خانم ديويس در لوسآنجلس به من چنين گفته بود: «من اين موضوع را با يکي از رؤساي استوديوهاي فيلم سازي مطرح کردم و از وي پرسيدم که آيا شما به اين نکته توجه کردهايد که در برنامههاي کودکان، دختران کمتري به نسبت پسران وجود دارند؟ البته وي به من چنين گفت: نه، نه. در ايالات متحده چنين موضوعي وجود ندارد. ما سالهاست که اين موضوع را در کشور خود حل کردهايم.»
خانم ديويس يادآوري ميکند که اشاره مدير آن استوديو به وجود يک شخصيت زن در همه آثار توليد شده در سالهاي اخير باز ميگردد. به نظر ميرسيد که نياز به تحقيقي جامع در اين زمينه وجود دارد. لذا وي تصميم گرفت که دادههاي لازم را تهيه کند. بدين ترتيب يک مؤسسه غير دولتي تأسيس کرد و ظرف سه سال، با کمک استاد دانشکده روزنامه نگاري «آنفبرگ» آقاي استاسي اسميت، به ارزيابي جايگاه شخصيتهاي مذکر و مؤنث در آثار ساخته شده براي کودکان پرداخت. در روزهاي سي و سي و يک ژانويه سال 2008 ميلادي، در دانشگاه کاليفرنياي جنوبي، خانم ديويس نتايج تحقيقاتش را با کمک مؤسسه مطالعات جنسيت و کودکان در رسانهها (GDIDM) ارائه کرد. در اين جلسه که تعدادي از رؤساي استوديوهاي فيلم سازي، نويسندگان، کارشناسان تعليم و تربيت و دانشجويان حضور داشتند، سه نتيجهگيري اصلي اين پژوهش براي حاضران مطرح شد:
1 ـ ما در رسانههاي تصويري خود، شاهد يک عدم توازن جنسيتي هستيم.
2 ـ در قريب به اتفاق اين آثار، در هنگام نمايش شخصيتهاي مؤنث، اين کاراکترها به صورتي بيش از حد سکسي ارائه ميشوند.
3 ـ بيشترين تمرکز در اين شرايط نابرابر، به فيلمهاي انيميشن و سپس فيلمهاي سينمايي ويژه کودکان بازميگردد که براساس طبقهبندي سني مخاطبان، شامل ايمنترين فيلمهاي موجود در بازار ميباشند.
به هرحال، دو نتيجه ابتدايي اين پژوهش، سالهاست که در جامعه ما شناخته شده و تقريباً براي اکثر بينندگان معمولي رسانهها تعجبآور به شمار نميروند، اما نميتوان نتايج آماري ارائه شده را ناديده گرفت. مثلاً پس از بررسي پانزده هزار شخصيت سخنگوي فيلمهاي مختلف در فيلمهاي ويژه کودکان و نوجوانان زير سيزده سال و همچنين فيلمهاي ويژه افراد بالغ، تعداد مردان تقريباً سه برابر زنان بوده و تعداد قصهگوهاي مرد هم چهار برابر قصهگوهاي زن ميباشد. (هشتاد و سه در صد در برابر هفده در صد ).
همچنين پس از بررسي چهار هزار کاراکتر مؤنث (شخصيتهاي دختر و زن انيميشن و يا حيوانات مختلف) مشخص شده است که اين شخصيتها، پنج برابر شخصيتهاي مذکر در آثار بررسي شده، خود را آرايش ميکنند و يا رفتارهايي اغوا گرايانه و وسوسه کننده از خود نشان ميدهند. همچنين با احتمال سه به يک، اين کاراکترها، لباسهايي جلف و تحريکآميز بر تن ميکنند.
از سوي ديگر، هنگامي که زنان در فيلمهاي رده کودکان ظاهر ميشوند، با احتمال بيشتري از خود رفتارهايي محرک نشان ميدهند، اغوا ميشوند و يا اقدامات رومانتيک از خود بروز ميدهند.
به گونهاي دراماتيک و اغواگرايانه، زنان در اين آثار، سه برابر مردان، بدنهايي موزون و متناسب دارند و بدين ترتيب، الگوي يک بدن کشيده و لاغر و ترکهاي را از اولين سالهاي عمر به کودکان ما تحميل ميکنند. لذا گفتههاي يکي از مقامات شرکت «سوني»، بايد يک هشدار جدي به حساب آيد: «در بدنهاي استخواني زنان نشان داده شده در فيلمهاي سينمايي و انيميشن ويژه کودکان و نوجوانان، هيچ جايي براي رحم وجود ندارد.»
همچنين در کنار اين برنامه، چهار جلسه بحث و بررسي با محوريت موضوعات زير برگزار شد:
ـ الگوهاي بازاريابي اسباببازيها و محصولات کودکان (با حضور مديران شرکتهاي توليدکننده محصولات سرگرمي)؛
ـ وضعيت برنامههاي ويژه کودکان در سراسر دنيا (با حضور کارشناسان بينالمللي)؛
ـ نقد و تحليل نتايج اين پژوهش (با حضور منتقدان و صاحبنظران) و جلسه ارائه راهحلهايي در جهت اصلاح شرايط نامتوازن کنوني.
يکي از کارشناسان، همزمان با برپايي اين برنامه اعلام کرد که در دو فيلم Juno و Atonement، ما شاهد تصويري واقع بينانه و متوازن از زنان و دختران هستيم و اگر اين روند به صورت خوش بينانه ادامه يابد، ما در سالهاي آينده به شرايطي آرماني دست خواهيم يافت.
بسياري از کارشناسان معتقدند که بايد با استقبال از چنين فيلمهايي، به تصويري واقعي و دستکاري نشده از زنان و دخترانمان در آثار سينمايي دست يابيم. به علاوه، به دليل اهميت بالاي درآمد ناشي از فروش اين فيلمها در سينماها، بايد با انتخاب هوشمندانه آثار متوازن و مطلوب، از چنين محصولاتي حمايت کرد.
منبع: www.alternet.org