روزنامه ایران نوشت:
۲۱ فروردین سالجاری مردی سوار بر خودرویش در حال
گذر از حاشیه زمین فوتبال خاکی روستای شیخ یعقوب کلینی در حوالی شریفآباد
پاکدشت بود که صحنهای مرموز دید. چهار پسر نوجوان در تکاپویی عجیب پسر
دیگری را بالای تیرک دروازه فوتسالی به تور گره زدند و آن را رها کردند.
مرد
جوان تصور کرد این پسران در حال بازی هستند بخصوص اینکه در نزدیکی محل
حادثه چند مغازه قرار داشت که صاحبان آنها میتوانستند صدای این کودکان را
بشنوند و حتی جزئیات صحنه را ببینند، با وجود این در آیینه خودرو حرکات
عجیب پسران را زیر نظر گرفت و با حیرت دید که چهار پسر پا به فرار گذاشته و
دوستشان را که روی تور دست و پا میزد رها کردهاند.
مطمئن شد که
حادثهای رخ داده است، سریع دور زد و به سمت زمین فوتسال برگشت و وقتی
بالای سر پسرک رسید با چهره کبود وی مواجه شد. طنابهای تور را از دور گردن
وی باز کرد، دقایقی نگذشته بود که «محمدامین کوهی» در بیمارستان زعیم
بستری شد و پزشکان به احیای قلب وی پرداختند.
کمای مرگ
پسرک به کما فرو رفت و همزمان پلیس در جریان این حادثه هولناک قرار گرفت و برای تحقیق وارد عمل شد.
همزمان
با این اقدامات پلیسی که در آن ردپای چهار پسر دانشآموز که از مهاجران
افغانستان بودند بهدست آمده بود ۱۳ روز بعد از حادثه محمدامین تسلیم مرگ
شد و پرونده رنگ و بویی جنایی به خود گرفت. چهار پسر دانشآموز پس از
تجسسهای کارآگاهان دستگیر شدند و در بازجوییها ادعاهایی مبنی بر بیگناهی
کردند و مرگ محمدامین را یک حادثه در پی بازی کودکانهشان دانستند.
نظریه پزشکی قانونی
با
دستور بازپرس پرونده، تیمی از پزشکی قانونی مأموریت یافت علت اصلی مرگ را
شناسایی کند، متخصصان به آسیبشناسی پرداختند و در نظریهای باورنکردنی با
تأکید بر اینکه محمدامین بهخاطر خفگی و انسداد مجاری تنفسی که ناشی از
شیئی رشته مانند بود و دور گردنش حلقه زده شده بود، از پای درآمده است پرده
از شکستگیهای زیاد در دیگر اعضای بدن این پسرک برداشتند که ناشی از وارد
آوردن ضربات مهلک بود و نشان میداد برخلاف ادعای هممدرسهایهای این بچه،
آنان ابتدا محمدامین را کتک زدهاند سپس وی را از تور دروازه فوتبال
آویزان کردهاند.
اقدامی عجیب
سه ماه از این حادثه میگذشت و
با وجود اینکه سرنخها نشان از جنایتی کودکانه داشت هنوز اعترافی مبنی بر
اینکه چهار پسر هممدرسهای محمدامین وی را کشتهاند دردست نبود تا اینکه
یک پسر دانشآموز دیگر همراه پدرش نزد پلیس رفت.
این پسر گفت که یکی از
همان چهار مظنون وی را در کوچه مورد حمله قرار داده و گفته اگر تحت سلطه وی
قرار نگیرد مانند محمدامین وی را کتک زده و از تور زمین فوتبال به دار
خواهد زد. همین کافی بود تا چهار پسر هممدرسهای بار دیگر تحت بازجویی
قرار گیرند و اینبار چارهای جز اعتراف به جنایت کودکانه نداشته باشند.
محل جنایت
بعد از ۹ ماه هنوز هیچکس حاضر به توصیف حادثه دلخراش نیست، صاحب و کارگر
تعویض روغنی و آژانس کرایه خودرو که دقیقا روبهروی زمین فوتسال و زمین
خاکی فوتبال قرار دارد چیزی نمی گویند.
بعد از ۹ ماه جای تور دروازه
فوتبال که پسرک از آن آویزان شده بود خالی است. ارتفاع تیر افقی دروازه
کوتاه است. تصور آویزان بودن دانشآموز مقطع سوم ابتدایی بر تور دروازه
غمانگیز است.
به نظر میرسد صحنه حادثه برای رهگذران و دیگر بچههای
مدرسه و در اطراف کاملاً قابل مشاهده بوده است اما رهگذران در تصور اینکه
بچهها با هم شوخی میکنند و در حال بازی فوتبال هستند در این صحنه دخالتی
نکردهاند. این بازی نبود جنایت بود. در چندصد متری زمین فوتبال یک نانوایی
قرار دارد و شاطر نانوایی پدر «محمدامین» است.
«شمسالله کوهی» پدر
پسرک ۹ ساله گفت: پسرم محمدامین را کشتهاند و این تصور که وی قربانی بازی
کودکانه شده اشتباه است. ادعای مرا نظریه پزشکی قانونی اثبات کرده است.
پسرم از ناحیه پا، دست و دنده سمت چپ شکستگی داشته و آثار کتک در بدن پسرم
دیده شده حتی مچ دستش نیز در رفته بود.
وی ادامه داد: محمدامین روز
حادثه قصد داشت قبل از شروع مدرسه به مغازه کلوب بازی برود، متأسفانه آن
روز مغازه کلوب بسته بود و به گفته چهار پسر دانشآموز که همگی افغان بوده و
۱۲ و ۱۳ ساله هستند آن روز قصد داشتند پیش از مدرسه در شیفت بعدازظهر
فوتبال بازی کنند و پسرم کنار دروازه نشسته بود. آنها به محمدامین میگویند
که باید از دروازه دور شود و جلوی بازی آنها را نگیرد اما پسرم که قبلاً
با آنها مشکل پیدا کرده بود از کنار دروازه تکان نمیخورد.
این مرد ۵۰
ساله ادامه داد: این چهار پسر با بیرحمی در ابتدا به پسرم حملهور میشوند
و او را به باد کتک میگیرند. آنقدر پسر ۹ سالهام را مشت و لگد میزنند
که دیگر رمقی برایش نمیماند. پسرم بیدفاع و بیحال بود که وی را از تور
دروازه حلقآویز میکنند.
وی افزود: به گفته شاهد ماجرا ابتدا همه
تصور میکردند آنها با هم شوخی و بازی میکنند. چهار پسربچه در حالی که
پسرم کم رمق بوده وی را از زمین بلند کرده و تور دروازه را دو بار دور گردن
پسرم میپیچانند و یک گره کور نیز به آن میزنند و بچه را رها میکنند.
پسرم دست و پامیزند و آنها میایستند و به یکباره فرار میکنند و دوباره
تصمیم میگیرند برگردند. آنها دور تیر دروازه حلقه میزنند تا پسرم کاملاً
خفه شود. این را یکی از شاهدان ماجرا گفته است و تصور نمیکرد این چهار
دانشآموز چنین رفتار وحشیانهای داشته باشند اما وقتی میبیند آنان فرار
کرده و دوباره به سمت تیر دروازه بر میگردند و به تماشای مرگ پسرم
میایستند به سمت بچهها میدود و این چهار پسر افغان فرار میکنند. وی به
سختی تور دروازه را از گلو و گردن محمدامین باز میکند و با فریاد کمک
میخواهد. در این صحنه سه نفر شاهد بودند و همه آنها در برابر بازپرس
پرونده شهادت دادهاند.
پدر محمدامین خاطرنشان کرد: من دو ساعت پس
از ماجرا خبردار شدم که پسرم در بیمارستان زعیم بستری است. آن زمان احیای
قلب توسط پزشکان انجام شده بود. وقتی بالای سر پسرم رسیدم وی کبود شده بود و
شنیدم در کما است. پسرم را به بیمارستان رسول اکرم(ص) تهران انتقال دادیم و
۱۳ روز زنده بود تا اینکه دیگر نفس نکشید. باورکردن چیزهایی که شنیده بودم
سخت بود.
بازپرس تحقیق میکرد و صددر صد مشخص نبود چه کسانی این کار
وحشیانه را انجام دادهاند. وی ادامه داد: پیش از حادثه اختلافی بین پسرم
با پسر افغان رخ داده بود، ماجرا از این قرار بود که پسرم از کوچه عبور
میکرد و یکی از دوستان ایرانیاش با تیرو کمان به پسرم سنگ پرتاب میکند و
پسرم نیز به سوی وی سنگ پرتاب میکند.
همزمان یک پسر افغان که بعدها
فهمیدیم این پسر نیز فامیل این چهار پسر افغان بوده اتفاقی در حال گذر از
کوچه بوده که یکی از سنگها نیز به وی اصابت میکند و سرش میشکند.
مادر این پسر جلوی خانه ما میآید و داد و فریاد میکند که ۲۵۰ هزار تومان
هزینه بخیه و پانسمان پسرش شده و خواهان ۲ میلیون تومان پول بود. این ماجرا
به دادگاه نیز کشیده شد و نتیجهای دربر نداشت. در حالی که پسرم ۱۳ روز در
کما بود، ۳۰۰ هزار تومان بردم و به مادر آن پسر دادم و گفتم حلال کنید،
پسرم حالش خوب نیست. خیلی زود پول را گرفت و اعتراض هم نکرد و گفت حلال
کردم و پرسید محمد امین به هوش آمده است، وقتی گفتم حالش بهتر است نیاز به
دعای شما دارد و این زن که عمه یکی از چهار پسر افغان است بیحال شد و رنگ
از رخسارش پرید. متعجب شدم و به نانوایی برگشتم، بعد فهمیدم که حتماً وی در
جریان کار برادرزادهاش بود.
شمسالله گفت: در ابتدا شاهدان ماجرا دو
نفر از این چهار افغان را شناسایی کردند که آنها هشت روز پس از خاکسپاری
محمدامین دستگیر شدند و دو دوست دیگر خود را معرفی کردند. این در حالی بود
که شاهدان هم پسران افغان را شناسایی کردند و هم شهادت ماجرای حلق آویز
کردن پسرم را به بازپرس ارائه دادند اما هیچ کدام اعتراف به قتل نکردند تا
اینکه حدود سه ماه پیش دوباره یکی از پسران افغان که در کلاس هفتم در مدرسه
پسرم درس میخواند با یکی دیگر از دانشآموزان ایرانی در کوچه درگیر شده و
گلوی این پسر را میگیرد و میگوید: «میخواهی تو را هم مثل محمدامین حلق
آویز کنم!»
آن روز این پسر به پدرش ماجرا را میگوید و پدرش نیز این
موضوع را به ما گفت. وقتی ماجرا را برای بازپرس پرونده مطرح کردیم و پدر و
پسر هم به دادسرا آمدند راز قتل پسرم فاش شد و بار دیگر آگاهی وارد عمل شد.
«حمید»،
«اسد»، «محمد» و «محمدرضا» دستگیر شدند و به قتل پسرم اعتراف کردند.وی
خاطرنشان کرد: با توجه به شهادت شهود، نظریه پزشکی قانونی مبنی بر کبودی
بدن، شکستگی دست، پا و دنده و همچنین در رفتن مچ محمدامین و اعتراف کتبی و
شفاهی چهار پسر افغان، بازپرس دو نفر از این پسران را بلاقید و دو پسر دیگر
را با وثیقه ۶۰ میلیونی آزاد کرده است.
بنابر این گزارش، تحقیقات در این پرونده با ابعاد تازهای که پیش روی تیم تحقیق قرار گرفته، ادامه دارد.