به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، روزهاى سال، به طور طبیعى و به خودى خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزى را از میان روزهاى دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمى نگه میدارد تا راهنماى دیگران باشد.
روز نهم دى هم از همین قبیل است؛ یعنى برخاسته از بصیرت است، از دشمنشناسى است، از وقتشناسى است، از حضور در عرصه مجاهدانه است.
نهم دی 88، حادثه کوچکی نیست بلکه آن حرکت عظیم و ماندگار مردمی، شبیه حرکت بزرگ ملت در روزهای اول انقلاب است و باید تلاش شود در «سالگرد این حماسه»، حرف اصلی ملت ایران، یعنی حرکت در سایه دین و تحقق وعدههای الهی تبیین شود. امام خامنهای
9 دی در گذار از 8 ماه فتنه پیچیده، آخرین حلقه از اتفاقات تلخ و ناخوشایندی بود که با آفرینش آن، حلاوت پشتیبانی مردم از انقلابشان ذائقه انقلاب اسلامی را شیرین کرد و از پی آن گرد و غبار 8 ماه آتشافروزی در خیابانها و مساجد و پاره کردن عکس امام روحالله و شعارهای ضد فلسطینی و ضد مقاومت و آتش روزهخواری علنی و حمله به پایگاه بسیج و مردم بیدفاع و حمله به اموال عمومی و نهایتاً آتش جسارت به خیام ابا عبدالله در خیابانهای تهران و عزاداران حسینی در هنگامه عزا و ماتم برای امام شهیدشان فرونشست و اینگونه نهم دی به تعبیر پیر انقلاب پرچم راهنمایی دیگران و روزی «متمایز» شد.
خبرگزاری فارس در پنجمین سالگرد حماسه 9 دی با انتشار ویژهنامهای به بررسی ابعاد مختلف آفرینش حماسه 9 دی و چرایی مانایی آن در تاریخ انقلاب اسلامی پرداخته است.
این ویژهنامه شامل هفت بخش با عناوین («رهبرمعظم انقلاب»، «گفتوگو»، «گزارش»، «عکس و پوستر»، «اینفوگرافی»، «فیلم» ، «صوت») است.
در وصف دروغ و ماهیت غیر قابل تحمل آن مطالب فراوانی از سوی انبیای خدا، انسانهای پاک و حتی مردم عادی نقل شده است، از دشمن خدا خطاب شدن دروغگو تا طبقه بندی آن به عنوان یکی از هفت گناه کبیره که موجب عذاب خداوند میشود. ایرانیان باستان نیز دروغ یا دروج را دیوی میدانستند که انسان را به خشم خود گرفتار میکند و زندگی و جهان را تباه میکند.
شاید این تعبیر باستانی بتواند توصیفی درست از آنچه که دروغ و فن دروغ گویی بر سر انسان قرن بیست و یکم آورده است دانست؛ انسانی که خود را با دروغ میفریبد و با گرفتار شدن در این دام شیطانی خود را نیز تباه و نابود میکند.
در جریان حوادث پس از انتخابات نیز سران فتنه نیز که خود از سوی مردم طرد شده بودند، احساس میکردند با دروغگوییهای پیاپی میتوانند تا بار دیگر خود را به یکه تاز عرصه سیاسی کشور تبدیل کنند؛ اما دریغ از این که آن ها با پی گرفتن این شیوه خود را گرفتار خشم ناشی از زدن دست رد مردم بر سینه خود کردند و مسیر نابودی خود را فراهم کردند.
دروغ هایی که به طور مستقیم آبرو و حیثیت نظام را زیر سئوال بردند و به صورت مداوم از سوی سران فتنه تکرار میشدند. روشی که بی شباهت به روش «گوبلز» وزیر تبلیغات آلمان نازی نبود. از نظر این تئوریسین جنگ روانی، این جنگ مستلزم آن است که دروغ چنان عظیم باشد که هیچ کس باور نکند که «کسی آنقدر گستاخ باشد که چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند.» اولین مورد استفاده دروغ بزرگ در این جمله معروف او مستند شده است: «در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن موجود است.»
از این رو پراکنده کردن اخبار دروغی هم چون تجاوز به دستگیر شدگان، مطرح کردن نام افراد مجهول الهویهای همچون ترانه موسوی و سعیده پورآقایی به عنوان قربانی و کشته سازیهای پیاپی، همگی در راستای این استراتژی صورت گرفت. استراتژی که بر مجموعه ای از دروغ های ریز و درشت، مصادره نمادها و روزهای متعلق به نظام، توجه بیش از اندازه به جزییات و سوء استفاده از مقدسات متمرکز بود.
این راهبرد با همه ویژگیهای خود همچون دروغ بزرگ بر تکرار زیاد اصرار میکند، هیچوقت خطا و تقصیر خود را نمیپذیرد و هر تقصیر و اتفاق بدی را بر گردن دشمن خود می اندازد. این نوشته کوتاه مروری است بر چند دروغ که رسوا شدن آن ها فتنهگران را قدم به قدم به سمت بی آبرویی و نابودی نزدیک کرد.
ترانه موسوی، گام اول
ترانه موسوی را اغلب مردم میشناسند نه این که نام دو کلمهای مربوط به نام بازیگر و یا شخصیت معروفی باشد. بلکه در حقیقت این نام آغازگر موجی از اهانت و اتهام به نظام جمهوری اسلامی بود که همزمان با مطرح شدن آن موج سنگینی از تبلیغات معترضانه در شبکههای خبری مختلف شروع شد.
نحوه آغاز این ماجرا مربوط به زمانی است که اولین بار خبر دستگیری چنین فردی توسط نیروهای به اصطلاح لباس شخصی و بعد تجاوز و شکنجه وی در سایت ها و وبلاگهای معارض همچون «ایرانیان چپ»، «زیرزمین» و «چریک آنلاین» منتشر شد. روایتی که البته پر از تناقض و مطلب بی سر و ته بود و تنها به مطرح کردن برخی مسائل و اظهار نظرهای نامشخص محدود میشد. بر اساس روایت این سایت ها دختر جوانی به نام ترانه موسوی، در تجمع غیر قانونی هفتم تیرماه در نزدیکی مسجد قبا حوالی خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و پس از تجاوز به قتل رسیده است.
در این خبر جنجالی که به برخی از رسانههای غربی نیز راه یافت اطلاعاتی همراه با یک عکس از این دختر جوان منتشر گردید و اعلام شد که خانواده این دختر جوان پس از تماسی تلفنی از یک بیمارستان مبنی بر بستری شدن او، به بیمارستان مراجعه میکنند ولی دخترشان را در آنجا نیافته و مدتی بعد جسد سوزانده شده او را در منطقهای دیگر مییابند.
اما همین داستان ناقص خوراک خوبی را برای رسانههای بیگانه برای خلق یک آقا سلطان جدید فراهم کرد. در واکنش به این موج تبلیغاتی، صدا و سیما نیز پس از مدتی با پخش یک گزارش خبری به بررسی صحت این ادعا بر اساس مدارک مستند پرداخت. در این برنامه رییس سازمان ثبت احوال به تشریح موقعیت افرادی میپردازد که نام آن ها ترانه موسوی است و البته مشخصات هیچ کدام نیز با فرد ادعایی تطابقی ندارد.
گرچه بلاگرهای جنبش سبز نیز شروع به مقابله به مثل کرده و با مطرح کردن فرضیه هماهنگی صدا و سیما و سازمان ثبت احوال با نیروی انتظامی صحت این گزارش را زیر سوال بردند.
در فاصله کوتاهی این شایعه به آن سوی مرزها کشیده شد و مک کارتر نماینده جمهوری خواه مجلس سنای آمریکا طی نطقی ماجرای نقل شده از سوی وبلاگهای مخالف نظام را بار دیگر تکرار میکند. با وجود این، پیگیریهای برخی از رسانههای داخلی داستان منبع سخنرانی این سناتور آمریکایی ناتمام باقی میماند و حتی منشی وی نیز از منابع اطلاعاتی رییس خود ابراز بی اطلاعی میکند. البته این آش آن قدر شور شد که حتی در نهایت برخی از مورخان و شخصیتهای خارجی نیز نسبت به صحت این ماجرا ابراز تردید کردند.
در ادامه ماجرا با وجود نشانههای فراوانی درخصوص دروغ بودن اصل قصه، از جمله نبودن هیچ نامی از شاهدان ماجرا، انتشار تصویر قربانی در حداقل زمان و …، باز هم فتنهگران بر صحت ادعای خود تاکید کردند تا خط استراتژی دروغ بزرگ را تعقیب کرده باشند. از جمله اینکه مهدی کروبی در نامه خود به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بر درست بودن این ماجرا تاکید میکند. قوه قضاییه هم با تشکیل یک کمیته سه نفره بررسی مدارک موجود را آغاز میکند و از وی میخواهد تا مدارک خود را به این کمیته ارائه دهد. در نهایت این کمیته سه نفره چنین ادعایی را رد میکند و مدارک ارائه شده را فاقد سندیت عنوان میکند. گرچه به نظر، پرونده این ماجرا و مشخص شدن جعلی بودن اسناد این ماجرا با اظهار نظر و بررسیهای کمیته سه نفر به اتمام رسیده باشد اما به طور حتم با مطرح شدن برخی اخبار از جمله مطالبی که در برخی سایت ها در خصوص شباهت نام و عکس همسر یکی از شرکای اقتصادی مهدی هاشمی که هم اکنون در خارج از کشور زندگی میکند با مشخصات ذکر شده از ترانه موسوی، این ماجرا زوایای تاریکی دارد که بررسی آن نیاز به گذشت زمان دارد.
سعیده پور آقایی، شهید زنده
«سعیده پورآقایی» نام دیگری بود که در گرماگرم اخبار ضد و نقیض، حسابی جارو جنجال به راه انداخت.
موضوع و متن داستان بسیار سرراست بود. دختری به نام «سعیده پورآقایی» از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و پس از تجاوز در زندان به قتل میرسد و سر آغاز این بمب خبری از سوی چند سایت و وبگاه متعلق به جنبش سبز آغاز شد.
بنابر خبرهایی که در روز هشتم شهریور در «وبگاه موج سبز آزادی» و پایگاه اطلاعرسانی «پارلمان نیوز» منتشر شد، در متن اعلامیه ترحیم او آمده بود که وی دختر عباس پورآقایی مجروح شیمیایی دفاع مقدس بوده است.
بنا بر اخبار ادعایی، سعیده به دلیل فریاد الله اکبر بر روی پشت بام خانه خود در خیابان دولت دستگیر شده بود و سپس مورد تجاوز و قتل واقع شده بود. همچنین گفته شد که پس از شناسایی جنازه او توسط مادرش در یک سردخانه صنعتی، این جنازه در قطعه 302بهشت زهرا دفن میشود. جالب اینکه در مراسم ختم وی نیز نمایندگانی از جنبش سبز از جمله میرحسین موسوی حضور پیدا میکنند و با مادر این دختر دیدار میکنند.
اگر مطالب منتشرشده از سوی وبلاگها و سایتهای اینترنتی جنبش سبز مورد تحلیل قرار بگیرد، میتوان چند نکته کلی را از آن استنباط کرد. اول این که این دختر تنها فرزند جانبازی شهید است و 4تن از عموهای وی نیز به درجه رفیع شهادت نائل شده اند. دوم، این دختر به همراه مادرش برای گفتن تکبیر به پشت بام رفته بودند که توسط مأموران امنیتی شناسایی شده و دستگیر میشود. مورد سوم، اینکه چند روز بعد به مادر دختر اطلاع داده میشود که جنازه سعیده در قطعه 302 دفن شده است. مراسم ترحیم وی در مسجد قلهک برگزار میشود.
آگهی ترحیمی هم حاوی عکسهای پدر و عموهای شهید سعیده چاپ میشود و سایت نوروز، ارگان حزب منحله مشارکت، این شخص را در لیست کشته شدگان شهدای وقایع اخیر قرار می دهند و مانور زیادی بر روی آن انجام داده می شود.
اما بعد از چند روز اولین ابهام نسبت به این اخبار نه از سوی سایتها دولتی بلکه از سوی یک روزنامهنگار اصلاحطلب وارد میشود.
در یازدهم شهریورماه و پس از انتشار آگهی ترحیم سعیده پورآقایی که او را تنها فرزند جانباز شهید عباس پورآقایی معرفی کردهبود، مجتبی سمیع نژاد از روزنامه نگاران و نویسندگان اصلاح طلب با اعلام اینکه این خانواده را میشناسد، اطلاعات موجود را نادرست اعلام کرد. به گفته او پدر سعیده شهید نبوده بلکه به دلیل عارضه قلبی فوت کرده و او یک برادر و یک خواهر هم دارد. به این ترتیب انتشار عمدی اطلاعات غلط را نشانه تقلبی بودن مراسم ختم دانست.
همین مطلب و تحقیقات برخی از رسانه ها که کلید آن با اظهارات سمیع نژاد زده شد، بعدها نشان داد که سعیدهپورآقایی یک دختر فراری است که چندین بار از خانه فرار کرده است. او هر بار پس از چند روز خودش برمیگشته یا اینکه دستگیر شده و به مادرش تحویل داده می شده است. پدر وی نیز چند سال پیش بر اثر ایست قلبی فوت نموده و هیچگاه به درجه جانبازی نائل نیامده است و هیچ یک از عموهایش شهید نشدهاند. بلکه همگی در قید حیات هستند.
در ادامه نیز دلیل برگزاری مجلس ترحیم زود هنگام نیز برای وی لو میرود. واقعیت ماجرا آن بود که پس از آخرین فرار سعیده پورآقایی از خانه و درخواست کتبی مادرش از یکی از مسئولین نظام برای یافتن وی، شخصی بدون معرفی خود طی تماسی تلفنی به مادر سعیده خبر دستگیری، قتل و دفن سعیده را میدهد. مادر سعیده نیز از این خبر دچار تشویش شده و ماجرا را با یک خانم و یک آقا بهنام اشراقی (احتمالاً از بستگان یا آشنایان) در میان میگذارد. آقای اشراقی که با ستادهای موسوی در ارتباط بوده پیگیر پخش خبر، برپایی مراسم ترحیم، و احتمالاً چاپ آگهی و آوردن موسوی به مجلس ترحیم و باقی قضایا میشود. هزینه مراسم هم اصولاً توسط مادر سعیده پرداخت نشده است. چند روز پس از انتشار خبر قتل وی، سعیده پور آقایی با مادر خود بصورت مخفیانه تماس میگیرد و از زنده بودن خبر میدهد.
در نهایت با پخش مصاحبه تلویزیونی سعیده پورآقایی و اعتراف او به فرار از خانه، ساختگی بودن تمام ماجرای وی افشاء میگردد. پس از این واقعه نام «پور آقایی» نیز از لیست شهدای ادعایی متعلق به جنبش سبز حذف میشود.
عاطفه امام، آدم ربایی تشکیلاتی
دستگیری عاطفه امام از سوژههای دیگر خبری سال 88 بود که همانند ترانه موسوی و سعیده پورآقایی جار و جنجال فراوانی را برپا کرد. اولین اخبار در خصوص دستگیری عاطفه امام را سایت کلمه و پس از آن سایت نوروز و برخی از وبلاگهای فضای سایبر منتشر کردند.
متعاقب انتشار این خبر، همسر جواد امام در گفتوگو با سایت فراکسیون اقلیت مجلس از تماس تلفنی دخترش با وی خبر داد و اظهار داشت که او در این گفتوگوی تلفنی از نگهداری خود در یک سلول کوچک که در آن گربهای نیز قرار دارد، خبر داده است.
مادر عاطفه امام همچنین ادعا کرد که در هنگام بازداشت از سر دخترش چادر کشیده و وی را برای اعتراف به ارتباط با برخی افراد سیاسی تحت فشار گذاشتهاند.
انتشار این گفتوگو در سایت پارلمان نیوز سبب واکنشهای مختلف، به خصوص از سوی اصلاح طلبان و برخی از اعضای خانواده عاطفه امام شد.
اولین واکنش نسبت به این خبر از سوی سایت خبری «جهان نیوز» انجام شد و یک منبع آگاه که این دستگیری را از سوی دستگاههای امنیتی بعید عنوان کرد. با پیگیریهای بعدی مشخص شد دختر جواد امام در طول 28 ساعت بازداشت، 3 بار با منزل تماس گرفته است که تماسها از چند کیوسک تلفن واقع در شهرری برقرار شده است؛ در حالی که رویه دستگاههای امنیتی کاملا متفاوت با این قضیه است. با توجه به ساعت تماس و محل استقرار کیوسک تلفن در محیطی پرتردد به نظر می رسد که قابلیت بهره برداری و فضاسازی از سوی سوژه در صورت تمایل و یا فرار وجود داشت که حضور متهم در چنین محیطهایی از اصول کار امنیتی بهدور است.
اما در این بین پس از گذشت یک روز از ادعای ربوده شدن عاطفه امام، وی در تماس با مادر خود ضمن اعلام رها شدنش در مرقد حضرت امام (ره)، مدعی شکنجه و تجاوز میشود. با پیدا شدن عاطفه امام، تحقیقات دستگاههای امنیتی در خصوص ربوده شدن وی آغاز میشود، و از همان ابتدا تناقضات فراوانی در خصوص ادعایهای وی بروز میکند. وی از مراجعه به پزشک قانونی برای بررسی ادعای تجاوز خودداری میکند، اما با کمال آسودگی به این مسئله اذعان میکند. عاطفه امام پس از به اصطلاح آزادی هیچ اقدامی در تماس با خانواده خود نمیکند و آنتن نداشتن را دلیل این مساله ذکر میکند. این در حالی است که در بررسیهای به عمل آمده مشخص گردید نامبرده در همان زمان 6 پیامک به یکی از دوستان خود فرستاده است.
با ادامه این تحقیقات و مشخص شدن این تناقضات در نهایت همسر جواد امام خبر دستگیری و بازداشت دختر خود را دروغ اعلام کرد و گفت: دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه! و با توجه شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود، چنین اقدامی را کرد که به همین خاطر از همه عذرخواهی میکنم. با اعتراف مادر عاطفه امام جعلی بودن ماجرای این آدمربایی، پرونده ربوده شدن وی نیز مانند پرونده ترانه موسوی و سعیده پورآقایی بسته میشود و دروغی دیگر به دروغهای جنبش سبز اضافه میشود.
دفن ساختگی
احمد کارگرنجاتی از جمله اسامی بود که نام وی هم در بین کشتههای پس از انتخابات درج شده بود؛ اما پس از مدتی زنده بودن وی اثبات شد. اولین بار نام کارگرنجاتی در لیست 72 تن کشته پس از انتخابات در سایت نوروز درج شد و دلیل مرگ وی نیز ضرب و جرح ذکر شده بود. مکان دفن احمد کارگرنجاتی هم قطعه 213 بهشت زهرا اعلام شده بود.
اما کارگرنجاتی واقعی که بنا به ادعای خود از سوی یکی از طرفداران جنبش سبز مجروح و در بیمارستان بستری شده بود با انتشار مطلبی در وبلاگش نسبت به انتشار این خبر واکنش نشان داد و اعلام حیات کرد.
کارگر نجاتی در وبلاگ خود با لحنی طنز نسبت به اینکه نام وی در کنار کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات آمده اعتراض کرد و با اشاره به ادعاهای قبلی سایت حزب مشارکت مبنی بر دفن شبانه تعدادی جسد بینشان در بهشت زهرا(س) تهران نوشت: «چند وقتیه حرف از دفن مخفیانه اجساد میزدن و من باور نمیکردم! اما واقعا این دفن مخفیانه رو به قدری استادانه انجام دادن که حتی خود من هم نفهمیدم کی دفن شدم. اصلا اونقدر کارشون خوب بلد بودن که نفهمیدم کی کشته شدم. عجب دنیائیه این دنیای بعد از مرگ. همه چی عین قبل از مردنه و اصلا هیچی تغییر نکرده. البته هنوز کسی برای سوال و جواب سراغم نیومد یا شاید سوال و جواب هم مخفیانه انجام شده که خودم نفهمیدم.»
وی در عین حال در وبلاگ خود به زخمی شدنش اشاره میکند و مینویسد: «مدتی بود که به لطف دوستان سبزمون و با یک گلوله چند گرمی امریکایی یا شاید هم انگلیسی (بخاطر اینکه کالیبر گلوله از یک نوع سلاح نامتعارف در ایران بود) راهی بیمارستان شده بودم. البته هنوز بهبودی کامل حاصل نشده و بعد از یک مدت حرکت چهارپایی (به کمک دو عصا) به تازگی به لطف فیزیوتراپ و آب درمانی سه پایی (تک عصا) شدیم.»
پورنجاتی حتی در برنامه 20:30 نیز حضور پیدا کرده و به این مسئله اعتراض کرده و این خبر را غیر واقعی عنوان میکند.
وی بعدها در جمع دانشجویان دانشگاه تهران این گونه عنوان کرد: من در روز شنبه بعد از انتخابات در میان جمعیت هزار و پانصد نفری که در میدان فاطمی بودند به طرف میدان حرکت میکردم. در شلوغی ناگهان به زمین خوردم و احساس کردم که از پایم به شدت خون میآید. پس از آن به مدت یک ماه در بیمارستان بستری شدم. بعد از مشخص شدن دروغ گویی سایتهای سبز، این سایتها در یک اقدام هماهنگ شروع به تخریب وی کردند، از جمله وی را دستیار ارشد معاون سیاسی وزارت کشور و بازجوی خبرنگاران دوم خردادی عنوان کردند. گر چه این اخبار به دلیل مشخص شدن دروغ گویی این سایتها مجال کوچکترین انعکاسی در جامعه و رسانههای خبری نیافت.
72 شهید انتخابات
پس از درگیری و آشوبهای بعد از انتخابات، یکی از اصلیترین موضوعاتی که هم مورد توجه مردم و نظام و هم مورد توجه جنبش سبز قرار داشت، تعداد کشته شدگان پس از انتخابات و ارتباط هر یک از کشته شدگان با دو طرف بود.
به صورت طبیعی پس از فروکش کردن درگیری حدسهای متفاوتی در خصوص تعداد کشته شدگان در سایتهای مختلف نقل میشد که از 50 نفر شروع و تا 140 نفر ختم میشد. اما اظهارنظرهای رسمی را در این خصوص علیرضا بهشتی، از راهبران اصلی ستاد موسوی، آغاز کرد. وی در مصاحبه خود با سایت کلمه، تعداد کشته شدگان وقایع پس از انتخابات را نزدیک به 72 نفر اعلام کرد که البته بیشباهت به تعداد کشته شدگان دشت کربلا نیز نبود. بهشتی در سخنان خود مدعی میشود که هیچ کدام از اعضایی که اسامی آن ها در این لیست آمده است، جزو نیروهای امنیتی و بسیج نبوده و باید تعداد شهدای بسیجی را به این لیست اضافه کرد. در این لیست اسامی سعیده پور آقایی و ترانهموسوی نیز به عنوان کشته شدگان دیده میشود.
سایتهای خارجی نیز در این بین به نقل آمارهای مختلف میپردازند؛ از جمله روزنامه گاردین چهل روز پس از انتخابات از کشته شدن حداقل 80 نفر از معترضان در جریان ناآرامیهای ایران خبر داد. کمیته پیگیری حقوق بازداشتشدگان و آسیبدیدگان حوادث بعد از انتخابات که از جانب میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شد هم از مراجعه خانوادههای 46 نفر از مفقودان رویدادهای اخیر که هیچ آگاهی از آنان در دست نیست به این کمیته خبر دادهاست. "کمیته بینالمللی مبارزه با اعدام” هم فهرستی از نام و مشخصات 66 نفر را که در ناآرامیهای اخیر کشته شدهاند منتشر کردهاست. سایت نوروز نیز از کشته شدن صدها نفر در جریان حوادث پس از انتخابات خبر داد. اما به تدریج و با پیگیریهای مختلف مشخص شد، بسیاری از این افراد زنده هستند.
از طرف دیگر نمایندگان مجلس با تشکیل کمیته ویژه بررسی حوادث پس از انتخابات، به تحقیق و تفحص از این حادثه پرداختند که یکی از محورهای آن تعیین دقیق کشتههای پس از انتخابات بود. این کمیته پس از تحقیق و بررسیهای پیاپی و دریافت اسناد و مدارک مربوطه، تعداد کشته شدگان در حوادث را 36 نفر، یعنی دقیقا نصف تعداد اعلام شده توسط علیرضا بهشتی، اعلام میکند. بنابر این گزارش از این تعداد کشته شده در جریان حوادث پس از انتخابات، 3نفر مجهول الهویه و 3نفر دیگر نیز جزو کشته شدگان مجموعه کهریزک هستند. باید در نظر داشت که تعدادی از کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات از نیروهای بسیجی و مردم عادی بوده اند. پس از انتشار گزارش تحقیق و تفحص مجلس، کمیته سه نفره قوه قضاییه نیز مستندات ارائه شده از سوی میرحسین موسوی و کروبی در خصوص تعداد کشتههای حوادث پس از انتخابات را رد میکند که خود کروبی نیز در نامه دوم خود به این کمیته این اشتباه خود را میپذیرد. با مشخص شدن نتایج تحقیقات این دو مرجع و همچنین تحقیقات دیگری که از سوی کمیته ویژه شورای عالی امنیت ملی انجام شد، بیاساس بودن کامل ادعاهای جنبش سبز در خصوص تعداد کشته شدگان حوادث انتخابات مشخص شد.
دستگیری فرزندان مقامات ارشد نظام
در جریان حوادث پس از انتخابات خبرهای زیادی در خصوص دستگیری و یا زندانی شدن فرزندان مقامات مختلف نظام منتشر شد که طیف وسیعی از افراد را در بر میگرفت. اما از جمله اخباری که در این خصوص توسط جنبش سبز مطرح شد، دستگیری پسر علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی در آشوبهای مربوط به روز عاشورا بود. اولین خبر در این خصوص توسط سایت جرس منتشر شد و البته این بار توسط یکی از سایتهای اصولگرا به نام «صراط نیوز» مورد تایید قرار گرفت.
در متن این خبر آمده بود که فرزند علی لاریجانی پس از اغتشاشات مربوط به روز عاشورا، به مدت 24 ساعت بازداشت بوده است و پس از آنکه هویت وی برای نیروهای نظامی محرز شد وی را آزاد کردند. در این اخبار همچنین ادعا شده بود که این پسر جوان در جریان راهپیمایی روز قدس نیز دستگیر شده بود.
انتشار این خبر همزمان شد با حضور سفر لاریجانی به اوگاندا، در ابتدا پاسخ رسمی دریافت نکرد؛ اما بالاخره پس از چند روز اداره اطلاعات و اخبار مجلس شورای اسلامی با صدور بیانیهای این خبر را تکذیب کرد. در متن این بیانیه چنین آمده بود: نظر به انتشار خبر مجعول و غیرواقعی دستگیری فرزند دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در جریان حوادث عاشورای تهران توسط نیروی انتظامی در برخی رسانه ها، ضمن تکذیب این خبر اظهار میدارد اصل و اساس این شایعه به دور است و تنها در جهت ایجاد تشویش در جامعه منتشر شده است. انتشار این تکذیبیه رسمی به عنوان نقطه پایانی بر تمام شایعات تلقی میشود و دروغ بودن آن مشخص میشود.
دستگیری فرزند اسماعیل قاآنی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز یکی دیگر از شایعاتی بود که توسط وبلاگها و سایتهای سبز منتشر شد. در این اخبار ادعا شده بود که فرزند اسماعیل قاآنی از سوی دستگاههای امنیتی دستگیر شده است. در این اخبار فرزند سردار قاآنی دانشجوی رشته مهندسی برق دانشگاه آزاد مشهد و فاقد هر گونه فعالیت سیاسی عنوان شد. اما به فاصله کوتاهی مشخص میشود که سردار قاآنی هیچ فرزندی در این سن ندارد و تمام فرزندان او نیز در مقطع دبیرستان و راهنمایی در حال تحصیل هستند. از طرف دیگر فرزندان نوجوان و خردسال سردار قاآنی از حفاظ قرآن و دلبسته به نظام اسلامی هستند.
خبر دیگری که در این خصوص از سوی پایگاههای اینترنتی جنبش سبز منتشر شد، مربوط به واکنش صادق آهنگران نسبت به برخی از وقایع پس از انتخابات بود که به نقل از فرزند وی محمد علی آهنگران منتشر شد. منبع اصلی این خبر، نظر خصوصی وی در وبلاگ محمد نوری زاد ذکر میشود. اما به فاصله ای کوتاه هم صادق آهنگران و هم فرزندش با صدور اطلاعیه هایی و ارسال آن به مطبوعات، منکر وجود چنین واکنشهایی میشوند و آن را حاصل خیال پردازیهای یک عده خاص عنوان میکنند.
البته در جریان حوادث پس از انتخابات شایعاتی با بعد کمتر در خصوص فرزندان سایر مقامات هم منتشر شد که دروغ بودن این اخبار نیز به سرعت اثبات شد.
تقلب در انتخابات
بزرگترین دروغ فتنه سال 88 تقلب در انتخابات بود. طرح ادعای تقلب در انتخابات از سوی موسوی و کروبی سبب بدعتی تاریخی در انتخاباتهای برگزار شده پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی شد.
گرچه بررسی تمام ادعاهای میر حسین موسوی در خصوص تقلب خارج از حوصله این متن است، اما بررسی برخی از ادعاهای وی همچون استدلال بر مبنای نظرسنجیهای پیش از انتخابات و گزارشهای ادعایی محرمانه جمهوری اسلامی، عدم پلمپ صندوقها قبل از رایگیری و تخلفات صورت گرفته در صندوقهای سیار همگی نشان از ادعاهایی دارد که یا در پس آن اطلاعات نادرست و توهم است و یا ره به همکاری با بیگانه و توطئه میبرد. در هر صورت بررسی غالب این ادعاها و پاسخ روشن و صریح وزارت کشور و شورای نگهبان میتواند زمینه روشنی از پوچ بودن این ادعاها را فراهم کند. هر چند که میرحسین موسوی حاضر نشد به آرای کمیته حل اختلاف که از ریش سفیدان دو طرف گرد آمده بودند، وقعی بگذارد و به پیشنهاد شورای نگهبان برای بازشماری آرا نیز کاملا بی توجه بود. باید گفت ادعای تقلب در انتخابات همان قدر توخالی و دروغ بود که ادعاهای جنبش سبز در خصوص تعداد کشته شدگان، تجاوز و دستگیریها توخالی بود.
آنچه گذشت گوشه ای از دروغ هایی بود که فتنه سال 88 بر پایه آن استوار
شده بود. مروری بر این اخبار و هزاران خبر دیگر در فضای بیکنترل رسانههای
جدید به راحتی ما را به این نکته رهنمون میشود که در پس این هیاهوی بزرگ
جایی در ینگه دنیا گروهی نشسته بودند و از کاه برای ملت ما کوه می ساختند.
داستانهایی مهیج که خالی از حقیقت بودند و جنبش بر پایه دروغ به مانند
خانه ای است بر آب.