و به تعبیر مقام معظم رهبری، کشور را واکسینه نمود. لذا پیدایش نهم دی ماه در تاریخ انقلاب،  نمایهای  از تمام  ریزشها  و رویش های سی و چند ساله از انقلاب اسلامی بود که بالاخره با فریاد ملت ایران در برابر گستاخی ناجوانمردانه سران فتنه، روند هشت ماهه آشوب آفرینی در کشور  را به پایان رساند. در واقع نهم دی ماه 88  فریاد "دیگر بس است" از سوی ملت ایران بود که سران فتنه را به انزوا کشاند و ضربه ای بر پیکره بی جان فتنه وارد کرد.  این روز حماسی ثابت کرد که روزگار «ادعای همراهی با امام بودن گذشته است»، بلکه مهم فهم کلام و اطاعت از امام است که بارها بیان می داشتند که هرگاه دیدید دشمن برایتان کف و سوت می زند، اشتباه رفته اید.

 
از این منظر اگر اقلیتی از سیاسیون در کشور به جای دل مشغولی برای  آبادانی کشور، دغدغه رفع حصر سران فتنه را دارند و در این مسیر نیز دچار عارضه فراموشی شده اند! لیکن ذهن بیدار ملت ایران فراموش نکرده است که چگونه جریانی با شعار انتخاباتی "همراهی با امام و ولایت" وارد عمل شد و در انتها به تقابل با اندیشههای حضرت امام و اصل ولایت پرداخت. جامعه بیدار ایرانی فراموش نکرده است که جماعت فتنه گر چگونه در روز قدس با زیر سئوال بردن یکی از راهبردی ترین مسائل نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی مسئله فلسطین  که از اندیشههای ضد استکباری حضرت امام(ره) تبلور یافته بود؛ مورد حمایت صهیونیستها در دنیا قرار گرفتند  و یا به چه نحوی در 13 آبان و 16 آذر بدون توجه به ماهیت ضد استکباری این روزها حرکتهایی در جهت تامین منافع استکبار  و متعاقب آن بی حرمتی  به تصویر حضرت امام و شعائر جمهوری اسلامی نمودند. اصحاب فتنه در اقدام وقیحانهای دیگر، اهانت به ساحت قرآن کریم و بیحرمتی به خون پاک سالار شهیدان و عاشورای حسینی و اصل مترقی ولایت فقیه  را انجام داده و با این رفتار عمق رذالت و دروغگویی خود را  در همراهی با امام و آرمانهای انقلاب به مردم نشان دادند. از این منظر بر اساس کدام تحلیل است که جماعتی اندک، فتنه بعد از انتخابات دهم را اختلاف سلیقه‌ی برآمده از مناظرههای تلویزیونی و مناقشات کلامی بین نامزدهای انتخاباتی تفسیر می نمایند. آیا این گونه اظهار نظرات ادامه همان بی انصافی ها در حق نظام اسلامی نیست.

حکومتی که ثمره خون هزاران شهید و اندیشمند انقلابی است.
با قبول این تحلیل یعنی شکل گیری اعتراضات بر اساس اظهارنظرات تند گروهی در روزهای برگزاری انتخابات؛ چرا پس از برگزاری انتخابات و فریاد تقلب بزرگ - که بعدها مشخص شد، تقلب رمز فتنه بوده است- در همان ابتدایی ترین روزهای راه اندازی اعتراضات خیابانی از سوی سران فتنه، پس از دعوت رهبری، مبنی بر حفظ آرامش در کشور و پیگیری دعاوی از مسیر قانونی،  این افراد درخواست به تجمع خیابانی و نافرمانی مدنی را در پیش گرفتند. چرا پس از  توهین به مقدسات اسلامی و ارزشهای انقلابی خطوط خود را از گروه های معاند و برانداز در این جریان جدا نکرده و تاکنون نیز نکرده اند و حتی پس از شنیدن توهین به "اصل ولایت فقیه" که بنا به فرمایش امام راحل همان ولایت پیغمبر است؛ در پیامی تحریک کننده، آشوبگران ظهور عاشورا را افراد خداجوی معرفی نمودند.!بنابراین ملت ایران نه تنها عمق خیانت سران فتنه را فراموش نکرده اند؛ بلکه ظلمی که به نظام اسلامی شده است را به هیچ وجه برنمیتابند.

 زیرا قانون شکنیهای سران فتنه، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام(ره)  و تفکرات و اندیشه های پاک و زلال ایشان و ادامه جسارت های دیروز است که در فتنه تیر 78 با شعارهای کذایی دنبال میگردید، همان جریانی که تظاهرات علیه خدا، انتقاد علیه معصومین و استیضاح کابینه ائمه هدی را تجویز می کردند؛ قیام عاشورایی حسین بن علی(ع) را خشونت می نامیدند و افکار و اندیشه حضرت امام (ره) را عامل عقب ماندگی ایران میدانستند و خواستار به موزه سپردن افکار ایشان بودند. !
برهمین اساس نهم دی ماه پایانی شد برای دفتری که با سرمشق های آمریکایی به صف آرایی علیه انقلاب اسلامی همت گمارده بودند. این روز ماندگار به اثبات رساند که مردم ایران، پاره شدن عکس امام و اهانت به آرمان های انقلاب و ارزشهای حسینی و عاشورایی که به تعبیر مقام معظم رهبری با برنامه ریزی های قبلی دشمن انجام گرفت را نادیده نگرفته اند و در ذهن تاریخ ایران ثبت خواهد شد؛  لذا خروش حماسی ملت ایران در نهم دیماه سال 88  نه تنها اتمام حجتی بود  برای همه فتنه ها و صحنه گردانیها؛ بلکه پاسخی ماندگار است تا همگان بدانند که  این خیزش ملی ،غبارآلودی فضای فتنه را درهم تنید  و با شناخت عرصه و درک لحظه از سوی مردم بصیر، رسوایی بزرگ فتنه گران را رقم زد.و بالاخره به تعبیر رهبر معظم انقلاب، ملت ایران در این آزمون بزرگ پیروز شد و قوی ترین ضربه  را در روز نهم دی ماه به دشمن و فتنه گران وارد کرد و یکپارچگی مردم آشکار و فصل تازه ای در بصیرت  ملت ایران گشوده شد.

محمد سعید احدیان در مطلبی که با عنوان«چه کسانی مقصرند؟»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رساند اینگونه نوشت:

پنج سال پیش در 9 دی ماه مردم بعد از چندماه که نظاره گر رفتارهای صورت گرفته بعد از انتخابات 88 بودند، تردیدها را کنار گذاشتند و به این یقین رسیدند که باید در جهت دفاع از دین، انقلاب و کشورشان وارد میدان شوند و در حضوری که تداعی کننده راهپیمایی های قبل از انقلاب بود(و ازجهتی مهمتر از آن ها) بر فرآیند «واگرایی ملی» حکم پایان زدند و فرآیند «بازتثبیت» نظام جمهوری اسلامی را با تجربه ای تلخ اما گرانبها آغاز کردند. در این پنج سال با گذشت زمان، بسیاری از ابهامات پیرامون این تجربه تلخ تاریخی برطرف شده است اما به نظر می رسد پاسخ دادن به برخی سوالات و ابهامات ضرورت دارد لذا تلاش می کنیم در چند یادداشت به برخی از مهمترین سوالاتی که کم و بیش وجود دارد از دیدگاه خود پاسخ دهیم.اولین موضوع را به سوالاتی اختصاص می دهیم که به نحوی به چرایی و چگونگی وقایع صورت گرفته مربوط است از جمله: ریشه اصلی ماجرا چه بود؟ آیا آن مناظره معروف باعث و بانی همه این مسائل نشد؟ آیا فقط آقایان موسوی و کروبی مقصر بودند و رفتارهای آقای احمدی نژاد و برخی مسئولین در این موضوع اهمیت نداشت؟ آیا نباید با هردو طرف مقصر ماجرا برخورد کرد؟

برای پاسخ به این قبیل سوالات باید کمی درباره مفهوم «فتنه» توضیح دهیم و آنگاه حوادث صورت گرفته را مورد بازبینی قرار دهیم تا ببینیم آیا می توان شرایط بعد ازانتخابات 88 را فتنه دانست یا خیر و اگر جواب مثبت است پاسخ سوالات مطرح شده چیست. در یک تعریف فتنه به زمانی گفته می شود که حق و باطل به گونه ای ممزوج می شوند که به راحتی نمی توان حق را از باطل تشخیص داد اما در یک تعریف دقیق تر باید فتنه را به شرایطی نسبت داد که این فضای غبارآلود در نتیجه استفاده از برخی حرف های حق برای رسیدن به هدفی باطل است (کلمه الحق یراد بها الباطل) بعبارت دیگر دلیل اینکه حق از باطل تشخیص داده نمی شود استفاده از برخی حرف های حق برای هدف باطل است در این شرایط است که چون حرف باطل با برخی حرف های حق «تزیین» شده است ، تشخیص حق از باطل بسیار دشوار می شود و مردم فکر می کنند دنبال حق حرکت می کنند درحالیکه ناخواسته در پی باطل هستند. ما براین باوریم که اتفاقات سال 88 مفهومی کامل از فتنه بود.

بر این مبنا دو نکته قابل استنتاج است:

اول اینکه با الهام از برخی فرمایشات رهبرانقلاب، خلاف قرائت رایجی که اکنون از فتنه ارائه می شود همه حرف مخالفان باطل نیست و آن ها حرف های حق بعضا قابل توجهی دارند مهمترین این حرف های حق را می توان رفتار خلاف قانون و اخلاق آقای احمدی نژاد در مناظره، شرکت عضو حقوقدان شورای نگهبان در برنامه انتخاباتی یک کاندیدا، اتفاقات کوی دانشگاه و مجتمع سبحان، برخی تحریک کردن های پیروز انتخابات و حامیانش و برخی کم تجربگی های روزهای اول مامورین نیروی انتظامی در برخورد با معترضان نام برد.

دومین نکته ای که می توان برمبنای مفهوم فتنه مورد توجه قرار داد این است که با برجسته سازی این حرف های حق، دروغ بزرگ تقلب به گونه ای تزیین داده شد که حامیان آقای مهندس موسوی که خود را از پیش برنده می دانستند، خود را درگیر یک «صحنه آرایی خطرناک» تصور کردند البته نباید فراموش کرد بالاتر بودن رای آقای موسوی در پایتخت هم تقویت کننده این توهم بودبه عبارت دیگر توهم برنده بودن در انتخابات به دلیل اینکه با لباس برخی «حرف های حق بزرگنمایی شده» تزیین شد، تفکیک درست از نادرست و تشخیص هدف باطل را بسیار سخت کرد و در نتیجه با فراخواندن آقایان موسوی و کروبی به خیابان کشی، بخش قابل توجهی از مردم پایتخت برای رأیی که فکر می کردند از آن ها دزدیده شده به کف خیابان ها آمدند و زمینه ناآرامی و اغتشاش و مقابله مستقیم با نظام ایجاد شد.

با این توصیف که بسیار اجمالی ارائه شد، در پاسخ به سوالات مطرح شده در آغاز مطلب، روشن می شود که قصورها و تقصیرهای بعضا مهمی توسط آقای احمدی نژاد و برخی مسئولین و مجریان صورت گرفت و به همین دلیل هم همیشه براین باور بودم که باید این تقصیرها با جدیت و شجاعت بازخوانی و پیگیری شود تا علاوه بر داشتن نگاهی منصفانه در تحلیل ماجرا، از تکرار این اشتباهاتی که توسط برخی مسئولین نظام صورت گرفت ، جلوگیری شود اما نمی توان به خود تردید راه داد ریشه اصلی فتنه نه این اشتباهات بلکه سوءاستفاده از این اشتباهات بوده است واقعیت این است که آن چیزی که روزهای اول چندصدهزار نفر و تا چندهفته بعد از آن چند ده هزار نفر را به خیابان های پایتخت کشور کشاند، نه این اشتباهات بلکه «رای من کو؟» بود. همه این اشتباهات که پیش از این هم وجود داشت و ممکن است بعد از این هم صورت بگیرد، در صورتی که برای باورپذیری دروغ تقلب مورد سوء استفاده قرار نمی گرفت به تنهایی نمی توانست باعث آمدن هزاران نفر در خیابان ها و اغتشاش و آشوب خیابانی شود و لذا ادعای کسانی که ماهها و بعضا چند سال بعد از تمام شدن بحران تازه می گویند ما از اول هم معتقد به تقلب نبودیم ولی تدلیس انتخاباتی صورت گرفته است حرفی بسیار مغالطه آمیز است چون اگر آن ها از اول بر طبل تقلب نمی کوبیدند و فقط از تدلیس انتخاباتی سخن می گفتند نمی توانستند مردم را به خیابان ها بکشند.

اتفاقا انتقاد مهم امثال ما در همان ایام به آقای موسوی این بود که شیوه قشون کشی خیابانی که خواسته یا ناخواسته نتیجه ای جز اغتشاش و در نتیجه امنیتی شدن فضا ندارد، مانع نقد صریح و موثر منتقدینی دلسوز می شود و اگر ایشان پا در این مسیر نمی گذاشت همه دلسوزان نظام در پیگیری حرف های حق با ایشان همراهی می کردند. آیا اگر به جای به میدان آوردن مردم به کف خیابان ها که زمینه ساز براندازی نظام شد، نقدهای صریح از درون ساختار نظام صورت می گرفت، برخورد با افراد مقصرو جلوگیری از تکرار اشتباهات بهتر صورت نمی گرفت؟ از لطمه ای که فتنه 88 به منافع مردم در حوزه های سیاسی و اقتصادی مانند بسته شدن فضای سیاسی و زمینه سازی برای اجماع برای تحریم های شدید بگذریم اما آیا اگر فضا غبارآلود نمی شد آیا امکان نقد بیشتر مسئولین و مجریان مقصر و در نتیجه احتمال اصلاح اشتباهات بیشتر نبود؟ به عنوان مثال به نظر شما تاثیرگذاری تنها یک نماینده مجلس که این روزها آزادانه به صورتی صریح نظرات درست و نادرست خود را در نامه های سرگشاده و سخنرانی مطرح می کند در پیگیری مطالبات اصلاح طلبان بیشتر بوده است یا نحوه عمل آقایان موسوی و کروبی؟ اگر آقایان رفتارمنتقدانه خود را در چارچوب نظام تعریف می کردند، با اعلام حمایتی که رهبری داشتند و ظرفیت اجتماعی بزرگی که از انتخابات پیدا کرده بودند و با همراهی دیگر منتقدین آقای احمدی نژاد از جریان های اصلاح طلب، اصول گراو مستقل می توانستند چه تاثیرگذاری موثری در اصلاح امور بگذارند؟

خلاصه آنکه بی تردید با اینکه نظام به تصریح رهبرانقلاب اشتباهاتی داشته است اما بی تردید ریشه اصلی حوادث 88 با تعریفی که از فتنه کردیم، «فتنه انگیزی» عده ای بود که محوریت آن را آقایان موسوی و کروبی به عهده گرفتند ( فارغ از بررسی به نیت آنان) به همین دلیل مقایسه تقصیرهای صورت گرفته، قیاس رودخانه با دریا است. برای مهار طغیان رودخانه می توان با سیل و سیل بند از خسارت مجدد آن جلوگیری کرد اما جلوگیری از خسارت های سونامی ناممکن است و جبران آن سال های سال طول می کشد. مقصران اصلی فتنه 88 نه تنها نگذاشتند فضا برای پیگیری مهار طغیان دوباره «رودخانه اشتباهات» شفاف باقی بماند بلکه کشور را با چنان سونامی روبه رو کردند که خسارت های سیاسی و اقتصادی آن همچنان گریبان مردم را گرفته است.

سید باقر پیشنمازی مطلبی را با عنوان«هواي آلوده و پرندگان در قفس»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

حفاظت از "محیط‌زیست انسانی" پیشكش، "محیط‌زیست حیوانی" را دریابید! حیوانات هم نیازمند هوای پاك هستند و از این جهت فرقی بین انسان و حیوان نیست(1). پرندگانی كه بال و پری داشتند و با مشكلی مثل اداره و مدرسه و ترافیك و مرخصی و تعطیل رسمی و غیررسمی مواجه نبودند تهران را ترك كردند در روزهای گذشته صدای پرنده‌ای شنیده نمی‌شد. حتی پرندگان در قفس هم خاموش شده‌بودند! پرندگانی كه در قفس مانده‌اند و راه گریزی ندارند چگونه باید پیام‌شان به سازمان حفاظت محیط ‌زیست برسد؟ كه یا "هوا"یمان را داشته باش یا از قفس آزاد كن!برابر گزارش سازمان بهداشت جهانی از هر 8 مورد مرگ انسان‌ها، یك مورد به دلیل آلودگی‌ هواست و لذا در سال 2012، 7 میلیون نفر در جهان به همین دلیل جان خود را از دست دادند.براساس گزارش دیگری 5 شهر ایران نیز جزء آلوده‌ترین شهرهای دنیا قرار گرفته‌اند!

در سال‌جاری خصوصا درروزهای اخیر شاهد افزایش دفعات قرار گرفتن در شرایط هشدار و حتی ناسالم، نسبت به سال‌های قبل بودیم اما با اطلاع‌رسانی وهشدارهای كمتر! در سال‌های گذشته ابراز نگرانی رسانه‌ها و پیگیری موضوع به هر دلیل بیشتر و جدی‌تر بود. اما اكنون به بركت همسویی بسیاری از رسانه‌های نوشتاری و مجازی و یا "مسمومیت حزبی"! یا ضعف ناشی از هوای آلوده! سكوت و آرامش برقرار است، گویی اتفاقی نیفتاده است! سازمان‌های مسئول و عضو كمیته اضطراری هوای آلوده با خاطری آسوده پیام دادند كه: مدارس تعطیل نیست، زنگ ورزش موقتا تعطیل شود! گویا بچه‌ها فقط در ساعت ورزش جست‌وخیز دارند! و در دیگر فرصت‌ها مثل سالمندان راه می‌روند و فعالیت دارند! و تنفس هوای آلوده به صورت آرام وكم حركت هم بلامانع است!

معلوم نیست چرا از تردد صدها كامیون، كامیونت، اتوبوس، مینی‌بوس، سواری و موتورسیكلت تاریخ مصرف گذشته و دودزا و فاقد معاینه فنی كه در طول نیمه‌شب و روز بدون هیچ مانعی مشغول آلوده‌سازی محسوس و مضاعف محیط زیست هستند جلوگیری نمی‌شود؟برای چاره‌اندیشی ترافیكی انبوه خودروهای شخصی، صرفا اقدام به توسعه راه‌ها، پل‌ها و معابر می شود اما اقدام بازدارنده از طریق ارتقای آگاهی‌های عمومی وتوسعه تسهیلات لازم برای كاهش تقاضای ترددخودروهای شخصی صورت نمی‌گیرد؟!و یا اینكه نسبت به سایرعوامل آلوده كننده محیط، مثل بعضی از موسسات صنعتی و اقتصادی وانتقال آنها به بیرون شهر، اقدام جدی صورت نمی‌گیرد؟

چرا از ظرفیت‌‌های خوبی كه قانون‌گذار در اختیار نهادهای مسئول قرار داده است مثل اصل 50 قانون اساسی و مواد 9 و 11 و 12 قانون حفاظت محیط ‌زیست در جهت متوقف ساختن عوامل مخرب و آلوده‌سازمحیط، استفاده به عمل نمی‌آید.در برخی چالش‌های مدیریتی، با فرافكنی فقد قانون بهانه می‌شود اما در مواردی كه ظرفیت قانونی وجود دارد، چه عذری جز توان مدیریت باقی می‌ماند؟حداقل رئیس محترم سازمان حفاظت محیط زیست ازچندصدنفری كه درروزهای گذشته به دلیل تشدیدآلودگی هوا راهی بیمارستانها شدند عیادت بعمل می آوردندتاكاری صورت گرفته باشد.

پی‌نوشت‌:

1- اما محیط‌زیست انسانی وجوه متمایزی با محیط‌زیست حیوانی دارد كه آن نیز باید مراقبت شود تا روان، اخلاق وفرهنگ انسانها از آلودگی و آسیب، ایمن بماند. اما این مهم در تعریف وظایف سازمان حفاظت محیط‌زیست مغفول مانده است!


«تحلیل سیاسی هفته»این هفته روزنامه جمهوری اسلامی به مطلبی اختصاص یافت که در ستون سرمقاله اش به چاپ رسید:

هفته جاری با دو مناسبت مذهبی همراه بود. نخست، سالروز شهادت یازدهمین خورشید پرفروغ آسمان امامت و ولایت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام که دهه اول ربیع‌الاول یادآور آنست. این امام همام که از دو سالگی به همراه پدر بزرگوار خویش توسط خلفای جور عباسی از مدینه به سامرا آورده و در حبس و حصر قرار داده شد، اجازه نیافت از منطقه خارج شود لکن علیرغم همه فشارها و تنگناهای شدید کوشید تا ارتباط خود را با پیروان و شیعیان حفظ کرده و اسلام محمدی(ص) و جانشین به حق خود امام زمان(عج) و یگانه پرچمدار آئین نبوی را به مردم بشناساند. ایشان در مدت کوتاه شش ساله امامت خویش، مبین اسلام، قرآن و احکام بود و سرانجام در سن 28 سالگی توسط حکام منحرف و ظالم عباسی به شهادت رسید.

پس از شهادت امام عسکری بود که حضرت مهدی علیه السلام به امر الهی زعامت امور شیعیان را برعهده گرفتند و عالم خلقت از آن زمان یعنی سال 260 هجری همچنان در انتظار ظهور منجی بشریت لحظه شماری می‌کند. به همین دلیل روز نهم ربیع الاول که سالروز آغاز امامت حضرت بقیه‌الله الاعظم(عج) است، از خجستگی و شادباش ویژه‌ای برخوردار می‌باشد.هفته جاری بخش وسیعی از جنوب کشور و آبر‌اه‌های بین‌المللی، عرصه برگزاری رزمایش مشترک نیروهای چهارگانه ارتش بود که در پهنه‌ای به وسعت 2 میلیون و 200 هزار کیلومتر مربع که وسیع‌تر از مساحت ایران است، اجرا شد. رزمایش «محمد رسول الله» در حقیقت بخشهایی از استانهای هرمزگان و سیستان و بلوچستان به همراه آبهای دریای عمان از شرق تنگه هرمز تا شمال اقیانوس هند را فرا گرفت و به مدت 7 روز عرصه قدرت نمایی وسیع و بی‌سابقه موشکی، دریایی، یگان‌های سطحی و زیرسطحی بود که اقتدار نیروهای مسلح را در حراست و حفاظت از کشور به نمایش گذاشت. این مانور شامل حرکت‌های نظامی متکی بر شیوه‌ها و فناوری روز با استفاده از جدیدترین موشک‌های دوربرد ساحل به دریا و ساحل به هوا بود که با صلابت بسیار برگزار شد.

در این هفته اعلام آمارهای رسمی و جدید از سوی بانک مرکزی نشان از آن داشت که دو هدف کوتاه مدت دولت در بهبود وضعیت اقتصاد کلان در کمتر از دو سال محقق شده و پس از کنترل روند رو به بالای شیب تورم و کاهش آن در ماه‌های گذشته، اکنون زمان خروج اقتصاد ایران از رکود است. براساس آمارهای مستند و شفاف، رشد اقتصادی کشور طبق آمارهای رسمی در ششماهه نخست امسال در مقایسه با زمان مشابه سال گذشته به 4 درصد رسید تا پس از افولی چند ساله، خروج از این وضعیت و حرکت رو به جلو در اقتصاد کلان کشور اتفاق بیفتد. هر چند در این میان بازی‌های دولت گذشته با شاخص‌های آماری و بیان وارونه واقعیت‌ها، باعث گردیده تا اندازه‌ای از اعتماد عمومی نسبت به نظام آمار و برنامه‌ریزی در کشور کاسته شود ولی آمار مبتنی بر واقعیت‌های اقتصادی نشان از این دارند که هنوز تا خروج از موقعیت‌های منفی گذشته و رسیدن به وضعیت‌های قابل قبول، فاصله بسیاری وجود دارد. ضمن اینکه تا زمانی که علائم مثبت اقتصادی ایجاد شده در یکسال و نیم گذشته از سطح اقتصاد کلان به اقتصاد خرد و مبادلات روزمره در زندگی مردم تسری یافته و مردم بتوانند آنرا لمس کنند، فاصله‌ای وجود دارد که باید با همت و تلاش مضاعف مسئولان به سرعت طی شود هر چند که کاهش شدید قیمت نفت و تاثیرات آن در کاهش 50 درصدی درآمدهای نفتی کشوری که اقتصادش برپایه درآمدهای نفتی بنیان نهاده شده، امری دشوار است ولی پیش‌بینی وضعیت‌های مختلف قطعاً باید در برنامه‌ریزی‌های مسئولان بلندپایه نظام لحاظ شود.

در مسائل خارجی هفته، سه موضوع دستگیری شیخ سلمان روحانی مبارز بحرینی، اعلام دکترین جدید نظامی مسکو و عدم تصویب طرح «پایان اشغالگری اسرائیل» در شورای امنیت، به دلیل مخالفت آمریکا، می‌پردازیم.رژیم بحرین، اوایل هفته جاری، شیخ علی سلمان، دبیرکل جمعیت الوفاق و از روحانیون سرشناس و مبارز این کشور را بازداشت کرد. بازداشت شیخ علی سلمان، با موجی از تظاهرات سراسری در داخل و اعتراضات بین‌المللی مواجه شد که در تازه‌ترین مورد، آیت‌الله سیستانی ضمن اعتراض به این اقدام، خواستار آزادی هرچه سریع این روحانی گردید.آیت‌الله سیستانی در نامه‌ای به سفیر بحرین در عراق، تاکید کرده است «بازداشت علی سلمان به نفع بحرین نیست و دولت بحرین باید وی را آزاد و از ملت بحرین عذرخواهی کند.» بازداشت این روحانی سرشناس و مبارز، در راستای سیاست استبدادی رژیم آل خلیفه قرار دارد که تلاش می‌کند به هر طریقی جنبش آزادی خواهی و عدالت طلبی ملت بحرین را سرکوب کرده و پایه‌های لرزان حکومت خود را حفظ کند.

از چهار سال قبل ملت بحرین بپا خاستند و از طریق برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز،‌ خواستار برقراری دموکراسی و رفع تبعیض و ظلم شدند. رژیم آل خلیفه، که تنها نماینده بخش اقلیتی از مردم می‌باشد از زمان به قدرت رسیدن، تنها منافع این اقلیت را مد نظر داشته است، به جای شنیدن ندای عدالت خواهانه و حق طلبانه ملت بحرین با مشت آهنین وارد میدان شد و حتی در اقدامی خیانت بار و ننگین، از نیروهای کشورهای دیگر و به خصوص عربستان برای سرکوب ملت خود دعوت کرد.رژیم آل خلیفه که در چهار سال گذشته به هر اقدامی متوسل شده تا صدای مردم را خاموش سازد نه تنها موفق نشده است بلکه انقلاب ملت بحرین با تقدیم دهها شهید، مجروح و زندانی، همچنان توفنده به راه خود ادامه می‌دهد. ملت بحرین با حفظ حضور خود در صحنه، پس از چهار سال، تمامی ترفندها و تلاش‌های مذبوحانه رژیم را خنثی کرده و عزم خود را برای دستیابی به حقوق خود جزم کرده است. رژیم آل خلیفه قطعاً این بار نیز از طریق بازداشت شیخ علی سلمان نخواهد توانست به هدف خود، یعنی سرکوب قیام مردم بحرین دست پیدا کند.

این هفته، پوتین رئیس‌جمهور روسیه، دکترین نظامی این کشور را اعلام کرد. حساس‌ترین بخش دکترین نظامی روسیه، تاکید بر حق استفاده از سلاح اتمی است. بر اساس این سند، روسیه می‌تواند درصورتی که از خارج مورد حمله قرار گیرد و امنیت آن به خطر افتد از سلاح اتمی استفاده کند و تصمیم‌گیری آن نیز برعهده رئیس‌جمهور روسیه خواهد بود. مشخص است که مسکو با این اقدام درصدد است که به غرب هشدار دهد مواظب رفتار و سیاست‌های ماجراجویانه خود و به تهدید انداختن منافع روسیه باشد. روسیه همچنین این هفته موشک قاره پیمای جدید خود موسوم به «یارس» را که 10 هزار کیلومتر برد دارد آزمایش کرد تا نشان دهد در رویکرد جدیدش برای دفاع از منافع خود جدی است.ناتو، در واکنش به این دکترین نظامی اعلام کرد این سازمان تهدیدی برای روسیه نیست و مدعی شد اقدامات اخیر این سازمان، دفاعی بوده است.

از سال 1370که شوروی فروپاشید، روسها رغبتی به ارائه دکترین نظامی نداشته‌اند و اقدام اخیر را در واقع باید یک رویکرد تازه دانست که پس از تحولات اخیر در اوکراین رخ می‌دهد.روسها حتی در سال 1373 عضویت در طرح مشارکت برای صلح ناتو را پذیرفتند که در واقع نوعی پایان بر چالش دراز مدت روسها و ناتو بود. اکنون با طرح جدید، این ماه عسل کاملاً پایان یافته و مسکو، ناتو را به صورت یک دشمن می‌نگرد.اگرچه پیش از این نیز مواردی بود تا اعتماد روسها به غرب را از میان ببرد، از جمله پافشاری آمریکا برای استقرار سامانه موشکی در برخی کشورهای همجوار با روسیه، ولی آنچه آتش اختلافات دو طرف را شعله‌ور کرد حوادث دو سال پیش اوکراین بود که در جریان آن، گروه‌های غربگرا با حمایت دولت‌های اروپایی و آمریکا، حکومت متمایل به روسیه در اوکراین را ساقط کردند و قدرت را دردست گرفتند.روسیه به شدت از این حرکت غرب برآشفت و در اقدامی تلافی‌جویانه، استقلال منطقه کریمه را به رسمیت شناخت تا به غرب این پیام را بدهد در برابر حرکت‌های تنش آفرین و تجاوزهای غرب به قلمرو سنتی‌اش بی‌تفاوت نخواهد ماند. اکنون با دکترین نظامی جدید، در واقع روسیه جدیت خود در مقابله با اقدامات غرب مورد تاکید قرار می‌دهد.

اواخر همین هفته، پیش‌نویس قطعنامه موسوم به «پایان اشغالگری اسرائیل» را که توسط جناح «فتح» فلسطین و برخی حکومت‌های عربی تهیه شده بود در شورای امنیت تصویب نشد. آمریکا همانطور که پیشتر نیز گفته بود مانع تصویب این قطعنامه گردید. آمریکا و استرالیا به این طرح رای منفی دادند و با هشت رای موافق، حدنصاب برای تصویب آن که 9 رای بود حاصل نشد.با اینحال بعید نیست که با تغییرات و اصلاحاتی به نفع رژیم صهیونیستی که مدنظر آمریکا بوده است این طرح در آینده به تصویب برسد چرا که در کل، این طرح به نفع رژیم صهیونیستی است. قطعنامه مذکور رسماً شناسایی موجودیت رژیم صهیونیستی توسط فلسطینی‌ها را مورد تاکید قرار می‌دهد که این از جمله امتیازات این طرح برای صهیونیست‌ها می‌باشد. به عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی که 65 سال است می‌کوشد موجودیت خود را به فلسطینی‌ها تحمیل کند و موفق نبوده است، این قطعنامه، آن موقعیت برای رژیم صهیونیستی فراهم می‌کند. عمده گروه‌های فلسطینی، از جمله حماس و جهاد اسلامی با این قطعنامه مخالفت کرده و آنرا با حقوق و آرمان ملت فلسطین در تضاد دانسته‌اند.


مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله روزنامه خود با عنوان«نقش کنگره آمریکا در قیمت نفت»و به قلم نوید پژنگ به چاپ رساند به شرح زیر است:

طی هفته‌های گذشته و بالاخص پس از پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا و به دست آوردن اکثریت در هر دو مجلس نمایندگان و سنا، بیشترین صحبت‌ها و حدس و گمانه‌زنی‌ها راجع به اقدامات احتمالی این نهاد قانون‌گذار در ماه‌های پیش رو و نحوه موضع‌گیری کنگره نسبت به مذاکرات هسته‌ای جاری میان ایران و گروه 1+5 (شامل آمریکا، انگلستان، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) و احتمال تصویب تحریم جدید علیه کشورمان بوده است. ولی یکی از مواردی که می‌تواند به اندازه احتمال تصویب تحریم جدید توسط کنگره برای ایران اهمیت داشته باشد و تا حدی از آن غفلت شده است، نقش کنگره در تصویب قوانینی جهت تسهیل صادرات نفت آمریکا است که می‌تواند به‌طور غیرمستقیم بر اقتصاد کشورمان اثرگذار باشد. در سال 1973 و در بحبوحه جنگ اعراب و اسرائیل، کشورهای عربی صادر‌کننده نفت از جمله عربستان سعودی و لیبی توافق کردند که با استفاده از «سلاح نفت» کشورهای حامی رژیم صهیونیستی را تنبیه کنند. پس از کمک‌های فراوان آمریکا به اسرائیل از جمله تامین 2/2 میلیارد دلار تسلیحات، کشورهای عربی تصمیم گرفتند صادرات نفت به آمریکا را تحریم کرده و به علاوه از میزان تولید خود بکاهند.

این تصمیم موجب شد که قیمت نفت طی زمانی حدودا یکساله، از 3 دلار در هر بشکه به 12 دلار افزایش یابد. کنگره آمریکا در مقابل این تحولات، قانونی را به تصویب رساند که تولیدکنندگان نفت در آمریکا را از صادرات محروم می‌ساخت و آنها را ملزم می‌کرد نفت خود را صرفا به پالایشگاه‌های داخلی بفروشند. هدف از این قانون حمایت از مصرف‌کنندگان آمریکایی و مصون ساختن قیمت کالاهایی همچون بنزین از تلاطمات بازار جهانی نفت بود.اما با عملیاتی شدن صنعت نفت شیل در آمریکا در چند سال اخیر و افزایش تولید نفت در این کشور تا 5/9 میلیون بشکه در روز و پس از تصمیم اخیر اوپک برای حفظ سقف تولید 30 میلیون بشکه‌ای به منظور مقابله با نفت شیل، بازار نفت روزانه با 2 میلیون بشکه مازاد عرضه روبه‌رو است و به‌نظر می‌رسد که تا چند سال آینده، بازار نفت جهشی ناگهانی در قیمت‌ها را تجربه نکند. این تصمیم اوپک اگرچه برای اعضای آن سخت و دردناک بوده است، ولی اثراتی جدی بر صنعت نفت شیل آمریکا داشته است. به‌طور مثال شرکت اکسون موبیل که بزرگ‌ترین شرکت نفتی دنیا است، در نظر دارد میزان بودجه خود برای سرمایه‌گذاری در سال آینده را تا 20 درصد کاهش دهد. همچنین به گزارش اکونومیست، تقاضای دریافت مجوز حفاری در ماه نوامبر نسبت به ماه پیش، در میدان نفتی باکان در داکوتای شمالی که قلب صنعت شیل آمریکا است تا 40 درصد کاهش یافته است.

به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران معتقدند که شرایط کنونی دیگر مانند دهه هفتاد میلادی نیست و کنگره آمریکا باید این قانون را ملغی کرده یا حداقل آن را به‌روزرسانی کند. موافقان این طرح بر این باورند که اعطای مجوز صادرات به تولیدکنندگان آمریکایی آنها را در بازی نگه داشته و به آنها این امکان را می‌دهد که با کسب درآمد بیشتر، همچنان به سرمایه‌گذاری روی تحقیق و توسعه ادامه داده و به روش‌های اقتصادی‌تری برای حفاری دست یابند. شرکت‌های فعال در حوزه نفت شیل نیز به شدت خواهان لغو این قانون هستند؛ زیرا دیگر مجبور نیستند نفت خود را به پالایشگاه‌هایی در شرق آمریکا بفرستند و هزینه‌های زیادی برای حمل‌و‌نقل متقبل شوند (عمده نفت تولید شده در آمریکا نفت سنگینی است که اکثر پالایشگاه‌های آمریکا برای کار با آن نوع نفت ساخته شده‌اند، اما نفت شیل نفت سبک‌تری است و صرفا پالایشگاه‌هایی در شرق آمریکا توانایی پالایش آن را دارند). البته لغو این طرح نیز مخالفانی دارد.

به‌طور مثال سناتور دموکرات، رابرت منندز چند ماه پیش اظهار کرد که در صورت لغو این قانون، صادرات نفت آمریکا به سرعت افزایش یافته، عرضه نفت کم شده و موجب افزایش قیمت بنزین در آمریکا می‌شود که فشار زیادی به مصرف‌کنندگان داخلی آمریکا وارد می‌کند. البته یک تحقیق که اخیرا توسط اداره انرژی آمریکا انجام گرفته نشان می‌دهد که قیمت بنزین در آمریکا کاملا به قیمت‌های جهانی نفت وابسته بوده و صادرات، موجب افزایش قیمت بنزین نخواهد شد. از جمله دیگر مخالفان این طرح باید به فعالان محیط‌زیست اشاره کرد که معتقدند اجازه صادرات، میزان حفاری‌ها را افزایش داده که هم انتشار گازهای گلخانه‌ای را تشدید می‌کند و هم اکوسیستم منطقه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. همچنین پالایشگاه‌هایی که نفت شیل را با قیمت ارزان‌تری می‌خرند، نباید از یاد برد، زیرا می‌توانند با اعضای کنگره لابی کرده و مانع از لغو قانون مذکور شوند.

با این حال به‌نظر می‌رسد لغو قانون ممنوعیت صادرات برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی داشته باشد. صنعت نفت شیل در چند سال اخیر، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، 2 میلیون شغل در آمریکا ایجاد و 238 میلیارد دلار به اقتصاد این کشور کمک کرده و از عوامل اصلی بازیابی اقتصاد آمریکا پس از بحران اقتصادی است. لیزا مورکوفسکی، رهبر آتی کمیته انرژی سنا نیز به صراحت اعلام کرده است که پس از روی کار آمدن کنگره جدید، با جدیت برای لغو این قانون تلاش خواهد کرد. در تازه‌ترین تحولات صورت گرفته نیز، دولت آمریکا روز سه‌شنبه، 9 دی اعلام کرد که با صادرات نفت فوق سبک موافقت کرده است که براساس گزارش بانک سیتی‌گروپ، می‌تواند عرضه نفت در بازار جهانی تا پایان سال 2015 را به میزان یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد.به همین دلیل به‌نظر نمی‌رسد بتوان دورنمایی برای افزایش قیمت نفت متصور بود. به همین خاطر به مسوولان کشور توصیه می‌شود که  برنامه‌های کارشناسی‌شده‌تری برای مقابله با قیمت‌های پایین‌تر نفت تدوین کرده و طرح‌های خود را بر اساس آن جلو ببرند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها