اما نخستین نوشتهای که در آن تلاش شده بود رواج حجاب از بزرگترین شهرها تا دور افتادهترین روستاها در ایران را به ترس از اسید و اسید پاشی نسبت دهد یک کتاب ضد ایرانی علیه مسافرت به ایران بود که هم در مجله روابط خارجی و هم در برنامه جیپیاس شبکه سیانان از آن به عنوان کتابی که هر امریکایی باید بخواند یاد شد.
تصویر روی جلد این کتاب که عنوان آن در چاپ سال 2005 به «روح ایران» تغییر کرده بود، آینه خودرویی را نشان میداد که چهره راننده در آینه کنار درب سمت راننده هم محجبه و هم آرایش شده بود و زمینه محو این تصویر را هم دو خانم محجبه دیگر تشکیل میدادند و در صفحه 152 تلاش شده بود تا به شهروندان غربی علاقمند به مسافرت به ایران این ادعای وقیحانه و غیر قابل پذیرش القا شود که زنان ایرانی از پرجمعیت ترین شهرها تا دور افتاده ترین روستاها از ترس حملات اسیدی توسط ماموران دولتی ناگزیر به استفاده از حجاب اسلامی گردیدهاند.
ادعای ارتباط رعایت حجاب با ترس آن هم ترس از حملات اسیدی به هیچوجه نمیتوانست یک ادعای ایرانی باشد چرا که در جمهوری اسلامی ایران اساسا هر نوع جنایت منجر به نقص عضو با هر قصد و نیت و هر ابزاری بی هیچ تردیدی مشمول قصاص بوده و ارتکاب جنایت با اسید به قصد ایجاد رعب و وحشت بسته به تشخیص دادگاه مصداق بارز محاربه خواهد بود، اما تبلیغات ضد ایرانی رسانههای غربی از نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی عملا حد و مرزی برای دروغ پردازی نداشته و نخواهند داشت.
نویسنده متولد ایران و بزرگ شده غرب این کتاب هم کسی بود که به عنوان خبرنگار ایرانی از امریکا و انگلستان تا امارات و عربستان عملا در استخدام حامیان امروز گروههایی مثل داعش بود و این ادعا که این کتاب حاصل سفرهای سال 1999 تا 2000 او به ایران بوده باشد هم به هیچ وجه قابل پذیرش نبود چرا که تا قبل از حملات اسیدی اکتبر سال 2014 در اصفهان معدود موارد حمله با اسید در ایران همگی بدون استثنا دارای انگیزههای شخصی مشخص و کاملاٌ مشابه یا قابل مقایسه با حمله 26 مرداد 1356 در کاباره ارم بودند و ادعای سال 2005 این نویسنده درحقیقت پیشگویی حملاتی بود که بنا بود برای مراکز توریستی غیر زیارتی کشور برنامه ریزی شده بود.
جالب این که در حملات رسانههای ضد ایرانی به نظام مقدس جمهوری اسلامی به بهانه این جنایات، همواره به موضوعاتی به عنوان دلیل ارتباط این جنایات با افکار و عقاید مذهب اشاره شده میشود که در حقیقت ساخته و پرداخته به اصطلاح حقوق بشردانان مرتبط با خود این رسانهها بوده است.
برای مثال در رسیدگی قضایی به پرونده 16 فقره قتل به وقوع پیوسته با الگوی غربی Jack the Ripper در سال 1379 در شهر مقدس مشهد سیستم قضای جمهوری اسلامی ایران هرگز ادعاهای مدافعین حقوق بشری و رسانههای ضد ایرانی مبنی بر دخیل بودن انگیزههای مذهبی در ارتکاب قتل توسط این قاتل را مورد اعتنا تشخیص نداده و قاتل که در 28 فروردین سال 1381 قصاص شد.
در
رسیدگی قضایی به پرونده 5 فقره قتل به وقوع پیوسته با الگوی غربی Harry
Callahan در سال 1381 _ کرمان _ هم سیستم قضای جمهوری اسلامی ایران همه
مرتکبین به قتل را بدون استثنا به قصاص نفس محکوم کرد.