کد خبر: ۲۷۳۹۴
زمان انتشار: ۱۳:۱۱     ۳۰ آبان ۱۳۹۰
دولت آمريكا چهارشنبه گذشته، بي سروصدا يك ركورد بزرگ را شكست. رقم بدهي هاي اين كشور كه 3ماه پيش 14هزار و پانصدميليارد دلار اعلام شده و بازار وال استريت را لرزانده بود، چهارشنبه 16نوامبر 2011 از مرز 15هزار ميليارد دلار گذشت. بنابر اعلام وزارت دارايي آمريكا، اكنون روزانه 56ميليارد دلار بر بدهي هاي اين كشور افزوده مي شود و در مقابل رقم كسري بودجه فزوني مي گيرد. و اين يعني اين كه اگر پليس با اسلحه و باتوم و اسب مي كوشد چادرنشينان خشمگين «جنبش تسخير» را پراكنده كند، زمامداران كاخ سفيد از آن سو هيزم در آتش مي افكنند و با افزودن بر شمار محرومان و گرسنگان و تبعيض زدگان و بيكاران، ظرفيت اجتماعي جنبش اعتراض را بالاتر مي برند!
کیهان:

جهان جديد و درحال تغيير، پايان هفته شلوغي را پشت سر گذاشت. وقتي از جهان درحال تغيير و نو شدن سخن مي گوييم، فرض بر اين است كه طيفي در اين ميان طرفدار تغيير مناسبات جهاني و عادلانه و انساني تر كردن آن هستند و در مقابل طيفي محافظه كار شامل قدرت هاي مسلط و كارگزاران محلي آنها، به شدت در مقابل اين تغيير مقاومت مي كنند. به يك معنا، روزگار معاصر دستخوش يك جنگ جهاني اعلام نشده است تا از درون آن نظم جهاني نوين بجوشد و شكل بگيرد. اين جبهه جنگ بزرگ طبيعتاً شامل «محور»هاي مختلف تقابل است. برخي از اين محورها و خط ها، خطوط اصلي معارضه است و برخي ديگر صرفاً شاهد عمليات ايذايي است و محورهاي سوم، محورهايي است كه در آنها صرفاً عمليات فريب انجام مي شود هرچند كه عملياتي پر سروصدا باشد و جلب توجه كند. اساساً ويژگي عمليات فريب، همين انحراف ذهن نيروهاي جبهه مقابل از خطوط اصلي جنگ است. تقابل ماه هاي اخير ما و آمريكا، بخش مهمي از اين كش و قوس جهاني است. به تعبيري، اين تقابل مانند صحنه بازي شطرنج، آرايشي چند لايه دارد و رفتارهاي حريف در آن، تركيبي از عمليات فريب، ايذايي و واقعي را به خود مي گيرد. و البته شكل چهارمي از رفتار را در عمل آمريكايي ها مي توان ديد و آن بازي از سر لاعلاجي و اضطرار است.
جهان جديد پايان هفته شلوغي را پشت سر گذاشت، به چه معناست؟ مقامات آمريكايي در هفته گذشته، به ويژه روزهاي پاياني آن، پركار نشان مي دادند. آنها پس از رقصاندن آقاي آمانوي لپ تاپ به دست در انظار، قطعنامه اي را به شوراي حكام بردند تا نمايش نگراني از برنامه هسته اي ايران را كامل كنند. البته آنچه تصويب شد چون دروغ و از اساس خلاف واقع مي باشد، ظالمانه است و به سياق رفتار گذشته آمريكا و غرب مي كوشد از تكرار مكرر ادعايي بي بنيان، سابقه و سند! بسازد. قطعنامه از آمانو مي خواهد مجدداً در ماه مارس (اسفند ماه) به آژانس گزارش دهد. همان روز (جمعه) كه قطعنامه مذكور از تصويب شوراي حكام آژانس گذشت، رژيم كوك شده عربستان، قطعنامه اي را به مجمع عمومي سازمان ملل برد كه در آن بدون متهم كردن رسمي ايران، نسبت به توطئه ترور عادل الجبير سفير اين كشور در واشنگتن ابراز نگراني شده است. آمريكايي ها درصددند درباره ادعاي نقض حقوق بشر نيز كار مشابهي را در كميته سوم مجمع عمومي انجام دهند. اين فهرست را مي توان با افزودن انواعي از اخبار مربوط به تهديد نظامي و تبليغات تحريم يكجانبه اقتصادي و نيز فشارها به سوريه و حزب الله لبنان و... طولاني تر كرد اما اين اخبار پر سر و صدا نمي تواند همه ماجراهاي آخر هفته غرب را روايت كند. وسط همين سر وصداها و درحالي كه دولت مافيايي برلوسكوني در ايتاليا سقوط مي كرد، جنبش ضد سرمايه داري «تسخير» در بيش از 30 شهر آمريكا ريشه دواند. حالا ديگر رقم بازداشتي هاي روزانه از مرز 400-300 نفر گذشته و سركوب ها، رنگ خون و خشونت عريان به خود گرفته است. باز هم اگر در جست وجوي مهم ترين اخبار هستيد، بايد سري به خزانه تهي آمريكا بزنيم.
دولت آمريكا چهارشنبه گذشته، بي سروصدا يك ركورد بزرگ را شكست. رقم بدهي هاي اين كشور كه 3ماه پيش 14هزار و پانصدميليارد دلار اعلام شده و بازار وال استريت را لرزانده بود، چهارشنبه 16نوامبر 2011 از مرز 15هزار ميليارد دلار گذشت. بنابر اعلام وزارت دارايي آمريكا، اكنون روزانه 56ميليارد دلار بر بدهي هاي اين كشور افزوده مي شود و در مقابل رقم كسري بودجه فزوني مي گيرد. و اين يعني اين كه اگر پليس با اسلحه و باتوم و اسب مي كوشد چادرنشينان خشمگين «جنبش تسخير» را پراكنده كند، زمامداران كاخ سفيد از آن سو هيزم در آتش مي افكنند و با افزودن بر شمار محرومان و گرسنگان و تبعيض زدگان و بيكاران، ظرفيت اجتماعي جنبش اعتراض را بالاتر مي برند! تحليل گران چهارشنبه گذشته را از اين حيث «روزي شرم آور در تاريخ آمريكا» نامگذاري كردند. معناي ديگر اين اتفاقات، كاهش اجباري در بودجه هاي نظامي و اطلاعاتي است آن هم در شرايط ويژه اي كه گويا همه در خاورميانه دست به دست هم داده اند تا چهارپايه را از زير پاي حاكمان كاخ سفيد بكشند. نمي خواهيم اوقات آقاي اوباما را بيش از اين تلخ كنيم و مثلاً بپرسيم از افغانستان و عراق و پروژه قرن جديد آمريكايي چه خبر؟ يا اينكه اگر گزارشگر بي بي سي مي گويد سرافكندگي خروج تحقيرآميز آمريكا از عراق را ايران رقم زد يعني چه؟! نام ايران بردن همان و تب و لرز سياستمداران آمريكايي و اسرائيلي و انگليسي همان!
مي توان نتيجه گرفت رفتار زمامداران آمريكا- و نظاير آنها در غرب و منطقه- در اين طوفان تغيير، هم از جنس معارضه جدي است و هم از نوع «ايذايي»، «عمليات فريب» و «لاعلاجي». اگر قطعنامه اي عليه ايران انشا مي كنند يا آهنگ تحريم يكجانبه مي نوازند و اگر خيز ارجاع به شوراي امنيت برمي دارند و وسط راه جا مي مانند، در واقع صادقانه- كم پيش مي آيد كه چنين صادق باشند!- مي گويند كه همه زور و تدبير خود را در دشمني با «ايران الهام بخش» به كار بسته اند و همه توان و تدبيرشان، همين است كه مي بينيد. قابل پيش بيني است كه اين روند در ماه هاي آينده تداوم داشته باشد. بنابراين در اين سو ضرورت دارد ضمن پيشروي ها و توفيقات، تحركات دشمن را رصد كنيم.
اما درباره رويكرد آمريكا و غرب به عرصه داخلي ايران بايد عنايت داشت كه دشمن به موازات كند شدگي اغلب حربه ها و تشديد استيصال، به ضربه در عمق ايران مي انديشد. از نگاه دشمن، تركيبي از ضربات رواني، سياسي و اقتصادي بايد بتواند انتخابات چند ماه آينده مجلس در ايران را از خود متأثر كند. انتخابات براي آنها هم موضوعيت و هم طريقيت دارد. براساس «گرا»ها و مشورت هايي كه سرويس هاي اطلاعاتي و ايستگاه هاي ديپلماتيك غرب از گروهك هاي نفاق جديد و قديم دريافت مي كنند، بايد ذهن و زندگي مردم را چنان آماج هدف قرار داد كه از پشتيباني جمهوري اسلامي دست بكشند يا بخشي ولو اندك از آنها تبديل به پياده نظام فتنه گران شوند. اين حلقه هاي همكار در غرب معتقدند اگر فتنه چندلايه سبز پس از آن همه هياهو، دود شد و هوا رفت، سيلي و ضربه اصلي را از مردم خورد و انتقام اصلي را بايد از همين ها گرفت. ابداع واژه تحريم هاي فلج كننده از سوي مقامات آمريكايي در 17 ماه پيش دقيقا ناظر بر همين معنا بود، هر چند كه در عمل بسياري از محاسبات و ارزيابي ها معكوس از آب درآمد. به همين دليل هم شماري از همان مشاوران كلاهبردار طي ماه هاي اخير دستخوش اخراج و طرد قرار گرفته اند، اگرچه استراتژي ضربه در عمق، همچنان تنها استراتژي غرب تلقي مي شود.
تحريم هاي اقتصادي غرب، هر چند كه در ذات خود براي تهديد و فشار طراحي شده اما يقينا مي تواند سكوي كمكي براي اتمام طرح تحول اقتصادي در ايران باشد. تحول و اصلاح ساختار اقتصاد كشور از 11 ماه پيش با آغاز طرح هدفمندسازي يارانه ها، وارد فاز تازه و مهمي شد. شايد اگر تهديدها و فشار نبود، اين جراحي ضروري در اقتصادي كه به مدت 60 سال به ريخت وپاش، مصرف زدگي، هرز دادن منابع، افول بهره وري، و ضعف خلاقيت و توليد خو كرده بود، باز هم به تعويق مي افتاد. در اين ميان اراده دولت و مجلس و همراهي ستودني مردم باعث شد اين پروژه بزرگ ملي و اين جراحي اورژانسي با 90-80 درصد موفقيت پيش برود. حتي اگر هيچ دستاورد ديگري در اين فرآيند، به جز صرفه جويي بي سابقه در مصرف بي رويه انواع حامل هاي انرژي نداشتيم، تحول اقتصادي، اتفاق پرارج و مباركي بود. حقيقتا اين بار بايد از غربي ها تشكر كرد كه ايران را به مرزهاي خودكفايي مثلا در زمينه توليد و مصرف بنزين راندند. اين قضاوت در آينده تاريخ، شفاف تر و بدون نقيض صورت خواهد گرفت كه تحريم هاي اقتصادي دشمن اگر چه براي تهديد و عداوت بود اما به عنوان «مشوق» ملت و حاكميت ايران در زمينه اصلاحات اقتصادي عمل كرد. درست گفته اند كه شيطان- و دوستان و نوچگان آن- كلب معلّم (سگ دست آموز) خداوند هستند. اگر هم پارس مي كنند و مي رانند، در متن تدبير بزرگ تر خداوندي عمل مي كنند. بنابراين با وجود سختي هاي اوليه، تحريم ها و فشار را بايد ارزشمند شمرد و از فرصت فراهم آمده براي بهره وري بيشتر، بهينه سازي و ارتقاي مصرف، و سوق دادن يارانه ها از مصرف به سوي توليد ملي بهره جست.
مطابق آنچه كه به اجمال گفته شد، اهميت دو موضوع «جهاد اقتصادي» و «اتحاد انسجام ملي» آشكارتر مي شود. اگر تحولات گسترده جهاني براي برپايابي مناسباتي عادلانه تر از سوي ملت ها- چه در خاورميانه اسلامي و چه در غرب- در جريان است و اگر قرار است پيروزي هاي شيرين در اين جبهه بزرگ را تثبيت كنيم، چاره اي جز تعميق اتحاد ملي و در كنار آن اتمام موفق اصلاحات اقتصادي نداريم. فراموش نبايد كرد كه اقتصاد ما هنوز دوره نقاهت و بهبود را طي مي كند. بنابراين هنوز، نيازمند همدلي و انسجام در سطوح «حاكميتي» و «ملي» است. آنچه به مردم مربوط مي شود تا حدود زيادي عملي شده هر چند كه تا مرزهاي بهينه سازي مصرف و بهره وري توليد فاصله زيادي داريم.اما از سمت حاكميت (دولت و مجلس و دستگاه قضايي)، توقعات اجابت نشده فراواني وجود دارد. به يك معنا هدفمندسازي يارانه ها، يعني يارانه هاي هنگفت را از پرخواران و انگل هاي اقتصادي دريغ كردن و صرف خلاقيت و توليد و كارآفريني نمودن. چنين پروژه بزرگ تحولي، هم حاوي برنامه هاي ايجابي و هم محورهاي سلبي است. هم اصلاح- به شايسته خرج و مصرف كردن- است و هم مبارزه با فساد و افساد. هم نيازمند مجاهدت ستادي است و هم مستلزم، اقدامات ميداني. يارانه ها در اقتصاد سالم و پويا، مانند خوني كه از قلب پمپاژ مي شود، به دوردست همان قدر مي رسند و حركت مي بخشند كه به نزديك ترين بخش ها. در غير اين صورت نوسان ها و لختي و ركود يا انباشت نامشروع سرمايه ها اتفاقاتي طبيعي خواهد بود. در اين ميان با تأسف بايد گفت برخي رقابت هاي مبتذل سياسي- كه به ويژه به اعتبار رقابت هاي انتخاباتي، بعضا شدت هم مي يابد- در كنار برخي مفاسد و تخلفات اقتصادي، موجب كم توجهي به روند درمان اقتصاد كشور مي شود. دامن زدن به بي ثباتي اقتصادي و افزايش ريسك يا غفلت از تزريق به هنگام داروهاي تقويتي (يارانه ها و تسهيلات) و كم توجهي در زمينه رصد روند مداوا، ماحصل تعاملات ناصحيح است كه در ميان برخي نهادهاي حاكميتي، سياستمداران، مديران و حتي رسانه ها ديده مي شود. براي برخي از اين طيف ها، آن قدر كه درگيري با رقيب يا تكميل و تجهيز ستاد انتخاباتي اهميت و اولويت دارد، اهتمام به مسائل مهم و تحولات تعيين كننده جهاني موضوعيت ندارد.
كوتاه سخن آن كه جهان پيچ تاريخي سرنوشت سازي را مي گذراند. درست مانند روز بزرگ صفين، آنجا كه چند ضربت ديگر مي توانست كار «سياست اموي» را الي الابد يكسره كند. در اينكه جنگ بزرگي در جريان است، ترديدي وجود ندارد. اما بايد جنگ را از فريب بازشناخت. صحنه آشنايي است اين صحنه كه عمله هاي معاويه كنار فرات، نمايش حفاري راه انداختند و همزمان كساني گفتند آنها مي خواهند سد را بشكنند تا سيل، اردوي سپاه علي(ع) را با خود ببرد. هدف آن بود كه سپاه ايمان، موضع استراتژيك خود را خالي كند و به دشمن واگذارد. عمله هاي آمريكا ماه ها- بلكه سال ها-ست كه مي كنند و پر مي كنند. اصل سيل، آمريكا را فراگرفته است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها