قتل عام در مهمانی
نهم آگوست 1969 قرار شد چارلز تکس واتسون، سوزان آتکینز، پاتریشیا رینوینکل و لیندا کازابیان به سرکردگی چالز مانسون نقشه قتل شارون تات را اجرا کنند. آنها وقتی وارد خانه شدند هر کسی که آنجا بود را به بدترین شکل ممکن به قتل رسانده و با خون مقتولان روی در و دیوار کلمات گوناگون و اشکال مختلفی کشیدند. مقتولان با شلیک گلوله و ضربات چاقو جان باخته بودند.
در زمان ارتکاب قتل هیچ کس از ماجرا با خبر نشد تا این که روز بعد مستخدم پس از ورود با صحنه وحشتناکی روبه رو شد. او پلیس را باخبر کرد. جسد شارون همراه یکی از مهمانانش در گوشه و کنار خانه در حالی که سرشان با نایلون پوشیده شده بود و طنابی دور گردنشان انداخته بودند به چشم می خورد ضمن این که جسد دو نفر دیگر از مهمانان که با شلیک گلوله کشته شده بودند در بیرون از خانه روی چمن های باغچه افتاده بود. پنجمین مقتول پسر باغبان بود که جنازه اش روی فرمان اتومبیل افتاده و با شلیک چند گلوله جان باخته بود.
شارون ـ همسر پولانسکی ـ زمانی به قتل رسید که او برای کارگردانی فیلمی به اروپا رفته بود. به محض این که خبر این حادثه به او رسید به سمت لس آنجلس حرکت کرد. تحقیقات پلیس برای یافتن ردپایی از قاتلان ادامه داشت. جستجوهای اولیه نشان داد که قاتلان پس از ارتکاب قتل جریان برق و خطوط تلفن را قطع کرده اند. وقتی کارآگاهان صحنه جرم را بررسی می کردند نمی دانستند روز بعد باید به نقطه دیگری از شهر بروند و صحنه قتل دیگری را بررسی کنند.
قتل دوم
روز بعد گروهی که قتل های خانه شارون را مرتکب شده بودند به خانه لینو و رزماری لابینانکا حمله کردند. قاتلان دست و پای زن و شوهر را بستند و چارلز مانسون پیش از ترک خانه دستور قتل آنها را صادر کرد. این بار قاتلان پس از ارتکاب قتل محل را زود ترک نکردند، بلکه پس از خوردن شام و دوش گرفتن به سمت محل زندگی شان در مزرعه رانچ برگشتند. پس از ارتکاب این دو قتل، اعضای گروه جنایتکار در شهر پرسه می زدند تا شاید طعمه دیگری پیدا کنند، اما موردی توجهشان را جلب نکرد.
خانواده مانسون دستگیر می شوند
مدتی بود که مزرعه رانچ تحت نظر پلیس بود. به اداره پلیس گزارش شده بود که گروهی مشکوک در اینجا دیده شده اند و از این رو هلیکوپترهای پلیس بر فراز مرتع گشت می زد. خودروهای سرقتی در گوشه و کنار مرتع به چشم می خورد، اما خبری از گروه نبود. جستجوهای پلیس همچنان برای دستگیری این گروه مشکوک ادامه داشت تا این که شانزدهم آگوست 1969 مانسون و خانواده اش به اتهام سرقت خودرو دستگیر و برای بازجویی به اداره پلیس منتقل شدند، اما به دلیل نبود مدارک لازم و درج اشتباه تاریخ سرقت ها این خانواده آزاد شده و به این ترتیب خانواده قاتل از چنگ قانون گریخت.
جاسوس کیست؟
پس از آزادی این خانواده، مانسون به دونالد شیا معروف به دونالد کوتوله مشکوک بود و می گفت او یک جاسوس است. همه می دانستند دونالد کوتوله، صاحب مزرعه ای که مانسون ها در آن زندگی می کنند خیلی از این خانواده خوشش نمی آید و دلش می خواهد هر چه زودتر مزرعه را ترک کنند. از نظر مانسون وقت آن بود که همراه خانواده اش به مرتع بارکر در دره مرگ بروند، اما پیش از رفتن یک کار نیمه تمام داشت که باید آن را تمام می کرد. او همراه بروس داویس، تک واتسون و استیو گروگن سراغ دونالد کوتوله رفتند و وی را به قتل رساندند و جنازه دونالد را پشت مرتع دفن کردند.
حمله به مانسون ها
همزمان با رفتن خانواده مانسون به مزرعه بارکر کارآگاهان با ردیابی اتومبیل های سرقت شده ردپای مانسون ها را پیدا کرده و به مزرعه بارکر رسیدند. وقتی نیروهای پلیس به آنجا حمله کردند اثری از مانسون ها نبود، اما کارآگاهان احتمال می دادند آنها هر جا که باشند باز هم به همین منطقه برمی گردند. برای همین چند مامور به طور شبانه روزی در آنجا کشیک می دادند تا به محض دیدن موردی مشکوک گزارش دهند. حدس کارآگاهان درست بود. دوازدهم اکتبر مانسون و هفت نفر از اقوامش به مزرعه بازگشتند و طولی نکشید که دستگیر شدند.
اعتراف تکان دهنده
اعضای فامیل مانسون پس از دستگیری به جرم سرقت خودرو به زندان رفتند. تا آن موقع پلیس نمی دانست قاتلان روزهای نهم و دهم آگوست را دستگیر کرده است؛ پرونده ای که کارآگاهان هنوز به دنبال سرنخ هایی از قاتلان آن می گشتند. سوزان آتکینز که در زندان به سر می برد برای این که به هم سلولی اش خودی نشان دهد مو به مو شروع به تعریف کردن قتل هایی که با همدستی مانسون مرتکب شده بود، کرد. او از افراد مشهور دیگری نام برد که اگر دستگیر نمی شدند قرار بود آنها را به قتل برسانند. این رجز خواندن های آتکینز برای هم سلولی اش برای او و مانسون گران تمام شد و زن زندانی هر آنچه را که شنیده بود برای زندانبان شرح داد و به این ترتیب پرده از راز بزرگ برداشته شد. پلیس با شنیدن این ماجرا مانسون و همه فامیل او را به اتهام قتل در دادگاه حاضر کرد و به آتکینز گفت که اگر در دادگاه هر آنچه را که دیده شهادت دهد حکم مرگ او به حبس ابد تبدیل خواهد شد، اما آتکینز از تکرار داستانی که برای هم سلولی اش تعریف کرده بود برای قاضی اجتناب کرد و حرف خود را پس گرفت و به این ترتیب پای یکی دیگر از اعضای فامیل یعنی کازابیان به عنوان شاهد به میان کشیده شد.
مانسون ها دادگاهی می شوند
پانزدهم ژوئن 1970 اولین جلسه دادگاه خانواده مانسون تشکیل شد. در این جلسه شاهد اصلی ماجرا کازابیان بود. مانسون، آتکینز و رینوینکل نیز متهم به هفت فقره قتل عمد بودند. کازابیان با وجود این که گروه را همراهی کرده بود، اما در هیچ یک از قتل ها دست نداشت و برای همین به او گفته شده بود که اگر با پلیس همکاری کند در مجازاتش تخفیف قائل می شوند. به این ترتیب شهادت کازابیان ثابت کرد مانسون گناهکار است. به ادعای کازابیان هیچ یک از اعضای خانواده او جرات نه گفتن به دستورات مانسون را نداشتند. این مانسون بود که نقشه قتل ها را می کشید و همه باید بدون پرسیدن حتی یک سوال آن را اجرا می کردند.
کازابیان برای دادگاه توضیح داد که مانسون به هرج و مرج معتقد است و عقیده دارد که هرج و مرج با نبردهای نژادپرستانه به وقوع خواهد پیوست. او بر این باور بودکه قتل هایش به هرچه زودتر اتفاق افتادن نبردهای نژادپرستانه کمک خواهد کرد. بیست و پنجم ژانویه 1971 هیات منصفه همه اعضای فامیل مانسون را گناهکار خواند و آنها را به قتل درجه یک محکوم کرد . مانسون همراه سه نفر دیگر از اعضای گروهش به مرگ در اتاق گاز محکوم شد. وقتی او را از دادگاه بیرون می بردند او با دستان دستبند زده فریاد می کشد: «شما ها هیچ حقی برای مجازات من ندارید.»
43 سال از صدور حکم دادگاه می گذرد و هنوز خانواده جنایتکار در زندان هستند و سرکرده باند یک ماه قبل تولد هفتادوچهار سالگی خود را جشن گرفت. آنها هفته گذشته برای یازدهمین بار درخواست عفو دادند و امیدوارند حکم مرگ در اتاق گاز تغییر کند و از مرگ نجات پیدا کنند.