گفت: حالا مذاکرات هستهای برای چی به بنبست رسیده؟!
گفتم: آمریکاییها تا حالا که امتیاز
نقد میگرفتند، برای ادامه مذاکرات عجله داشتند ولی حالا که نوبت به عملی
کردن «وعدههای نسیه» رسیده است دبه درآوردهاند!
گفت: ولی برخی از دولتمردان خودمان میگویند، قرار است تحریمها برداشته شود!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو 20 میلیون به
شخصی بدهکار بود و برای پرداخت آن، امروز و فردا میکرد. طلبکار در محله
یارو سر و صدا راه انداخت و پول خود را مطالبه کرد. یارو از خانه بیرون آمد
و گفت؛ 5 میلیون آن را ماه دیگر میدهم! 7میلیون را هم دو ماه دیگر! چقدر
میماند؟ طلبکار گفت؛ 8میلیون. یارو گفت؛ 7 میلیون و 999 هزار تومن آن را
هم دو هفته دیگر میدهم، چقدر میماند؟ طلبکار گفت؛ 1000 تومن و یارو صدایش
را بلند کرد و به طوری که همسایهها بشنوند گفت؛ مرد حسابی! خجالت نمیکشی
برای هزار تا تک تومنی ناقابل اینهمه سروصدا راه انداختهای؟!