در ابتدا مطلبی را با عنوان«در کدام اردوگاه ایستادهایم؟»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی میخوانید:
مسیر
پر پیچ و خمی است از مکه تا مدینه و از آنجا تا کوفه و کربلا و سامرا و
شام؛ و از مدینه تا طوس و مرو. آسان نیست دیار و خان و مان را بدرود گفتن و
مهاجر الیالله شدن و مشقت غربت را به جان خریدن. فقط به تمنای رضایت الهی
از مسیر طلب نجات و هدایت بشریت بود که این مسیر دشوار هموار شد. این مسیر
پر فراز و نشیب را پیامبر اعظم(ص) گشود و از امیرمومنان تا خاتمالاوصیا ـ
علیهم السلام- پیروی کردند. به راستی اگر جز این بود، محمد(ص) کجا و یثرب
کجا؟ علی(ع) کجا و کوفه کجا؟ حسین و زینب سلام اللهعلیهما و کربلا و شام؟
اهل بیت کجا و رنج سامرا و کاظمین؟ امام رضا و مدینه کجا و مسیر طولانی
خراسان و مرو؟ آنچه اهمیت ماجرا را مضاعف میکند، فراهم نبودن اقتضائات در
اغلب سالهای این دوره 250 ساله است. یکبار است که مقدمات در مسیر و مقصد
فراهم است و انسان فقط رنج مهاجرت از دیار را به جان میخرد و یکبار
هنگامی است که اصلا مقدمات فراهم نیست بلکه معارض بر سر طی طریق فراوان
است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با این وجود به سوی مقصد طی مسیر کردند؛ چه به
هنگام حاکمیت و چه زمان مظلومیت که اغلب این دوره است.
چه در شرایط جنگ و چه به اقتضای صلح. انعطاف بود اما انحراف نبود. مصلحتگرایی بود اما مصلحتزدگی و عافیت گزینی و عقبگرد نبود.
این
انتخاب متعالی پرهزینه بود. پیامبر الهی(ص) پیش از بعثت میان قریش محترم
بود. عوام و خواص او را «محمدامین» میخواندند. روز نخست که خواست دعوت به
یکتاپرستی و عدالت کند، پرسید اگر بگویم دشمن پشت کوههای مکه در کمین است
آیا باور میکنید؟ بیدرنگ گفتند بله که باور میکنیم، تو امین و
راستگوترین ما هستی! اما چون بشارت رسالت الهی را داد، اشراف صاحب امتیاز و
غالب علیه او شوریدند و گروهی از نادانان یا مزدوران را تحریک کردند که در
ملأ عام بگویند مردی که بالغ بر 30 سال است شهر او را به امانت میشناسند،
ساحر و کاهن و مجنون و کذاب است! دینی که او با خود آورده بود بازار بتان
را میشکست، زنجیر بردگان میگسست و دست تعدی مستکبران و فزونخواهان را
میبست. ابوجهلها و ابوسفیانها و ابولهبها برای دشمنی با او همداستان
شدند، آنگاه که دیدند وسوسه و تطمیع در محمد(ص) کارگر نمیافتد. حاضر
بودند بهترین دختران خود را به عقد او درآورند و محمد(ص) را به پادشاهی
خویش بگمارند، مشروط بر اینکه دست از رسالت الهی بردارد و مردم را به جنبش
درنیاورد. و چون نپذیرفت، ماجرا آغاز شد. منطق «یا ایها الکافرون لااعبد
ماتعبدون» برای پیامبر اعظم پروردگار و خاندان و پیروان او پرهزینه بود اما
کدام خواسته متعالی است که بیهزینه به دست آید؟ «فقُتل من قُتل و سُبی من
سُبی و اُقصی من اُقصی». گاه رشته نبوت و امامت و دیانت به مو رسید اما
هرگز پاره نشد؛ که این مشیت الهی و پاداش شکیبایی خالصانه پیامبر و اهل
بیت و یاران پاکباخته ایشان بود.
درست است که انواع اسلام تقلبی -
از اسلام اموی و ابوسفیانی تا اسلام عباسیان و اسلام سلفی و وهابی و بهایی و
حجتیه و اسلام رفورمیست لوتری و اسلام آمریکایی و انگلیسی - ساخته شد تا
مسیر و مقصد دینداری گم شود اما اسلام ناب دارای ویژگیهای بارزی در حوزه
جاذبهها و دافعههاست که نمیگذارد فروغ هدایت به خاموشی بگراید یا
بیراهه جای راه بنشیند. پیامبر اعظم(ص) رحمهًْ للعالمین و مهربانترین
مردمان بود اما اسلام او اسلام تسلیم و کرنش در برابر طاغوتها و مستکبران
و فسادانگیزان نبود. این تعبیر شریف ورسا درباره پیامبر(ص) از امیرمومنان
علیهالسلام است که «طبیب دوارٌ بطبّه قد احکم مراهمه و أحمی مواسمه.
(پیامبر) طبیبی بود که برای درد دردمندان گرداگرد آبادیها میگشت؛
مرهمهایی میبست چه محکم و داغهایی میگذاشت چه سوزان» (خطبه 108
نهجالبلاغه). اینگونه نبود که پیامبر فقط اهل مرهم نهادن و تسکین دادن
باشد که اگر چنین بود طاغوتها و مستکبران علیه او نمیشوریدند و انواع
عداوتها را از ترور شخصیت و ترور فیزیکی گرفته تا انزوای سیاسی و محاصره
اقتصادی و هجوم نظامی علیه او و یارانش به کار نمیبستند. پیامبر(ص) مرد
شجاع میدان مبارزه و جهاد بود تا آنجا که به تعبیر پهلوانی مانند
امیرمومنان «کنّا اذا احمرّ البأس اتقینا برسول الله صلیالله علیه و آله
فلم یکن احد منّا اقرب الی العدوّ منه. هنگامی که آتش جنگ شعلهور و شرایط
سخت میشد به پیامبر(ص) پناه میبردیم که هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از
او نبود» (کلمه قصار 260 نهجالبلاغه).
در این مسیر روشن کافی است
ببینیم ائمه کفر و نفاق نظیر ابوسفیانها پس از رحلت پیامبر(ص) در کدام
اردوگاه جمع شدند و علیه کدام اردوگاه شمشیر کشیدند. به راستی امثال
ابوسفیان و معاویه و مروان و ولید و... با چه کسانی ائتلاف کردند و عناد و
کینهتوزی آنها متوجه کدام بزرگواران شد؟ چه کسانی اشرافیت طاغوتی را احیا
کردند، سنتها را میراندند و بدعتها را برپا داشتند؟ میتوان بررسی کرد که
چرا زبیرها و طلحهها و سعد ابی وقاصها و ... نتوانستند با اهل بیت
پیامبر(ص) کنار بیایند اما با معاویه و امویان کنار آمدند؟ آیا جز به این
دلیل که پیامبر و اهل بیت او در عین نرمخویی و مهربانی بینظیر، دارای
دافعههای قدرتمند بر سر صیانت از احکام الهی و حقوق مردم بودند که همه
امتیازخواهان و شهوتپرستان و جاهطلبان و مالپرستان را ناخوش میآمد؟!
این پرسشها، پرسشهای زنده و کاملا به روز است.
امروز میتوان
پرسید چرا مستکبران عالم با یکدیگر میتوانند کم یا زیاد کنار بیایند اما
با جمهوری اسلامی ایران که پرچم رسالت پیامبر(ص) را برافراشته نمیتوانند؟
چرا آلسعود و آلخلیفه و شبه مسلمانهای لیبرال منطقه میتوانند در نهان و
آشکار با آمریکا و انگلیس و اسرائیل و وحشیترین تروریستها همکاسه شوند
اما با وفاداران به منطق پیامبر اعظم(ص) از پاکستان و افغانستان و ایران
گرفته تا عراق و لبنان و سوریه و بحرین و یمن نمیتوانند؟! چگونه است که
ملت ایران را در مضیقه فشار و تحریم اقتصادی قرار میدهند اما طایفهای
ایرانینما را تحت این عنوان که آنها رفورمیست - اصلاحطلب - هستند،
آشکارا مورد حمایت قرار میدهند؟ چگونه است که بزرگترین و بیسابقهترین
قساوتها و شکنجهها را علیه همه ملتها مرتکب میشوند اما در ایران از
متهمان خیانتها و جنایتهای بزرگ با قول و فعل جانبداری میکنند؟ آیا
بیدلیل بود که یکی از سران فتنه، حرمتشکنان روز عاشورای 88 را مردمان
خداجو نامید و متقابلا رئیس دولت استکباری آمریکا درباره همین چهره منافق
اعلام کرد که ایستادگی او برای آمریکا الهامبخش و ستایشبرانگیز است؟!
هنر
بزرگ پیامبراکرم(ص) و خاندان مکرم ایشان آن بود که از تهدیدها و رنجهای
مهیب، فرصتهای بزرگ ساختند هر چند که خود در این راه با بیشترین آسیبها و
خون دلها مواجه شدند. برای پیامبر و علی علیهماالسلام آسان نبود که
هزینه فرمان الهی مبنی بر «فاستقم کما اُمرت و من تاب معک» را با شهادت
مظلومانه حضرت زهرا(س) و حسنین علیهماالسلام و ائمه هدی(ع) بدهند اما
«صابراً محتسباً» استقامت ورزیدند و همه رنجها را پای خدا نوشتند «تا آن
هنگام که خداوند صداقت ما را دید و خواری و شکست را نصیب دشمنان ما کرد و
پیروزی را بر ما فرستاد. حتی استقرّ الاسلام مُلقیاً جرانه... تا اینکه
اسلام استقرار یافت و در جایگاه خود جاگیر شد» (خطبه 56 نهجالبلاغه). مسیر
پرپیچ و خمی است مسیر مدینه تا مرو که غریب الغرباء(ع) با دیده گریان شروع
کرد و فرمود این سفر را بازگشتی نیست. اما صبر و احتساب است که روحیه و
توشه و اراده و امید چنین سفر پر مرارتی را فراهم میکند. صبرت و احتسبت
حتی اتاک الیقین. امام رضا علیه آلاف التحیه و الثنا به حاصلخیزی و برکت
سرزمین ایران در تقدیر الهی باورداشت که رنج این سفر غمبار را پذیرفت و با
مأمون نیرنگ باز به قاعده رفتار خود او مواجه شد. بهترین مصلحت آن روز همین
بود که امام به مرو عزیمت کند و در مسیر در میان جمعیت انبوهی که فقط 20
تا 25 هزارنفر از آنها قلم بر دست مینوشتند، حدیث شریف سلسلهًْ الذهب را
از اجداد پاک خویش روایت کند که «کلمهًْ لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی
امن من عذابی». نفی همه معبودها و ایمان به الله، حصن حصین الهی است «اما
بشرطها و شروطها و انا من شروطها». دهها هزار نفر شنیدند و سینه به سینه
روایت کردند که امامت و ولایت تنها حصنحصین دینداری موحدانه است. یعنی
اینکه تمسک به عروه ًْ الوثقای الهی جز با کفر به طاغوتها امکانپذیر
نیست. مرزبندی از این پررنگتر؟!
نهضتی که امام رضا علیهالسلام در
این حرکت تاریخی برانگیخت، سنگ بنای نهضتی الهی را در ایران گذاشت که امروز
پرچم اسلام ناب محمدی(ص) را با عزت و اقتدار تمام در برابر همه اسلامهای
بدلی و ابوجهلها و ابوسفیانها و طواغیت روزگار برافراشته است. این
سرانجام دوراندیشی و غایتنگری در تراز اهلبیت(ع) و البته هنوز از نتایج
سحر است، تا صبح دولت آن بزرگواران به مشیت الهی کی فرا برسد. کدام هنر
بزرگتر از این که هزار و 200 سال بعد و در بحبوحه فتنهانگیزی اضلاع اسلام
آمریکایی در عراق و شام، بالغ بر 20 میلیون ارادتمند عارف و پاکباخته
رهسپار زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) میشوند. آیا چنین مردمانی
از تهدید و محاصره و عقدهگشایی دشمنان میهراسند؟ اگر روزگاری رشته دین به
باریکی مو شد و نگسیخت، امروز به برکت پاکبازی مربیان بزرگ الهی، همین
رشته صدها میلیون دل و جان بیقرار را مانند نخ تسبیح به هم رسانده است.
اکنون شعله چراغ اسلام ناب پرفروغتر از همیشه است؛ نشان به آن نشان که
دشمنی دشمنان از همیشه بیشتر و دوستی دوستان از همیشه استوارتر شده است.
آیا برای صحت و اتقان حرکت نظام جمهوری اسلامی سندی محکمتر از این؟!
مسیر
روشن است. راه همان است که امیرمومنان(ع) در خطبه 176 نهجالبلاغه ترسیم
کردند. «کار و اقدام! پس به نهایت و سرانجام برسانید! و استقامت و ایستادگی
بورزید! سپس صبر و شکیبایی! و پرهیزگاری و تقوا! که برای شما نهایتی است و
به آن سرانجام برسید. و من برای شما پرچم هدایت هستم، پس با علم خود
هدایت شوید... بر شما باد پرهیز از بیثباتی و دگرگونی در اخلاق. زبان را
یکی کنید... بر شما باد پرهیز از تلون و دم دمی مزاجی در دین خدا! همانا
همدلی و اتحاد بر سر آنچه از حق اکراه دارید، بهتر است از جدایی و تفرقه به
خاطر آنچه از باطل میپسندید. و همانا خداوند سبحان به هیچکس - از
گذشتگان و آیندگان- به خاطر تفرقه خیری عطا نکرد».
مهدی ياراحمدی در مطلبی که با عنوان«اينجا مرکز ايران است»در ستون یادداشت روز،زوزنامه خراسان به چاپ رسید اینگونه نوشت:
از
هزار واندي سال پيش که قلب نازنين امام ابوالحسن الرضا(ع) از تپش ايستاد و
از آن لحظه که پيکر پاکش را به آغوش خاک تيره سپردند و شيعيان و دوستداران
حضرتش گرداگرد قبر مطهرش بي قرار در مدار عشق او جاودانه مي گرديدند تا به
امروز، حضور مبارکشان در ايران و وجود مرقد مطهر و بارگاه ملکوتي ايشان در
ارض اقدس رضوي همواره مايه برکت و مباهات مردم ايران زمين بوده و اين
نعمتي بس بزرگ براي ايرانيان است که کسي نتواند «از عهده شکرش به درآيد».
در آن هنگام که طاغوت زمان، مأمون عباسي وجود شريف امام رئوف حضرت علي بن
موسي الرضا(ع) را از ديار اجداد مطهرش به قصد تحديد به سرزمين توس آورد و
سلطان سرير ارتضاء به غريب الغربا ملقب گرديد در افکار پليد خود هرگز روزي
را تصور نمي کرد که شيعيان و دوستداران حضرتش گرداگرد قبر غريبش بي محابا
فرياد «رضا رضا» سر دهند و بارگاه ملکوتي اش باغي از باغ هاي بهشت، مهبط
فرشتگان، قبله اهل دل و ملجاء معنوي همه دردمندان و نيازمندان و عالي ترين
پايگاه فرهنگي جهان تشيع باشد.
اينجا حرم سلطان دين "آستان قدس
رضوي" و مرکز ايران است؛ شهر بهشت "مشهدمقدس" همان جايي که سالانه ميليون
ها نفر عاشق و شيفته آزادگي و دانشِ بي نهايت عالم آل محمد(ص) بدان جا سفر و
دست حاجت به سوي امام مهرباني ها دراز مي کنند تا ضمن بهره مندي از فيوضات
معنوي زيارت، فرصتي مناسب بيابند تا به همراه خانواده جان خود را در درياي
کرامتش جلا دهند و از يک سفر مذهبي و معنوي لذت کافي ببرند. شيفتگان آستان
مقدس حضرت ثامن الحجج(ع) از داخل و خارج، پياده و سواره به پابوس حضرت
مشرف مي شوند و خود را دخيل پنجره هاي فولادين حرم مي نمايند؛ باشد که مورد
عنايت و رأفت امام مهرباني ها قرار گيرند. اين دلدادگي و عشق سالانه در
چنين روزهايي و در ايام شهادت حضرت به اوج خود مي رسد تا آنجا که ميليون ها
عاشق امام هشتم(ع) به قصد زيارت و تکريم و تعظيم مقام والاي ايشان و حضور
در جوار بارگاه منورشان در ايام شهادت دست از پا نمي شناسند و از راه هاي
دور و نزديک خود را در ميان خيل عظيم مشتاقان امام معصوم قرار مي دهند و به
راستي چه زيباست تماشاي عظمت عشق و دلدادگي به ولايت و امامت امام مهربان.
اما
نکته حائز اهميت اين است که وظيفه ديني و اخلاقي مهمان نوازي از زائران
حضرت بر عهده چه کساني است؟ و تکريم زائراني که از نقاط مختلف به سمت مشهد
مقدس در حال حرکت هستند مي بايست در چه حد و اندازه اي باشد؟ خصوصاً در اين
روزها که دنيا شاهد عظمت دلدادگي مسلمانان آزاده جهان به خاندان پيامبر
اکرم(ص) در سرزمين کربلا بود و چگونگي تکريم از زائران حسيني همه شيعيان
جهان را به وجد آورده است. آيا منزلت زائر حرم مطهر حضرت علي بن موسي
الرضا(ع) نبايد همچون زائران جد بزرگوارشان به احسن وجه گرامي داشته شود؟
به نظر مي رسد اکنون مي توان با برنامه ريزي مناسب و دقيق با نگاهي ملي سنت
حسنه زيارت پياده غريب الغربا در دهه آخر صفر را نيز در کشور بيش تر از
آنچه تاکنون بوده نهادينه کرد. همه مسئولان کشوري مثل آنچه در کربلا اتفاق
افتاد مي بايست خود را در اين عرصه مهم مسئول و سهيم بدانند. چرا که حفظ
حرمت همسايه بزرگوار ايرانيان امام هشتم(ع) بر همگان واجب است. عدم سامان
دهي مناسب مهمان پذير ها و هتل ها، کيفيت پايين اسکان و ارائه خدمات به
زائر، حاشيه نشيني و معضلات فرهنگي، عدم توسعه کافي حمل و نقل عمومي،
ترافيک سنگيني که در ايام حضور حداکثري زائران عبور و مرور را در هسته
مرکزي شهر قفل مي کند همه و همه تنها گوشه اي از کاستي ها در پايتخت معنوي
ايران اسلامي براي پذيرايي شايسته از زائران حضرتش مي باشد. هر ساله و در
مناسبت هاي مختلف مسئولان کشوري در حاشيه سفرهايي که به مشهد مقدس دارند
وعده اتفاقات بزرگ براي رفع مشکلات کلانشهر مشهد را مي دهند اما بسياري از
آنها تنها در قالب حرف و سخن باقي مي ماند. آيا نگاه ملي به شهري که آحاد
جامعه دلباخته صاحب آن هستند و متعلق به همه مردم ايران است ضرورتي
انکارناپذير نيست؟ بي شک مردم شريف مشهد و سازمان ها و مراکز محلي متولي
مديريت امور زائرين تمام توان خود را صرف تکريم و پذيرايي مناسب از زائرين
مي نمايند اما مشکلات و محدوديت هايي که در اين راستا وجود دارد به مراتب
بالاتر از توان نهادهاي محلي است و ضرورت دارد شهر ملي با بودجه و امکاناتي
در سطح ملي اداره شود.
همسايگي و مجاورت ايرانيان با امام مهرباني
ها و عالم آل محمد حضرت رضا(ع) توفيق و نعمتي است که بي شک خداوند متعال از
چگونگي بهره مندي ما از اين فرصت در روز قيامت سوال مي کند. مگر نه اين
است که براساس آموزه هاي ديني مسلمانان، همسايه بر همسايه حقي دارد که بايد
نسبت به اداي آن اهتمام ورزد؟ همچنين تشرف ۲۷ ميليون زائر رضوي از داخل و
خارج کشور به حرم مطهر ثامن الحجج(ع) فرصت بسيار گرانبهايي است که مي توان
با استفاده از امکانات فرهنگي تبليغي، فرهنگ اهل بيت عليهم السلام و اسلام
ناب و گفتمان انقلاب اسلامي را تبيين و ارائه داد. پس ضرورت دارد ضمن تطبيق
رفتار فردي و اجتماعي خود با فرهنگ رضوي زمينه توسعه فرهنگ زيارت واقعي و
تکريم زائرين حضرتش با نگاهي ملي مورد توجه و عنايت همه آحاد جامعه اعم از
مردم و مسئولان قرار گيرد تا عاشقانه بر خود بباليم که امروز سايه امام
هشتم(ع) بر سرزمين ايران و بر دل ايرانيان مستدام است؛ سزد که بر سر خورشيد
سايه اندازيم/ کنون که سايه شمس الشموس بر سر ماست.
مطلبی که دکتر حمید کردبچه در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«زمان نادرست یک سیاست درست»به چاپ رانذ که به شرح زیر است:
جملهای
است معروف که اجرای یک سیاست درست در زمان نادرست میتواند به معنای اجرای
یک سیاست نادرست باشد. در چند روز گذشته برخی از صاحبنظران و مدیران
اقتصادی کشور با استناد به کاهش نرخ تورم، از ضرورت بررسی کاهش نرخ سود
بانکی سخن گفتهاند. کمک به ایجاد شرایط مناسب برای تامین مالی بخش تولید
در راستای برنامه دولت برای خروج از رکود، حمایت از بازار سرمایه و همچنین
ساماندهی نظام بانکی کشور، مهمترین اهداف برای چنین رویکردی اعلام شده
است. اعلام بازنگری و ساماندهی نرخ سود پرداختی بانکها توسط رئیس کل بانک
مرکزی، نشاندهنده عزم جدی مقامات پولی کشور برای اجرای چنین برنامهای
است. سرانجام، انتشار مصوبه جلسه مشورتی مدیران بانکها و رئیس کل بانک
مرکزی مبنی بر کاهش نرخ سود بانکها و اعلام اجرای رسمی آن از اول دیماه
93، به ظاهر پایانی برای رفتار بدون کنترل برخی از بانکها در پرداخت
نرخهای سود خارج از توافقهای قبلی به سپردهگذاران است.
اگرچه
اجرای چنین برنامهای، تحت شرایطی میتواند به تامین مالی بهتر بخش تولید
کمک کند و بر رونق بازار سرمایه موثر باشد، اما آیا این دستورالعمل و
مهمتر از آن، زمان اعلام و اجرای این سیاست مبتنی بر مطالعه کارشناسی بوده
است؟ آیا اجرای این سیاست میتواند به ایجاد انضباط مالی مناسب در نظام
بانکی کشور کمک کند؟ آیا هزینهها و منافع احتمالی اجرای چنین سیاستی در
مقطع زمانی کنونی بررسی شده است؟ اگرچه با توجه به حضور کارشناسان و
صاحبنظران توانمند و خبره در نظام بانکی و پولی کشور حتما جنبههای مختلف
اجرای این سیاست مورد بررسی و توجه قرار گرفته است، اما شرایط ویژه فعلی
اقتصاد کشور و تاثیر احتمالی که ممکن است اعلام و اجرای این سیاست در این
شرایط بر بازار ارز و اقتصاد ملی داشته باشد، نگرانیهایی را ایجاد
میکند. سقوط قیمت نفت به زیر 60 دلار و کاهش درآمد ارزی دولت که
عرضهکننده اصلی در بازار ارز است، ریزش شدید قیمت سهام و شاخص بورس بهرغم
حمایت جدی صندوق توسعه بازار سرمایه، عدم ارائه برنامه مکملی که رونق
بازار سرمایه را هدفگذاری کرده باشد، رکود شدید بازار مسکن و عدم شفافیت
برنامه دولت برای این بازار و در نهایت ابهام فعالان اقتصادی در باره نتایج
مذاکرات و لغو تحریمها، وضعیت بسیار شکنندهای برای بازار ارز ایجاد کرده
است. در چنین شرایطی، هر لحظه احتمال هجوم هیجانی به بازار ارز وجود دارد.
اگرچه بانک مرکزی با دقت و حساسیت زیادی بازار ارز را رصد میکند و
مانیفست جدیدی را برای نرخ ارز با محوریت کنترل آن اعلام کرده است، اما
بهنظر میرسد آنچه تاکنون باعث تردید نقدینگی سرگردان در حرکت به سمت
بازار ارز شده، حضور رقیب قدرتمندی است که در دو سال گذشته با پرداخت
نرخهای سود جذاب توانسته انگیزه لازم را برای ماندگاری سپردهها در نظام
بانکی ایجاد کند. اینکه امروز نسبت ماندگاری سپردههای بانکی در نظام بانکی
از حدود 8/3 در ابتدای سال 91 به 4/5 در شهریور 93 رسیده است و بر اساس
آمار عملکرد بانکهای خصوصی، این نسبت برای این بانکها 7/12 در شهریور 93 و
4/13 در آبان 93 بوده است، ناشی از چنین انگیزهای است. این وضعیت، اگرچه
تا به امروز برای اقتصاد کشور مطلوب نبوده است و تداوم آن در میانمدت و
بلندمدت میتواند مخاطرات جدی ایجاد کند؛ بنابراین نیازمند واکاوی و
درمان غیردستوری است، اما بهنظر میرسد حداقل در زمان فعلی، ابزار مناسب
برای کنترل رفتارهای هیجانی در بازار ارز بوده است. حتی در شرایط فعلی نیز
برخی از صاحبان سپردهها به امید چنین جهشی و کسب بازده مناسب از
سرمایهگذاری در بازار ارز برای یک دوره کوتاه، وسوسه ورود به این بازار را
در سر دارند و البته شواهد نیز نشاندهنده جدی بودن چنین وسوسههایی است.
قابل توجه اینکه، همزمان با ما، کشور روسیه شرایط کاملا مشابهی را تجربه
میکند. آنها نیز مشمول تحریم بوده و سقوط قیمت نفت، فشار مضاعفی را برای
کاهش ارزش روبل ایجاد کرده است. درست به همین دلیل، مقامات پولی این
کشور، برای کنترل سقوط بیشتر روبل، افزایش نرخ بهره بانکی را اجرا
کردهاند. اگرچه آنها اکنون در حسرت اقدام دیرهنگام خود برای مقابله با
هجوم هیجانی به بازار ارز هستند، ولی معلوم نیست چرا مقامات بانکی ما
بهرغم فرصتهای مناسبی که برای بررسی و اصلاح معضل نرخهای سود فراتر از
قانون داشتهاند، در این شرایط بحرانی به حل آن همت گماردهاند. این نگرانی
وجود دارد که اگر بانک مرکزی بر اجرای این دستورالعمل در فضای کنونی کشور
اصرار ورزد، خطر سرازیر شدن هیجانی نقدینگی از نظام بانکی به بازار ارز شدت
گرفته و در نتیجه شوک دیگری بر اقتصاد وارد شود. بهنظر میرسد که از
مهمترین اولویتهای سیاستگذاری اقتصادی در شرایط کنونی، جلوگیری از بروز
شوکهایی اینچنینی باشد که تا مدتها اثرات منفی آن بر جای خواهد ماند.
تجربههای شرایط مشابه نشان میدهند که در صورت حرکت نقدینگی، کنترل بازار
به سادگی امکانپذیر نخواهد بود و تنها باید نظارهگر جهش نرخ ارز بود. سر
چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.