کد خبر: ۲۷۹۳۷
زمان انتشار: ۱۰:۳۶     ۰۳ آذر ۱۳۹۰
نگاهی به سیر تکوینی تروریسم دولتی آمریکا- بخش دوم
آمریکا را سفیدپوستان متمول محافظه‌کاری بنا کردند که با اقدامات تروریستی به قدرت رسیده و با اقدامات تروریستی اهدافشان را تا به امروز پیش بردند.

 "بکی ال. سوج"، تحلیل‌گر و استاد دانشگاه "گریسلند" آمریکا در مقاله‌ای می‌نویسد: آنچه در این مقاله می‌خوانید درست بر خلاف باور عامه مردم است که آمریکا را کشوری می‌دانند که بر اساس آزادی و آزادگی بنا شده است؛ درست بر عکس این باور، واقعیت این است که آمریکا به دست تروریست‌ها و بر اساس تروریسم بنا شده، و از اوان شکل‌گیری‌اش نیز روال کارش را نیز بر همین اساس ادامه داده است. در قسمت اول این گزارش، بیشتر تروریسم دولتی آمریکا در اوان شکل‌گیری‌اش مورد بحث قرار گرفت؛ "بکی ال سوج" در این بخش، سیاست‌های جدیدتر آمریکا و مخصوصا دخالت‌های نظامی این کشور در عراق و افغانستان را مورد بررسی قرار می‌دهد و آن را مصادیق بارز تروریسم دولتی آمریکا می‌داند؛ تحلیل این استاد دانشگاه آمریکا را می‌توان در راستای نظرات بسیاری دیگر از اندیشمندان آمریکا (به عنوان مثال، نوام چامسکی) دانست که معتقدند آمریکا متهم به انجام اقدامات تروریسم دولتی است.    
 
* "لینکلن" برای شروع جنگ داخلی منتظر بهانه بود
 
جنگ داخلی آمریکا وقتی شروع شد که ایالات متحده کارولینای جنوبی را تحریک کرد، یعنی همان کاری که امروز با ونزوئلا می‌کند. کارولینای جنوبی از اتحاد با ایالات متحده جدا شده بود و حق هم داشت. این ایالت، مستقل از دولت فدرال عمل می‌کرد، تا اینکه ایالات متحده این ملت مستقل را با فرستادن تسلیحات جنگی و نیروهای نظامی به جزیره کارولینای جنوبی تحریک کرد. کارولینای جنوبی هم که ترس از حمله ایالات متحده به جانش افتاده بود، به روی کشتی‌ها و نیروها آتش گشود. همین بهانه "توجیه" مناسب جنگ را که "لینکلن" در انتظارش بود به دست داد. یعنی هم سیاست آن روز تحریک طرف مقابل بود و هم سیاست امروز. ایالات متحده هیچ حقی و هیچ کاری در آبها و خشکی کارولینای جنوبی نداشت.
 
* آزادی نژاد سیاه در آمریکا تنها محصول فرعی جنگ داخلی بود
 
اگر به عقب برگردیم و جنگ داخلی را دوباره نگاه کنیم می‌فهمیم که جنگ محافظه‌کاران بود علیه محافظه‌کاران. این جنگ نیز، درست مانند انقلاب آمریکا، بر سر مالیات رخ داد. ایالات متحده خواسته بود که به شکلی غیرقانونی از ایالات، مالیات جمع کند، در صورتی که چنین اختیاری به دولت فدرال داده نشده بود. این جنگ، جنگ فرهنگ بود. در ابتدا به صورت جنگی منطقه‌ای، شمال علیه جنوب، آغاز نشد. جنگ دولت فدرال آمریکا علیه جنوب بود. جنگی بود که تضمین می‌کرد دولت فدرال ایالات متحده می‌تواند به هر دلیلی که دلش خواست پا روی قانون اساسی بگذارد. این حمله به تحریک آمریکا صورت گرفت و این کشور متهم به تروریسم دولتی بود. آزاد کردن بردگان تنها توجیه دیگری برای جنگ‌افروزی بود، چون قانون اساسی و قوانین آمریکا آشکارا برده‌داری را مجاز اعلام کرده بود. آزادی نژاد سیاه در آمریکا تنها محصول فرعی جنگ داخلی بود، نه دلیل یا علت آن.
 
* در ادبیات دولت آمریکا بازسازی مترادف "اشغال" است
 
از همین سناریو برای "ساخت سلاح‌های کشتار جمعی" استفاده شد تا جنگ دیگری توجیه شود. این دکترین نامرئی همان "قانون برتر" یا "دلایل شرافتمندانه" است که برای تحت تأثیر قرار دادن شهروندان به منظور حمایت ازاقدامات غیرقانونی دولتشان به کار می‌رود. پس از آنکه جنگ داخلی به پایان رسید، آمریکایی‌ها وارد ایالات جنوبی شدند و سر راهشان همه چیز را خراب کردند، دقیقاً مثل همان کاری که سال‌های اخیر در عراق کردند. بعد تحت عنوان معصومانه "بازسازی" شروع به تخریب مردم و فرهنگشان کردند و این کار را ادامه دادند. بازسازی تنها مترادف دیگری برای کلمه "اشغال" است.

* بازسازی آمریکایی، همان تروریسم دولتی است

بازسازی تحت نظر آمریکا، همان تروریسم دولتی است. بازسازی، در واقع تخریب دولت‌های دموکراتیک یک سرزمین و جایگزین کردن آن با یک دموکراسی منحرف و آلت دست نیروهای نظامی آمریکاست.
 
* یک درصد جمعیت سرنوشت سرزمین ملتی دیگر را تعیین می‌کردند
 
برای اینکه کاملاً تضمین کنند که دولت فدرال آمریکا می‌تواند با مصونیت کامل، به شکل غیرقانونی، عمل کند، شروع به "درست کردن" ایالات جدید کردند – ایالاتی که کاملاً تحت کنترل خودشان باشد. 300 مرد سفیدپوست می‌توانستند برای وارد کردن سرزمینی در نقشه ایالات متحده رأی دهند، هر چند که در همان سرزمین مثلاً 30 هزار سرخ‌پوست زندگی می‌کردند. یعنی یک درصد جمعیت، سرنوشت سرزمین و ملتی دیگر را تعیین می‌کردند. سرخ‌پوستان با اعمال تروریستی آمریکایی‌ها مواجه شده بودند که قصد داشتند آن‌ها را از خانه و سرزمینشان بیرون کنند. آمریکا، طبق قانون اساسی، هیچ اختیار یا قدرتی برای "درست کردن" ایالات نداشت. تقریباً تمامی ایالات غربی را غیرقانونی "درست کردند" و برای پیشبرد اهداف جنایتکارانه‌شان هم به تروریسم دولتی روی آوردند. معاهده بستن با آمریکا، حرام کردن جوهری بود که مفاد را با آن می‌نوشتند و امضا می‌کردند – جوهر قانون اساسی آمریکا نیز به این ترتیب حرام شد.
 
* آمریکا و تروریسم بازسازی 
 
تروریسمی که آمریکا تحت عنوان "بازسازی" (بخوانید اشغال) اعمال می‌کرد، در تگزاس و لوییزیانا چنان وحشیانه بود که در سرمقاله‌های روزنامه‌های نیویورک می‌نوشتند که از این می‌ترسند که تگزاس دوباره در سال 1881 علیه آمریکا وارد جنگ شود و جرقه‌هایی از دور جدیدی از جنگ‌ها در تگزاس و لوییزیانا زده شده بود. دقیقاً شبیه به آنچه امروز در عراق می‌بینیم. آمریکا قانونگذاران تگزاس و لوییزیانا را، داخل مجامع "دموکراتیکشان"، با تهدید و ارعاب و به زور تفنگ مجبور به رأی دادن کرد. شبیه به کاری که آنها امروز در عراق می‌کنند.
 
* تکرار اقدامات تروریستی در پورتوریکو، کوبا، کلمبیا و نیکاراگوئه 
 
این آمریکای جدید که در سال 1861 درست شد و دیگر قید و بندی بابت پیروی از اصول هم‌پیمانی و قانون اساسی نداشت، در یک اقدام تروریستی دیگر وارد هاوایی شد و دولت آنجا را برانداخت و حکومت نظامی ارتش آمریکا را بر مردم و سرزمینشان حکمفرما ساخت. آمریکا پورتوریکو را هم تصرف کرد و با موفقیت فرمانروایی اسپانیا را از کوبا بیرون انداخت و دولتی دست‌نشانده و تحت فرمان خود بر سر کار آورد تا اینکه "کاسترو" دموکراسی را بار دیگر به کوبا بازگرداند. بعدها بود که کاسترو به کمونیسم روی آورد، وقتی که دولت آمریکا دولت دموکراتیکش را، به این دلیل که تحت کنترل آمریکا نبود، به رسمیت نشناخت. همین رفتار را می‌توان در برخورد امروزین آمریکا نسبت به ونزوئلا نیز مشاهده کرد. عملیات خلیج خوک‌ها و حمله آمریکا به کوبا یکی دیگر از نمونه‌های تروریسم دولتی آمریکاست و دخالت این کشور در امور نیکاراگوئه، کلمبیا،  صدها کشور دیگر را نیز می‌توان در همین راستا دید.
 
* در جنگ با ویتنام، رقبای اصلی چین و آمریکا بودند

اگر ویتنام شمالی تا این حد دلیرانه در مقابل آمریکا ایستادگی نمی‌کرد، آمریکا هنوز در این کشور مرتکب تروریسم دولتی می‌شد و در امور آن دخالت غیرقانونی می‌کرد. این جنگ، یک "نزاع طبقاتی" بود و شجاعت سربازان ویتنامی در آن مثال‌زدنی بود؛ سربازان دلیرانه می‌جنگیدند، اما آنها برای یک دروغ، یعنی برای تشکیل دولت متمولان سفید پوست می‌جنگیدند. طرفین اصلی درگیر در این جنگ، چین و آمریکا بودند و ویتنامی‌ها چیزی بیش از مهره‌های سرباز در صفحه شطرنج بزرگان نبودند.
 
* آمریکا پا جای پای مادرش انگلستان گذاشت
 
آمریکا از سال 1776 وارد حیطه تروریسم دولتی شد و از طریق تکامل غیرقانونی و انحراف از مفاد اسناد و معاهدات همچنان بر همان روال تروریستی سابق پیش می‌رود. در سال 1995، آمریکا در 196 کشور از جهان نیروی نظامی داشت و این در حالی است که تعداد کل کشورهای جهان در این سال، 217 کشور بود. بهترین نشانگر و توصیف کننده کشور آمریکا از اوان شکل‌گیری‌اش، تروریسم دولتی و تهدید به انجام آن، حتی علیه مردم خودش بوده است. آمریکا پا جای پای مادرش انگلستان گذاشت که طی سه قرن، از 1900-1600 از طریق چندین پادشاهی و با استفاده از تروریسم دولتی، بیشتر دنیا را اداره کرد.
 
* آمریکا و انگلستان چند صد سال است که در امور خاورمیانه دخالت می‌کنند

متأسفانه ادعای عراق و ایران و بیشتر کشورهای خاورمیانه در مورد آمریکا درست است. آمریکا و انگلستان چند صد سال است که در امور سرزمین، مردم و دولت آنها دخالت می‌کنند. آمریکا و انگلستان حتی پیش از جنگ جهانی اول نیز با توسل به اقدامات تروریسم دولتی، در ایران و عراق جنگ راه می‌انداختند. تمام قدرتهای جهانی که در طول تاریخ، وارد این کشورها شدند هرگز با توسل به عشق مردم و خواست آنها چنین نکردند (گرچه در هجمه‌های تبلیغاتی‌شان غالبا اینطور عنوان می‌کردند)؛ در واقع ورود آنها به این کشورها همواره با توسل به تروریسم دولتی علیه کشورها و مردمی بود که کمتر قادر به دفاع از خود بودند.
 
* کنترل آمریکا بر رسانه‌ها ابزار تروریسم دولتی این کشور
 
حالا که مردم عراق در سرزمین خودشان شورشی و معترض شده‌اند، باید به یاد مردم ایالات جنوبی بیفتیم که در سرزمین‌های خودشان شورشی و طغیانگر شده بودند. و از این نکته نیز غافل نمانیم که کنترل آمریکا بر رسانه‌ها، ابزار مهمی در جهت تروریسم دولتی این کشور و اشغال سرزمین‌های دیگران بوده است.

* تروریست‌های دولتی امروز، سابقا مخالفان تروریسم دولتی بودند
 
کسانی که به "هیتلر" و "ناپلئون" اجازه ندادند تروریسم دولتی‌شان را ادمه دهند همان کشورهایی هستند که امروزه خود مرتکب اعمال تروریسم دولتی می‌شوند. "ناپلئون" داشت اهداف تروریسم انگلستان را نقض می‌کرد، همان‌طور که "هیتلر" داشت اهداف تروریستی انگلستان و آمریکا را نقض می‌کرد.
 
* آمریکا و انگلیس صاحبان دیرپاترین تروریسم های دولتی

واقعیت این است که آمریکا و انگلیس صاحبان دیرپاترین تروریسم دولتی، علیه تمام کشورها و مردم، از زمان شکل‌گیری‌شان هستند؛ حملات پیشگیرانه، مصداق تروریسم هستند؛ جنگ با کشورهایی که مردم آمریکا را تهدید نکرده‌اند نیز جنگ‌هایی غیرقانونی هستند؛ به همین قیاس، جنگ‌های اعلام نشده نیز همواره غیر قانونی بوده و هستند. 
  
* تروریسم دولتی یعنی توسل به تهدید برای محقق کردن خواسته‌های خود
 
یک کشور تروریستی را می‌توان از روی یک ویژگی مشخص شناخت. چنین کشوری دستورها، مطالبات و انتظاراتی را مطرح ساخته و آنها را با تهدید همراه می‌کند تا مردم را وادار کند در مقابل خواسته‌هایش سر تعظیم فرود آورند.  این همان کاری است که آمریکا با صدام حسین کرد که می‌کوشید از جنگ با آمریکا اجتناب ورزد؛  قطعاً برای جلوگیری از حمله کشور تروریستی آمریکا به عراق، هیچ کاری از دست صدام برنمی‌آمد. دولت سفیدپوستان متمول که در دست محافظه‌کاران افراطی است پیشاپیش " نهضت شرافتمندانه"‌ غیراخلاقی‌ و غیرقانونی‌اش را اعلام کرده و تبلیغاتش را برای تأثیرگذاری بر مردم آمریکا آغاز کرده بود. این دقیقاً همان کاری است که آمریکا تحت عنوان "قانون برتر" در مورد کارولینای جنوبی، تگزاس، لوییزیانا، و دیگر ایالات جنوبی،  صورت داد. بنابراین باید گفت اقدامات آمریکا درست همان تعریفی است که خودش از تروریسم دولتی ارائه می‌دهد.  
 
* نگرش مردم نقاط دنیا به آمریکا 

مردم دنیا به دلیل خاطر همین سیاستهای تروریستی آمریکا در سرتاسر جهان، آمریکا را دروغگوی بزرگ می‌نامند. متاسفانه این دیدگاه درست است و می‌توان آن را حقیقتی تلخ دانست. ما آمریکایی‌ها به خاطر اینکه خودمان را در انزوا نگاه داشته‌ایم، چشمهایمان را از حقیقت دور نگاه داشته‌ایم و بیشترمان هنوز نمی‌دانیم که مردم سایر نقاط دنیا ما را دروغگو می‌پندارند. 

* هجمه تبلیغاتی آمریکا علیه مردم خودش
 
شاید بهتر باشد خودمان را لفاظی‌های واشنگتن دی سی که صرفا هجمه تبلیغاتی و آن هم علیه مردم خود آمریکاست، دور نگاه داریم. ما هیچ منفعتی در کشورهای دیگر نداریم که جنگ را ضروری و توجیه کند. منافع آمریکا نباید در خارج از مرزهایش تعریف شود. نفت خاورمیانه، متعلق به مردم این منطقه است، نه اینکه جزو منافع آمریکا باشد. 

* استفاده از سایر منابع به جای دست‌اندازی به منابع سایر کشورها

اگر ما در آمریکا نفت لازم برای تغذیه اقتصادمان را نداریم، باید چشممان را به دیگر منابع انرژی بدوزیم و از آنها برای برآوردن نیازهایمان استفاده کنیم. اقدام به تروریسم برای اعمال کنترل غیرقانونی بر نفت یک کشور دیگر چیزی نیست که در اصول هم‌پیمانی مجاز شمرده شده باشد.
 
* اینها ۱۰ درصد از موارد توسل آمریکا به تروریسم بودند

و نکته آخر این بود که آنچه در من در اینجا به آن اشاره کردم تنها 10 درصد از موارد اقدامات تروریستی دولت فدرال آمریکا بود؛ متاسفانه موارد بی‌شمار دیگری وجود دارند که در این مقال نمی‌گنجد.
 
انتهای پیام/ 10021۰ /د.                                   

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها