در شماره گذشته، اهمیت مسئله خانواده در حکومت اسلامی و تأثیرات سیاسی آن را مورد بررسی قرار دادیم. نگارنده بر این باور است که خانواده های ایرانی با سه آسیب جدی و مهم روبرو هستند که فراگیری هریک از آنها به تنهایی می تواند حکومت اسلامی را با مشکلات جدی مواجه سازد. این سه آسیب - که هم پوشانی هایی نیز با یکدیگر دارند و ممکن است یکی معلول و دیگری علّت باشد- عبارتند از: «مصرف گرایی، اشرافی گری و راحت طلبی»، «تأثیرات مستقیم ماهواره و فضای مجازی» و «بی تفاوتی نسبت به مطالعه کتاب و کتابخوانی». در ادامه به هریک از این موارد خواهیم پرداخت.
«راحت طلبی»، آسیب اصلی خانواده های ایرانی
شاید بتوان از میان سه آسیبی که پیش از این ذکر شد، «مصرف گرایی، اشرافی گری و راحت طلبی» را مهمترین آسیبی دانست که امروزه خانواده های ما را تهدید می کند. نگارنده عمیقاً باور دارد که: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً» (الکافی؛ ج2؛ ص307)، اما در عین حال معتقد است سرعت فسادآوری «ثروت» بسیار بیشتر از سرعت «فقر» است. اصولاً در شکل گیری هر نهضت اسلامی (از نهضت انبیاء تا نهضت های انقلابی معاصر مانند انقلاب اسلامی ایران)، راحت طلبان و به تعبیر قرآن «مترفین»، در خط مقدم مبارزه سیاسی و فرهنگی با مصلحان و رهبران الهی جامعه بوده اند.
آیات متعددی از قرآن کریم، این حقیقت را اثبات می کنند؛ اما پیش از بیان آنها لازم است از معنای دقیق «مترف» آگاه شویم؛ علامه طباطبایی می فرمایند: « «اتراف» که مصدر کلمه «مترفین» است به معناى آن است که نعمت، صاحب نعمت را دچار مستى و طغیان کند؛ کسى که نعمت با او چنین کند مىگویند او «اتراف» شده؛ یعنى سرگرمى به نعمت آن چنان او را مشغول کرده که از ما وراى نعمت غافل گشته. پس مترف بودن انسان به معناى دل بستگى او به نعمتهاى دنیوى است؛ چه آن نعمتهایى که دارد، و چه آنهایى که در طلبش مىباشد؛ چه اندکش و چه بسیارش.»(المیزان؛ج19؛ص124)
یک نمونه از آیات قرآن در این باره این کلام خداوند است که می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ؛ و ما درهیچ شهر و دیارى پیامبرى بیمدهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم!»»(سبأ/34)
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می فرمایند: «زیاده روى در لذایذ کار آدمى را به جایى مىکشاند که از پذیرفتن حق استکبار ورزد. هم چنان که آیه بعدى هم آن را افاده مىکند: «وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِین». و خاصیت اتراف و ترفه و غوطهور شدن در نعمتهاى مادى همین است که قلب آدمى به آنها متعلق شود و آنها را عظیم بشمارد و سعادت خود را در داشتن آنها بداند؛ حالا چه اینکه موافق حق باشد، یا مخالف آن. در نتیجه همواره به یاد حیات ظاهرى دنیا بوده، ما وراى آن را فراموش مىکند.»(المیزان؛ج16؛ص383)
همچنین در بسیاری از آیات قرآن کریم از گروهی به نام «ملأ» نام می برد که سردمدار مبارزه با پیامبران بودند. واژه «ملاء» در لغت به معنى اشیاء یا اشخاصى است که چشم را پر مىکند و شگفتى بیننده را برمىانگیزد؛ به همین جهت به جمعیت زیادى که داراى رأى و عقیده واحدى باشند «ملاء» گفته مىشود؛ و نیز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتى «ملاء» مىگویند؛ زیرا هرکدام از این دو گروه به خاطر کمیت یا کیفیت خاص خود، چشم بیننده را پر مىکنند.(تفسیر نمونه؛ج2؛ص235 )
آیات قرآن کریم در این باره عبارتند از:
قوم حضرت نوح(ع): «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِین»(اعراف/60)؛ « فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ»(مؤمنون/24)
قوم حضرت هود(ع): «قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ»(اعراف/66)
قوم حضرت صالح(ع): «قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ/ قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ»(اعراف/76- 75)
قوم حضرت شعیب(ع): «قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ»(اعراف/88)
قوم حضرت موسی(ع): «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ»(اعراف/109)؛ «وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَک»(اعراف/127)؛ «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى قالَ یا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ»(قصص/20)؛ «وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَى الطِّینِ فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ»(قصص/38)
قوم پیامبر اسلام(ص): «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ»(ص/6)
بنابراین راحت طلبان و مترفین یک جامعه، که عمدتاً شامل ثروتمندان و به تعبیر حضرت امام(ره) مرفهان بی درد می شوند، یکی از اصلی ترین تهدیدات امنیتی برای نظام اسلامی به حساب می آیند.
حال با این مقدمه باید گفت یکی از دلایل اصلی گرایش انسان به رفاه طلبی – علاوه بر علاقه طبیعی انسان به راحت طلبی - درخواست و اصرار همسر و فرزندان است. به عبارت دیگر، گاه انسان خود به تنهایی می تواند علاقه اش به جمع آوری ثروت را کنترل کند، اما در برابر درخواست های نابجای خانواده خود منفعل شده و حاضر نیست با رد مطالبه آنها، آنها را از خود برنجاند. اصولاً یکی از دلایل اصلی رو آوردن مسئولین حکومت اسلامی به رفاه طلبی نیز همین مسئله است. وقتی مسئولی به موقعیت سیاسی خاصی دست پیدا کرد، ممکن است خانواده اش از او بهره های مادی بیشتری درخواست کنند.
آیاتی از سوره مبارکه احزاب اشاره به داستان همسران پیامبر(ص) دارد که بعد از پارهاى از غزوات که غنائم سرشارى در اختیار مسلمین قرار گرفت، تقاضاهاى مختلفى از پیامبر (ص) در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگى داشتند. پیامبر (ص) که مىدانست تسلیم شدن در برابر اینگونه درخواستها که معمولاً پایانى ندارد چه عواقبى براى بیت نبوت در برخواهد داشت، از انجام این خواستهها سرباز زد و یک ماه تمام از آنها کنارهگیرى نمود، تا اینکه این آیات شریفه نازل شد: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلاً/ وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً»(احزاب/29-28)
تأثیرات سیاسی ساده زیست بودن مسئولین در این کلام امام(ره) به خوبی نمایان است که می فرمایند: «اگر بخواهید بىخوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته آنان و شیاطین و توطئههاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کردهاند اکثر ساده زیست و بىعلاقه به زخارف دنیا بودهاند. آنها که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند براى حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خوارى مىدهند؛ و در مقابل زور و قدرتهاى شیطانى خاضع، و نسبت به تودههاى ضعیف ستمکار و زورگو هستند. ولى وارستگان به خلاف آنانند. چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى نمىتوان ارزشهاى انسانى- اسلامى را حفظ کرد. جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان طاغوت با تربیت طاغوتى بار آمده بودند هر گز نتوانستند با قدرت طاغوتى مقابله کنند.»(صحیفه؛ج18؛ص471)
نه تنها مسئولین، بلکه آحاد مردم یک جامعه نیز زمانیکه به ساده زیستی و دوری از اشرافی گری روی آورند، در برابر دشمن نیز مقاوم شده و راه مقاومت در برابر دشمن را انتخاب خواهند کرد.
رفاه زدگی و راحت طلبی، یک عامل اصلی نفاق ورزی
یکی دیگر از تأثیرات اجتماعی و سیاسی ترویج فرهنگ راحت طلبی و مصرف گرایی، ایجاد زمینه برای گرایش انسان به سمت نفاق ورزی است. این مطلب نیز از آیات متعدد قرآن کریم که قابل برداشت است. در یک آیه پس از بیان کارشکنی های منافقین بر علیه حکومت اسلامی، خطاب به مؤمنین- و برای آنها نیز دچار نفاق نشوند- می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»(منافقون/9)
در آیه دیگری پس از نهی مؤمنین از خیانت به خدا و رسولش می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ.»(انفال/28-27)
در آیه ای دیگرخطاب به پیامبر(ص)، یکی از ویژگی های منافقان را دلبستگی آنها به مال و فرزندان می داند: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ.»(توبه/55و85)
خداوند در آیه ای دیگر مؤمنین را اینگونه تهدید می کند که: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ.»(توبه/24-23)
خداوند در سوره مبارکه توبه به داستان فردی اشاره می کند که با اصرار از پیامبر (ص) درخواست می کرد برای او دعا کند تا خداوند مال فراوانى به او بدهد! پیغمبر به او فرمود: «مال کمى که حقش را بتوانى ادا کنى، بهتر از مال زیادى است که توانایى اداء حقش را نداشته باشى»آیا بهتر نیست که تو به پیامبر خدا تاسىجویى و به زندگى سادهاى بسازى؟ ولى ثعلبه دستبردار نبود، و سرانجام به پیامبر (ص) عرض کرد به خدایى که تو را به حق فرستاده سوگند یاد مىکنم، اگر خداوند ثروتى به من عنایت کند تمام حقوق آن را مىپردازم. پیامبر (ص) براى او دعا کرد. چیزى نگذشت که طبق روایتى پسر عموى ثروتمندى داشت از دنیا رفت و ثروت سرشارى به او رسید، و طبق روایت دیگرى گوسفندى خرید و به زودى زاد ولد کرد؛ آن چنان که نگاهدارى آنها در مدینه ممکن نبود. ناچار به آبادی هاى اطراف مدینه روى آورد و آن چنان مشغول و سر گرم زندگى مادى شد که در جماعت و حتى نماز جمعه نیز شرکت نمىکرد. پس از مدتى پیامبر (ص) مامور جمعآورى زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموال او را بگیرد، ولى این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهى خوددارى کرد؛ نه تنها خوددارى کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود. هنگامى که پیامبر (ص) سخن او را شنید فرمود: «واى بر ثعلبه اى واى بر ثعلبه!» در این هنگام این آیات نازل شد و خداوند تا روز قیامت بذر نفاق را در دل او کاشت: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ/ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ/ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»(توبه/77-75)
آیات دیگری از سوره توبه نیز پرداختن حقوق واجب مالی را موجب پاک شدن انسان از خطر نفاق می داند: «وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِیمٍ/ وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ/ خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ/ أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»(توبه/104-101)
و در آیات دیگری بخل ورزیدن برخی افراد برای کمک به حکومت اسلامی را نشانه نفاق آنها می داند: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ/.../ إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ. إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ»(محمد/29-37)
و در آیات دیگری در مذمت منافقینی که از پیامبر(ص) اجازه می خواستند تا در جهاد شرکت نکنند می فرماید: «وَ لا عَلَى الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ/ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»(توبه/93-92)
خداوند در آیات متعدد دیگری نیز منافقان را انسان های راحت طلبی معرفی می کند که از انجام تکالیف الهی سرباز می زنند:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ/.../انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ/ لَوْ کانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قاصِداً لاتَّبَعُوکَ وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»(توبه/42-38)
- «لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ/إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»(توبه/45-44)
«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ»(توبه/81)
«وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلاَّ فِراراً»(احزاب/33)
همه این آیات نشان می دهد که از یک سو رفاه زدگی، زمینه گرایش افراد جامعه به سمت نفاق ورزی را بیشتر فراهم می کند و از سوی دیگر علت بسیاری از نفاق ورزی های برخی مسئولین حکومت اسلامی، رفاه زدگی آنان است.