به گزارش برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن که
این هفته در تلویزیون درباره "کیمیای اخلاص(۳)" سخن گفته است.
قرائتی
در ابتدای این سخنرانی گفت: یكی از خصوصیات بسیح این بود كه وقتی بسیج
تشكیل شد بازوی انقلاب بود بی شرط! یعنی نمیگفت: پول میدهی یا نمیدهی؟
اضافه كار هست یا نه؟ پست هست یا نه؟ مقام هست یا نه؟ هیچ چیز در فكرش
نبود جز اینكه به كشور حمله شده، امام فرموده: دفاع واجب است. حالا كه امام
گفته دفاع واجب است، ما میرویم به وظیفهمان عمل كنیم. اصلاً كار نداریم
حالا غرب میخواهد، هرجا لازم است. غرب یا جنوب؟ هرجا لازم است. درجهات
چیست؟ چه كار به درجه من دارد، هرچه میخواهد باشد. هرچه آمار جلو بیاید،
آمار و پوستر و عكس و خیر مقدم و هرچه این تجملات اضافه شود، از اخلاص كم
میشود.
این واعظ مشهور همچنین در ادامه سخنانش درباره "اخلاص
نیروهای بسیجی در جنگ" ، "اخلاص، مانع حسادت و كینه" ، "نشانه اخلاص،
موفقیت یا شكست در كار" ، "نماز، دعوت به اخلاص" و ... سخن گفته است. آنچه
در ادامه میخوانید گزیدهای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است:
اخلاص
درجه دارد. آدمها درجه دارند. مثلاً گاهی وقتها میگوییم: برو بالا
بنشین. میگوید: چیه؟ میگوییم: پرتقالهایش بزرگ است. برو بالا!
پرتقالهایش بزرگ است. به یكی میگویند: برو بالا، چیه؟ آنجا بوعلی سینا
نشسته. بغل بوعلی سینا عكست را برمیدارند، مشهور میشوی. یكی میگوید: برو
بالا میگوییم: چیه؟ میگوید: از بوعلی سینا یك سؤال علمی كن، یك چیزی یاد
بگیر. ما سه تا، چند رقم برو بالا داریم. برو بالا پرتقالهایش بزرگ است.
برو بالا عكست را بگیرند. برو بالا استفاده علمی میكنی. اخلاص هم درجه
دارد. نماز بخوانیم برای اینكه جهنم نرویم. نماز بخوانیم برای اینكه بهشت
برویم. نماز بخوانیم برای اینكه حاجتمان را بگیریم.
نشانه اخلاص: كم
و زیاد شدن در آن اثر ندارد. خدایا یك دعا میكنم آمین بگویید. خدایا تو
را به آبروی امام حسن همه ما را ببخش. خاطره تلخ، خیلی تلخ است. ولی من
باید اینها را بگویم.
دوباره سیم وصل شد!
در حرم امام رضا، قصه
برای بیست سال پیش است. زیارت میخواندم و به قول امروزیها یك حالی هم
داشتیم و به قول امروزیها سیم وصل شده بود. یك كسی كنار من گفت: حاج آقا
این پول را به فقیر بده. گفتم: من زوار هستم. غریب هستم. فقیر سراغ ندارم.
باز شروع كردیم سیم وصل شد. خواندیم، خواندیم، خواندیم، دومرتبه گفت: حاج
آقا ؟ گفتم: بله. گفت: این پول را به فقیر بده. گفتم: شما یكبار دیگر هم
گفتی. من زوار هستم. غریب هستم. كسی را نمیشناسم. دوباره سیم وصل شد. یك
چند دقیقه شد. گفت: حاج آقا؟ گفتم: بله. گفت: این پول را به فقیر بده. دفعه
سوم من ناراحت شدم. گفتم: پدرجان ولم كن. این پول را هم تا كرده بود
كوچولو اندازه یك بادام، آبی بود. من فكر كردم بیست تومان است. آن زمان
بیست تومان آبی بود. اسكناس بیست تومان آبی بود. گفتم: یك بیست تومان تا
كردی هی میگویی: به فقیر بده. گفت: حاج آقا بیست تومان نیست. هزار تومان
است. خوب باز هزار تومان آن زمان پول بود. من تا دیدم هزار تومان است آرام
شدم. (خنده حضار) گفتم: اینجا یك مؤسسه ایتامی هست. گفت: به هركس میخواهی
بدهی بده.
وقتی رفت دیدم این پیام امام رضا(ع) بود. گفت: قرائتی گول
خودت را نخوری. دو لیتر هم گریه كنی. مادامی كه فشار خونت با پول پایین و
بالا میرود، نمرهات صفر است. آنوقت مفاتیح را كنار گذاشتم، منقلب شدم.
گاهی انسان لحظه مرگ میفهمد كل عمرش صفر است. میرفتم درس فلانی كه
بگویند: فلانی شاگرد فلانی است. اینطور نیست. ما فكر میكنیم اگر هیئت ما
یك سرش كجا باشد و یك سرش كجا... هرچه اخلاص بیشتر باشد ماندگارتر است.
بیاثر بودن ملامت دیگران در انسان مخلص
آدم
مخلص از ملامتها نمیترسد، من میخواهم نماز بخوانم، آقا به تو میخندند،
بخندند. مگر من مقوا هستم كه با بارون وا بروم؟ چطور دیگران...
ما
آدم داریم مثلاً چهل سال پیش كراوات داشته هنوز كراواتش را، پیرمرد هست.
نود سالش است ولی كراواتش را میزند. چنان این فرهنگ غربی در مخش، آنوقت تو
سی و دو سال است بچه مسلمان هستی میخواهی نماز بخوانی خجالت میكشی؟ حالا
باشد بعد، روبروی مردم است. باشد بعد یعنی چه؟ میخواهم نماز بخوانم.
ما
یكجایی رفتیم، برنامهای داشتیم. ضمناً فیلمبرداری هم میكردند. گفتیم:
خوب به غروب برسد نماز چه؟ گفتند: آنجا نماز میخوانیم. ما یك ساعتی برنامه
پیاده كردیم و بعد هم غروب شد، رفتیم سر نماز تا رفتم بگویم: الله اكبر!
گفتم: قبله این طرف است. گفتند: نه حاج آقا! قبله آن طرف است. گفتم: پس چرا
سجاده این طرف است؟ گفت: مگر نماز نمادین نمیخواهی بخوانی؟ گفتم: بابا
میخواهم نماز بخوانم. نماز نمادین چیست؟ یعنی هنوز باورمان نیامده كه
بابا نماز! نماز نمادین چیست؟! ما باید خیلی چیزها را باور كنیم.
آدم مخلص از ملامت نمیترسد
آدم مخلص كاری به تشكر ندارد. آدم مخلص بین افراد فرق نمیگذارد. یك كسی
در یك جلسه فرق گذاشت بین پولدار و نابینا. به فقیر عبوس كرد، به پولدار
توجه كرد. ده تا آیه خدا به رگبار بست این آقایی كه عبوس كرد. «عَبَس»
باقیاش را بلدید؟ بگویید... «وَ تَوَلَّى» (عبس/۱) عبوس كرد؟ پشت كرد؟
«وَ مَا یدْرِیكَ لَعَلَّهُ یزَّكىَّ» (عبس/۳) شاید این اهل تزكیه باشد.
شاید این خودساخته... شاید حرف تو در این نابینا اثر كند. «أَمَّا مَنِ
اسْتَغْنىَ، فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/ ۵ و۶) آن كسی كه پولدار است، تو
متصدی هدایت او شدی. توجه به پولدار كردی؟