کد خبر: ۲۸۱۷۸
زمان انتشار: ۱۱:۲۷     ۰۵ آذر ۱۳۹۰
مسئله ”‌غلوّ”‌‌ در باره پیشوایان یکى از مهم ترین سرچشمه‏هاى انحراف در ادیان آسمانى بوده است. غلوّ همواره یک عیب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین، یعنى خداپرستى و توحید است، به همین دلیل اسلام در باره غلات سخت گیرى شدیدى کرده تا جایی که در کتب ”‌عقائد”‌‌ و ”‌فقه”‌‌ غلات از بدترین کفار معرفى شده‏اند.
مسئله ”‌غلوّ”‌‌ در باره پیشوایان یکى از مهم ترین سرچشمه‏هاى انحراف در ادیان آسمانى بوده است. غلوّ همواره یک عیب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین، یعنى خداپرستى و توحید است، به همین دلیل اسلام در باره غلات سخت گیرى شدیدى کرده تا جایی که در کتب ”‌عقائد”‌‌ و ”‌فقه”‌‌ غلات از بدترین کفار معرفى شده‏اند.

معنای لغوی

غلو در لغت به معنای زیادت و بلند شدن است. در لسان العرب غلو چنین معنا شده است: غلو تجاوز کردن از حد و اندازه، و یا خارج شدن از حد اعتدال است.[1] و گفته شده غلو بلند شدن و تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را گویند.
غلو در اصطلاح شرع به معنای افراط در دین است و آن تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه های مختلف است؛ مانند این که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قایل شدند.
مصداق بارز غلو در دین اسلام که اگر بدون قرینه به کار برود بر آن صدق می شود، غلو کسانی است که به الوهیت ائمه (ع) به ویژه امام علی (ع) اعتقاد دارند.
ولی متأسفانه گاهی دشمنان شیعه عقاید حقه تشیع را نادیده گرفته و شیعه را به عنوان غالی معرفی می کنند؛ مثلا: زبیدى در تاج العروس مى نویسد: «امامیه فرقه اى از غالیان شیعه است».[ 2]
و دکتر کامل مصطفى مى نویسد: «غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّى را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد …».[3]

درحالی که اگر در معنای صحیح این عقاید که شیعه به آن معتقد است، با انصاف نگاه کنند و عقاید شیعیان را با نظر خودشان تفسیر نکنند غلوی در بین نیست.

 
غلوّ نسبت به امامان
 مسئله ”غلوّ”‌ در باره پیشوایان یکى از مهم ترین سرچشمه‏هاى انحراف در ادیان آسمانى بوده است. غلوّ همواره یک عیب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین، یعنى خداپرستى و توحید است، به همین دلیل اسلام در باره غلات سخت گیرى شدیدى کرده تا جایی که در کتب ”عقائد”‌ و ”فقه”‌ غلات از بدترین کفار معرفى شده‏اند.[4]
غلوّ در دین به مثابه انکار دین است؛ زیرا زیان غلوّ کمتر از زیان انکار و نقض دین نیست. گاه غلو در دین سبب مى‏شود که بسیارى از دین برگردند؛ زیرا فطرت پاک آنان آلودگی ها و خلط هاى غلوّ را نمى‏پذیرد. آن گاه به همراه ردّ و انکار آن آلودگی ها اصل دین هم مورد ردّ و انکار واقع مى‏شود؛ مثلاً غلوّ مسیحیان در حق عیسى سبب گریختن فرهیختگان و مردم با فرهنگ از دین مسیح و انکار رسالت گردید؛ زیرا آنان به فطرت صاف خود دریافته بودند که ایمان به الوهیت بشرى از سخافت برخوردار است؛ از این رو کفر را بر این سخافت ترجیح دادند و خود را به رنج نیفکندند تا مگر خرافات را از حقیقت دین جدا سازند.
با بررسی ادیان مختلف به وجود برخی اندیشه های غالیانه در آنها پی می بریم قرآن کریم در مواردی به این موضوع اشاره دارد و انسان ها را به پرهیز از غلوّ توصیه می نماید.[5]
دین اسلام نیز مانند سایر ادیان الهی دچار این آفت خطرناک گردید. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اولین سخنان غلوّ آمیز راجع به آن حضرت آغاز گردید. در دوره های مختلف گروه هایی در میان مسلمانان ظهور کرده و تفکّرات غالیانه ای را تبلیغ می نمودند. تلاش عمده این گروه ها امتیاز فوق بشری بخشیدن به شخصیت ها و رهبران سیاسی و دینی بود.
 
تأکید قرآن و روایات بر مخلوق بودن انبیاء و امامان :
قرآن کریم در مناسبت های مختلف بشر بودن انبیاء را گوشزد نموده و ما را از غلوّ درباره آنان پرهیز داده است [6]. و پیامبران را مخلوق[7] و بشر[8] ، مانند دیگران معرفی نموده است.

پیامبر (ص) و امامان شیعه نیز همواره بر مخلوق بودن، عجز و نیازشان به خدا تأکید داشته اند. پیامبر (ص) می فرماید: ما بندگان و مخلوق و مربوب خداوندیم به أمر او منقاد می گردیم و به نهی وی منزجر می شویم.[9]

امام صادق (ع) در نقلی از حالات پدر بزرگوارشان این گونه می فرماید: شب ها من بستر خواب پدرم را آماده مى‏کردم و منتظر مى‏شدم تا بیاید و بیارامد. موقعى که پدرم به بستر مى‏رفت، من برمى‏خاستم و به بستر خود مى‏رفتم. یک شب انتظار من طولانى شد. با اضطراب به مسجد رفتم و کسى را در مسجد ندیدم، در آن وقت، همه آرمیده بودند. ناگهان پدرم را در گوشه‏اى به حال سجده دیدم که مى‏نالد و مى‏گوید: «پاک و مقدسى، اى خداى من. اینک توئى پروردگار بر حقّ من. به خاک درت افتاده‏ام اى مولاى من. بار خدایا طاعت من ناچیز و قلیل است تو بر پاداش من بیفزا. بار خدایا به روز رستاخیز که بندگانت را از دل خاک برانگیزى، مرا از عذاب دوزخ برهان. بار خدایا با من آشتى کن که تو آشتى‏پذیر و مهربانى».[10]
‏همچنین امام صادق (ع) در پاسخ شخصی که به وی گمان الوهیت داشت می فرماید: ما بندگانی مخلوق هستیم که برای عبادت خدا آفریده شدیم [11]، یا می فرماید: قسم به خدا ما بندگانی مخلوق هستیم و خدایی داریم که او را عبادت می کنیم و اگر او را نپرستیم ما را عذاب خواهد نمود.[12]
 
تقصیر در مورد ائمه :
دیدگاه دیگری نیز نسبت به منزلت و جایگاه ائمه مطرح است که به تقصیر مشهور است و صاحبان این اندیشه را نیز مقصره می گویند. در این دیدگاه بر خلاف دیدگاه غلات، چنان شأن و منزلت امامان را پایین آورده اند که آنان را همسنگ و همطراز انسان های عادی معرفی کرده اند. امامان و علمای شیعه با این دیدگاه نیز مخالف اند، گرچه خطر دیدگاه غلات را بیشتر می دانند.[13]
در واقع مخالفان ائمه (ع) از این دو روش؛ یعنی غلو و تقصیر در مورد امامان و همچنین ساختن روایاتی در مذمت دشمنان آنها سعی در خدشه دار نمودن چهره اصیل شیعه و امامان داشتند.[14]
 
نگاه اصیل شیعه به جایگاه ائمه:

ائمه اطهار همواره شیعیان و پیروان خویش را به میانه روی در مسائل مختلف و به ویژه در این امر توصیه نموده اند.[15] در برخی روایات چگونگی نگاه به جایگاه ائمه و فضایل آنها مطرح گردیده است.[16] علمای شیعه نیز بر اساس دلایل عقلی و نقلی برای پیامبران و ائمه ویژگی هایی را اثبات می نمایند که هر یک از این ویژگی ها لازمه مقام و جایگاه این افراد است؛ مانند عصمت انبیاء و امامان و یا علم لدنی آنها که مورد تأیید قرآن و روایات و همچنین مورد پذیرش عقل است. در نگاه علمای شیعه امامان صاحب کرامات و برتری هایی نسبت به سایر انسان ها هستند. بخشی از این کرامت ها در متون روایی شیعه وارد شده است. منابع اهل سنت نیز متذکر این فضایل شده اند؛ مانند فضایلی که پیامبر(ص) برای حضرت علی (ع)و اهل بیت برشمرده اند.[17] نکته قابل تأمل در بحث غلوّ این است که باید به مرزبندی بین عقاید غالیانه و غیر آن توجه داشت؛ یعنی هر چیزی که به سمع ما رسید و احیاناً از درک آن ناتوان بودیم و یا با نوع تفکر ما در تضاد بود نباید آن را غلوّ بپنداریم. بسیاری از کرامات ممکن است در نگاه اولیه و عامیانه غیر واقعی به نظر برسد، ولی با کمی دقت و تأمل مبنای عقلی و نقلی از قرآن و سنت برای آن می توان یافت، لذا شایسته است در طرح مسائل اعتقادی فارغ از تعصبات ناشی از وابستگی های مذهبی از آمیختن مفاهیم غالیانه در مورد پیامبران و امامان با کرامات و فضائل آنان پرهیز شود.
بر این اساس، باید توجه داشت آنچه ما را از غلوّ دور می کند عنایت به این نکته است که ائمه با همه این مقامات، باز بندگان خدا بودند و این همه فضایل، کرامات و مقامات را با اذن الهی و در ظلّ و سایه عنایت او داشتند، آنان همان گونه که در ذات خود محتاج خداوند هستند، در صفات خود نیز محتاج اویند و از خود استقلالی ندارند، بنابر این، اثبات این توانایی ها هیچ منافاتی با توحید ندارد، بلکه تأکید کننده توحید است.[18]
 
نگاه ائمه (ع) راجع به غلات
  اگر در روایات صحیح شیعه جست و جو کنیم و قدری در سخنان اهل بیت (ع) پیرامون این انحراف تأمل نماییم درخواهیم یافت که هیچ کس به اندازه امامان شیعه به تبیین انحراف و مبارزه با این جریان نپرداخته است.
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: خداوندا من از غلات برائت می جویم همان گونه که عیسی (ع) از نصاری برائت جست. خداوندا آنان را تا ابد خوار گردان و احدی از آنان را پیروز نگردان. امام صادق راجع به غلات و نوع تفکر آنها می فرماید: بترسید بر جوانان خود از غلات که آنان را به فساد نکشانند. به تحقیق که غلات شرورترین خلق خدا می باشند. عظمت خدا را کوچک می انگارند، و برای  بندگان خدا ربوبیت قائلند.[19]
نیز می فرماید: کمترین چیز که انسان را از ایمان خارج می نماید، این است که انسان نزد فردی غالی بنشیند و به سخن او گوش فرا دهد و او را تصدیق نماید. سپس می فرماید: پدرم از جدم …از رسول الله (ص) نقل نموده است که: دو گروه از امت من بهره ای از اسلام ندارند ،غلات و قدریه.[20]
در روایتی از امام رضا (ع) که راجع به غلات و مفوضه از وی سؤال شده است می فرمایند: غلات کافرند و مفوّضه مشرک، هر کس با آنان همنشینی کند یا با آنان بخورد و بیاشامد و یا به آنها زن بدهد یا از آنان زن بگیرد…و یا با کلمه ای از  آنان پشتیبانی نماید از ولایت خدا و رسول و اهل بیت او خارج شده است.
 
پی نوشت ها :
[1]. ابن منظور، لسان عرب، ماده غلو، ج 6، ص 329
 [2]. واسطی زبیدی، تاج العروس، ماده غلو، ج 8، ص 194
[3]. رضوانی، علی اصغر، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 571 به نقل از؛ الصلة بین التصوف و التشیع، فصل غلات.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 25، ص265، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان‏ 1404 ق.
[5]. نساء، 171.
[6]. ابراهیم ،11.
[7]. آل عمران، 59.
[8]. کهف، 110.
[9]. وسائل ‏الشیعة، ج 4، ص 302.
[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 323، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم‏ ،1365 ش.‏
[11]. راوندی، قطب الدین، الخرائج‏ و الجرائح، ج 2، ص 637، مؤسسه امام مهدى (عج) قم‏، چاپ اول‏،  1409 ق.
[12]. ابن شهرآشوب، محمد، المناقب، ج 4، ص 219، مؤسسه انتشارات علامه – قم‏ ،1379ق.
[13]. طوسى محمد بن حسن‏، امالی، ص 650، انتشارات دارالثقافة، قم‏، چاپ اول،‏ 1414 ق.
[14]. صدوق، محمد بن علی، عیون ‏أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 303 ، انتشارات جهان‏، 1378 ق.
[15]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 8 ص 70.
[16]. الخرائج‏ و الجرائح، ج 2، ص 735.
[17]. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر،ج 3 ص 41، 50، 56، 108، مکتبة العلوم و الحکم، موصل، چاپ دوم،  1404 ق .
[18]. طوسى، محمد بن حسن‏، الأمالی، ص 650، انتشارات دارالثقافة، قم‏،چاپ اول،‏ 1414.
[19]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج 1، ص 72، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم،‏  1403ق.
[20]. همان، عیون‏ أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 203، انتشارات جهان‏، 1378 ق.
فراوری: محمدی 

منبع اسلام پدیا
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها