به گزارش
"ورزش سه"، نام نخستین مربی ایرانی شاغل در فوتبال بریتانیا مدتی قبل در
رسانههای داخلی منتشر شد. با انتشار عکس رسمی تیم زیر 21 سال باشگاه
"کاردیفسیتی"؛ یک جوان انرژیک از شهر انزلی؛ ابوذر نوغانی. او مدتی قبل
گفتگویی مفصل با سایت رسمی کانون مربیان فوتبال ایران داشت و در آن از
حضورش در فوتبال انگلستان گفت. از روشهای آموزشی فوتبال بریتانیا و مراحلی
که باید برای تبدیل شدن به "مربی" در مهد فوتبال جهان طی کرد. این گفتگوی
مفصل را در "ایفکا" بخوانید:
- چاره نداریم جز اینکه کلیشهای شروع کنیم. از زمانیکه در ایران بودید؛ از دوران بازیات.
خب دوران بازی من در شهرم گذشت؛ انزلی. مدافع میانی تیم جوانان فجرسپاه
انزلی بودم و با این تیم در لیگ جوانان انزلی شرکت میکردم. مربی آن تیم
آقای محمود رمضانیپور بود. رئیس فعلی هیات فوتبال شهر انزلی. البته از آن
تیم هیچ بازیکنی بعدا مشهور نشد اما مقابل خیلی از بازیکنانی که بعدا تبدیل
به تیم اصلی ملوان شدند، بازی کردیم. فکر میکنم سال 77 یا 78 بود که برای
کنکور و ورود به دانشگاه، فوتبال را کنار گذاشتم. تحصیلاتم را در رشته
الکترونیک در دانشگاه مجلسی اصفهان ادامه دادم و از این دانشگاه
فارغالتحصیل شدم. بعد از فارغالتحصیلی وارد یکی از بهترین ادارهها شدم و
کارهای مربوط به تحصیلاتم را انجام میدادم اما از آنجایی که علاقهای در
میان نبود، زیاد آنجا دوام نیاوردم. خب؛ علاقه اصلی من فوتبال بود. فکر
میکنم 26 سالم بود که تصمیم گرفتم بروم سراغ علاقهام. برای رسیدن به
اهدافی که داشتم، انگلستان کشور کاملا مناسبی بود.
- یعنی هیچکدام از مدارج مربیگریتان در ایران طی نشد.
خیر. هدف من این بود که مربیگری را اصولی یاد بگیرم. شما برای دستیابی به
این هدف دو راه پیش رو دارید؛ راه اول این است که سر کلاهای فدراسیونها
بنشینید و مدارک یوفا و AFC را بگیرید. راه دوم هم ورود به دانشگاه و تحصیل
در رشته تخصصی مربیگری فوتبال است؛ من دنبال هردو رفتم. البته انجام چنین
کاری در انگلستان، پیشنیازهایی دارد. من اول مدرک دیپلم رسمی این کشور را
گرفتم و زبانم را به حد استانداردی رساندم تا توانستم وارد دانشگاه شوم.
بعد از ورود به دانشگاه دوره Level 1 را گذارندم که میشود همان دوره D
ایران و AFC. به ترتیب کلاسها را پشت سر گذاشتم و در حال حاضر مدرک B یوفا
را دارم. در سال 2015 نیز برای حضور در کلاس A یوفا اعلام آمادگی میکنم
که البته کار بسیار سختی است.
- در انگلستان که نمیشود کلاسهای را بدون گذارندن فاصله پشت سر هم طی کرد؟ چون اینجا چنین کاری اشکالی ندارد!
به هیچوجه چنین امکانی وجود ندارد. شما بین هر کلاس و سطح، باید یک سال
کار کنید. هر کلاس یک سال طول میکشد؛ البته نه یک سال مستمر. به این صورت
که در مقاطع چند روز به چند روز، سر کلاس میروید و بعد به باشگاهتان
برمیگردید تا به صورت عملی آنها را روی تیم خود پیاده کنید. در مقاطع
مختلف مدام از شما امتحان گرفته میشود تا ببینند در مسیر پیشرفت قرار
دارید یا نه. ضعفها و کارهای مثبتتان را به شما میگویند. این اتفاق چند
بار در طول یک سال میافتد. من میخواهم از شما یک خواهشی داشته باشم.
احتمالا مخاطبان گفتگوی ما صرفا مردم عادی نخواهند بود. من با سایت کانون
مربیان ایران گفتگو میکنم و قطعا بخش عمده مخاطبانم مربیان ایرانی و بخصوص
همکاران جوانم هستند. به همین دلیل میخواهم تمام جزئیات ممکن را برایتان
بگویم تا شاید کسی از آنها استفاده کند و بدرد یک مربی جوان بخورد. این
برایم اهمیت زیادی دارد.
- ما هم دنبال جزئیاتیم و مطمئن باشید تمام صحبتهایتان را منعکس خواهیم کرد.
در تمام کلاسهایی که پشت سر گذاشتم، حداقل سه مدرس متخصص بالای سرمان
بودند. هیچ کلاسی را در اینجا ندیدهام که با یک مدرس برگزار شود. هرکدام
از این مدرسها پس از پایان یافتن هریک از بخشهای آموزش، چند نفر از
شاگردان را زیرنظر میگیرند و همانطور که گفتند، در طول سال سر تمرین
تیمتان میآیند و عملکردتان را بررسی میکنند. اگر از پس امتحانات متوالی
برآمدید، مدرکتان را میگیرید. او در پایان دوره به شما یک برگه میدهد و
در آن به طور مکتوب اعلام میکند با توجه به روندی که در طول سال
داشتهاید، چه زمانی آمادگی دارید تا در کلاس بعدی که یک سطح بالاتر خواهد
بود، شرکت کنید.
- همین اول بحث میخواهم یک سوال شاید کمی شخصی از شما بپرسم. همه
ما میدانیم که انگلستان کشور بسیار گرانی است و زندگی در آن هزینههای
سرسامآوری دارد. طی کردن مدارج مربیگری زیر نظر FA هم که مانیفست مربیان
است. شرایط مالی شما خیلی ایدهآل بود که توانستید وارد بریتانیا شوید و
الفبای مربیگری را همانجا بیاموزید؟
آنهایی که در این مدت کنارم بودند یا آنهایی که من را میشناسند، میدانند
که از اولین روز حضورم در انگلستان در سه جبهه جنگیدم. صبحها به کالج
میرفتم، بعد از ظهر سر تمرین تیمم بودم و شبها کار میکردم که هزینههایم
را تامین کنم. 4 صبح به خانه میآمدم و هشت صبح به کالج میرفتم. برای
دانشگاه و مدارکم سختی زیادی کشیدم که خیلی از آنها خصوصی است و علاقهای
به گفتنش ندارم اما همینهایی که گفتم نشان میدهد آدم مرفهی نبودهام.
- میدانید که در ایران مدارج مربیگری کاملا متفاوت با آنچه شما و تمام مربیان تحت آموزش FA میگذارنید، سپری میشود.
ببینید مشکل اصلی ما یکچیز است؛ اینکه پول داریم اما نمیدانیم چطور از آن
استفاده کنیم. کمیته آموزش فعلی ما افراد زیادی دارد اما آیا واقعا آنها
در حال انجام دادن یک کار باکیفیت هستند؟ قبول دارم آنها تقریبا براساس
برنامه AFC کارشان را پیش میبرند اما دیگر همه میدانند برنامههای AFC
برای پیشرفت کافی نیست. شما نگاه کنید در ایران مثلا در یک دوره هفت روزه،
یک مدرک مربیگری به یک فرد داده میشود. سوال من این است که چطور میشود در
هفت روز فهمید یک فرد توانایی مربی شدن دارد یا نه؟ تا شما او را در حال
تمرین دادن 20 نفر نبینید و متوجه نشوید او وقتی بازیکنانش مصدوم میشوند،
تمرینش را چطور با نفرات کمتر برگزار میکند، چطور دربارهاش تصمیم
میگیرید؟ وقتی نمیدانید اگر تعداد بازیکنانش 25 نفر بشود چه تغییراتی در
تمرینش بوجود خواهد آورد، چطور میفهمید او واقعا دارد مربیگری میکند یا
نه؟ در اینجا اصل این است:" زیرنظر گرفته شدن". شما یک سال تحت نظر هستید و
مدام بررسی میشود که آیا میتوانید در شرایط مختلف تیمتان را کنترل کنید
یا خیر. در کدام بخش بهتر میشوید و در کدام بخش بدتر.
من مدتی قبل مصاحبهای از آقای مجید جلالی خواندم که واقعا جالب بود. ایشان
گفته بودند وقتی یک مربی باید برای شرکت در یک کلاس 5 میلیون تومان پول
بپردازد، کدام مدرس میتواند و دلش میآید او را مردود کند؟ آقا واقعا آن
فردی که از شهرستان آمده و با هزار مصیب و مشکل این پول را مهیا کرده را
میشود رد کرد؟ کمیته آموزش ما باید آنقدر بودجه داشته باشد که این مبالغ
را خیلیخیلی پایینتر بیاورد.
"روبرتو مارتینز"، سرمربی جوان و موفق اورتون یکی از مدرسهای ثابت کورسهای مربیگری در بریتانیاست
- مدرسهای شما معمولا چه کسانی هستند؟
تمام مدرسهایی که سرکلاس به ما آموزش میدادند، خودشان تیم داشتند و
مشغول بودند. اتفاقا میخواستم بگویم مدرسی که سالهاست کار حرفهای نکرده و
در هیچ سطحی کار نمیکند، واقعا برای تدریس مناسب است؟ من نمیخواهم به
کسی جسارت کنم اما مدرسان کورس باید درسطح اول فوتبال فعال باشند و کاملا
بروز کارهایشان را پیش ببرند. قوانین مسابقات، تاکتیکها و همهچیز هرسال
تغییر میکند. دانش آموزش، تنها تئوری و مسائل نوشتنی نیست. من میخواهم یک
مثال بزنم. مثلا شما بازیکنان خارجی که به ایران میآیند را درنظر بگیرید.
آنها از محیطی آمدهاند که در آن عادت دارند از ساعت 8:30 دقیقه صبح تا
غروب در باشگاههایشان باشند و همانجا تمرین کنند و تحتنظر باشند. آنوقت
به ایران میآیند و میبینند همین که روزی دو ساعت تمرین کنند، کافی است و
بعدش آزادند. آیا مدرسی که سالهاست کار نکرده، میتواند به شما یاد بدهد
چطور باید با چنین بازیکنانی برخورد کنید؟ این اطلاعات را مربیان فعال در
لیگ دارند؛ نه مدرسان بازنشسته.
- برویم سراغ کاردیفسیتی. جایی که مربیگری را در همانجا شروع کردید و الان مربی تیم زیر 21 سال آن هستید.
دانشگاهی که من در آن درس میخوانم University Of South Wales نام دارد؛
تنها دانشگاهی است که رشته Football Coaching performance را در مقطع
لیسانس تدریس میکند. البته دانشگاههایی هستند که رشته مربیگری ورزشی
(Sport Coaching) عمومی را آن هم تا مقطع فوقدیپلم تدریس میکنند اما این
دانشگاه، تنها دانشگاهی است که رشته مربیگری تخصصی فوتبال دارد. به همین
دلیل این شهر و دانشگاه را انتخاب کردم. همان موقعی که وارد کالج شدم، تیم
دانشگاه را تشکیل دادم و همان تیم شد استارت کارم. بعد از آن برای کار وارد
لیگ ولز و تیم Pontypridd Town Fc شدم. در انگلستان ترتیب مربیان اینطور
است که نفر اول کادرفنی را Manager صدا میکنند. Assistant Manager نفر دوم
است و به نفرات سوم و چهارم کادر هم Coach میگویند. من در تیم پونتیپرید
به عنوان Coach کار میکردم. نزدیک به سه سال در آن تیم بودم و همزمان
دانشگاه هم میرفتم تا دورههای مربیگریام را طی کنم. دو سال سرمربی تیم
دانشگاهمان بودم. اینجا هر دانشگاه یک تیم فوتبال دارد و مسابقاتشان
دقیقا با فرمت لیگ و در سطح بسیار خوب و منظمی برگزار میشود. این مسابقات،
مثل مسابقات دانشگاهی ایران فشرده و مقطعی نیستند و همانطور که گفتم،
دقیقا مانند لیگ در دستههای مختلف و بصورت هفتگی برگزار میشوند. تیمهای
هر دسته هم صعود و سقوط دارند و همهچیز کاملا حرفهای است.
ابوذر نوغانی، عضو ایرانی کادرفنی تیم زیر 21 سال کاردیفسیتی، نفر اول ایستاده از سمت چپ
- ارتباط میان تیمهای پایه و بزرگسالان چطور شکل گرفته است؟ شما با تیم بزرگسالان مدام در تماس هستید؟
من سال گذشته در تیم زیر 18 سال کاردیف کار میکردم. در همان تیم هم ما با
تیم اصلی در ارتباط بودیم. ببینید در انگلستان یکی از کارهای جالبی که
انجام میشود، نحوه ارتباط باشگاههای بزرگ با دانشگاهها است که میتواند
الگویی برای ما باشد. مدل کاریشان هم اینطور است که یک دانشگاه مثل
دانشگاه کاردیف و یک باشگاه مثل باشگاه کاردیف، باهم یک مجموعه ورزشی بزرگ،
مثل مجموعه انقلاب را میسازند و بصورت مشترک از آن نگهداری میکنند.
احداث و استفاده از آن نیز به صورت کاملا مشترک و برابر انجام میشود. این
همکاری برای هردوطرف بشدت مفید است و مشکلی هم پیش نمیآید.
- فوتبالیستهای مستعد آن دانشگاهها هم با این روش همیشه شانس رسیدن به سطح حرفهای فوتبال انگلیس را دارند.
دقیقا. الان دیگر خیلی وقت نمیکنم به تمرینات تیم دانشگاهمان بروم اما
میدانم که یکی از بازیکنهای خوب تیممان با یکی از تیمهای لیگ کنفرانس
انگلستان قرارداد حرفهای بسته و یکی دیگرشان هم به تیمی در لندن منتقل شده
است. در واقع بازیکن محصلی که واقعا مستعد باشد، همیشه این شانس را دارد
که یک فوتبالیست حرفهای شود. برعکس فوتبال ما که مسابقات دانشگاهی در آن
فقط در یک مقطع کوتاه و فشرده انجام میشود، جامی داده میشود و آخر سر هم
بازیکنانش به امان خدا رها میشوند. یک کار بدون خروجی و حاصل، مثل خیلی
دیگر از کارهایمان.
- در مدتی که در بریتانیا و شهر کاردیف زندگی میکنید، پیشنهادی از سایر تیمهای انگلیسی نداشتهاید؟
تابستان امسال میتوانستم به "سوانسی" بروم. شاید بدانید که رابطه
باشگاههای سوانسی و کاردیف در ولز، مثل باشگاههای ملوان و داماش ما است و
به اصطلاح یه رقابت فوتبالی شدید میانشان وجود دارد. البته تفاوت این
رقابت با تیمهای داخلی خودمان این است که جابجایی بازیکن و مربی میان
آنها خیلی حاد نیست و به راحتی انجام میشود. من از تیم زیر 16 سال سوانسی
پیشنهاد کار داشتم اما وقتی پیشنهاد تیم زیر 21 سال کاردیف مطرح شد، چون در
این شهر زندگی میکنم و درس میخوانم و یک رده سنی هم بالاتر میرفتم، آن
را انتخاب کردم. شاید قبل از اینکه به بریتانیا بیایم، دو تیم را خیلی دوست
داشتم؛ اول بارسلونا و دوم منچستریونایتد اما از زمانیکه که به کاردیف
آمدم، این تیم را مثل تیم شهر خودم یعنی ملوان دوست دارم. شاید خیلیها در
ایران کاردیف را تنها پس از آنکه فصل گذشته به لیگ برتر انگلیس آمدند،
شناختند اما من سالهاست هوادار این تیم هستم.
- تیم زیر 21 سال، در واقع همان تیم دوم کاردیف محسوب میشود. درست است؟
خوب است این موضوع را هم برایتان کامل توضیح بدهم. در انگلیس پس از
جامجهانی 2010 که تیم ملی این کشور عملکرد بسیار ضعیفی در آن داشتند، شروع
کردند به برگزاری جلسات مختلف برای پیدا کردن راهکاری که این تیم در
جامجهانی 2022 به سطح قهرمانی جهان بازگردد. اولین تصمیم آنها این بود که
از سال 2012 به بعد، تیمها به جای آنکه موظف به داشتن تیم رزرو و ذخیرهها
باشند، مجبور شدند تیم زیر 21 سالههایشان را تشکیل بدهد. این تیم، تبدیل
شد به ذخیره تیم بزرگسالان. کاربردهای مختلفی هم برای تیم اول باشگاه دارد.
مثلا وقتی شما یک بازیکن خارجی میگیرید و بعد از مدتی خواستههایتان را
برآورده نمیکند، آن را به تیم زیر 21 سال میفرستید و چند ماهی با این تیم
تمرین میکند. در آلمان هم چنین سیستمی وجود دارد اما آنجا به این تیم،
تیم آماتورها میگویند. یادم میآید هادی مهدویکیا زمانی برای تیم
آماتورهای هامبورگ بازی کرد.
این روابط میان تیم اصلی و زیر 21 سال خیلی زیاد است. مثلا شما میتوانید
در بازیهای تیم زیر 21 سال، حداکثر سه بازیکن تیم اصلی را هم بازی بدهید.
خوبی این اتفاق این است که تیمهای زیر 21 سال و تیم اصلی باهم در یک کمپ
تمرین میکنند. مثلا ما صبح به باشگاه میرویم و مشکلی برای یکی از
بازیکنان تیم اصلی بوجود آمده؛ آنها میآیند و یکی از بازیکنان ما را به
تیم خودشان میبرند. در مصدومیتها هم تیم زیر 21 سالهها بسیار کارآمد است
و بازیکن مصدوم پس از برطرف شدن مصدومیتش ناگهان به تیم اصلی بر نمیگردد.
او اول باید با تیم زیر 21 سال تمرین کند و حداقل یک بازی برای این تیم
انجام بدهد. مثل همان کاری که این اواخر تئو والکات در آرسنال انجام داد و
بعد از طی کردن دوران مصدومیتش، اول با ذخیرهها تمرین و بازی کرد و بعد به
تیم اصلی برگشت. کلا این تبادل بازیکن براحتی میان دو تیم وجود دارد.
- ارتباطی که متاسفانه در ایران دیده نمیشود.
روز اولی که وارد باشگاه کاردیف شدم، هم خندهام گرفت و هم گریهام. خنده
به خاطر امکانات فوقالعاده و کاملا حرفهای که دارند و گریه بابت اینکه
چرا ما چنین شرایطی را در ایران نمیتوانیم داشته باشیم. باشگاه ما یک
ساختمان دو طبقه مجهز دارد که کاملا متعلق به خودش است. مثل تمام
باشگاههای حرفهای بریتانیا. ساعت اداری کار در بریتانیا از 9 صبح تا 5
بعدازظهر است. اعضای کادرفنی حداکثر سایت 8:30 دقیقه صبح در باشگاه حاضر
میشوند. بازیکنها هم بین ساعت 9 تا 9:30 به باشگاه میآیند. تمرینمان هم
ساعت 10:30 شروع شود. بازیکنها در این فرصت وقت دارند صبحانهشان را
بخورند و بعد از آن به سالن تفریح برود، استراحت کند، پینگپنگ بازی کند یا
اگر مصدومیتی دارد، تا 10:15 دقیقه فرصت دارد آن را با فیزیوتراپ باشگاه
چک کند و اگر میخواهد ماساژ بگیرد، با هماهنگی که از قبل انجام داده این
کار را انجام بدهد. خلاصه تا ساعت 10:15 دقیقه این فرصت برای بازیکنان
فراهم است همه کارهایشان را انجام بدهند و 10:30 دقیقه همه باید داخل زمین
تمرین باشند. هردقیقه تاخیر، با مبلغی که پیشتر در قراردادها ذکر شده
جریمه دارد. فرقی نداره شما کریس رونالدو باشید یا یک بازیکن 20 ساله تیم
جوانان. قانون برای هردوی شما برابر است.
- مدل برگزاری تمریناتتان چطور است؟
تمرینات ما هرروز یه هدف بخصوص را دنبال میکند و جزئیات فراوانی دارد که
میتوانیم بعدها درباره آن مفصل صحبت کنیم. بازیکنان ما معمولا پس از 90
الی 120 دقیقه تمرین در باشگاه ناهار میخورند و تا بعد از ظهر در باشگاه
هستند. بستگی دارد در چه روزی باشیم و چه برنامهای باشد اما آن میتوانند
به سالن وزنه بروند یا از دوچرخه ثابت و تردمیل استفاده کنند. خلاصه اینکه
آنها زودتر از ساعت 15:30 و 16 حق ترک باشگاه را ندارند. ورزش "یوگا" هم از
دیگر آیتمهای ثابت برنامههای تمرینی ما است. ارزش یوگا در فوتبال هرروز
بیشتر از روز گذشته مشخص میشود. مثلا "رایان گیگز" که توانست تا 40 سالگی
در آن کیفیت باقی بماند و بدون افت بازی کند، دلیلش استفاده مدام از همین
ورزش بود. حالا شما این برنامه را مقایسه کنید با برنامه تمرینی تیمهای
خودمان. به نظر شما وقتی بازیکن ساعت 10:30 دقیقه صبح آرامآرام به تمرین
میرود ساعت 12 هم میرود دنبال زندگی شخصی و بیزینسش، بوجود آمدن چنین
تفاوت سطحی طبیعی نیست؟
لطفا دقت کنید برنامههایی که من گفتم، برای باشگاه زیر 21 سال کاردیف و
سایر باشگاههای حرفهای بریتانیاست و نه فقط باشگاههای بزرگ.
- به کار در ایران فکر میکنید؟
نمیخواهم حرف کلیشهای بزنم و شعار بدهم ولی مگر ممکن است کسی نخواهد به
کشورش خدمت کند؟ منتها برای من تغییر و پیشرفت مهم است. من دنبال پول نیستم
اما دوست دارم تا جایی که میتوانم مسیری که تا الان پشت سر گذاشتهام را
ادامه بدهم و اگر شرایط مهیا بود، در فوتبال ایران هم کار کنم.
در بریتانیا کلاسهای مربیگری در رده جوانان و بزرگسالان کاملا از هم
جداست و کلا همهچیز کار کردن در این دو رده باهم فرق میکند. مدارکی هم که
برای این دو رده صادر میشود، باهم متفاوت است اما من چون کار در هر دو
رده را دوست داشتم و میخواستم در هر دو زمینه اطلاعات داشته باشم، هم کلاس
مربیگری پایه و هم بزرگسالان را گذراندم؛ درحالی که گذراندن یکی از آنها
هم برای انجام دادن کار حرفهای، کفایت میکند. خوشحالم عدهای در ایران
اعتراف کردند که گذراندن کلاسهای FA چقدر کار دشواری است و صرفا طی کردن
آنها مهم نیست؛ مهم این است که بتوانید در امتحاناتی که از شما گرفته
میشود، نمره قبولی هم بگیرید.
- کی برای کلاس A ثبتنام میکنید؟
بزودی این کار را خواهم کرد و اتفاق استرس بزرگ من هم پذیرفته شدن در همین
کلاس است. چون اینجا مثل ایران نیست که هرکس پول بدهد، بتواند سر کلاس
بنشیند. کلاس A اینجا سالانه یک بار برگزار میشود و ماکسیسم 24 نفر
میتوانند در آن شرکت کنند و برای حضور در آن باید مصاحبههای فراوانی رو
پشت سر گذاشت. بر اساس قوانین یوفا، سر کلاس مربیگری A حداکثر 24 نفر حق
حضور داشته باشند و FA 18 نفر را میپذیرد. چون آنها معتقدند اگر تعداد
نفرات شرکتکننده بیشتر از این باشد، نمیتوان آنها را به شکل ایدهآلی زیر
نظر گرفت.
همانطور که گفتم مدرسهای این کلاسها هم 4،5 نفر هستند و هرکدام از این
مدرسها، چند نفر از اعضای کلاس را در طول سال زیرنظر میگیرند. آنها رزومه
من را بعنوان متقاضی بررسی میکنند. میبینند چند سال از پشت سر گذاشتن
مدرک B من گذشته و در این مدت با تیمهایم چکار کردهام. شاید برایتان جالب
باشد که بدانید سال گذشته 74 نفر برای پذیرفته شدن در این کلاس 18 نفره
ثبتنام کردند و مشخص است که چقدر سخت است پذیرفته شدن در این کلاس.
- مربیان مشهوری که از کورسهای مربیگری مشابه شما فارغالتحصیل شدهاند، چه کسانی هستند؟
خیلی زیادند. مثلا "روبرتو مارتینز"، سرمربی اورتون، "تیم شروود" که فصل
گذشته سرمربی تاتنهام بود، "پاتریک ویرا" همین حالا دورههای مربیگریاش را
اینجا میگذارند. "سول کمپل"، "ینس لمان"، "مارسل دسایی"، "دیتمار هامان"،
"دیوید ژینولا" و خیلیهای دیگر کلاسهایشان را اینجا میگذرانند. استرسی
که گفتم، بخاطر همین است؛ چون برای نشستن سر کلاس A، باید افرادی در این
سطح را کنار بزنید و جزو 18 نفر قرار بگیرید.
- پس در آنجا خبری از خداحافظی از فوتبال و نشستن روی نیمکت مربیگری، بلافاصله پس از آن نیست.
اتفاقا برای من جالب است که شنیدم یکی از مربیان گفته بود در انگلیس هم
"رایان گیگز" بلافاصله پس از دوران بازیگریاش سرمربی موقت منچستریونایتد
شد اما متاسفانه ایشان نمیدانند گیگز همان زمانی که من سر کلاس C نشسته
بودم، داشت مدرک A خود را میگرفت. "کریگ بلمی"، مهاجم تیم ملی ولز و
باشگاه کاردیف هم مثل گیگز تمام کلاسها را گذارنده است. بازیکنهای باهوش و
علاقهمند به مربیگری در انگلستان، همزمان با سالهای پایانی فوتبالیشان،
کلاسهای حرفهای را هم میگذارنند و منتظر نمیشوند که بعد از زمان
بازنشستگی تازه سرکلاس نشستن را شروع کنند.
- یک بازیکن حرفهای چه زمانی فرصت میکند این کلاسها را بگذارند؟
ببینید در انگلستان به جز یک استثنا، هیچ کلاس مربیگری فشردهای وجود
ندارد. آن استثنا هم مختص بازیکنان لیگ برتر انگلستان و تیم ملی است که
میتوانند در یک دوره فشرده یک ماهه، به کلاسهای مربیگری FA بروند و و
دورهها را سپری کنند. آنها اول دوره C را میگذرانند و بعد دوره B را؛ به
همین ترتیب پیش میروند و اصلا ربطی ندارد که چون یکی از آنها 100 بازی ملی
دارد، کلاسی را نگذراند. اینجا کسی به "رایان گیگز" نمیگوید چون تو
اسطوره منچستریونایتد و فوتبال ولز هستی، به تو مدرک B میدهیم. برای آنها
نوغانی و گیگز تفاوتی ندارد و باید کلاسها با موفقیت طی شود.
- چه توصیهای به مربیان جوان ایرانی دارید؟
اول باید بگویم از اینکه میبینم سایت کانون مربیان فوتبال فعال شده و
فعالیتهای متفاوت و بروزی را دنبال میکند به شدت خوشحالم. کانون مربیان
در تمام کشورها قدرت بسیار زیادی دارد و حامی مربیان است. امیدوارم در
ایران هم این اتفاق بیفتند و کانون مربیان هرروز قدرتمندتر از روز قبل به
فعالیتهایش ادامه بدهد.
توصیهام به مربیان جوان هم این است که حتما، حتما و حتما سطح زبان انگلیسی
خود را به سرعت بالا ببرند. اگر شما مقالات و اطلاعات روز فوتبالی را به
زبان انگلیسی بخواهید، آنقدر منبع و مقاله وجود دارد که باورتان نمیشود
اما اگر دنبال این اطلاعات به زبان فارسی هستید، متاسفم. پس زبان
انگلیسیتان را به سرعت تقویت کنید، چون به این زبان بینالمللی بیش از
هرچیزی نیاز دارد. با این حال من تلاش میکنم بروزترین مطالب فوتبال جهان
را از طریق همین سایت و همکاری تحریریه ایفکا به مربیان جوان منتقل کنم؛ به
همین دلیل به آنها توصیه میکنم هرروز این سایت را چک کنند.