به گزارش پایگاه 598، عزیز اصلی، عزیز همه پرسپولیسیهاست. پیشکسوت دوستداشتنی و دروازهبان محبوبی که حالا در آلمان زندگی میکند اما برای سالها، گلر یکِ پرسپولیس بود، آن هم در زمانی که پرسپولیس فقط یک اسم نبود، میرفت تا به یک مکتب بدل شود. در آستانه دربی، به کمک مهدی حدادپور فرصتی پیش آمد تا با عزیز اصلی به صحبت بپردازیم.شرايط زندگي مرا به اينجا كشيد
در آلمان زندگي ميكنم. سالهاست كه اينجا هستم و بايد بگويم شرايط زندگي، مرا به اينجا كشاند. يك فروشگاه لوازم ورزشي را مديريت ميكنم كه البته همان شغل دومم در ايران بود. فوتبال ايران را نيز تا جايي كه بتوانم، دنبال ميكنم اما در مورد تيمملي، شرايط فرق دارد چون در جامجهاني 2006 و 1998 در كنار تيمملي بودم.
گوش چپ بودم و گلر شدم
فوتبالم را در دوران نوجواني شروع كردم. آن زمان در سمت چپ بازي ميكردم اما يكسري اتفاقات افتاد تا دروازهباني را تجربه كنم و آنقدر موفق بودم كه در اين پست به تيمملي برسم. ما داراييچي بوديم و به تيممان خيلي تعصب داشتيم اما وقتي دارايي منحل شد، من و محراب شاهرخي به پرسپوليس آمديم، پورحيدري، اكبر افتخاري و جلال طالبي به تاج رفتند و غلام وفاخواه، مصطفي عرب و فريبرز اسماعيلي هم راهي عقاب شدند.
تيمملي را اينطور از دست دادم
يادم ميآيد رفته بوديم دربار شاه و به تكتك بازيكنان اعلام شد در زمان ملاقات با شاه بايد دستش را ببوسيد. من اين كار را انجام ندادم و قبل از ديدار شاه هم گفته بودم دست كسي را نميبوسم. بعد از آن ماجرا، از تيمملي خط خوردم آن هم در اوج آمادگي. نميگويم ناصر حجازي دروازهبان بدي است ولي او پس از من صاحب دروازه تيمملي شد.
بارها عذرخواهي كردم تا دهداري مرا ببخشد
در يكي از بازيها، در سالهايي كه به تازگي به پرسپوليس رفته بودم، وقتي فهميدم در تركيب اصلي هستم، گفتم تا به من 10 هزار تومان ندهيد، وارد زمين نميشوم. آن زمان دهداري سرمربي تيم بود و هادي طاووسي گلر دوم اما چون هادي با من مشكل داشت، آن روز به زمين امجديه (شهيد شيرودي) نيامد و فقط من بودم كه ميتوانستم بازي كنم. خلاصه تماشاگران اين موضوع را متوجه شدند و روي سكو پول جمع كردند تا 10 هزار تومان مرا بدهند. پول را كه گرفتم، رفتم داخل رختكن و گفتم من آمادهام اما مرحوم دهداري به من گفت: بايد بنشيني بيرون. حتي روي نيمكت هم نميآيي. آن روز جعفر كاشاني دروازهبان پرسپوليس شد. من هم بارها عذرخواهي كردم تا بالاخره آقاي دهداري مرا بخشيد و به تمرينات و بازيها برگشتم.
يك چك زدم زير گوش داور و رفتم
در سال 48 هادي طاووسي به خاطر مسائل مالي چند نفر از بازيكنان را به تيم پيكان برد اما من با پرسپوليس ماندم. همان سال فردي به نام رجب فرامرزي از بانك ملي چند بازيكن جوان مثل مسيح مسيحنيا، مودت، ناصر سليمي، محمد كبريايي و... را با خود به پرسپوليس آورد و ما با همين بازيكنان به دربي رفتيم. حدود 25 هزار نفر به استاديوم آمده بودند، بازي شور و هيجان داشت اما ما گل خورديم. تا اواخر بازي از استقلال يا تاج آن زمان عقب بوديم كه در آخرين دقايق بازي محمود خوردبين با يك ضربه سر به تير دروازه آنها كوبيد كه توپ از خط رد شد اما ابوالقاسم حاجابوالحسن داور بازي كه به او لقب تاجابوالحسن داده بودند، گل را مردود اعلام كرد. همه داشتند اعتراض ميكردند و من كه خيلي عصباني بودم، آرام آرام از دروازه جدا شدم و رفتم داخل محوطه جريمه استقلال. آنجا كه رسيدم، يك چك محكم زير گوش حاجابوالحسن زدم! بعد هم خودم به سمت رختكن رفتم ولي بازي خراب شد و سپس اين ديدار را 3 بر صفر به سود استقلال كردند.
چك دوم را هم به يك داور تاجي زدم!
يك بار ديگر هم داور را در دربي كتك زدم. اين بار ارشد برازنده داور بود كه ميگفتند تاجي است. اين بار ما يك بر صفر جلو بوديم اما حدود دقيقه 80 براي استقلال يك خطاي ناحق گرفتند كه اين توپ وارد دروازه من شد. ما چند دقيقهاي بابت گرفتن اين خطا به داور اعتراض ميكرديم ولي زير بار اشتباهش نميرفت. چند دقيقه بعد، همه ما عصباني و شاكي بوديم كه كارو حقورديان زير محراب شاهرخي را خالي كرد تا شاهرخي بدجوري زمين بخورد و بيهوش شود. همايون بهزادي به كارو اعتراض كرد كه عباس مژدهي با مشت به بيني همايون كوبيد. همه بازيكنان درگير اين ماجرا بودند اما در نهايت ارشد برازنده داور بازي به همايون بهزادي و حسين كلاني كارت قرمز نشان داد. من هم به سمت داور رفتم و يك چك محكم خواباندم زير گوشش!
من اول ضدتاج هستم و بعد پرسپوليسي
خيليها ميگويند ما قديميها فقط پرسپوليسي بوديم در صورتي كه اينطور نيست. ما اول ضدتاجي بوديم و بعد پرسپوليسي. ما در ابتدا از تاج يا استقلال خوشمان نميآمد و بعد عاشق پرسپوليس بوديم. البته احترام همه بازيكنان تاج و هواداران استقلال را نگه ميداشتيم اما اين يك مدل طرفداري بود كه براي بازي در پرسپوليس بايد در ابتدا عليه تاج يا استقلال بودي.
بازيكنان امروز كه بازيكن نيستند
دربي هم دربيهاي قديم. زمان ما حتي درگيريها و دعواهايش هم جذاب بود. همه چيزش عالي بود. بازيها سرعت داشت، گلها ديدني بود. ورزشگاهها هم پر ميشد ولي حالا انگار بازيكنان جاني براي فوتبال بازي كردن ندارند. آنها اصلاً بازيكن نيستند. بازيكنان زمان ما را ببينيد. هم استقلاليها خوب بودند و هم پرسپوليسيها حتي تيمهاي ديگر تهراني و شهرستاني پر از بازيكنان خوب بود. ما با يك باخت گريه ميكرديم و با يك برد از ته دل ميخنديديم. حالا فكر ميكنم شرايط خيلي فرق كرده باشد. با اين حال اميدوارم پرسپوليس باز هم اين دربي را با برد پشت سر بگذارد و هوادارانش را خوشحال كند.
خبرآنلاین