کد خبر: ۲۸۰۱۸۸
زمان انتشار: ۱۰:۱۳     ۰۳ دی ۱۳۹۳
ترویج‌‌ دهندگان ابتدایی «هلال شیعی» نسبتی با تشیع نداشته و از قضا هدف‌شان از تکرار این اصطلاح، شیعه ‌هراسی و ایران‌ هراسی بود. این مساله خیلی زود مورد توجه تحلیل‌گران و اندیشمندان برجسته جهان قرار گرفت.
به گزارش پایگاه 598، رصد نیوز نوشت: «هلال شیعی»؛ این اصطلاح تولیدی شیعیان نبود. اولین بار  در پائیز 1383 ملک عبدالله دوم پادشاه اردن ادعا کرد که نتیجه اصلی جنگ در عراق شکل‌گیری یک «هلال شیعی» تحت سلطه ایران بوده است. چند ماه بعدتر، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در سفر به آمریکا از نگرانی دولت متبوعش در مورد آن چیزی که وی آن را تحویل عراق به ایران در نتیجه حمله آمریکا به این کشور نامید سخن‌ گفت. منظور او همان «هلال شیعی» بود. بعد از این اظهارات حسنی مبارک رئیس جمهور وقت مصر در مصاحبه با شبکه العربیه ضمن این ادعا که بیشتر شیعیان ساکن کشورهای عربی به ایران وفادارترند تا کشور خود، مدعی شد شیعیان عراق تحت نفوذ ایران قرار دارند.

ترویج‌‌دهندگان ابتدایی «هلال شیعی» اما نسبتی با تشیع نداشته و از قضا هدف‌شان از تکرار این اصطلاح، شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی بود. تکرار این محور روانی که عراق در دامان ایران افتاده، بیش از هر چیزی می‌توانست هیزمی باشد بر آتش اختلافات مذهبی در منطقه. این مساله خیلی زود مورد توجه تحلیل‌گران و اندیشمندان برجسته جهان قرار گرفت که سال‌ها خاورمیانه و جهان اسلام را مورد بررسی قرار داده بودند. ولی‌رضا نصر که خود متولد ایران و فرزند حسین نصر سنت‌گرا است، در کتاب «خیزش شیعی: چگونه درگیری‌ها در اسلام، آینده را شکل خواهد داد؟» کوشید آمریکا را متوجه این موضوع سازد که خطر ایران شیعه، به مراتب بیشتر از بنیادگرایانی نظیر القاعده است. او بر خطر هلال شیعی و اتحاد تمامی مسلمانان در سایه این هلال پرداخت.

‌هم‌زمان با این رویکرد علمی اما هدفمند سیاسی، در ایران نیز «هلال شیعی» مورد اقبال قرار گرفت. علاوه بر نگاه‌های افتخارآمیز به این هلال از سوی برخی و هم‌چنین نگاه شکاکانه برخی دیگر به چرایی ظهور و ترویج آن، بارها با پذیرش مفهوم «هلال شیعی»، مقالاتی در خصوص چیستی آن، نسبت آن و امنیت ایران، این هلال و هژمونی آمریکا و … نوشته شد. علاوه بر این، «ژئوپلیتیک شیعه» نیز اگر چه گستره جغرافیایی بیشتری نسبت به «هلال شیعی» دارد، اما بارها سوژه علمی محققان قرار گرفت و کتاب‌ها و مقالاتی در خصوص آن نوشته شد. جالب این‌که عمده این پژوهش‌ها نیز با روش‌ها و داده‌های مشابه از جمعیت شیعیان در کشورهای مختلف، حضور آن‌ها در قدرت، اقتصاد و … صورت گرفته‌اند.

اما در این میان، یک نکته کم‌تر مورد توجه قرار گرفت که اساسا «هلال شیعی» و حتی «ژئوپلیتیک شیعه»، بیشتر از این‌که مفهومی متناسب با جهت‌گیری سیاست خارجی ایران داشته باشد، کاربستی تنش ‌زا و هراس‌آفرین داشته‌ است و همین هم باعث شده تا بارها در سخنرانی‌های ایران‌ هراسانه و شیعه‌هراسانه به کار رود. اگر غیر از این است، باید پرسید چرا مقامات و تحلیل‌گران جبهه سازش، علاقه دارند تا با بهره از این اصطلاحات، به قدرت شیعیان اعتراف کنند؟ آیا اعتراف پنداشتن اظهارات آنان، نسبتی با واقع‌گرایی سیاسی دارد؟! آیا آن‌ها آن‌قدر درک سیاسی ندارند که نباید رقیب خود را بزرگ بنمایانند؟

به نظر می‌رسد اگر اصراری به استفاده از این اصطلاحات وجود دارد، ژئوپلیتیک «مقاومت» همسوتر با جهت‌گیری سیاست خارجی مطلوب انقلاب اسلامی باشد. البته با توجه به این‌که در ژئوپلیتیک کلاسیک که معطوف به مرزهای جغرافیایی است و عمدتا روابط دولت‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد، گروه‌‌های فرو ملی و اقلیت‌ها کم‌تر اهمیت می‌یابند، می‌توان از نظریه‌های انتقادی بهره جست. «ژئوپلیتیک مقاومت» یا «ژئوپلیتیک رهایی‌بخش» که در ادبیات آکادمیک علوم سیاسی و روابط‌ بین‌الملل در ذیل رویکردهای انتقادی حضور ریشه‌داری دارد، می‌تواند با کم‌ ترین آسیب مورد استفاده قرار گرفته و با توسعه مفهومی «ژئوپلیتیک شیعه»، آن را از حصار «شیعیان» خارج ساخته و در خدمت «مقاومت» قرار دهد؛ یعنی نگاه به «مقاومت» در منطقه از زاویه «ژئوپلیتیک مقاومت(انتقای)». فهم این تلقی انتقادی از ژئوپلیتیک با ضرورت‌های تحلیلی و نگاه کلان‌تر به گروه‌های فرو ملی مقاومت هماهنگی بیشتری دارد. این مساله را می‌توان در تفاوت‌های این دو نوع ژئوپلیتیک فهم کرد؛

1- ژئوپلیتیک انتقادی در سطح تجزیه و تحلیل، بر سطوح تصمیم‌گیری و اجتماعی تأکید می‌ورزد در حالی که در ژئوپلیتیک کلاسیک، روابط ساختاری بین قدرت‌های درجه اول و دوم و همچنین روابط دولت‌ها در سلسله‌مراتب بین‌المللی مورد تأکید می‌باشند.

2٫- در دیدگاه ژئوپلیتیک کلاسیک، فضا کاملاً تحت سیطره مکان است. از این رو، فضای سنتی روابط بین‌الملل با قلمرو مکانی انطباق داشته است و با علائم مکان مانند مرزهای جغرافیایی مشخص می‌گردد اما در ژئوپلیتیک انتقادی، فضا مؤلفه اساسی تجزیه و تحلیل است که برخلاف مکان، قابلیت مرز پذیری ندارد.

3-  از دیدگاه ژئوپلیتیک انتقادی، مطالعه ژئوپلیتیک، مطالعه فضایی شدن سیاست توسط قدرت‌های مرکزی و دولت‌های هژمون است و رویه موجود در دیدگاه ژئوپلیتیک کلاسیک را ساخته‌شده قدرت‌های بزرگ برای تأمین منافع خود می‌داند.

4- ژئوپلیتیک سنتی در چارچوب ماتریالیستی ارائه می‌شود، در حالی که ژئوپلیتیک انتقادی بر پایه این استدلال است که ژئوپلیتیک، گفتمانی مرتبط با رابطه متقابل بین قدرت – شناخت و روابط سیاسی اجتماعی است.(1)

در نهایت، می‌توان گفت که رویکرد انتقادی به ژئوپلیتیک، گروه‌های چریکی چپ‌گرا، نهضت‌ها و نیروهای اجتماعی، رسانه‌های غیردولتی، گروه‌های حقوق بشر، اقلیت‌ها و قومیت‌ها، احزاب و سازمان‌های اجتماعی و جنبش‌های مردم بومی را در بر می‌گیرد که گاهی به‌صورت شبکه‌های ملّی و بین‌المللی در برابر موافقت‌نامه‌ها، مؤسسات فراملّی و گفتمان‌های سیاسی [غالب و سلطه‌گر] مقاومت می‌کنند و نوعی جهانی‌سازی از پائین را که متضمن شبکه‌ای بین‌المللی از گروه‌ها، سازمان‌ها و جنبش‌های اجتماعی است، در قالب ژئوپلیتیک مقاومت یا ژئوپلیتیک از پائین تشکیل می‌دهند.(1)

کاربست این رویکرد روی مفاهیمی چون وحدت اسلامی، مقابله با نظام سلطه و موارد مشابه، قابلیت‌های تحلیلی بیشتری نسبت به ژئوپلیتیک مادی و سنتی که مکان‌‌محور است، دارد. از همه مهم‌تر این‌که می‌توان با ژئوپلیتیک مقاومت و رهایی‌بخش، به سراغ «مقاومت» رفت و تحلیلی جامع‌تر و البته اجتماعی‌تر از یک نبرد منطقه‌ای و جهانی ارائه داد؛ تحلیلی که در آن می‌توان به ارتباطات بازیگران ملی (مانند ایران) و گروه‌های مقاوم ملی (سوریه) و فرو ملی (حوثی‌ها، جهاد اسلامی، شیعیان نیجریه، اخوان المسلمین مصر و …) و حتی جریان‌های اجتماعی برخی رسانه‌های این جبهه پرداخت.

1٫ قاسمی، فرهاد (1390) نظریه‌های روابط بین‌الملل و مطالعات منطقه‌ای، تهران: نشر میزان. صص 42-40٫

2٫ حافظ‌نیا، محمدرضا (1385) اصول مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. ص


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها