به گزارش پایگاه 598 به نقل از «وطن امروز»، در واقع این را میتوان با قطعیت گفت که «اوباما اکنون
ایران را جزیره نجات خود میداند». او همه چیز را باخته است و حتی
دموکراتها هم باخت خود را نتیجه اشتباهات مکرر اوباما میدانند. محافل
سیاسی در آمریکا معتقدند 2 سال باقیمانده از ریاست جمهوری اوباما، سالهای
حسابکشی از او است. شکستهای مکرر وی در سیاست خارجی باعث خشم آمریکاییها
شد. آنها میگویند در ماجرای اوکراین، پوتین آمریکا را تحقیر کرد و پس از
ماجرای رجزخوانیهای اوباما برای حمله به سوریه، دیگر هیچکس تهدیدهای
آمریکا را جدی نمیگیرد. در خاک آمریکا نیز سیاستهای اوباما یکی پس از
دیگری شکست خورده است.
شکست طرح پر سر و صدای بهداشت و بیمههای عمومی یکی
از سنگینترین ضرباتی بود که بر اوباما و دموکراتها وارد شد. محبوبیت او
اکنون در کمترین حالت از سال 2008 تاکنون است. همه اوباما را یک رئیسجمهور
ضعیف میدانند و به همین خاطر است که حتی اعراب منطقه که عوامل سنتی
آمریکا بودهاند نیز دیگر چندان آمریکاییها را در تحولات منطقه جدی
نمیگیرند. پیرمردهای جمهوریخواه، اوباما را مایه خجالت آمریکا میدانند و
کمکم صداهایی در آمریکا شنیده میشود که میگویند اوباما یک «رئیسجمهور
تحمیلی» است! او حالا یک رئیسجمهور ضعیف است. اولین اظهارات او پس از
انتخابات آمریکا نیز نشان میدهد او هم باخت و هم واقعیات فعلی را پذیرفته
است. اما آنچه در این میان به ایران مرتبط است، تاثیر این شرایط بر مذاکرات
هستهای است.
اوباما یک روز پس از انتخابات آمریکا طی یک نشست خبری در
اینباره اظهارنظر کرد اما در کمال تعجب، او که اکنون یک رئیسجمهور ضعیف
است و حتی نسبت به هفته گذشته نیز از قدرت کمتر و محدودتری برخوردار است؛
باز هم همانند گذشته و از موضع طلبکارانه ایران را متهم به تلاش برای ساخت
سلاح اتمی کرد، مذاکرات دولت روحانی را از سر ناچاری دانست و با نشان دادن
کنگره، باز هم از همان بازی قدیمی کارت کنگره استفاده کرد و صراحتا گفت:
«عدم توافق را به توافق بد ترجیح میدهم»!
به گزارش «وطن امروز»، این جملات
اوباما درباره مذاکرات هستهای با ایران است: «در مورد ایران به خاطر
تحریمهای بیسابقهای که اعمال کردیم که به واقع آثار فلجکنندهای بر
اقتصاد ایران داشت، آنها به پای میز آمدهاند و برای اولین بار به طور جدی
درباره فراهم کردن تضمینات لازم مبنی بر اینکه درحال تولید سلاح هستهای
نیستند مذاکره کردهاند. ما چارچوب کاریای را به آنها پیشنهاد دادهایم که
به آنها اجازه میدهد به نیازهایشان برای انرژی هستهای صلحآمیز برسند و
اگر در واقع آنچه رهبرانشان میگویند مبنی بر اینکه آنها در پی تولید سلاح
هستهای نیستند، درست باشد، در آن صورت آنها مسیری خواهند داشت تا به جامعه
جهانی تضمین دهند و به شکلی گام به گام، پیشرونده و قابل تایید به آنها
اجازه دهیم از زیر تحریمها خارج شوند تا بتوانند به عنوان عضو تمامعیار
جامعه جهانی به این جامعه بازگردند. کاری که میخواهم بکنم این است که
ببینم آیا ما موافقتی خواهیم داشت یا نه. اگر ما توافقی داشته باشیم که به
من اطمینان دهد که از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری خواهد کرد و
اینکه ما بتوانیم دنیا و افکار عمومی را مجاب کنیم که این توافق از دستیابی
ایران به سلاح هستهای جلوگیری میکند، آن موقع وقت مذاکره با کنگره است.
البته این درصورتی است که توافق یک توافق خوب باشد و من مرتبا گفتهام که
ترجیح میدهم ما توافقی نداشته باشیم تا اینکه یک توافق بد داشته باشیم،
چرا که کاری که نمیخواهیم بکنیم برداشتن تحریمها و مشروعیت دادن به ایران
است بدون داشتن راهکارهای قابل تایید برای اطمینان حاصل کردن از اینکه
آنها ناگهان دست به تولید سلاح اتمی نخواهند زد».
چرا گستاخانه؟!
به نظر میرسد دلیل اینکه اوباما اینگونه صریح و بیپرده باز هم مواضع
گذشته خود را در قبال ایران تکرار میکند عدم تغییر نگاه او نسبت به فرآیند
مذاکرات بر مبنای «تهدید» است. به عبارتی او تلاش میکند با نشان دادن
قدرت کنگره، تیم مذاکرهکننده ایرانی را ترسانده و از آنان امتیازات بیشتری
دریافت کند. چرا اوباما به این محاسبه رسیده است؟ جواب این سوال را باید
در رفتار تیم مذاکرهکننده ایران طی بیش از یک سال گذشته جست.
رفتار تیم
مذاکرهکننده و بعضا شخص آقای روحانی در برخی مواقع به گونهای بوده که
«نیاز» ایران به مذاکره را نشان داده است. آمارهای عجیب از وضعیت اقتصادی
کشور و القای ناکارآمدی قدرت دفاعی کشور و نیز برخی اظهارنظرهای غیرملی و
حزبی ظریف طی مدت مذاکرات باعث شده در محاسبات آمریکاییها، نیاز ایران به
عنوان اهرمی برای اخذ امتیازات بیشتر تثبیت شود. اکنون بر پایه همان نیاز،
اوبامای ضعیف باز هم ایران را تهدید و ادعا میکند عدم توافق را بهتر از
توافق بد میداند. بنابراین ترساندن دولت روحانی از کنگره و شکست مذاکرات،
تهدیدی است که اوباما به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران در اختیار گرفته
است. متاسفانه بهرغم انتظارات اما جریان حامی دولت نیز رفتار عقلانی در
این حوزه نداشته است.
برخی رسانههای حامی دولت در سلسله یادداشتها و
گزارشاتی، پیروزی جمهوریخواهان را تهدیدی برای مذاکرات دانستهاند. در واقع
رسانههای حامی دولت تلاش میکنند این انگاره را القا کنند که با قدرت
گرفتن جمهوریخواهان، فرصت برای توافق تنگ است و ایران باید هرچه سریعتر
امتیازات لازم را بدهد تا توافق به خطر نیفتد! این خط سیاسی و رسانهای از
فردای باخت اوباما در انتخابات، کلید خورد و عمدتا نیز این خط را
رسانههای حامی فتنه 88 دنبال میکنند. در واقع در مکتب حامیان دولت تدبیر،
باخت اوباما در انتخابات آمریکا، مجوز عقبنشینی ایران است!
ماجرای نامه چیست؟
بهرغم تلاش اوباما و برخی حامیان دولت، اما آنچه واضح است؛ نیاز اوباما
به توافق هستهای است. در واقع اکنون این اوباما است که بیشتر از جواد
ظریف، به توافق هستهای نیاز دارد. اگر تا دیروز ظریف انتخابات پارلمانی
ایران را نشان میداد و میگفت در صورت شکست مذاکرات، دوستان او انتخابات
را میبازند اما اکنون این اوباما است که با باخت در انتخابات اخیر، بیشتر
از سایرین به توافق نیاز دارد. اگرچه اوباما همانند ظریف این نیاز را علنی
نکرده و نمیکند اما واقعیت چیزی است که او نمیتواند آن را کتمان کند.
اوباما بشدت به توافق هستهای با ایران نیاز دارد تا از مهلکه فعلی در
آمریکا نجات یابد. او با یک توافق هستهای دلخواه با ایران میتواند تمام
پرونده ریاستجمهوری خود را با یک امتیاز قابل قبول برای هیات حاکمه آمریکا
ببندد. ماجرای نامه اخیر نیز به نظر میرسد در همین حوزه قابل ارزیابی
باشد. روزنامه وال استریت ژورنال، از رسانههای نزدیک به دموکراتها 3 روز
پس از باخت اوباما در انتخابات مجلس نمایندگان و سنا، ادعا کرد باراک
اوباما اخیرا نامهای به رهبر عالی ایران نوشته و در آن به هماهنگی با
ایران در موضوع مقابله با داعش و نیز به منافع ایران و آمریکا در توافق
هستهای اشاره کرده است. در واقع به اعتقاد کارشناسان، علنی کردن این ادعا
برای آن است که در ماجرای مذاکرات هستهای که دور جدید آن 3 روز دیگر در
عمان برگزار میشود؛ اصطلاحا توپ در زمین ایران انداخته شود. اما ورای این
نگاهها، کاملا واضح است که علنی کردن این ادعا، یک واقعیت پنهان دارد و آن
تلاش اوباما برای رسیدن به توافق هستهای است. در واقع این، نیاز اوباما
به این توافق را نشان میدهد. او با این قبیل اقدامات تلاش میکند جریان
حامی غرب در ایران را در آستانه دور جدید مذاکرات هستهای تقویت کند تا
موضع آنها یعنی دادن امتیازات هستهای به آمریکا، تقویت شود.
بهخوبی واضح
است که علنی کردن ادعای نامه نگاری اوباما، یعنی توجه اوباما به موضوع
ایران بویژه تلاش او برای رسیدن به توافق هستهای مطلوب. بنابراین ماجرا
واضح است. و در واقع حسن روحانی هم بهخوبی میداند اوباما در چه شرایطی
است و تا چه اندازه به توافق هستهای با ایران نیاز دارد. اگر جواد ظریف
براساس منافع ملی به مذاکرات مینگرد و منطبق بر منافع ملی ایرانیان درباره
موضوع هستهای مذاکره میکند؛ باید از شنیدن خبر شکست اوباما در انتخابات
خوشحال باشد چراکه این اتفاق به معنای ضعیف شدن طرف مذاکره آنها است. چه
کسی از ضعیف شدن طرف مذاکرهاش ناراحت میشود؟ بنابراین این حداقل انتظار
عمومی از دولت روحانی است که از فرصت بهدست آمده استفاده لازم را برده و
از یک رئیسجمهور و دولت ضعیف، حداکثر امتیازات برای حصول توافق هستهای را
بگیرد. اظهارات هستهای اوباما پس از شکست در انتخابات اخیر در واقع
ماجرای «قمپز» یا همان توپهای عثمانی را یادآوری میکند که تنها کارکرد
آنها ایجاد سروصدا و رعب و وحشت برای طرف مقابل بود. اکنون هم در ایران
باید اظهارات او همانند ماجرای «قمپز» دانسته شود.
تحریمها باید لغو شود
لغو تحریمها یک مطالبه ملی است. اساس مذاکرات هستهای بر پایه لغو
تحریمها بنا نهاده شد. برای لغو تحریمها به تیم ظریف اجازه مذاکرات
غیرمحدود با همتایان آمریکاییشان داده شد. موضوع و ماجرا درباره لغو
تحریمها است. بنابراین اساسا تا تحریمها لغو نشود، هیچ مذاکرهای ارزش
نخواهد داشت. منتقدان توافق ژنو به دلیل ضعفهای فراوان این توافقنامه
معتقد بودند از دل این توافق ضعیف، «لغو تحریمها» بهدست نمیآید. مرور
زمان نیز همین را نشان داد. در ادامه مذاکرات هم خبرهایی خطرناک از مذاکرات
شنیده شد.
آمریکاییها از «تعلیق تحریمها» به جای «لغو تحریمها» گفتند و
لغو آن را به یک فاصله زمانی چندساله، پس از راستیآزمایی تعهدات ایران و
آن هم توسط کنگره، موکول میکنند. این کلاه گشادی است که آمریکاییها
میخواهند بر سر مردم ایران بگذارند. اکنون اما این ترفند دیگر فاقد وجاهت
است و دیگر موضوعیت ندارد. کنگره در دست مخالفان اوباما است و تعهد او برای
لغو تحریمها هیچ ارزشی ندارد. بنابراین اکنون که نه کنگره در دست اوباما
است و نه اوباما یک رئیسجمهور مقتدر است؛ و اکنون که نیاز این رئیسجمهور
ضعیف به توافق هستهای علنی شده است؛ آیا شرایط برای گرفتن امتیاز مهم «لغو
تحریمها» فراهم نیست؟ اگرچه بیتدبیری در تعطیلی و توقف برخی تاسیسات
هستهای ایران، هزینههای سنگینی به حقوق مردم وارد کرده است اما گرفتن
امتیاز «لغو تحریمها» اقدام مهمی است که تیم مذاکرهکننده باید نسبت به آن
اقدام کند. گرفتن امتیاز لغو تحریمها از 2 جهت حائز اهمیت است؛ اول اینکه
باید از حقوق مردم دفاع کرد و اکنون که حریف تضعیف شده، فرصت مناسبی برای
احقاق حقوق ملت است و وظیفه و تکلیف دولت نیز نباید چیزی غیر از این باشد.
دوم تیم مذاکرهکننده پس از اشتباهات فاحش و هزینهساز گذشته، میتواند با
تحقق این مطالبه ملی بهنوعی اشتباهات گذشته خود را جبران کند.