با
هم سر سفره غذا مي نشينند، اما به فکر آسايش و راحتي يکديگر نيستند. ممکن
است بعضي زوج ها پس از يک سال، بعضي 2 سال و بعضي بعد از 10 سال چنين
وضعيتي براي شان پيش بيايد.
با وجود اين که بيشتر ازدواج ها با عشق
و علاقه و محبت طرفين انجام مي گيرد، اما در بعضي موارد مشاهده مي کنيم که
زن و مرد با تمام تلاشي که براي انجام دقيق وظايف خود دارند، به مرور
زمان، عشق و علاقه بين شان کمرنگ و گاهي به طور کامل محو مي شود که به اين
نوع جدايي، اصطلاحاتي مانند طلاق عاطفي، طلاق روحي، طلاق پنهان، طلاق
رواني، طلاق موذي يا طلاق خاموش اطلاق مي شود. با همه سعي و تلاش چنين
همسراني براي نرسيدن به مرحله جدايي، بعضي از اين ازدواج ها به طلاق رسمي و
درصد بسيار بالاتري، به طلاق عاطفي منتهي مي شود.
طلاق عاطفي، تا حدودي نقطه پايان زندگي زناشويي است، اما نه به شکل رايج و سنتي آن. زوجين در ظاهر به طور عادي در کنار هم زندگي مي کنند، اما هيچ رابطه عاطفي با هم ندارند. اين گونه جدايي ها در جايي ثبت نمي شود و جنبه رسمي و قانوني ندارد بلکه يک توافق ناگفته بين همسراني است که به هر دليلي به جدايي رسمي تمايل ندارند. معمولا واکنش هاي منفي که در جامعه نسبت به طلاق قانوني وجود دارد نسبت به اين مسئله وجود ندارد. طلاق عاطفي چون ويروسي ويرانگر به تدريج در روابط زناشويي نفوذ و در نهايت روابط عادي و عاشقانه آن ها را دچار آسيب هاي جدي مي کند. متاسفانه همسران زماني پي به عمق فاجعه مي برند که از لحاظ عاطفي فرسنگ ها از همسر خود - هرچند که از بعد فيزيکي در کنارشان هست- دور شده اند.
از جمله دلايل ريشه هاي طلاق رواني عبارت است از: فقدان نگرش صحيح نسبت به ازدواج، ازدواج اجباري تحت تاثير عوامل اجتماعي و جو خانوادگي، ناهمساني زوجين، عوامل روانشناختي مانند برخي بيماري ها و اختلالات رواني مثل افسردگي، اضطراب، نداشتن عکس العمل مناسب زن و شوهرها نسبت به يکديگر، ناکامي در عشق و تشديد فشارهاي رواني. همچنين افزايش تدريجي يکنواختي و دلزدگي و انباشت گله مندي و رنجش هاي مختلف، بي اعتنايي، بروز ندادن احساسات مثبت و نارضايتي، مشکلات اقتصادي شديد، نبود تناسب بين انتظارات و واقعيت ها، دهن بيني، بدبيني و قضاوت هاي نابجاي زوجين از يکديگر از ديگر دلايل طلاق عاطفي شمرده مي شود.
از ديگر دلايل طلاق عاطفي، گرفتار شدن در چنبره روزمرگي است. زنان و مرداني که اسير عادات هميشگي زندگي خود هستند و هيچ نيازي نمي بينند که نهال محبت خود را آبياري کنند به ايفاي وظايف و مسئوليت هايشان مي پردازند و از اين موضوع که گرم نگه داشتن محفل خانوادگي و ساختن فضايي مملو از آرامش جز از طريق عشق امکان پذير نيست، غافل هستند. زنان مي شويند و مي روبند و مردان پول در مي آورند و به سادگي روزهاي مهم زندگي مشترک شان را از ياد مي برند، از بيان احساسات شان به يکديگر خودداري مي کنند و هيچ حسي را به هم منتقل نمي کنند. اوج فاجعه، زماني است که هر دوي آنان خلأ عاطفي خود را ناديده مي گيرند و به آن اجازه خودنمايي نمي دهند و با استدلال هايي چون از ما گذشته و زندگي سخت امروز مجالي نگذاشته، خود را فريب مي دهند.
بعضي زوجين قادر نيستند براي دستيابي به آرامش، ذوق و سليقه خود را به هم نزديک کنند. اختلاف در موارد جزئي يا کلي، عشق و محبت را مي شويد و جاي خود را به خونسردي و گاه خشم مي دهد. چنين زوجيني معمولا به مرحله تنفر و سپس به مرحله بي تفاوتي مي رسند و بسياري از آنان چون راه صحيح مبارزه با آن را نمي دانند و با حجم انبوهي از نفرت و سرخوردگي در درون خود مواجهند، پيوسته به انتقام مي انديشند و به مرحله طلاق عاطفي مي رسند.
1)بايد بدانيم دوست داشتن و عشق، آموختني است. عشق بين زن و مرد مانند نهالي است که اگر از آن مراقبت به عمل نيايد، خشک خواهد شد. پس به اين مسئله اکتفا نکنيد که يک بار ابراز علاقه، براي هميشه کافي است.
2)اگر زن و مرد با ويژگي هاي رواني هم آشنا و به تفاوت هاي اخلاقي و رفتاري يکديگر به طور کامل واقف باشند، هيچ گاه از رفتار طرف مقابل سوء تعبير نخواهد شد.
سعي کنيد حالات، روحيات، نيازها و توقعات همسرتان را به خوبي شناسايي کنيد و در تامين آن ها بکوشيد.
3)زماني را براي گفت وگو و ابراز محبت و تبادل نظر با همسرتان اختصاص و اين امر را در اولويت قراردهيد و اشتغال و فرزند و ... را بهانه اي براي فرار از اين موقعيت نکنيد. سعي کنيد به مرور زمان، مدت گفت وگوي خصوصي را بيشتر کنيد. دقت کنيد که صحبت هاي شما بايد غير از بيان گزارش کاري روزمره و بيان مشکلات تکراري و معمولي روزانه باشد. اين صحبت ها گرچه مهم هستند ولي آن ها را به زمان ديگري در طول روز بسپاريد و در اين زمان، ارتباط نزديک تري با همسرتان داشته باشيد و حرف هايي از نوع حرف دل بگوييد و در عين حال با همسرتان همدلي کنيد.
4)يادگيري و به کار بردن مهارت هاي گفت و گوي سالم در حل اختلافات خانوادگي، باعث مي شود رنجش ها در دل انباشته نشود و همه دلخوري ها، جاي خود را به محبت و صميميت بدهد. به علت نا آگاهي زوج ها از روش گفت وگوي سالم، بيشتر صحبت ها به مشاجره ختم مي شود. سعي کنيد هنگام صحبت، ابتدا به نکات مثبت همسرتان اشاره کنيد، خشمگين نشويد، خود را نيز در ماجراهاي پيش آمده، مقصر معرفي و قبل از هر چيز، شما عذرخواهي و بيان کنيد که منظورتان از صحبت کردن، فقط حل مسئله و رسيدن به تفاهم است. در ضمن، مانع حرف زدن همسرتان نشويد و به او هم فرصت اظهارنظر بدهيد.
5)هرگز صحبت هاي خود را با طعنه، زخم زبان، کنايه و پايين آوردن شخصيت و حرمت همسرتان بيان نکنيد. با همسرتان مقابله به مثل نکنيد. سعي کنيد هميشه شما پيش قدم شويد و با رفتار محبت آميز، مهرباني را به او آموزش دهيد. بايد بياموزيد که توقعات و نيازهاي خود را بدون نکوهش ديگري بيان کنيد. نسبت به همسر خود، نگرشي مثبت و مطلوب داشته باشيد و به او همواره احترام بگذاريد و محبت و عواطف خالصانه خود را نثار او کنيد.
6)تصور نکنيد يک زندگي ايده آل، زندگي است که در آن هيچ اختلاف نظري نباشد و آرامش کامل بر آن حاکم باشد بلکه اختلاف نظر هميشه وجود خواهد داشت. نکته اي که مهم است، نحوه برخورد و حل اختلاف است. فراموش نکنيد که اختلافات و تفاوت ها موجب تفاهم بين همسران مي شود، اگر بدانيم چگونه بايد آن ها را مديريت کنيم.
7)اگر رنجشي قابل چشم پوشي است، از آن بگذريد ولي اگر برايتان مهم است، هر چند که مسئله کوچکي باشد آن را به طرز صحيحي با همسر خود در ميان بگذاريد. همسراني که بر سر هر مسئله جزئي با هم مجادله دارند، به تدريج بايد شاهد مرگ عواطف شان باشند.
8)شاد و با نشاط باشيد و اين شادي را به همسرتان نيز هديه کنيد.
زوج هاي شاد و با نشاط نسبت به زوج هاي ناسازگار و ناراضي، عملکرد بهتري در ابراز علاقه و عواطف خواهند داشت. پس براي سلامت جسم و روح خود و همسرتان، وقت و انرژي صرف کنيد.