به گزارش پایگاه 598 به نقل از جهان نیوز - محمود عباس زاده مشگینی: با
نزدیک شدن به سوم آذر ماه یا ۲۴ نوامبر که طبق توافقنامه ژنو آخرین مهلت
جمهوری اسلامی ایران و اعضای ۱+۵ برای رسیدن به توافق نهایی است این سئوال
پیش می آید که بالاخره نتیجه چه می شود ؟ آیا توافقی تحت عنوان فوق بین
طرفین امضاء می شود یا نه؟ و اگر توافقی امضاء شد مفاد آن چه خواهد بود و
چه اندازه حقوق و منافع کشور ما تامین خواهد شد ؟ و سئوال دیگر اینکه اگر
توافق نهایی صورت نگیرد چه اتفاقی می افتد؟
برای پاسخ به سئوالات
فوق انگاره های مختلفی قابل طرح است لیکن برای دستیابی به محتمل ترین پاسخ
مجبوریم معلومات این معادله و اطلاعات آشکار پیرامون موضوع را دقیقا مرور
نموده و از مبادی معلوم به سمت گمانه زنی و در صورت امکان کشف مجهولات حرکت
کنیم .
نگارنده اطلاعات و معلومات مرتبط با پرونده مذاکره هسته ای
را در حالت کلی به دو دسته تقسیم می نماید دسته اول مقدماتی است که طرفین
را به سمت توافق می کشاند اما دسته دوم واقعیت ها و مقدماتی است که رسیدن
به توافق را دور از دسترس می نماید.
الف - اما دسته اول یعنی مقدماتی که طرفین را به سمت توافق می کشاند:۱-اوباما
و جناح دموکراتها در امریکا بشدت به یک توافق (ولو بدون محتوا ) برای حل
مشکل سیاسی خود در داخل کشورشان نیازمند هستند چون بعد از دوسال انتخابات
ریاست جمهوری آمریکا جدی ترین عرصه رویارویی سیاسی دو جناح دموکرات و
جمهوری خواه در آمریکاست و با توجه به اینکه جمهوری خواهان در شش سال گذشته
مداوم از سیاست های خاورمیانه ای اوباما انتقاد کرده اند و در شرایطی که
سیاست خارجی اوباما در عراق و سوریه و مبارزه با تروریسم در منطقه نتوانسته
است رضایت افکار عمومی آمریکا را راضی نماید لذا دولت آمریکا به شدت
علاقمند است در بحث هسته ای با جمهوری اسلامی ایران به توافقی برسد تا در
داخل آمریکا ادعا کند که بالاخره قفل رابطه به جمهوری اسلامی ایران را
شکسته و ایران به زعم غربی ها سرکش را در راستای منافع خود مهار نموده و به
مردم آمریکا بگوید که از عدم دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح هسته ای
مطمئن باشند.
از طرف دیگر آقای حسن روحانی ریاست محترم جمهور
اسلامی ایران و دولت یازدهم نیز با انتخاب شیوه و ادبیات خاصی باز شدن همه
گره های اقتصادی کشور را مستقیم و غیر مستقیم به تحریم ها و چالش جمهوری
اسلامی ایران با غرب به بهانه پرونده هسته ای مرتبط ساخته اند و توافق با
۱+۵ را موثرترین مولفه گفتمانی در انتخابات مجلس سال آتی و انتخابات ریاست
جمهوری سال ۹۶ تصور می کنند انگیزه مضاعفی برای حصول توافق با غربی ها
دارند که البته شعار غیر عقلایی و مغایر منافع ملی " توافق در هرشرایطی
بهتر از توافق نکردن است " ریشه در همین تصور و تحلیل دارد.
۲-غرب محروم کردن جمهوری اسلامی ایران از طریق فشار و مذاکره و توافق را نسبت به راههای دیگر کم هزینه می داند.
۳-برای
غرب بویژه آمریکا استفاده از راههای ماجراجویانه از جمله بکارگیری روش
نظامی در برخورد با ملت ایران مانند آنچه که در لیبی و عراق انجام داد اولا
امکانپذیر نیست و ثانیا نتایج و تبعات کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت آن
برای آمریکا قابل محاسبه و پیش بینی نیست چون جمهوری اسلامی با تمام
کشورهایی که در طول تاریخ آمریکا با آنها مواجهه نظامی داشته است از تمام
جهات متفاوت است .
۴-در طرف مقابل غرب ، جمهوری اسلامی ایران یک
نظام دموکراتیک مبتنی بر فکر اسلامی است که اصالتا و ماهیتا دنبال جنگ و
درگیری نیست وترجیح می دهد دستیابی به ابزارها و مولفه های موثر در امر
توسعه و پیشرفت خود را از مسیر های کاملا مسالمت جویانه و کم هزینه پیگیری
نماید و ارتباطش با تمام ملتها و کشورهای دنیا ارتباطی توام با احترام
متقابل باشد .
ب – دسته دوم مقدماتی است که در مقابل توافق
ترمز و بی رغبیتی و به عبارت دیگر مقاومت ایجاد می کند که به چند مورد از
آنها اشاره می شود:۱-اولین مقدمه آشکار این است که۱+۵ و
طرف غربی برای مذاکره و توافق نگاه کاملا ابزاری دارد یعنی آنچه را که
نتوانسته است با فشار و اصطکاک و تهدید بگیرد می خواهد سر میز مذاکره بگیرد
در حالی که میز مذاکره دوطرفه است و لازمه آن موضوعیت قائل بودن به منافع
مشروع طرف مقابل است ، آمریکا و طرف غربی با توجه به خوی استکباری هنوز
بین دو مفهوم "میز مذاکره " و " میز محاکمه" کاملا دچار سوء تفاهم هستند.
۲-انتظاری
که طرف غربی از مذاکره و توافق دنبال می کند منافع مشروع و حق طبیعی و
قانونی جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته و از خطوط قرمز ما عبور می کند
چون آنچه که آمریکائیها از مذاکره انتظار دارند عملا برچیدن ظرفیتها و
توانمدی هسته ای کشور ما در ابعاد صنعتی و به درد بخور و توقف آن در سطح
ویترینی و حداکثر تحقیقاتی است غربیها اصرار دارند برای عادی سازی پرونده
ایران در آژانس انرژی اتمی " حداقل ده سال " را در توافق نامه قید کنند که
از نظر حقوقی حداکثر پانصد سال هم می توانند معطل کنند! در حالی که اصولا
باید در اینگونه موارد حداکثر مهلت مانند " حداکثر چهار سال " قید شود. یا
اینکه انتظار دارند قلب راکتور تاسیسات اراک خارج شود و یا اینکه تعداد
سانتریفیوژها به تعداد بسیار محدود فعال بوده و جمهوری اسلامی حق تحقیق و
ساخت و نصب و بکارگیری نسل های جدید و پربازده ماشینها را واگذار کند که
مفهومی جز تعطیلی صنعت هسته ای کشور را ندارد.
۳-طرف غربی به هیچ
وجه نمی خواهد به سازمان تحریم ها دست بزند و متاسفانه هر چه هم طرف
مذاکره ایرانی به کاهش و برچیدن تحریم ها بیشتر اصرار می کند اتفاقا طرف
مقابل همین اصرار ها را دلیل موثر و کارآمد بودن تحریم تلقی نموده و عملا
این مولفه را تقویت می کند !
۴- طرف غربی مقاومت در مقابل هسته ای
شدن جمهوری اسلامی ایران را در داخل یک پازل استراتزیک کلی تر تعریف کرده
است که پذیرش حق غنی سازی کشور ما (که بومی شدن این صنعت استراتژیک و مولد
اقتدار را به دنبال دارد) مستلزم تجدید نظر در آن پازل استراتژیک کلی است
که درآن مرحله مسائل دیگری در ابعاد منطقه ای و جهانی نیز موضوعیت پیدا می
کند.
۵-ملت ایران با یک پیشینه تاریخی درخشان و پرافتخار و با ظرفیت
تمدن سازی استثنایی که از قضا برای تمام بشریت می تواند مفید باشد قصد
ندارد در هیچ جهاتی از توسعه به معنی درست کلمه متوقف شود و زیر سطح و سقفی
که دیگران تعیین تعیین و تحمیل می کنند آماده به خدمت بیگانگان باشد ملت
ایران حق خود می داند شیوه زندگی شرافتمندانه خود را خودش تعیین کند و در
این راستا حق خود می داند در رشته های مختلف علوم و تکنولوژی های استراتژیک
سرمایه گزاری کرده و از آثارو برکات آنها برای تحقق زندگی بهتر استفاده
کند و در این جهت به تمام مناسبات و قوانین عادلانه بین المللی هم احترام
می گذارد ولی به هیچ وجه نمی پذیرد یک عده از همین مناسبتها و قوانین با
تفسیرهای خودمحوارانه برعلیه منافع مسلم ما سوء استفاده نموده از حقوقمان
محروم نمایند.
حال با مرور مقدمات فوق می توان گزینه ها و انگار های مختلف و احتمال وقوع هرکدام را پیش بینی کرد.
محتمل
ترین انگاره این است که طرفین به یک توافق کلی رضایت بدهند که نه تحریم
های موجود کاهش یابد و نه جمهوری اسلامی ایران تعهداتی بیشتر از آنچه که در
توافق نامه ژنو پذیرفته است بپذیرد در این توافق کلی احتمالا طرف غربی می
پذیرد که از تصویت تحریم های جدید آن هم فقط به خاطر موضوع هسته ای اجتناب
کند این نتیجه برای دموکراتها در داخل آمریکا آجازه می دهد که ژست یک فاتح
مدبر و نرم را بگیرند تا در رقابت های داخلی از قافله جمهورب خواهان عقب
نمانند از طرف دیگر دهان لابی ها و گروه فشار صهیونیستی و تل آویورا نیز می
بندند که حداقل به بهانه مذاکره و امید توافق بیش از یک سال پیشرفت هسته
ای ایران را کاملا متوقف نموده و حتی به پس روی واداشه اند.
طرف
ایرانی هم همین توافق کلی را چندین ماه سر دست می گیرد و به عنوان سوخت
موتور خود در انتخابات مجلس سال ۹۳ و انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ در
رقابت داخلی مصرف می نماید.
اما اگر چنین توافقی حاصل شد چه منافعی
برای مردم و نظام دارد ؟ پاسخ این پرسش به نظر نگارنده کاملا روشن است و آن
اینکه اگرچه این توافق کلی برخلاف پیش بینی مسئولان ارشد دولت ، هیچ گرهی
از گره های اقتصادی کشور را نمی گشاید و به تحقق هیچ کدام از شعارهای
تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ کمک نمی کند ولی این شرایط برای
نظام منافع چشمگیری را به ارمغان می آورد و آن اینکه حقانیت و موضع نظام در
بی اعتمادی به آمریکا در بعد داخلی و خارجی کاملا اثبات می شود و سرمایه
اجتماعی ایجاد شده در کشور(که غالبا توسط توسط تریبونهای طیف اصلاح طلبان
برون نگر با تابلو روشنفکری لیبرال مسلک به امید اعتماد به غرب و بیگانگان
در بخشی از سطوح اجتماعی ایجاد و متراکم شده بود و گاها درمقابل اراده و
مسیر حرکت و بالندگی نظام و کشور مانند ترمز و آویزه عمل می کرد ) در
گفتمان مسلط انقلاب اسلامی کاملا هضم می شود و خود مقوم گفتمان عزتمدارانه
نظام و رهبری می شود و مقدمات و شرایط اجتماعی برای پیگیری و تحقق اقتصاد
مقاومتی مهیا می شود که خود موفقیتی ارزشمند برای ملت ایران می تواند
باشد.
در بعد سیاسی نیز گفتمان سازش حداقل برای یک دوه ده – بیست
ساله به محاق می رود و چنین فرصتی سرمایه ارزشمندی برای اصلاح خیلی از
امور و عنداللزوم شروع مجددهای استراتژیک خواهد بود.