به گزارش پایگاه 598 ، «بی انصاف تر از آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن می خوانید؛بسیار دشوار است فرض کنیم اتفاقی که روز چهارشنبه در دانشگاه تهران رخ داد، کاملا تصادفی بوده است. در روزی که تیم مذاکره کننده ایران در ژنو در حال مذاکره بود، انجمن اسلامی دانشگاه تهران که به طور سنتی به محمد خاتمی و حزب منحله مشارکت نزدیک است، جلسه ای برگزار کرد و در آن از قول 3 استاد دانشگاه – که از قضا هیچ کدام از آنها سابقه علمی و پژوهشی درخشانی ندارند - سعی شد مخاطبان خود را متقاعد کنند دانش هسته ای یک دانش بی ارزش است.
ادبیات تولید شده از سوی این 3 تن، در واقع مضحک تر از آن است که ارزش بحث کردن داشته باشد. بویژه اینکه به یاد بیاوریم یکی از آنها فردی است که چندی پیش به حمایت از اسرائیل برخاست و دیگری، همان کسی است که در مجلس ششم، نظام جمهوری اسلامی را متهم به پنهانکاری در موضوع هسته ای کرد، آن هم در شرایطی که آژانس بین المللی انرژی اتمی هم چنین ادعایی نداشت و هنوز هم ندارد. به عبارت دیگر این نماینده مجلس در سخنان خود از ماموریتی که اسرائیلی ها به آژانس داده بودند هم فراتر رفت و ادعایی را بیان کرد که جز منافقین فرد دیگری هوادار آن نبود.
حالا این افراد یک بار دیگر به میدان آمده و سعی کرده اند مواضع یک دهه پیش شان را بازتولید کنند. البته چندان دلیلی ندارد که برای پاسخ دادن به ادعاهای کسانی مانند صادق زیباکلام و احمد شیرزاد وقت خود را تلف کنیم ولی چند اشاره کوتاه شاید بی وجه نباشد. شیرزاد در این جلسه گفته است ایران هیچ چیز در زمینه دانش هسته ای به دست نیاورده است! جمله خوشمزه دیگر او این است که گفته است نمی داند چه تفاوتی میان یک ماشین سانتریفیوژ و 10 هزارتای آن وجود دارد!
صادق زیباکلام هم خواسته است یکی از آن 250 تخصصی را که گفته می شود همزمان با صنعت هسته ای و در دل آن رشد می کند، به او نشان دهند.
بدون اینکه هدف پرداختن به جزئیات باشد، صرفا به این موضوع اشاره می کنم که 3 دسته استدلال در مقابل این مدل از انکار بدیهیات قابل طرح است:
1- دسته استدلال اول مربوط به این است که مرجع تشخیص اینکه یک کشور صاحب فناوری هسته ای هست یا نه و اگر هست تا چه حد در این حوزه پیشرفت کرده آژانس بین المللی انرژی اتمی است نه یک استاد فیزیک در آستانه بازنشستگی که جزوات درسی اش را هم در 2 دهه گذشته تغییر نداده است. از فردی مانند احمد شیرزاد که اساسا متخصص مهندسی هسته ای نیست و هرگز به طور نظام مند درباره جنبه های فنی و سیاسی این موضوع کار نکرده، نباید تعجب کرد که حتی یک بار یکی از گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته ای ایران را نخوانده باشد. در شرایطی که آژانس مکررا و در اسناد متعدد تایید کرده ایران یکی از برترین دارندگان دانش و فناوری هسته ای بویژه چرخه سوخت در جهان است، آیا دیگر اهمیتی دارد که قضاوت فردی مانند شیرزاد – که یکی از مسؤولان سازمان انرژی اتمی سال ها قبل به من گفت پس از چانه زنی بسیار بضاعت علمی بر عهده گرفتن حتی یکی از پروژه های این سازمان را هم در خود ندید - چه باشد؟
2- دسته استدلال دوم مربوط به مجموعه اعترافات مقام های آمریکایی و اسرائیلی درباره عمق پیشرفت های فنی ایران است. از همه جالب تر، این است که همین حالا وقتی مقام های دولت آمریکا می خواهند با حمله نظامی اسرائیل به برنامه هسته ای ایران مخالفت کنند مهم ترین استدلالی که مطرح می کنند این است که این دانش در ذهن جوانان و دانشمندان ایرانی بومی شده و هیچ دانشی را نمی توان با بمباران از بین برد. خب! این چگونه پیشرفتی است که اوباما و نتانیاهو را از حمله به ایران بازداشته ولی احمد شیرزاد حتی قادر به دیدن آن هم نیست؟ آیا نباید نتیجه گرفت ایراد از چشم های ایشان است؟
3- دسته استدلال سوم مربوط است به میزان امتیازهایی که غرب حاضر است در ازای دست برداشتن از فناوری غنی سازی به ایران اعطا کند. اگر این فناوری آنطور که شیرزاد و دوستانش عقیده دارند تا این حد عقب مانده و بی ارزش بود، چرا باید اربابان آمریکایی آنها حاضر می شدند این حجم از امتیازها را برای دست برداشتن از آن پیشنهاد کنند یا در واکنش به اصرار ایران به حفظ آن چنین فشارها و محدودیت های عظیمی را بر ایران تحمیل کنند؟ اگر یک ماشین با 10 هزار ماشین تفاوتی ندارد، چرا باید تیم مذاکره کننده ایران برای 100 ماشین بالاتر یا پایین تر، یک سال چانه بزند؟ باز به همان نتیجه سابق می رسیم. تمام سرویس های اطلاعاتی، اندیشکده ها و دانشگاه های غربی می گویند ایران راه طولانی را در زمانی کوتاه طی کرده اما احمد شیرزاد می گوید کلا خبری نیست، چرا که اساسا نمی داند خبر کدام است و کدام نیست!
فقط توجه به همین 3 دسته استدلال کافی است که دریابیم سخن اصلی امثال شیرزاد آنی نیست که می گویند بلکه اعتراض واقعی آنها در واقع به این است که چرا ایران بدون اجازه آمریکا یک فناوری پیشرفته را توسعه داده و به این سبب نظم جهانی مطلوب آمریکا را به هم ریخته است. به عبارت دیگر این مخالفت به نیابت از آمریکا انجام می شود نه از موضع یک دانشمند و هدف هم دفاع از منافع آمریکاست بدون توجه به اینکه منافع و آینده ایران در این میان به چه سرنوشتی گرفتار می شود. آنچه تا اینجا به آن پرداختیم در واقع بخش کم اهمیت این بحث است. آنچه بی نهایت مهم تر است این است که بپرسیم دولت محترم و تیم مذاکره کننده هسته ای چرا تا امروز در مقابل این سخنان ساکت مانده اند؟ دوستان دولت و شخص آقای رئیس جمهور که تا امروز هرگونه انتقاد از مذاکرات را به حساب تضعیف توطئه گرانه تیم مذاکره کننده گذاشته و تندترین مواضع را در قبال آن گرفته اند، چرا در مقابل چنین سخنانی که بدون تردید تضعیف کننده موضع مذاکراتی هر کسی است که بخواهد درباره ارزش فناوری هسته ای در ایران چانه بزند، ساکت مانده اند؟ آیا این سکوت بدان معناست که برخی آقایان هم در دل همین موضع را دارند یا اینکه انتقاد صرفا زمانی آزارشان می دهد که از جانب اصولگرایان و انقلابیون باشد و دیگران هر چه گفتند، گفتند؟!