اینها جملاتی است که این روزها از قلب اقتصاد دنیا و از خیابان های
نیویورک به گوش جهانیان می رسد. شاید اگر یک ماه پیش کسی سخن از ناکارآمدی
نظام سرمایه داری بر زبان می راند بسیاری بر او خرده می گرفتند که مگر رفاه
و رضایت ملت ها را در مغرب زمین نمی بینید!؟ آیا رشد سریع اقتصاد و گسترش
تولید را در بزرگترین اقتصادهای جهانی مشاهده نمی کنید!؟ اما امروز که
رسانه ها را نگاه می کنید خیل عظیم انسان هایی را می بینید که با شعار
"نظام سرمایه داری را متوقف کنید" به خیابان ها آمده اند و فریاد آنها از
فشارهای خرد کننده کاپیتالیسم به فلک رسیده است. امروز دیگر "جنبش اشغال
وال استریت" نه یک حرکت آمریکایی بلکه به مطالبه ای فراگیر در بیشتر
کشورهای غربی تبدیل شده و نظام سرمایه داری کم کم می رود تا ناکارآمدی خود
را برای اداره جهان کنونی به تصویر بکشد. شاید آن روز که فوکویاما سرمست
از نظام تک قطبی نظریه "پایان تاریخ" خود را منتشر می کرد هرگز تصور نمی
کرد که روزی در اول اقتصاد عالم مردم به خیابان ها سرازیر شوند و توقف نظام
سرمایه داری مبتنی بر لیبرال دموکراسی را خواستار شوند. اما امروز اراده و
خواست ملتها از یک سو و آمارهای وحشتناک منتشره دیگر جایی از تردید باقی
نگذاشته است که پایان تاریخ فرارسیده است و کاپیتالیسم و لیبرال دموکراسی
پایان تاریخ غرب را رقم خواهد زد. اکنون در بزرگترین اقتصاد عالم که
سالیانه نزدیک به 800 میلیارد دلار فقط صرف نظامی گری می کند نزدیک به48
میلیون فقیر زندگی می کند، هر31 دقیقه یک قتل رخ می دهد، هر 58 ثانیه یک
تجاوز به عنف صورت می پذیرد و تنها در سال 2009 حدود 880هزار مورد تجاوز به
زنان صورت می گیرد و هر 14 ثانیه یک سرقت روی می دهد!!! حال دموکراسی
آمریکایی و انگلیسی هم وخیم تر از آن است که نیازی به گفتن داشته باشد و
الیگارشی آهنین موجود نیز خود گویای چهره واقعی آن است. و...
این ها فقط بخش کوچکی از رهاورد لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم برای ملت
هاست و تنها بخشی از تصویر اتوپیایی است که قرار بود برای بشر بسازد. نظامی
که آمده بود تا برای مردمانش حقوق بشر، امنیت، رفاه و دموکراسی به ارمغان
بیاورد اکنون بلای جانشان شده و در زیر چرخهای فولادی آن در حال له شدن و
نابود شدن هستند. اعتراض مسالمت آمیز در نیویورک و در دموکراسی غربی یک نفر
را راهی قبرستان و صدها نفر را روانه زندان می کند و در انگلیس با شلیک
مستقیم پلیس4 نفر کشته می شوند و چند هزار نفر به حبس های سنگین محکوم می
گردند. با این اوصاف آیا باز هم می توان به شعارهای دموکراسی لیبرال غربی
امیدوار بود!؟
اکنون جنبش وال استریت فریاد در گلو خفه شده انسانی است که سالها در اسارت
ماتریالیسم، اومانیسم، کاپیتالیسم، لیبرالیسم و دیگر ایسم هایی است که
انسانیت اورا لجن مال کرده و تحت سلطه خود درآورده و او را اسیر شهوت و
ماده زدگی و بربریتی مدرن نموده است. امروز دیگر صحبت از جنایات نظام حاکم
در مغرب زمین بر استعمار زدگان آفریقا یا مسلمانان آسیا نیست بلکه قصه درد و
رنج و محنتی است که این نظام بر مردم خود روا داشته و حکایت بردگی ملت
هایی است که اسیر دیو پلیدی گشته اند که نطفه اش را خود لقاح دادند و در
دامان خودشان پرورش یافته و اکنون اسیر چنگال او گشته اند.
و اینگونه است که فرزندان فرهیخته ملت ایران در دانشگاه تیزبینانه و
هوشیارانه به تحولات کنونی می نگرند و با آزاداندیشی و زیرکی خود حوادث را
تحلیل کرده و از منظر انسانیت به آن واکنش نشان می دهند. براین اساس
اساتید دانشگاههای استان مرکزی حمایت و همراهی خود را با قیام ملت های
مختلف علیه نظام فاسد سرمایه داری اعلام می دارند و برخوردهای بی رحمانه،
خشونت آمیز و به دور از انسانیت پلیس با مردم را محکوم می کنند. همچنین
اعلام می دارند که تنها راه برون رفت بشر از منجلاب کنونی -که ساخته و
پرداخته لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم است – بازگشت به انسانیت و آموزه های
انسانی مکاتب الهی پیغمبران است و انسان قرن بیست و یکم برای برون رفت از
شرایط موجود راهی جز از هم پاشیدن نظامات ظالمانه و غیر انسانی کنونی
ندارد. پس ای انسان های دربند و اسیر سرمایه؛ برخیزید، حرکت کنید، قیام
کنید و بدانید که ما در کنار شماییم و از مبارزه شما در راه تغییر و تحول
در وضع ظالمانه موجود حمایت می کنیم. به امید آزادی انسان از زندان سرمایه
داری...
اساتید دانشگاه های استان مرکزی