به گزارش سرويس بين الملل 598 به نقل از ايرنا :سرگرم شدن آمریكا به بسط و گسترش نفوذ خود در دیگر كشورها سبب شد تا این كشور از آمریكای لاتین كه روزی حیاط خلوتش بود غافل شود. شاید بتوان گفت نقطه اوج این بی توجهی پس از حادثه 11 سپتامبر بود كه سیاستهای آمریكا بیشتر حول محور حادثه 11سپتامبر شكل گرفت و این حادثه باعث شد كه بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین از زیر نگاه سلطه جویانه این كشور تا حدی رهایی یابند. از سوی دیگر توجه سیاست خارجی آمریكا به خاورمیانه و تجاوز و خودكامگی آمریكا نه تنها مورد حمایت كشورهای آمریكای لاتین قرار نگرفت، بلكه همین امر باعث از دست رفتن كنترل ایالات متحده بر آمریكای لاتین شد. اگرچه بیداری ملی روی داده در منطقه یكی از عوامل اصلی موثر در تحولات سیاسی آمریكای لاتین است.
پس از آن كه آمریكاییها متوجه كم رنگ شدن سلطه خود و حضور موثر كشورهای دیگر در آمریكای لاتین شدند، سیاستهایی را برای مقابله در پیش گرفتند. اولین آن مبارزه با محور سوسیالیسم در آمریكای لاتین بود. یكی دیگر از سیاستهایی كه آمریكا برای احیای موجودیت خود در پیش گرفت، سرمایهگذاری جدید در منطقه و افزایش نفوذ اقتصادی است. تقویت و گسترش همكاریهای نظامی و امنیتی با كشورهای آمریكای لاتین از دیگر روش های آمریكا می باشد.
**تاریخچه ظهور موج جدید چپگرایی
---------------------------------------
چپگرایی یعنی دگرگونی هر چه شتابانتر اجتماعی و اقتصادی در جهت ایجاد برابری و از میان برداشتن فاصلههای طبقاتی با دخالت هرچه بیشتر دولت در امور اقتصادی و اجتماعی.
عنوان چپگرایی ابتدا از فرانسه شروع شد. زمانی كه در كنگره فرانسه، طرفداران حركتهای انقلابی در مقابل طرفداران نظام سلطنتی قرار گرفتند. در سمت چپ كنگره افرادی كه خواهان تغییرات شگرفی بودند و مخالف نظام سلطنتی بودند و در سمت راست افرادی كه خواهان حفظ وضع موجود و نظام سلطنتی بودند نشستند. بعدها عنوان چپ و راست از كنگره فرانسه شكل گرفت و ادامه یافت و در ادبیات سیاسی جهان وارد شد.
منطقه آمریكای لاتین كه از سال 1823 با طرح دكترین مونرو كه در واقع بخشی از بیانیه سیاسی جیمز مونرو -رییس جمهور وقت آمریكا- بود به حیاط خلوت آمریكا تبدیل شد تا از طریق آن، آمریكا به آرزوی دیرینه قدرت طلبی دست یابد و خود را به عنوان قدرت برتر جهان معرفی كند. با این دكترین و دكترین های دیگر سیاست درهای باز بر محصولات اقتصادی كل كشورهای منطقه اعمال شد و قاعدتا این سیاست به نفع كشوری بود كه دارای فناوری پیشرفته تر بودند.
پس از جنگ سرد سیاست های خودخواهانه آمریكا در خصوص تجارت آزاد با مخالفت های شدید كشورهای منطقه آمریكای لاتین روبرو شد و شاید بتوان گفت بزرگترین عاملی كه باعث پیدایش حكومت های چپگرا در این منطقه شد، همین مخالفت ها بود. می توان گفت اثرات سیاست های نئولیبرالی كه نتیجه آن فاجعه فقر، بیكاری، محرومیت اجتماعی همراه با یك بدهی سنگین ملی بود بحران بزرگی را برای این منطقه به ارمغان آورد.
'شو شیچنگ' محقق موسسه آمریكای لاتین در آكادمی علوم اجتماعی چین در مصاحبه با روزنامه محلی شین جینگ نیز معتقد است كه كشورهای رو به توسعه آمریكای لاتین به چپ روی آورده اند. به گفته 'شو' از اواخر دهه 90، هنگامی كه رییس جمهور ونزوئلا 'هوگو چاوز' به قدرت رسید و روند این گرایش آغاز شد و علاوه بر آن انتخابات برزیل با پیروزی 'لوییس ایناسیو' در سال 2003، حركت جدید چپگرایی به طور كامل آغاز شد.
شو شیچنگ عامل اصلی تغییر نظام سیاسی و رویكرد چپگرایی در منطقه آمریكای لاتین را ایالت متحده می داند و در توضیح علت این مساله كه عامل پیدایش گرایش چپگرایی شده می افزاید؛ نتیجه و تاثیر نئولیبرالیسم آمریكایی منشا تغییرات سیاسی بوده است.
از طرف دیگر آمریكا نیز كه خود را رهبر بلامنازع دنیا می دانست و به بسط و گسترش نفوذ خود در همه كشورها پرداخته و نگاه خود را به كشورهای دیگر معطوف كرده بود از منطقه ای كه روزی حیاط خلوتش بود، غافل شد. نقطه اوج این بی توجهی پس از حادثه 11 سپتامبر بود كه سیاستهای آمریكا بیشتر حول محور حادثه 11سپتامبر شكل گرفت و این حادثه باعث شد كه بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین از حوزه تفكر، تمركز و سیاست آمریكا خارج شوند و آمریكا تمركز خود را بر سایر نقاط دنیا معطوف نماید.
'شو' یادآوری می كند كه حمله های 11 سپتامبر، از عوامل مهم كم توجهی ایالت متحده به منطقه آمریكای لاتین بوده است. به عقیده وی، هنگامی كه دولت بوش سیاست خارجی خود را به سوی خاورمیانه منتقل كرد، كم كم از آمریكای لاتین دور شد. در همین حال این تجاوز و خودكامگی آمریكا مورد حمایت آمریكای لاتین نیز قرار نگرفت. این عامل باعث از دست رفتن كنترل آمریكای لاتین از دست آمریكا شد. به عبارت دیگر می توان گفت هر چقدر كه حادثه 11 سپتامبر آمریكا را به سمت خاورمیانه و آسیای مركزی سوق داد به همان میزان آمریكا را از تحولات و مشكلات كشورهای آمریكای لاتین بی توجه كرد.
دكتر 'خوآن توكاترین' استاد علوم سیاسی دانشگاه سن آندرس آرژانتین، بیداری ملی صورت گرفته در منطقه را یكی از فاكتورهای موثر در تحول سیاسی آمریكای لاتین می داند. به عنوان مثال، در انتخابات اخیر بولیوی، نیكاراگوئه و آرزانتین حركت ملی كمك زیادی به پیروزی سیاستمداران در انتخابات كرد.
به همین دلایل و به تدریج با برگزاری رفراندومها و انتخابات در آمریكای لاتین، حكومتهای مردم پسند بر سر كار آمدند. غالبا این حكومتها گرایش ضدآمریكایی داشتند و با سیاستهای نئولیبرالیستی آمریكا مخالف بودند.
پس از آن آمریكاییها متوجه حضور كشورهای دیگر در آمریكای لاتین و خدشه دار شدن تئوری حیاط خلوت بودن آمریكای لاتین شدند و سیاستهایی را در پیش گرفتند كه اولین آن مبارزه با محور سوسیالیسم در آمریكای لاتین بود. زیرا بسیاری از كشورهای چپگرای آمریكای لاتین با سیاستهای سوسیالیستی بر سر كار آمدند و كلا مخالف سیاستهای نئولیبرالیستی آمریكا بودند، بنابراین بعد از به قدرت رسیدن منافع كشورشان را ملی اعلام می كردند، از جمله ونزوئلا و بولیوی كه صنایع نفت و گاز خود را ملی اعلام كردند.
یكی دیگر از سیاستهایی كه آمریكا برای احیای موجودیت خود در آمریكای لاتین دنبال می كند سرمایهگذاری جدید در منطقه و افزایش نفوذ اقتصادی است. بر این اساس نمایندگان دو حزب دمكرات و جمهوری خواه آمریكا پس از این كه متوجه كوتاهی خود در عرصه نفوذ و حضور سابق خود در این منطقه شدند، متعهد گردیدند كه ظرف 10 سال آینده سالیانه 5.2 میلیارد دلار سرمایهگذاری در بخشهای فقرزدایی آمریكای لاتین انجام شود.
آمریكا همچنین در منطقه آمریكای لاتین به دنبال تقویت و گسترش همكاریهای نظامی و امنیتی با كشورهای آمریكای لاتین است كه در این زمینه می توان به سیاست آموزش رایگان نظامیان كشورهای آمریكای لاتین به منظور گرفتن امتیاز بیشتر اشاره كرد. مورد دیگر حضور نظامی آمریكا در منطقه به بهانه مبارزه با مواد مخدر است كه بر اساس اسناد لو رفته از سازمان سیا، این حضور به نوعی همكاری بیشتر با كارتل های مواد مخدر بوده است، اما به طور كلی سیاستهای نئولیبرالیستی آمریكا با شكل جدیدتری تحت حمایتهای صندوق بین المللی پول، بانك جهانی و سازمان تجارت جهانی فعالیت خود را آغاز كردند. كشورهای منطقه كه در دهه 70 و 80 برای عقب نماندن از موج روند توسعه یافتگی كه در دنیا ایجاد شده بود به فكر تحول افتاده بودند، با مشكل كمبود نقدینگی مواجه بودند و مجبور به روی آوردن به صندوق بین المللی پول و بانك جهانی كه ساختار اصلی آن تحت سیطره آمریكا است، شدند، اما در بازپرداخت آن دچار مشكلات بسیار زیادی شدند.
**سیاست چپ ها در مبارزه با آمریكا
------------------------------------------
از اواخر دهه 1990، جهان شاهد افول نئولیبرالیسم در آمریكای لاتین است، بهطوری كه در حال حاضر دو سوم دولتهای این منطقه در دست رهبرانی است كه خود را متعلق به جناح چپ سیاسی میدانند كه ونزوئلا را به عنوان سردسته دولت های چپ گرا و پیشرو در مبارزه با آمریكا می توان نام برد.
در سال 1948 آمریكا در راستای سیاستهای برتریجویانه خود در آمریكای لاتین سازمان كشورهای آمریكایی را پایه گذاری كرد كه به مرور زمان ناكارآمدی آن در حل بحرانها و مشكلات این قاره نمایان شد.
پس از آن كشورهای چپ جدید در آمریكای لاتین تصمیم به ایجاد سازمان كشورهای آمریكایی بدون حضور آمریكا و كانادا گرفتند كه این موضوع برای آمریكا بسیار سنگین است.
مهمترین اقدامی كه كشورهای آمریكایلاتین انجام دادند ایجاد همگرایی در عرصههای مختلف بود كه مهمترین آن در سال 2000 با ابتكار دولت برزیل آغاز شد كه در نتیجه آن مهمترین كشورهای منطقه در 'ریودوژانیرو' گرد هم آمدند و خواستار ایجاد همگرایی سیاسی و اقتصادی با یكدیگر شدند. در آن زمان آمریكا همچنان درگیر مناطق دیگری مانند خاورمیانه بود و توجه زیادی به این منطقه نداشت.
حضور كشورهای دیگر در منطقه مانند ایران، چین و روسیه باعث شد كه بر روابط كشورهای این منطقه با آمریكا تاثیر بگذارد. حضور ایران و چین در منطقه بیشتر اقتصادی و حضور روسیه بیشتر نظامی است.
كارشناسان معتقدند كه اگرچه آمریكا تلاش زیادی را برای بازگشت به منطقه آغاز كرده است، اما خاطرات تلخ مردم از حضور آمریكایی ها بزرگترین عامل در برابر بازگشت مجدد این كشور است و تكیه بر حمایت آمریكا و یا الگوی آمریكایی اقتصادی به عاملی برای از دست رفتن رای احزاب در رقابت های سیاسی شده است.