عزتالله ضرغامی جوان در کنار شهید سید عباس موسوی، دبیر کل شهید حزبالله لبنان
***
شاید شاگردان معلم ساده مدرسه فرهنگ، مدرسه مشهور غلامعلی حدادعادل و یکی از بزرگترین مدارس علوم انسانی در کشور هیچوقت خیال نمیکردند که روزگاری سرنوشت بخشی از تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی کشور به دست معلمشان بیفتد. درست 6 سال پیش در اوج بحران بزرگ حوادث بعد از انتخابات سال 88 ، ضرغامی در جمع مدیرانش اعلام کرد که به مفهومی به نام «اجتهاد رسانهای» دست پیدا کرده است. مفهومی که از این پس قرار است تئوریک و نظریهپردازی شود و خطمشی رسانهملی قرار بگیرد. ضرغامی بعدها در یکی از معدود مصاحبههایش با مجلهای به نام «9 دی» اعلام کرد که این «اجتهاد رسانهای» را در روز عاشورای سال 88؛ آن عاشورای جنجالی آن سال انجام داده است." خیلی از آدمهایی که الان پشت سرشان هم نماز میخوانم میگفتندنبایدتصاویر اهانت به هیئتها و عزاداریها پخش شود، اما من تصمیم گرفتم و پخش کردیم"
اتفاقی که به گفته خیلی از تحلیلگران یکی از عوامل اصلی نجات کشور از بحران آن دوران بود. ضرغامی 16 آذر آن سال یک اجتهاد رسانهای دیگر هم انجام داده بود. پخش تصاویر اهانت به امام خمینی(ره) در دانشگاه تهران و سرازیری بحرانی به نام «فتنه» آغاز شده بود و این شاید بحرانیترین موقعیت برای رئیس صداوسیمای جمهوری اسلامی بود. بحرانی که او و تیمش با کمی تاخیر از آن سربلند بیرون آمدند. در شرایطی که بخشهای بزرگی از مدیریت ایرانی همچنان در بحران به سر میبردند صداوسیما زودتر از بقیه به هوش آمد. این دو گزارش،چند گزارش درباره ترانه موسوی و نداآقاسلطان، به علاوه گزارشهای مردمی و مستندی به نام «شاخص»، فضای روانی جامعه را تحت تاثیر قرار داد.
***
اما درست در همان روزگار بود که ضرغامی شاید با بزرگترین چالش همه دورانهای مدیریت صداوسیما این بار به شکلی عینی و «رو» مواجه شد. در همان انتخابات کذایی، سرشماری نتایج صندوق رایگیری مستقر در سازمان صداوسیما، به نتایج حیرتآوری منجر شد.حجم زیادی از کارمندان سازمانی که به فاصله یک هفته قرار بود با فتنهای مقابله کنند که با محوریت یکی از نامزدهای ریاستجمهوری برپا شده بود به خود او رای داده بودند و ضرغامی شاید برای اولین بار در این 5 سالی که بر این سازمان عریض و طویل مدیریت میکرد با این «واقعیت عینی و تلخ» این بار اینقدر مستقیم مواجه شد. چیزی که سالها انتظار برای انقلابی شدن مهمترین رسانه رسمی جمهوری اسلامی ایران را منطقی جلوه میداد. ضرغامی بعدها و بعدها هیچ گاه درباره این واقعیت حرف نزد، اما مشخص بود که حالا او دیگر واقعیتی را میداند که کل بدنه مدیریت فرهنگی کشور را دانسته و نادانسته، خواسته و ناخواسته زمینگیر کرده بود: سیستم کارمندی، سیستمی که هیچ کس در جای خودش نبود، آرمانی جز ساعت پر کردن برای بخش قابل توجهی از کارمندان وجود نداشت و به جز استثنائی به عنوان معاونت سیاسی سازمان که آن هم در سطح مدیران و کارمندان درجه یک خلاصه میشود، لااقل هیچ کس برای اینکه کار انقلابی کند، به صداوسیما نمیآمد.
و عزتالله ضرغامی شاید هیچ وقت تلخی آن روزی که این آمار را شنیده بود، فراموش نکند؛ مسیرش را هم عوض کرد؟ کسی نمیداند. ظاهر امر که چیزی را نشان نمیداد.
***
همه کارمندان صداوسیما در روزگاری از دوره 10 ساله ضرغامی سهشنبهها صبح را به یاد خواهند داشت. مسجد بلال که ضرغامی در آن مسجد مینشست برای شنیدن حرفهای کارمندهای نه چندان کمتعداد صداوسیما؛ اسم مینوشتند و وقت تنظیم میکردند. اسامی در روزهای آخر به یک لیست 2 هزار نفره منتهی شد و تازه هنوز مشکلات مالی صداوسیما، بزرگترین چالش حرفهای مهندس آغاز نشده بود و صداوسیما در روزهای پایانی ریاست ضرغامی به نفسنفس زدن افتاد و این پایان مسیری بود که او و تیمش آغاز کرده بودند. مسیر نایستادن کنار دولتها.
درست دو سال قبل 8 مرد سیاسی درجه اول کشور که نیت کرده بودند ردای ریاستجمهوری را بر تن کنند با ابتکاری عجیب از سوی مهندس روبرو شدند. برای آنها تصاویری از ساعت معکوس، یک دره قدیمی، یک چاه نفت و... پخش شد و جلوی میلیونها بیننده تلویزیونی از آنها خواسته شد که در مورد این تصاویر به صورت زنده و سریع سخن بگویند، اتفاقی که هر کدام از رجال سیاسی به نحوی از زیر آن در رفتند و ضرغامی در پشت صحنه استودیو 11، استودیوی برنامه مشهور 90 که حالا تبدیل به دکور مناظره شده بود، نشسته بود و پایش را روی پایش انداخته بود:" برنده انتخابات را مناظرههای من تعیین میکند."
این مناظره، تازه ورژن دستچندم و چند بار تلطیف شده چیزی بود که بعد از سالها دوباره با یک برنامه سیاسی از سوی تلویزیون ایران؛ یک هیجان باورنکردنی را به کف خیابانهای ایران آورد. کسی نمیداند که آن شب ، شب 13 خرداد سال 88 در ساعت 22 در مناظره طوفانی احمدینژاد با میرحسین موسوی، ضرغامی به چه فکر میکرد، اما اشارههای واضح بعدهای او به اینکه تصور نمیکرد چگونه این مناظرهها تبدیل به انفجار شوند ماهیت کار رسانهای در ایران را تا اندازه زیادی معلوم میکرد: با مخاطبانی نامعلوم باسرانجامی نامعلوم.
آب ضرغامی و سه رئیس جمهور دوران او، تا پایان در یک جو نرفت. روزهای پایانی دوره خاتمی به او رسید. دو طرف سعی کردند به روی هم نیاورند که چهقدر متفاوت فکر میکنند اما نتوانستند. 8 سال احمدینژادی را کجدار و مریز طی کرد, هر چند پایان این رابطه با یک هدیه گرانقمیت از سوی احمدینژاد و یک بزرگداشت قهرمانانه از سوی ضرغامی همراه بود و حالا در دوران روحانی، حرفهای واضحی از صحبتهای درگوشی در هیئت دولت برای اینکه غریبه جمع، آن را نشوند به بیرون درز میکند. در روزگار احمدینژاد، ضرغامی تا مرز راه داده نشدن به هیئت دولت رفت و حالا در دروه روحانی، رئیسجمهوری با گرایش کاملا متفاوت با قبلی، موضع دولت در قبال ضرغامی و یارانش فرقی نکرده است. «بیست و سی» و «صرفا جهت اطلاع»اش همچنان بی تعارف است و داد دولتیها از دستش به آسمان.«صرفا جهت اطلاعی» که معمولاً ورژن بیست و سیاش با نسخه یک ساعت بعد پخش شدهاش تفاوت دارد، بخشی از آن حذف شده است. شاید نماد بهتری برای اینکه نشان دهیم فشار روی ضرغامی و تیمش چهقدر بالاست دیگر گیرمان نیاید.
برخلاف لبخندهای دلپذیر این عکس، رابطه ضرغامی و احمدینژاد زیاد تعریف کردنی نبود
رابطه ضرغامی و روحانی در همان ماههای اول به دلیل اختلاف در انتخاب مجری برنامههای تلویزیونی نزدیک بود به بحران کشیده شود
***
در جایی تعریف کرده بود که شاید یکی از تلخترین خاطراتش، سریال الف ویژهای بود که حسابی برایش سرمایهگذاری کرده بود و رهبر انقلاب ایران آن را ندیده بود. دوران ضرغامی دوران سریال بود و مهمترین و اساسیترین استراتژی او سریالها و برنامههای نمایشی. به غیر از شبکههای سراسری و نسیم؛ سه شبکه «تماشا»، «آیفیلم» و «نمایش» امروز برای ایرانیها، فیلم و سریال پخش میکند: «مختارنامه»، «روزگار قریب»، «کلاه پهلوی», «در چشم باد»، «وضعیت سفید», «ارمغان تاریکی»,«زیر تیغ» سهگانه «پایتخت» و مجموعه سریالهای اخیر سیروس مقدم، «شهریار»، «حلقه سبز», «صاحبدلان», «مدار صفر درجه» «مرگ تدریجی یک رویا» و ...
مهندس سروکله زدن با هنرمندان ایرانی را بلد بود و این برگ برندهاش بود. به غیر از یک مورد خاص، کمال تبریزیای که این روزها شمارش معکوس گذاشته است برای پایان ریاست ضرغامی، او در دوران مدیریتش لیست بلندبالایی از هنرمندان که روی خوشی به تلویزیون نشان نمیدادند را به پای کار برای تلویزیون کشاند: کیانوش عیاری، رضامیرکریمی، محمدرضا هنرمند، فرهاد توحیدی، کمال تبریزی، ابراهیم حاتمیکیا، محمدمهدی عسگرپور، مازیار میری، سامان مقدم، حمید نعمتالله، عبدالحسین برزیده، فریدون جیرانی، مجتبی راعی، بهروز افخمی، حسن فتحی، رامبد جوان، مسعود جعفری جوزانی و...
***
رئیس سازمان عریض و طویل صداوسیما به شدت تودار و بیحاشیه بود. کمتر مصاحبهای از او در رسانههای داخلی درز شده است. در بیشتر جنجالهای سیاسی مربوط به سازمان سکوت میکرد و مدیریت ماجرا توسط او معمولا در لابیها و پشت پردهها انجام میشد. مدیران یکی از افق رسانههای چند سال پیش از گریه ضرغامی پشت تریبون خاطره واضحی دارند: از اینکه او خاطره یک کارمند را تعریف میکرد که برای یک وام 5 میلیون تومانی پای آسانسوری معروفی که معمولا کارمندان جلو آن میایستادند تا ضرغامی را ببینند ایستاده است و بعد نزد او آمده است و بغض ضرغامی اجازه ادامه صحبت به او را نداد. این شاید اولین و آخرین باری بود که ضرغامی موفق نشد در یک تریبون عمومی، خودش را کنترل کند. ضرغامی البته بدش نمیآمد از اینکه سالی چند بار گریزی هم به حاشیهها و دنیای ژورنالیستی بزند، اما معمولا وقتی وارد میدان میشد که دو طرف ماجرا چیزی بیشتر از یک شوخی یا ماجرای دمدستی نبود. روزگاری از خبر بچهدار شدن خاله شادونه در تلویزیون حمایت کرد. روزگاری در زمانی که فشارها روی سازمان برای پخش نکردن مسابقات ورزشی به دلیل پوشش خاص تماشاگران بالا رفته بود به میدان آمد و علی مطهری را به کنایه به ریز شدن روی جزئیات تماشاگران زن برای متهم کردن صداوسیما متهم کرد و گفت برای تماشاگران در برزیلی که قرار بود مسابقات جهانی والیبال در آنجا انجام شود سفارش شلوار و گرمکن پوشیده داده است.
ضرغامی در مراسم سنتی فلافلخوران در اهواز
ضرغامی یاد روزهای جوانیاش میکند
حکمت این عکس تاریخی ضرغامی در سفر به آمریکا مشخص نشد
**
اما یکی از بزرگترین انتقادات به مهندس ضرغامی؛ در نیمه دوم دوران مدیریت او رخ داد. چیزی به نام شبکههای تخصصی دینی و اتهام بزرگی به نام سکولار کردن صداوسیما. اتهامی که ضرغامی هیچگاه قبول نکرد. منتقدان او میگفتند که راهاندازی شبکههای قرآن، معارف و شبکههای دیگر انقلابی و مذهبی، بار این انقلابی بودن و دینی بودن را از دوش سایر شبکههای تلویزیونی برخواهد داشت. این تلقی به وجود خواهد آمد که وظیفه کار دینی و انقلابی به دوش شبکههای تخصصی مربوط است و این تلقی ذهنی حداقل در بین برنامهسازان تلویزیونی به وجود خواهد آمد که اگر میخواهند برنامه دینی و تلویزیونی بسازند به سراغ این شبکهها که معمولا هم مخاطب آنچنانی ندارند بروند و بقیه شبکههای سراسری مشغول کارهای دیگری که مهمترین آن سرگرمیسازی است، بشوند. اتفاقی که در میانگین کلی صداوسیما به آن نزدیک شد.
***
ضرغامی حالا یکی از مطلعترین آدمهای روزگار ماست. شرکت همزمان در جلسات هیئت دولت، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و البته جلسات ثابت خصوصی با وزارتخانهها و نهادهای امنیتی به مدت 10 سال امروز ضرغامی را به گنجینهای از اسرار مگوی این سالهای نظام تبدیل کرده است.
جایگاه احتمالیاش در مجمع تشخیص مصلحت نظام طبعا او را راضی نخواهد کرد و او احتمالاً از امروز آماده یک نبرد خواهد شد. نمایندگی مجلس، تاسیس یک رسانه بزرگ و یا نبرد آخرالزمانی ریاستجمهوری سال 96 با مناظرههایی که این بار نه مهندس که یک دکتر طراحی خواهد کرد؟ دکتر سرافراز...
هر چند که بعید است ضرغامی تا 2 سال در یاد بدون حافظه ایرانیها بماند، مگر مهندس تجربیاتی کسب کرده باشد یا برگهای برندهای را جمع کرده باشد برای روز مبادا.
***
حکم پایان دوران ریاست ضرغامی امروز خورده است. به فاصله 4 روز بعد از 13 آبان. یکی از مهمترین وقایع تاریخی انقلاب که مهندس هم در آن نقش داشته است. یکی از فاتحان کمسروصدای لانه جاسوسی، طرفدار بانفوذ مشهورترین ایدئولوگ انقلاب اسلامی، شهید مطهری و رئیس سابق سازمان صداوسیما، روزگاری تعریف کرده بود که شباهتهای بسیاری بین واقعه لانه جاسوسی، مهمترین اتفاق دهه اول انقلاب و 9 دی مهمترین اتفاق دهه سوم انقلاب میبیند. در هر دو اتفاق ضرغامی نقش داشته است. کمرنگ یا پررنگ. در دهه دوم انقلاب ضرغامی نقش کمرنگی داشت و حالا نوبتی هم که باشد فعلا نوبت استراحت است.دهه چهارم دهه سکوت است؟