به نظر می رسد در نگاه اول باید توجه داشته باشیم که این جذابیت برای کیست؟ جذابیت برای جذب انسان است، یک مؤلفه انسانی است که باعث جذب او می شود. لذا ما می بینیم این جذابیت ها هم برای جامعه اسلامی و ایماني جذاب است و ارتباط برقرار مي كند و هم براي جامعه کفار. پس نمی شود خيلي در نگاه اول خط بكشيم که این مؤلفههای جذابیت، فقط برای هالیوود است که نگاه غیر اسلامی و غیر ایماني دارد. اتفاقا بازار فیلمهای غربی در بین جوامع اسلامی و ایمانی هم گرم است و این محصولات، در اینجا هم مصرف می شود.
سوال الان این است که آیا این چیزی كه هست، مطلوب است؟ یعنی درست است که مثلاً عامل سکس برای هر انسانی جذابیت دارد، اما صرف اینکه این عوامل عامل جذابیت هستند، ما هم می توانیم از آنها استفاده کنیم؟
ما باید از آنها استفاده کنیم؛ راهی جز این نداریم.
خب مثلاً عامل جنسیت و عامل سکس برای هرانسانی جذاب است، اما آیا این به این معنی است که یک فیلم ساز دینی هم می تواند از این عامل استفاده کند؟
اما در مولفه های غربی، چون اینها برای نفس است، برای اهداف پست و دون است، برای ما مضر است و به فرهنگ ما آسیب می زند. حتی در حوزه جنسیت هم برای جامعه ایمانی یک جاذبه است، اما به شرطی که در کنارش مولفه عفت و حیا هم باشد که در غرب وجود ندارد. مثلا سریال ارمغان تاریکی، یک رابطه عاشقانه بين زن و مرد را نشان میداد که همراه با عفت و حیا بود که این خیلی جذاب بود و نمی شود روی این خط کشيد که نباید رابطه جنسی را نشان داد. اما آنها مؤلفه عفت و حيا را نمي بينند؛ لذا صحنه هاي سخيف را نشان مي دهند، صحنه هاي مستحجن را نشان مي دهند که این هم برای ارتزاق یک سری نفوس پست است که از آنها مبتهج می شوند. اما هيچ وقت مومن از اين صحنه ها مبتهج نمی شود و لذت نميبرد. مومن از رابطه جنسی ای لذت می برد که همراه با حیا و عفت باشد.
در مورد خاص جنسیت، آن چیزی که فرمودید، من به ذهنم آمد شما مد نظرتان «عاطفه بین زن و مرد» است. در غرب، عامل عاطفه هست، اما علاوه بر اين عاطفه نشان دادن همان جنبه حیوانی هم است. آیا مثلا ما در فیلم سازی دینی می توانیم از این جنبهها استفاده کنیم یا نميتوانيم؟
ببینید يك ممیزهایی مثل حیا و عفت اگر در کنارش باشد، مانع می شود آنجایی که شما رابطه زن و مرد را نشان می دهید، به این جنبه ها بپردازید. من به عنوان مثال سریال ارمغان تاريكي را گفتم. حالا ممکن انسان نابالغی فکر کند که صرفا يك بحث عاطفی است، اما آن کسی که عاشق شده و نسبت به جنس مخالفی گرایش پیدا کرده، خودش خوب می داند در بتن آن عاطفه و آن عشق، رابطه جنسی و رابطه زناشویی وجود دارد. میل جنسی و گرايش جنسي و شهوت وجود دارد. اینطور نیست که شما آنها را از هم منفک بکنید.
شما معتقدید که می شود در فیلم ها حتی از آن جاذبه های حیوانی هم استفاده کرد؟
نه، آنها ممیزی حیا است؛ آنها باید پوشیده طرح شوند، غیر مستقیم خود شخص می فهمد. اتفاقا بر ملا كردن آنها، از آن عمق قصه می کاهد و حیوانیت که اصلا مطلوب جامعه ایمانی نیست، شما مطمئن باشید اگر بخواهید فیلم تان را در جامعه ايماني اسلامی بفروشید و براي مردم ديدني و جذاب باشد، باید حتما حیا را رعایت کنید. در اینصورت فوق العاده جذاب می شود و کار عمق پيدا مي كند.
در مورد باقی جاذبه ها یعنی بحث ترس و بحث هیجان و خشونت، آیا در مورد اینها فقط می گویید ما بجای اینکه مثلاً بییاییم دعوای دو نفرمعمولي را نشان بدهیم، جنگ حضرت ابولفضل را نشان بدهیم؟ آیا این صرفاً کفایت می کند یا اینکه در نحوه نشان دادن خشونت و ترس هم در ساخت فیلم دینی ما تفاوت داریم؟
در موضوعات دینی، ما همیشه یک تبصرههایی داریم. در خشونت ورزی هم یک سری ممیزی هایی داریم. به این شکل نیست که ما با هر شکلی بتوانیم خشونت ورزی بکنیم؛ يعني در جنگها برای خشونت ورزی کلی قاعده داریم در اسلام. اینکه فرضاً نباید کشته خودتان را مُثله بکنید، یعنی دست و پایش را قطع کنید، اينها ممنوع است. اما غرب ابایی ندارد از اینکه برای ارضاء مخاطب خودش و به رخ کشیدن قدرت قهرمان فیلم از این کارها بکند. اما این در جامعه ایرانی و اسلامی ممیزی به حساب می آید و این غلط و اشتباه است. لذا برای اهل ایمان هم جذاب نیست. آن صحنه ای برای ما جذاب است که امیرالمونین (ع) سر امربن عبدود را می برد، اما از آن طرف برای آنکه کارش فقط برای خدا باشد، وقتی او آب دهان به صورت ایشان می اندازد، خشم خود را فروکش می کنند و بعد از چند دقیقه سر او را جدا می کنند. این خشونت برای ما مقدس است، جذاب است. زیرا مولفه ی الهی بودن و توحید در ذات آن نهفته است.
در جامعه کفر و غير ايماني، فقط آن نفسانیت برایشان مهم است؛ تا هر لایه ای که نفس می طلبد برای ارضاء نفس و حس قدرت طلبی، آنها ابایی ندارند. لذا مي بينيد صحنه هاي كشتي كج و ... كه همديگر را تا مرز كشتن بزنند. آنها برای جذب مخاطب ابایی ندارند از استفاده عنان گسیخته از عوامل خشونت. اما برای ما، این جذابیت ها با جذابیت های دیگری که در فطرت ما است و غرب آنها را نادیده گرفته ضرب می شود و یک سطح جدید از جذابیت را پدید می آورد. هنوز هنر ایمانی و اسلامی پا به عرصه نگذاشته تا این جذابیت ها را به تصویر بکشد.
در مورد خشونت و بحث جنسیت، تفاوت ها را فرمودید. اگر امکان دارد در مورد بحث ترس و کمدی هم مختصراً يك نگاه تطبیقی داشته باشید بین نحوه پرداختن به اين مسايل در فیلم سازی غربی و فیلم سازی دینی.
خوب در مورد ترس، ما اگر نگاه کنیم در سیره بزرگان، آن چیزی که برای ما جذابیت ایجاد می کند، این است که آنها خیلی نترس بودند، خيلي بيباك بودند، اما از یک چیزی خیلی می ترسیدند که در مقابل خدای متعال بود. امام (ره) دنیا را مجذوب خودش کرد، برای دنیا و برای همه انقلابیون دنیا جذاب شد، برای اینکه نمیترسید جز از خدا. احساس می کرد یک جای دیگری است که در آنجا بی باکیش فرو می نشیند و آن هم در مقبال خدای متعال است. ترس اگر بناست عامل جذابیت باشد، ترس از کبریایی و جلال خداند متعال، از عظمت او، از عقوبت او، از اینکه شیطان ما را از مسیر خدای متعال جدا بکند، اینها ترس های مقدس است. والا ترس از غیر خدا، ترس از انسان های شرور، ترس نسبت به از دست رفتن یک تعلق دنیایی، از دست دادن یک دختر، از دست دادن ثروت و... اینها ترس های پست اند. اینها انسان را مقهور و محکوم به یک سری روابط و منسبات سرد و ترسناک دنیایی نشان می دهند که غالب بر او هستد. ترس غربی همین جا خود را نشان می دهد که انسان را محکوم و بی تکیه گاه می کند.
این ممیزی را بیشتر توضیح می دهید؟
یعنی انسان از مرز بگذرد و به بطاله گویی برسد؛ با همه چیز شوخی کردن و همه زندگی را به خنده گذراندن، اين غلط است. انسان هم باید بخندد، هم در جای خود گریه کند، هم جدی باشد، همه اينها بايد بيشتر در موردشان تحقيق شود و به منابع رجوع شود. در وجه کلی، مؤلفه خنده، شوخی و کمدی حتماً باید در هنر ما باشد، اما آن روح ایمانی و اسلامی را باید پیدا کنیم و به تعبیر سینماگران، بر این ژانر حاكم كنيم.
بحث ما تاکنون درمورد مؤلفه هایی بود که بشر تاکنون آنها را یافته و دسترسی پیدا کرده. آیا مولفه های دیگری هم ناظر به یک ابعاد ناشناخته انسان وجود دارد که از آن حتی بشود به «مولفه های ایمانی» تعبیر کرد که تاکنون سینماگران توجه به آنها نداشتند؟
این طرف هم در بُعد اوصاف ایمانی، ما اوصاف زیادی داریم؛ در روایت بسیار زیبا و جذاب «عقل و جهل»، 75 وصف و جنود برای عقل تعریف می کند در مقابلش هم 75 جُند برای جهل. همه اینها می توانند مؤلفههای جذابیت باشند، چون با کانون امیال و نفرتهای انسان که فطرت انسان است ارتباط دارند. اینها می توانند مؤلفه جذابیت باشند و ما می توانیم مولفه های جذابیت را بیشتر از اینها بکنیم. آنوقت هنر خیلی پیچیده می شود و کار هنری تخصصی تر می شود. خوب اینها بیانگر این است که هنوز ما به آن بلوغ لازم در نگاه به انسان و امیال انسان و جذابیت های انسان، آن چيزهايي كه براي انسان جذاب است و مؤلفههاي جذابيت براي انسان هست، نرسيديم. لذا به نظر می رسد که قطعاً همینطور است ما می توانیم جذابیتهای جدیدی تعریف بکنیم در ادبیات اسلامی و دینی و حتی از آنطرف هم در بُعد جهل و جنود شيطان هم همینطور است؛ الان می بینید خیلی چیزهایی که برای طبع انسان منفور است، در تیپهای شیطان پرستی تبدیل به هنجار می شود. فرضاً نجاست خواری و خون خواری و خود را به اشکال عجیب درآوردن، برای طبع ما منفور است، اما برای آنها تبدیل به جذابیت شده. این بیانگر این است که آنها اصلاً نظام تمایلاتشان با ما متفاوت است. این شاید به این معنا است که تاریخ دارد به خلوص می رسد که این دو صف از هم متمایز می شوند. زشتی ها و طرفداران زشتی ها دارند متظاهر می شوند و ظهور عینی پیدا می کنند. از این طرف هم برای اهل ایمان، جذابیتها و اوصاف جذاب، بیشتر مکثرتر می شود.
اگر امکان دارد، چند نمونه از جذابیتهای ایمانی که تا حالا مورد غفلت قرار گرفته و در منابع ديني ما اشاره شده است را به عنوان مثال ذكر كنيد؟