تسخیر لانه جاسوسی ـ روز مبارزه با استکبار جهانی
در ابتدای انقلاب و زمان حکومت دولت موقت، در سرتاسر کشور، حرکتهایی
میشد تا جو سیاسی جامعه را ملتهب و پیچیده کند. بعدها معلوم شد که مرکز
تمامی این فتنهها و جریانات ضدانقلابی، در سفارت آمریکا در تهران است؛ در
حالیکه موضع منافقانه آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی مانع از روشن شدن چهره
واقعی آمریکا در میان مردم گردیده بود. به همین جهت، امام خمینی، بیانات
قاطعی علیه ابرقدرتها و بویژه آمریکا، ابراز فرمودند و خصوصا با ورود شاه
به آمریکا فرمان مقابله را به تمامی دانشآموزان و دانشجویان و طلاب علوم
دینی صادر نمودند. در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استرداد شاه
و اموال ملت ایران، دانشجویان تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند.
دانشجویان از دانشگاههای تهران، پلیتکنیک، صنعتی شریف، شهید بهشتی و ...
گرد هم آمدند و طی یک راهپیمایی تا سفارت آمریکا، از دیوارهای سفارت بالا
رفته و علیرغم مقاومت محافظین و آمریکاییها، سفارت را به تصرف کامل
درآوردند. در هنگام تسخیر سفارت، آمریکاییها، به سرعت مشغول نابود کردن
بسیاری از اسناد دخالتها و تجاوزارت و غارتهای خود شدند ولی پس از تسخیر
سفارت به سرعت از نابودی باقیمانده اسناد جلوگیری شد و بعدها اسنادی که از
لانه جاسوسی آمریکا به دست آمده بود چاپ شده و در اختیار همگان قرار گرفت.
به محض انتشار این خبر، مردم بسیاری با خشم و انزجار مقابل لانه جاسوسی
تجمع کرده و از حرکت دانشجویان حمایت نمودند. امام خمینی نیز در پیامی این
حرکت را انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول نامیدند . این حرکت دانشجویان
معترض، خشم آمریکاییها را برانگیخت و آنها که ناتوان از درک ملتی استقلال
طلب و آزادیخواه بودند، دست به یکسری اقدامات بر ضد جمهوری اسلامی ایران
زدند؛ از آن جمله، فشار آوردن به مجامع بینالمللی مانند سازمان ملل،
سازمان کنفرانس اسلامی، شورای امنیت و ...، ایجاد جو منفی تبلیغاتی علیه
دانشجویان مسلمان و برخی اقدامات دیگر؛ اما پس از بیثمر ماندن آنها، به
اقدامات جدیتری روی آوردند؛ از جمله: قطع کامل روابط سیاسی در 20 مهر
1359، حمله نظامی به ایران و تجاوز به خاک کشورمان که به شکست مفتضحانه
آنها در صحرای طبس انجامید و نیز محاصره اقتصادی و بلوکه کردن دارایها و
اموال ایران و ... که هیچکدام تاکنون در عزم ملت ایران برای مقابله با ظلم
و بیعدالتی جهانی و منشا اصلی آن در جهان یعنی استکبار جهانی و آمریکا
خللی وارد نکرده است.
در تقویم انقلاب اسلامی، سیزدهم آبان بهدلیل در برداشتن سه رویداد مهم تاریخی و مرتبط با انقلاب اسلامی، به «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» و «روز دانشآموز» نامگذاری شده است. این سه رویداد مهم عبارتند از:
1 ـ تبعید امام خمینی(ره) در 13 آبان 1343 به ترکیه
حضرت امام خمینی در سال 1343، به محض اطلاع از خیانت رژیم شاه در حق ملت
ایران با اجرای کاپیتولاسیون در ایران از طریق تصویب در دولت و مجلسین
شورای ملی و سنا، به خروش آمد و با فریاد رسا، حقایق را به علما و مردم
گفت. امام در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) در چهارم آبان ماه در
منزلشان در قم برگزار شده بود.با ایراد نطق تاریخی که با «انا لله و انا
الیه راجعون» آغاز شد، رژیم شاه را رسوا کرد و مفاد کاپیتولاسیون را با
سادهترین بیان برای مردم توضیح داد. کاپیتولاسیون یعنی؛ وطن و استقلال وطن
را فروختن، کاپیتولاسیون یعنی مصونیت دادن به خارجیها برای ارتکاب جنایت
در ایرانُ، کاپیتولاسیون یعنی تنزل مقام و ارزش ملت ایران و کاپیتولاسیون؛
یعنی وحشی معرفی کردن ملت مسلمان ایران، از سرفصلهای نطق تاریخی حضرت امام
خمینی در آن روز بود.حضرت امام(ره) در بخشی از سخنان خود فرمودند: «…
معذلک ایران خودش را فروخت برای این دلارها، استقلال ما را فروخت، ما را
جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلمان ایران را پستتر از وحشیها در دنیا
معرفی کرد.»رژیم شاه از این افشاگری بزرگ به وحشت افتاد و برای برداشتن
امام از سر راه خود، چاره را در تبعید وی دید! حضرت امام (ره) پس از
دستگیری به دست مأموران شاه در شب 13 آبان 1343، صبح هنگام با یک هواپیمای
نظامی از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید شدند. ساواک با صدور اطلاعیهای
که از رادیو و تلویزیون پخش شد، ماجرا را اینگونه شرح داد: «طبق اطلاع
موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه
منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در
تاریخ 13 آبان ماه 1343، از ایران تبعید گردید!»
2 ـ کشتار بیرحمانه دانشآموزان در 13 آبان 1357
در جریان مبارزات ملت ایران علیه رژیم طاغوت، صبح روز 13 آبان 1357 تعداد
زیادی از دانشآموزان برای پیوستن به تظاهرکنندگان با تعطیل کردن مدارس
راهی دانشگاه تهران شدند و به جمع دانشجویان پیوستند. با هجوم مأموران شاه
به دانشگاه، صدها دانشآموز و دانشجو با گلولههای آتشین به خاک و خون
غلتیدند و به شهادت رسیدند.حضرت امام(ره) در پیامی به همین مناسبت، مردم را
به صبر و پایداری دعوت کردند و وعده الهی پیروزی ملت ایران را نوید دادند.
در بخشی از این پیام آمده است: «عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی
نزدیک است و خدا با صابران است… ایران امروز جایگاه آزادگان است… من از این
راه دور چشم امید به شما دوختهام… صدای آزادیخواهی و استقلالطلبی شما را
به گوش جهانیان میرسانم.»
3 ـ تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 1358
با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکای جهانخوار با دخالتهای آشکار و پنهان
خود و طراحی و پیادهسازی توطئههای گوناگون، سعی کرد تا انقلاب اسلامی و
نظام نوپای جمهوری اسلامی را به شکست بکشاند.تبدیل شدن سفارت آمریکا در
تهران به لانه فساد، جاسوسی و توطئه علیه ملت ایران، موجب شد تا دانشجویان
مسلمان پیرو خط امام، لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کنند. حضرت امام(ره) از
این اقدام انقلابی دانشجویان باعنوان «انقلاب دوم» و «انقلاب بزرگتر از
انقلاب» یاد کردند و فرمودند: «شما میبینید که الآن مرکز فساد آمریکا را
جوانها رفتهاند گرفتهاند و آمریکاییها هم که در آنجا بودند گرفتند و آن
لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند .»تسخیر
لانه جاسوسی آمریکا در ایران دستاوردهای ارزشمندی را در دو حوزه داخلی و
خارجی برای ملت ایران در پی داشت. رشد، کمال و استحکام انقلاب، تثبیت خط
امام بهعنوان خط سازشناپذیر با غرب، ضربه مهلک به ضد انقلاب وابسته،
افشای چهرههای سازشکار و غربگرا، برهمخوردن شبکههای اطلاعاتی و جاسوسی
آمریکا در ایران از مهمترین دستاوردهای این اقدام انقلابی بود.سیاستها،
توطئهها و مداخلات آمریکا در امور ایران با هدف ضربه زدن به انقلاب اسلامی
و ملت ایران، سبب شد تا روز 13 آبان بهعنوان «روز ملی مبارزه با استکبار
جهانی» نامگذاری شود. حضرت امام خمینی(ره) با شناخت دقیق از ماهیت آمریکا،
دولت استکباری ایالات متحده را نهتنها دشمن ملت ایران و آزادیخواهان
جهان، بلکه دشمن بشریت معرفی کردند و از تمامی ملتهای مظلوم خواستند تا
پرچم مبارزه با آمریکا را به اهتزاز درآورند.ملت ایران در 35 سال گذشته با
مقاومت در برابر زیادهخواهیهای آمریکا، موفق شده در مسیر پیشرفت و
بسترسازی برای بنای تمدن نوین اسلامی حرکت کند.
اکنون عصبانیت غرب و خصوصاً آمریکاییها، با مشاهده پیشرفتها و روند
قدرتیابی جمهوری اسلامی برای ایجاد تمدن اسلامی، بیش از هر زمان دیگر شده
است.تحریمهای اقتصادی غرب با محوریت آمریکا علیه ملت ایران، هدفی جز
بهستوه آوردن ملت ایران و بازداشتن آن از ادامه حرکت در مسیر تمدنسازی،
دنبال نمیکند.غربیها از پیشرفت ایران و الگو شدن آن برای تمامی ملل محروم
و مستضعف بهشدت نگران هستند. در چنین شرایطی، سیزده آبان، فرصتی برای
بازخوانی حوادث تاریخی و توجه به توطئههای آمریکا علیه ملت ایران است.
تجارب تاریخی به ما میآموزد که نباید نسبت به آمریکا خوشبین بود و به او
اعتماد کرد.آمریکاییها هرگز صداقت ندارند و قابل اعتماد نیستند. افشای
جاسوسیهای گسترده آمریکاییها از شهروندان و دولتمردان اروپایی در روزهای
اخیر، نشان میدهد که آمریکاییها برای رسیدن به اهداف خود، حقوق هیچ ملت و
دولتی را، حتی ملتها و دولتهای متحد و همسو با خویش را هم رعایت
نمیکنند. بنابراین باید در قبال حیلهها و توطئههای آشکار و پنهان آمریکا
هوشیار بود.کسانی که این روزها درخصوص مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا
ذوق زده شده و اینگونه میپندارند که از این طریق میتوان مشکلات اقتصادی
کشور را حل کرد، باید بدانند که هیچ آموزه تاریخی چنین پنداری را تأیید
نمیکند. آمریکا با استقلال، پیشرفت و عزت ایرانیان مشکل دارد. راه حفظ
استقلال و عزت ملی به دست آمده برای ایرانیان و تداوم حرکت در مسیر پیشرفت
برای تمدنسازی اسلامی، حرکت براساس نقشه راه انقلاب طراحی شده از سوی حضرت
امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است.
براساس این نقشه باید بر روی پای خود ایستاد و با تکیه بر توانمندیهای
داخلی و با خلق حماسه اقتصادی با رویکرد اقتصاد مقاومتی، تحریمهای دشمنان
کینهتوز را خنثی و بیاثر ساخت. البته دنبال کردن دیپلماسی هوشمندانه و
گرفتن بهانهها از دشمنان، امری پسندیده و مورد تأکید نظام، رهبری و مردم
انقلابی بوده، لکن امید بستن به دشمنانی که سالهاست با ملت ایران دشمنی
میکنند، امری ناپسند است.هرگز آمریکاییها از توطئههای خود علیه ملت
ایران دست بر نخواهند داشت، مگر اینکه ملت ایران را قدرتمند یافته و به
ناچار به پذیرش حقوق ملت ایران تن دهند. اکنون ملت ایران قدرتمند است و از
همین منظر، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، با نرمش قهرمانانه در حوزه دیپلماسی
برای حل مشکل هستهای موافقت فرمودند. این هنر مسئولان دستگاه دیپلماسی
کشور است که بتوانند این موضع اقتدار ملت ایران را به طرف مقابل تفهیم و از
موضع قدرت، حقوق ملت ایران را تأمین کنند.
لیست جنایات 60 ساله آمریکا علیه ملت ایران
الف - قبل از انقلاب اسلامى
1-کودتاى 28 مرداد 1332
2) شهادت دانشجویان در 16 آذر 1332
3) حمایت و تحکیم پایههاى حکومت استبدادى شاه
4) تأسیس سازمان مخوف ساواک
5) کشتار صدها تن از مردم در قیام خونین پانزدهم خرداد 1342
6) تحمیل قانون کاپیتولاسیون و تحقیر ملت بزرگ ایران
ب- دوران پس از انقلاب
ب - 1 دوران جنگ سخت
7) تبدیل سفارت به لانه جاسوسى
8) مصادره اموال ایران
9) هجوم نظامى و واقعه طبس
10) کودتاى نوژه
11) چراغ سبز آمریکا به صدام براى حمله به ایران
12) حمایت تسلیحاتى و اطلاعاتى آمریکا از صدام در 8 سال جنگ تحمیلى
13) تأمین سلاحهاى شیمیایى عراق علیه ایران
14) حمله آمریکا به کشتىها و سکوهاى نفتى ایران
15) ساقطکردن هواپیماى مسافربرى ایران
16) حمایت آمریکا از سازمان منافقین
17)اعمال تحریمهاى ظالمانه علیه ایران
18) تهاجم فرهنگى و جنگ نرم علیه ملت ایران
19) ساخت فیلمهاى ضد ایرانى و ضد اسلامى
ب - 2- عملیات جنگ نرم
20) تهدید مستمر ملت ایران به حمله نظامى
21) حمایت آمریکا از گروهکهاى تروریستى بهویژه در مرزهاى ایران
22) حمایت آمریکا از هر گونه فتنه و اغتشاش در سالهاى 88، 82، 78
23) ترور دانشمندان هستهاى ایران
حمله آمریکا به کشتىها و سکوهاى نفتى ایران
پس از پیروزی های نیروهای جمهوری اسلامی در سال 1364 احتمال پیروزی ایران
در جنگ قوت گرفت و این موجب هراس آمریکا و رژیم های وابسته به غرب در منطقه
گردید. سیاست آمریکا بر ممانعت از پیروزی ایران در جنگ قرار گرفت ، برای
نیل به این منظور نیروی دریایی آمریکا وارد منطقه خلیج فارس شد . در این
دوران رژیم عراق به شکل وسیع اقدام به حمله به نفتکشها و پایانه های نفتی
ایران نمود ، تا از لحاظ اقتصادی ایران را در جنگ به زانو درآورد و در نیل
به این منظور از مقابله به مثل ایران وحشت نداشت ، چرا که نفتش را به واسطه
کویت صادر می کرد.هنگامی که ایران نفتکشهای کویتی را به خاطر همکاری با
عراق تهدید به تهاجم کرد فرصت خوبی برای واشنگتن به وجود آمد تا به بهانه
حفاظت از نفتکشهای کویتی نیروی بیشتری وارد خلیج فارس کند و مستقیماً با
ایران درگیر شود. در این برهه آمریکاییها همچون یک متحد مستقیم عراق ،
ابتدا به حمله به پایانه های نفتی بی دفاع ایران پرداختند و سپس به ناوچه
های نیروی دریایی ایران حمله کردند. هنگامی که ایران از تاکتیک حمله به
وسیله قایقهای کوچک تندرو استفاه کرد ، نیروی دریایی آمریکا ، آزادی عمل
سابق خود را از دست داد. در این درگیریها ، یک نفتکش کویتی که با پرچم
آمریکا حرکت می کرد کاملاً منهدم شد و چند نفتکش دیگر آسیب دیدند. همچنین
یک هلیکوپتر نظامی آمریکا سرنگون شد و آمریکاییها نیز چند نفر از رزمندگان
ایرانی را به اسارت گرفتند و در عرشه ناو خود ناجوانمردانه به شهادت
رساندند و یک ناو آمریکایی هم با یک مین برخورد کرد و به شدت آسیب دید.این
درگیری نظامی مستقیم و شجاعانه با نیروی دریایی آمریکا همواره به عنوان یک
سند افتخار آمیز در تاریخ جمهوری اسلامی ایران باقی خواهد ماند.
کودتاى نوژه
پس از واقعه تسخیر لانه جاسوسی و تقویت خط مشی ضد امپریالیستی
انقلاب،سیاست دولت آمریکا بر سرنگونی دولت جمهوری اسلامی قرار گرفت.در این
راستا کودتای 18 تیر 1359 معروف به نوژه بزرگترین و دامنه دارترین تلاش
برای سرنگونی جمهوری اسلامی به شمار می رود.ماهیت این توطئه در همان قالب
کودتاهای راست گرایانه در کشورهایی چون شیلی و اندونزی که بوسیله عوامل
ثروتمندان بزرگ و سران بلند پایه ارتش پی ریزی می شد و با خشونت هر چه تمام
تر به انجام رسید قابل بررسی است.پس از این نوع کودتاها دولت هایی صد در
صد وابسته به امریکا سرکار می آمدند.تمامی مخالفین به شدت سرکوب می شدند و
پایگاه های نظامی و استراتژیک آمریکا در این کشورها مستقر می شد.نیروهایی
که در کودتای نوژه شرکت کردند عبارتند از افسران سلطنت طلب تصفیه نشده درون
ارتش همچون بنی عامری و مهدیون و آیت الله محققی و نظمیان مقیم خارج همچون
ارتشبد اویسی،بختیار و دستگاه سیاسی او در پاریس که گروهی از لیبرال های
راست گرا تشکیل یافته بود مانند مهندس دزبان و برادران خادم.گروهی از
روحانیون ضد انقلاب همچون شریعتمداری و سید حسن قمی که قرار بود با
اعلامیه ها و فتواهای خود مشروعیت مذهبی کودتا را تامین کنند .و بالاخره
گروهی از فئودالها و خان های وابسته به غرب و رژیم سلطنت در میان عشایر به
خصوص ایل بختیاری.در طرح عملیات قرار بود مراکز مهم قدرت همچون بیت امام،
پادگانهای اصلی سپاه و رادیو تلویزیون توسط هواپیماهای جنگی بمباران شده و
با خاک یکسان شود و سپس نیروی زمینی کودتا که برخی از واحد های زرهی ارتش
را نیز با خود داشت وارد عمل شود و هر نوع مقاومت در برابر کودتا را از بین
ببرد.کودتا چیان که از پایگاه مردمی نظام آگاه بودند، طبق اعترافات صریح
خود حاضر بودند برای رسیدن به قدرت حتی 10 میلیون نفر را به قتل برسانند.
دولت آمریکا از یکسو با ستاد کودتا در پاریس در ارتباط بود و در سال 59
برخلاف سال قبل موافقت خود را با طرح ابراز داشته بود و از سوی دیگر کمک
های مالی کلان دولت های وابسته به آمریکا همچون عربستان سعودی به عوامل
کودتا و گرایش هوادارانه نسبت به آمریکا در تمامی عوامل سیاسی و نظامی
کودتا هیچ تردیدی در این که آمریکا در پس این کودتای مخوف و شوم قرار
داشته باقی نمی گزارد. همچنین مطابق اعتراف کودتاچیان رژیم عراق از طریق
سیا با کودتا هماهنگ بود. وظیفه رژیم عراق حملات مرزی بود تا باعث شود
هواپیماهای نظامی همیشه در حالت آمادگی برای پرواز قرار داشته باشند تا در
روز کودتا امکان استفاده از آنها وجود داشته باشد.اما با عنایت الهی هیچیک
از این تدابیر شوم به تحقق نپیوست و با پشت کردن دو نفر از نظامیان شرکت
کننده در کودتا به کودتاچیان در شب قبل از عملیات و آگاه کردن مسوولان
جمهوری اسلامی از کودتا، در روز مورد نظر کودتا چیان در همه نقاط مورد
نظرشان، خود را با تجمع هوشیارانه نیروهای پاسدار انقلاب مواجه دیدند و
تقریبا تمامی آنان به دام افتادند. اعترافات صریح آنها پرده از ابعاد این
توطئه امپریالیستی علیه انقلاب اسلامی برداشت
اعمال تحریمهاى ظالمانه علیه ایران
یکی از مهمترین راهکارهایی که آمریکا در برابر کشوهایی که به انحاء
گوناگون در برابر سیاست زیاده خواهانه ایالات می ایستند و بابرچسب های
مختلف حمایت از تروریسم ، تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی و نقض
حقوق بشر متهم می گردند ، استفاده از حربه های اقتصادی است. در جهان امروز
یکی از مهمترین ابزارها و جلوه های قدرت ، " امور اقتصادی و مالی " است و
بسیاری از رویارویی کشوها در این عرصه روی میدهد.این یک واقعیت است که
آمریکا علیرغم رکود اقتصادی که هراز چندگاهی بر اقتصاد کشورش مستولی می
گردد واین که رقبای اقتصادی در شرق آسیا و اتحادیه اروپا سربر آورده اند و
موجب کاهش نقش آمریکا در عرصه اقتصاد جهانی شده اند، اما در آ مریکا هنوز
نبض اقتصاد جهان می زند. بزرگترین تولید ناخالص داخلی مربوط به آمریکاست و
آمریکا در نهادهای مختلف مالی اقتصادی بین المللی دارای بیشترین نفوذ است. و
فرایند جهانی شدن اقتصاد دارای تأثیرات مثبتی براقتصاد آمریکا از یک سو و
انتقال و شکوفایی فرهنگی اجتماعی آمریکا خواهد شد.ایالات متحده می کوشد
بااستفاده از این مزیت به بهره برداری های سیاسی و استراتژیک دست بزند .
همان طور که گفته شد اقتصاد و سرمایه داری و امپریالیستی آمریکا توانست
هنوز خود را با تمام مسائل پیش رو حفظ نماید و به عنوان یکی از اصلی ترین
مؤلفه های سطح اقتصاد جهانی مطرح نماید.یکی از سیاست های اقتصادی در برابر
کشورهای مخالف اعمال تحریم است. آمریکا با اعمال تحریم های یک سویه و
ناعادلانه خود بوسیله نفوذ خود در نهادهای اقتصاد بین المللی و هم چنین
برتری سیاسی خود ، می کوشد کشورهای متعارض را با چالش روبرو سازد و آنان را
به پذیرش سیاست ها و خط مشی های خود مجبور نماید.
لابی های صهیونیستی در هیئت حاکمه آمریکا
می دانیم که یکی از عناصر تأثیر گذار در سیاست خارجی ایالات متحده لابی ها
صهیونیستی هستند .یهودیان وابسته به صهیونیسم در ایالات متحده دارای قدرت
فراوانی در سیاست خارجی ایالات متحده هستند. شاید گمان شود که در این زمینه
اغراق وجود دارد.اما واقعاً دستگاه سیاست گذاری خارجی آمریکا چه در سطح
تصمیم گیری و چه در سطح اجرا تحت تأثیر صهیونیست ها است. گروه های فشار
یهودی مقیم آمریکا چون AIPAC و … نقش مهمی در تدوین سیاست های خارجی
آمریکا علیه کشورهای مستقل دارند .تحریم اقتصادی ایران که از یک سو تجارت
با ایران را محدود و از سوی دیگر سرمایه گذاری در صنایع گاز و نفت ایران را
در حد 20 میلیون دلار محدود می سازد، لابی صهیونیست کنگره آمریکا کوشیده
است به اتهام دستیابی ایران به سلاح های کشتار جمعی مخالفت با روند صلح
خاورمیانه ایران را تحت فشار قراردهند و ایران را تحریم نمایند.در یکی از
دلایل این تحریم آمده است که چون منبع در آمدایران نفت بوده و ایران اکثر
در آمد خود را در جهت کسب سلاح های کشتار حمعی می نماید، می بایست جلوی این
مسأله را گرفت و منبع در آمد را قطع نمود.این گروه های فشار هم چنین می
کوشند با اعمال محدودیت های اقتصادی بر ایران موقعیت اسرائیل به عنوان رقیب
منطقه ای را در منطقه از لحاظ اقتصادی بهبود بخشند ، اما ایرانی ها نشان
داده اند که با تکیه برنیروی داخلی می توان بسیاری از مشکلات را حل کرد و
هم چنین بسیاری از شرکت ها و کشورهای دیگر را بانادیده گرفتن این تحریم ها
به مراوده آزاد با ایران می پردازند . همین مسأله موجب گشته است که بسیاری
از شرکت های آمریکایی بارها از دولت آمریکا تقاضا کنند برای عقب نماندن از
صحنه رقابت با شرکت های اروپایی و سایر کشورها تحریم را حذف نمایند.
حمله به طبس
انقلاب اسلامی ایران برای منافع حیاتی آمریکا و اولویتهای سیاست خارجی این
کشور فاجعه ای بزرگ بود . این انقلاب ترتیبات امنیتی خاور میانه را که
آمریکایی ها از دهها سال پیش ترتیب داده بودند ، بر هم زد و دست آمریکا را
برای استفاده ازمنابع اقتصادی ایران و قدرت نظامی شاه برای پیش برد مقاصد
بین المللی اش بست . یک سال بعد اشغال سفارت آمریکا در تهران ( که بیشتر به
شعبه یک سازمان اطلاعاتی امنیتی شبیه بود ) فاجعه جدیدی برای آمریکا بوجود
آورد .اقتدار بین المللی آمریکا به چالش گرفته شده بود و از آنجا که
واشنگتن به هیچ عنوان حاضر به تحویل محمدرضا پهلوی به دولت ایران نبود راه
حل مسالمت آمیزی برای حل قضیه باقی نمانده بود . محمدرضا پهلوی از نظر
اکثریت جهانیان متهم به جنایات سنگینی بود و به جز 2 یا 3 کشور هیچ یک از
کشورهای دنیا به سبب هراس از بدنامی های بعدی ، حاضر به پذیرش او نبود .
هنگای که آمریکا به بهانه مسائل پزشکی او را در خاک خود پذیرفت خشم
انقلابیون مسلمان در ایران برانگیخته شد و حادثه حمله به سفارت را در پی
داشت ایالات متحده برای بازسازی ابهت و اقتدار خود تصمیم داشت به یک محمل
قاطع و تهاجمی دست بزند .به دلیل پشتوانه مردمی نیرومند انقلاب اسلامی ،
شرایط منطقه و تزلزلی که پس از شکست در جنگ ویتنام سیاست خارجی آمریکا را
تحت تأثیر خود قرار داده بود ، آمریکا جرأت حمله نظامی گسترده به ایران را
پیدا نکرد و عملیات محدود و سریعی در نظر گرفته شد . واشنگتن امیدوار بود
با یک عملیات ماهرانه کماندویی و هوابر ضمن کشتن محافظان و دانشجویان ،
گروگانها را آزاد کرده و درس سریع و خشنی به جمهوری اسلامی بدهد . برای
انجام این عملیات گروه کماندویی برجسته دلتا که در طی سالهای جنگ ویتنام
شکل گرفته بود برگزیده شد و چند پایگاه بزرگ متعلق به پنتاگون و سیا در
آمریکا برای تمرین و شبیه سازی عملیات در اختیار آنها گذاشته شد . از
همکاری کشورهای متحد آمریکا همچون مصر ، عربستان سعودی، عمان وپاکستان ،
بهره برداری کامل به عمل آمد و عوامل سابقه دار آمریکا در ایران هم بطور
کامل با عملیات هماهنگ شدند. مطابق طرح عملیات قرار بود که 8 فروند
هلیکوپتر حمل و نقل دریایی و دوفروند هواپیمای سی – 130 از مصر و عمان و
عرشه ناوهای آمریکایی خلیج فارس عازم طبس شده و پس از توقفی کوتاه برای
اجرای عملیات راهی تهران شوند . ورزشگاه شیرودی فعلی به عنوان فرودگاه
نیروی دلتا در تهران در نظر گرفته شده بود و در شب عملیات چراغهای آن به
نحو مرموزی روشن بود .نتیجه عملیات را اما طوفان شن تعیین کرد . دو فروند
از هلیکوپتر ها هرگز به مقصد نرسیدند یکی دیگر دچار اشکال فنی شد و یک
هلیکوپتر و هواپیما به یکدیگر برخورد کردند و 8 کشته برجای گذاشتند . افراد
گروه مجبور شدند به سرعت سوار هواپیما و هلیکوپتر های باقی مانده شده و
بازگردند . این شکست ضربه سنگینی به حیثیت دولت جیمی کارتر وارد کرد و نام
های انقلاب ایران و گروگان گیری را برای همیشه به تلخی در خاطره آمریکاییان
حک کرد.با توجه به اینکه تمام تمهیدات و پیش بینی های نظامی و فنی صورت
گرفته بود ، شکست عملیات به این شکل قاطع منجر به حیرت و بهت فرماندهان
نظامی ارتش آمریکا گردید و با معیارها و موازین آنها به هیچ عنوان قابل
توجیه نبود .
کودتاى 28 مرداد
کودتا برعلیه دولت مصدق را بیش از هر چیز باید در چهارچوب منافع و
اولیتهاى استراتژیک خاص آمریکا در دوران آغازین جنگ سرد بررسى کرد . در این
دوران متوقف کردن نفوذ اتحاد شوروى در سراسر جهان دغدغه اصلى طراحان سیاست
خارجى آمریکا به شمار مى رفت .در فرایند اجراى این سیاست مناطق مختلف جهان
از لحاظ میزان اهمیت براى منافع استراتژیک آمریکا طبقه بندى مى شدند .
تنگه ها و مناطق مهم ژئوپلتیکى ، نقاط داراى منابع معدنى ارزشمند و یا
کشورهاى داراى سرحد مشترک با شوروى یا کشورهاى مهم کمونیستى در اولویت قرار
مى گرفتند.ایران از قضا داراى تمام این ویژگیها بود و از آغاز جنگ سرد
توجه آمریکا و بلوک غرب به ایران براى تحکیم نفوذ سیاسى و نظامى و اقتصادى
خود جلب شد. تا دوره نخست وزیرى دکترمصدق مشکلى براى حفظ نفوذ غرب در ایران
بوجود نیامد .اما سیاستهاى مستقل و ملى گرایانه مصدق اوضاع را تغییر داد.
سیاست او درملى کردن صنعت نفت ایران پایه نفوذ اقتصادى غرب را در ایران
متزلزل کرد و روش او در اعطاى حق فعالیت آزادانه به احزاب و مطبوعات منجر
به افزایش قدرت حزب توده گشت که نگرانى شدید آمریکائیها را بدنبال داشت .به
علاوه انگلیسیها به دلیل زیانى که از ملى شدن صنعت نفت دیده بودند و شاه و
دربار نیز که نگران مصدود شدن قدرت خود توسط مصدق بودند آمریکا را براى
وارد عمل شدن علیه دولت مصدق تحت فشار گذاشتند . با روى کار آمدن آیزنهاور
سیاست ملایم آمریکا نسبت به دولت مصدق تغییر کرد و سیاست آمریکا به سرعت به
سمت سرنگونى حکومت مصدق حرکت کرد سازمان اطلاعات مرکزى آمریکا (سیا) با
همکارى سازمان اطلاعاتى انگلستان و هماهنگى عوامل ایرانى خود ( نزدیکان به
دربار، افسران ارشد ارتش و فئودال ها ) طرح سرنگونى دولت مصدق را تدوین کرد
. روزولت از طرف سیا وارد ایران شد و هدایت عملیات را بر عهده گرفت .
سپهبد فضل الله زاهدى به عنوان نامزد آمریکا و انگلیس براى جانشینى مصدق
مطرح شد . گروهى از اوباش حرفه اى به سرکردگى شعبان بى مخ و چند تن دیگر با
پولهاى آمریکایى تجهیز شدند و انگلیسى ها نیز شبکه عوامل خود را در ایران
به رهبرى برادران رشیدیان در اختیار آمریکایى ها قرار دادند .دولت مصدق از
آنجا که فاقد نیروى دفاعى قابل توجهى بودکه از وفادارى آنها اطمینان داشته
باشد قادر به مقابله نظامى مؤثر با یک کودتاى نظامى بود و علاوه بر آن روز
قبل از کودتا مأموران پلیس به دستور مصدق که از اخطار هندرسون وزیر امور
خارجه آمریکا مرعوب شده بود ، خیابانها را از تظاهرات کنندگان مخالف شاه
خالى کردند . هنگام کودتا تنهاگارد محافظ منزل مصدق به فرماندهى سرهنگ
ممتاز بود که به او وفادار ماند دخالت آمریکا در کودتا از نظر تمامى
کارشناسان سیاسى محرز است و کودتاچیان اگر از حمایت آمریکا برخوردار نبودند
هرگز دست به عمل نمى زدند . پس از به قدرت رسیدن دولت کودتا آمریکا ضمن در
اختیار گذاشتن کمکهاى اقتصادى بلاعوض ، ارتش و نیروى امنیتى آن را با
تجهیزات و کارشناسان خود تقویت نمود و به سرعت رژیم شاه به یکى از محکمترین
پایگاههاى خود در سراسر جهان تبدیل کرد . تشکیلات سرکوبگر و وحشى
فرماندارى نظامى و سپس ساواک به ریاست تیمور بختیار در اصل توسط کارشناسان
آمریکایى سازماندهى شدند .دولت آمریکا بارها از منتشر کردن اسنا دخالت خود
در کودتاى 28 مرداد خوددارى کرده است . ریچارد نیکسون در کتاب « 1999
پیروزى بدون جنگ » ضمن اعتراف به دخالت مستقیم آمریکا در کودتا مى گوید : «
عملیات پنهانى آیزنهاور رژیمى را درایران بوجود آورد که به مدت یک ربع قرن
نه تنها به منافع آمریکا بلکه به منافع مردم ایران (!) و دوستان و متحدان
ما در منطقه نیز خدمت کرد.هر یک از این اسناد نشانگر خباثت دیرینه آمریکا
نسبت به ایران است. و با بررسی به این موضوع پی میبریم که قطعا امریکا به
دنبال حقوق بشر نیست و تنها به فکر منافع خود در منطقه می باشد.
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
یکی از بزرگترین اتفاقات سال های اول انقلاب تسخیر سفارت آمریکا توسط
دانشجویان پیرو خط امام بود که از آن به انقلاب دوم یاد می کنند. در این
یادداشت بر آنیم تا ضمن بزرگداشت این روز بزرگ به آرا ونظرات امام خمینی
پرداخته و سپس به تحلیلی از فضای موجود کشور و موضوع مذاکره بپردازیم.یکی
از واکنش های مهم و قاطع امام(ره) درباره آمریکا هنگام تسخیر سفارت آمریکا
بود؛ ایشان در شانزدهم آبان 1358 سخنرانی کردند و یکی از جمله های معروف
خود درباره آمریکا را به زبان آوردند. امام (ره) در این سخنرانی ضمن حمایت
ضمنی از اقدام دانشجویان ( تسخیر لانه جاسوسی) گفتند: «شما میبینید که
الآن مرکز فساد آمریکا را جوان ها رفته ا ند و گرفته اند و آمریکایی هایی
هم که در آنجا بوده گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هم
هیچ غلطی نمی تواند بکند و جوان ها هم مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی
تواند بکند».اما چرا امام خمینی تا این حد روی آمریکا حساس بودند و تا این
اندازه برخورد تندی با این کشور داشتند. از نظر امام خمینی، آمریکا دشمن
شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان و همه مصیبت ها و گرفتاری های ما در
ایران از جانب این کشور است.ایشان در تعبیری ساده و گیرا می گفتند: «ما آن
قدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچ کس ندیدیم.» و به این ترتیب معلوم می
شد که واکنش ایشان نسبت به مذاکره یا رابطه چه بود.«آنهایی که خواب آمریکا
را می بینند خدا بیدارشان کند»، «با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر
این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد.» و «روابط ما با آمریکا روابط
یک مظلوم با ظالم است، روابط یک غارت شده با غارتگر است.» این سه جمله از
میان جملاتی انتخاب شده که رهبر فقید انقلاب درباره رابطه با آمریکا گفتند و
شاید همین جمله ها برای نشان دادن مخالفت شدید ایشان با هرگونه مذاکره و
رابطه در آن برهه زمانی کافی باشد. در زمانی که هر کنشی از این دست به چشم
یک سازش دیده می شد.اما اگر از سیزدهم آبان در بدو انقلاب اسلامی صحبت
کردیم، بد نیست واکنش امام به ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران را که
اواخر عمر ایشان انجام شد، هم ببینم. آنجا که ایشان در پیامی گفتند: «مردم
آزاده جهان همیشه از ابرقدرت ها بخصوص آمریکای جنایتکار صدمه دیدهاند و تا
عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و آمریکای سلطه گر جزم
ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود».امام در ادامه سخن از یک
نبرد تازه گفتند و افزودند: «جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائیل نیست؛
جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست؛ جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و
مراکش نیست؛ جنگ ما، جنگ با ابرقدرت های شرق و غرب نیست؛ جنگ ما، جنگ مکتب
ماست علیه تمامی ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامی نابرابری های
دنیای سرمایه داری و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانی های
مرفهین و حاکمان بیدرد کشورهای اسلامی است.این جنگ سلاح نمیشناسد، این
جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخی کمبود و
فقر و گرسنگی نمیداند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزش های اعتقادی ـ
انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوشگذرانی است.
جنگ ما ، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی هاست.
رزمندگان ما در دنیای پاکِ اعتقاد و در جهان ایمان تنفس میکنند و مسلمین
جهان هم که میدانند جنگ بین استکبار و اسلام است، جهانخواران را آرام
نخواهند گذاشت و ضربههای خود را بر همه کاخ نشینان وارد میکنند.» به این
ترتیب امام خمینی اواخر عمر خود این نظر را مورد تاکید قرار دادند که مشکل
ایران و آمریکا بیش از آن که در رویدادها و حوادث تاریخی باشد در ایدئولوژی
و مکاتب اعتقادی است و مسلم است که مذاکره در این مسیر کاری است بسیار
دشوار .از آن جهت دشواری این موضوع بالاتر می رود که تفاوت ایدئولوژی ها به
جهان سرایت کرده است و موج بیداری اسلامی را باید در همین فضا تفسیر
کرد.اگر به دنبال مذاکره باشیم باید از چه چیزهایی چشم پوشی کنیم؟ ایا
دوستی با آمریکا می ارزد که چشم مستضعفان جهان را که ام القری جهان اسلام
دوخته شده است را نا امید برگردانیم؟ به نظر میرسد حداقل عاملی که مارا
باید از مذاکره بازدارد عدم پایبندی آمریکا به تعهداتش است.اگر از همه
تهدیدها و خباثت ها با رویکرد رافت اسلامی بگذریم از ایدئولوژی و تفکر ناب
امام نمی گذریم که فرمودند این انقلاب انقلاب پا برهنه ها و انقلاب
مستضعفان جهان است.
آیا تقابل ملت ایران با دولت آمریکا صرفا به پس از انقلاب اسلامی برمیگردد؟
مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ یعنی از سال 32 با کودتای 28 مرداد که
به وسیلهی آمریکائیها در ایران انجام گرفت و حکومت دکتر مصدق را سرنگون
کردند. مأموران آمریکائی رسماً آمدند ایران، با چمدانهای پر از دلار، الواط
و اوباش و اراذل و بعضی از سیاستمداران خودفروخته را تطمیع کردند و کودتای
28 مرداد سال 32 را در اینجا راه انداختند و حکومت مصدق را سرنگون کردند.
جالب این است که بدانید حکومت مصدق که به وسیلهی آمریکائیها سرنگون شد،
هیچگونه خصومتی با آمریکائیها نداشت. او در مقابلهی با انگلیسیها
ایستاده بود و به آمریکائیها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که
آمریکائیها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانهای داشت، به آنها اظهار
علاقه میکرد، شاید اظهار کوچکی میکرد. با این دولت، آمریکائیها این کار
را کردند. اینجور نبود که دولتی که در تهران سر کار است، یک دولت ضد
آمریکائی باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکباری اقتضاء کرد،
آمریکائیها با انگلیسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اینجا و کار
خود را کردند.تقریباً ده سال از این قضیه گذشت، حادثهی قیام مردم در
پانزده خرداد و انقلاب اسلامی و مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی پیش آمد.
یعنی اینها ده سال فشار آوردند، کتک زدند، زندان کردند، اعدام کردند، هر
کار خواستند در این کشور کردند؛ بالاخره یک انفجاری در ده سال بعد از این
قضیه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اینجا هم طرف قضیه اگرچه حکومت ظالم طاغوت و
حکومت پهلوی بود، اما آمریکائیها پشت سر این حکومت قرار داشتند؛ آنها
بودند که آن را تقویت میکردند و به وسیلهی او بر همهی امور کشور ما مسلط
شده بودند. این مبارزه ادامه پیدا کرد تا سال 43؛ آمریکائیها ناگزیر شدند
مستقیماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعید کردند. اینجا
هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پیش ببرند و به خیال خودشان
ملت ایران را مغلوب کنند؛ اما ملت ایران مغلوب نشد.بعد از سال 43 که حکومت
مطلقهی محمدرضا پهلوی به پشتیبانی آمریکائیها در کشور هزاران فاجعه آفرید
و آمریکائیها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبی و تجاوز در
ایران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ایران بردند، خوردند، پول
گرفتند، شکنجه تعلیم دادند، هزاران جنایت در ایران کردند، بالاخره در سال
56 و دنبالهاش سال 57 این حرکت عظیم ملت ایران به رهبری امام بزرگوار شروع
شد. این دفعه، این مبارزه دیگر مبارزهای نبود که امید پیروزی برای دشمن
وجود داشته باشد. ملت ایستاد، مقاومت کرد، فداکاری کرد؛ مردانش، زنانش،
حتّی دانشآموزانش در خیابانها کشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت
ایران پیروز شد. یعنی در این مبارزهی طولانی از سال 32 تا سال 57 - در طول
مدت بیست و پنج سال مبارزه - بالاخره آن که پیروز میدان شد، ملت ایران
بود.
16 آذر در تاریخ ما با چه ویژگیهایی باید شناخته شود؟
جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی
از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار
عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شدهی این حرکت، همین 16 آذر
است.جالب است توجه کنید که 16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک
و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد
از کودتای 28 مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همهی نیروها و سکوت همه
- ناگهان به وسیلهی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در
محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا
بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که
عامل کودتای 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و
تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته
میشوند. حالا 16 آذر در همهی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16
آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.
دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت 1387/09/24
مصادیق دشمنی دولت آمریکا علیه ملت ما چه بوده است؟
کمک به حرکتهای تروریستی
دولت آمریکا از اول با این انقلاب با روی عبوس و چهرهی ترش و با لحن
مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسبات خودشان حق هم داشتند. ایران قبل
از انقلاب در مشت آمریکا بود؛ منابع حیاتیاش در اختیار آمریکا، مراکز
تصمیمگیری سیاسیاش در اختیار آمریکا، عزل و نصب مراکز حساس در اختیار
آمریکا؛ مرتعی بود برای چرای آمریکائیان و نظامیان آمریکائی و غیر آنها.
خوب، این از دستشان گرفته شد. میتوانستند مخالفت خود را اینجور خصمانه
ابراز نکنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمریکا - چه رؤسای جمهور
جمهوریخواهشان، چه رؤسای جمهور دمکراتشان - با نظام جمهوری اسلامی
بدرفتاری کرد؛ این چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اولین کاری که از طرف
امریکائیها انجام گرفت، تحریک مخالفین پراکندهی جمهوری اسلامی و کمک به
حرکتهای تجزیهطلب و تروریستی در کشور بود؛ از اول این کار را شروع کردند.
در هر نقطهای از نقاط کشور که حرکتهای تجزیهطلب در آنجا زمینهای داشت،
انگشت آمریکائیها را ما دیدیم؛ گاهی پول آنها را، و حتی در مواردی عناصر
آمریکائی را ما در آنجا دیدیم؛ این برای مردم ما خسارت زیادی داشت.
متأسفانه این کار هنوز هم ادامه دارد.
تصرف دارائیهای ایران
بعد تصرف و حبس دارائیها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بیحسابی را در
اختیار آمریکائیها گذاشته بود، برای اینکه از آنها هواپیما بگیرد، بالگرد
بگیرد، سلاح بگیرد. بعضی از این وسائل، آنجا تهیه هم شده وقتی انقلاب
شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را که میلیاردها دلار بود، ندادند؛ و
عجیبتر اینکه این وسائل را در یک انباری جمع کرده بودند، نگه داشته بودند،
انبارداری برای خودشان قائل شدند، خود را طلبگار کردند و از حساب قرارداد
الجزائر انبارداری برداشتند! مالی را از یک ملت غصب کنند، پیش خودشان نگه
دارند، ندهند، بعد انبارداریاش را هم بگیرند! این رفتاری بوده که از آن
روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست.
چراغ سبز به صدام و کمک به او در جنگ با ایران
به صدام چراغ سبز دادند؛ این یک اقدام دیگر دولت آمریکا بود برای حملهی
به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریکا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهای ما
حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحمیل کردند؛ قریب سیصد هزار جوانهای
ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال - بخصوص در
سالهای آخر - همیشه آمریکائیها پشت سر صدام بودند و به او کمک میکردند -
کمک مالی، کمک تسلیحاتی، کمک کارشناسی سیاسی - خبرهای ماهوارهای میدادند و
امکانات خبررسانی داشتند. تحرک نیروهای ما را در جبهه در ماهوارههایشان
ثبت میکردند، بعد آن را همان شبانه برای قرارگاههای صدام میفرستادند که از
آنها علیه جوانهای ما و نیروهای ما استفاده کند. در مقابل جنایات صدام
چشمهایشان را بستند.
شلیک به هواپیمای مسافربری ما
بعد در آخر جنگ، هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر
آمریکائی با موشکی که از ناو جنگی شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر
در این هواپیما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جای اینکه آن افسر
توبیخ شود، رئیس جمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما
اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟
اهانت به ملت ایران
از تروریستهای جنایتکاری که در داخل کشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد
را کشتند، علمای بزرگ تا بچههای خردسال را ترور کردند و کشتند، حمایت
کردند؛ به اینها اجازه دادند که در کشورشان فعالیت کنند؛ دائما علیه
کشورمان تبلیغات خصمانه کردند. رؤسای جمهور آمریکا در طول این سالها -
بخصوص در دورهی هشت سالهی رئیس جمهور زائلشدهی قبلی - هر وقت علیه ملت
ایران، علیه کشور ما، علیه مسئولین ما، علیه نظام جمهوری اسلامی صحبتی
کردند و حرف مهمل و چرندی گفتند، اهانتی به ملت ایران کردند. در طول این
سالها همیشه همین جور بوده است.
آشفتهسازی امنیت منطقه ما به خاطر دشمنی با جمهوری اسلامی
امنیت منطقهی ما را، امنیت خلیج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار
اغتشاش و آشفتگی کردند؛ برای مقابلهی با جمهوری اسلامی - و البته در واقع
برای پر کردن جیب کمپانیهای سلاح - سیل سلاحها را به کشورهای منطقه سرازیر
کردند؛ از رژیم صهیونیستی بیقید و شرط حمایت کردند...هر وقت شورای امنیت
خواست علیه رژیم صهیونیستی قطعنامهای بگذراند، آمریکا سینهاش را سپر کرد،
آمد جلو و دفاع کرد و نگذاشت.
تهدید و توهین نسبت به ملت و مسئولین ایران
در هر مناسبتی و بیمناسبت کشور ما را تهدید کردند. دائم گفتند حمله
میکنیم، گفتند طرح نظامی روی میز ماست، چنین میکنیم، چنان میکنیم. هر وقت
علیه کشور ما حرف زدند، ملت ما را تهدید کردند. البته این تهدیدها در ملت
ما اثر نکرد، اما آنها دشمنی خودشان را از این راه نشان دادند. به ملت
ایران، به دولت ایران، به رئیس جمهور ایران بارها اهانت کردند. یکی از
آمریکائیها چند سال قبل گفت ریشهی ملت ایران را باید کند! در همین سالهای
اخیر یکی از مسئولین آمریکائی گفت ایرانی خوب و معتدل ایرانیای است که
مرده باشد! به این ملت بزرگ، به این ملت با شرف، به این ملتی که فقط گناهش
این است که از هویت و استقلال خود دفاع میکند، اینجور اهانتها کردند.
تحریم ما به قصد دشمنی
سی سال کشور ما را تحریم کردند، که البته این تحریم به سود ما تمام شد. ما
باید از آمریکائیها از این بخش تشکر کنیم. اگر ما را تحریم نمیکردند، ما
امروز به این نقطهای از علم و پیشرفت که رسیدهایم، نمیرسیدیم. تحریم
همیشه ما را وادار کرده که به خود بیائیم، به خود فکر کنیم، از درون خود
بجوشیم. ولی آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنی کنند.بیانات
در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع) 1388/01/01
آیا رابطه با امریکا خطر او را برای ما کم میکند؟
رابطهی سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند.
آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطهی سیاسی داشتند، سفیر
داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر
جنونآمیز و سیطرهطلبانهی هیچ قدرتی را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه
برای آمریکائیها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیلهای بوده است برای
نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسیها هم همین طور بودند.
انگلیسیها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان
ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکی
از کارهایشان این است...اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به
پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد
و بیدغدغهی مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتیشان و ارتباطات نا مشروع
آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای
آنها تأمین میکند. حالا مینشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال
کردن، که نبود رابطهی با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهی با
آمریکا برای ما مفید است. آن روزی که رابطهی با آمریکا مفید باشد، اول
کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم. بیانات در دیدار
دانشجویان دانشگاههای استان یزد 1386/10/13
پیشرفت روز به روز ایران اسلامی
علاوهی بر همهی اینها، نظام اسلامی را ملاحظه کنید؛ نظام اسلامی استحکام
پیدا کرد، ریشه دوانید، حرف خودش را به دنیا منتقل کرد، ملتها را در مقابل
عظمت خود وادار به اذعان و اعتراف کرد، خود را در چشم ملتهای مسلمان و غیر
مسلمان بزرگ کرد. امام بزرگوار ما حتّی در چشم دشمنان خود، یک شخصیت عظیم و
عالیرتبه است. ملت ایران به عنوان یک ملت پولادین، یک ملت مقاوم، یک ملت
مؤمن، یک ملت با بصیرت، در دنیا معرفی شده است و در کشور، نظام اسلامی
توانسته کشور را متحول کند. ایرانی که امروز شما میبینید، ایرانِ دوران
قبل از انقلاب نیست. ایرانِ دوران قبل از انقلاب، یک کشورِ عقبمانده بود؛
یک کشورِ فراموش شده بود؛ یک ملتِ بیابتکار بود. با این همه استعداد، با
این همه مواریث تاریخی، با این فرهنگ غنی، این ملت هیچ بروز و ظهوری نه در
صحنهی علم دنیا داشت، نه در صحنهی سیاست دنیا داشت، نه در صحنهی فناوری
دنیا داشت، نه حرف نوئی برای دنیا داشت، نه ابتکاری در زمینهی مسائل منطقه
و مسائل دنیا داشت؛ تابع محض بود. در داخل کشور، بجز یک مناطق معدودی که
مورد توجه مسئولان و سردمداران رژیم بود، بقیهی مناطق کشور دچار ویرانی و
دچار ناآبادانی بود... ایرانِ امروز این پیشرفتها را دارد؛ این کارها، این
ابتکارات، این بروز جوانها در میدان علم و سازندگی و حضور قوی در همهی
بخشها. این حرفها آن زمان وجود نداشت. کشور پیش رفته؛ این پیروزی است.
انقلاب زنده ماند، نظام روزبهروز بارورتر و ریشهدارتر شد، ملت روزبهروز
آگاهیاش بیشتر شد.
افول ارزشهای آمریکائی
در دنیا هیچ کس نیست که شک داشته باشد در این که آمریکا در این سی سال،
بیش از سی رتبه از لحاظ اقتدار و وجاهت جهانی سقوط کرده؛ همه این را
میبینند و میدانند؛ خود آمریکائیها هم به همین اقرار میکنند. همین
سیاستمداران قدیمیِ کهنهکارِ آمریکائی، دولتها و دولتمردان فعلی را - که
باید گفت دولتمردان و دولتزنان (!) فعلی را - مسخره میکنند که شما آمریکا
را از آنجا رساندید به اینجا. راست هم میگویند؛ امریکا سقوط کرده. امروز
هیچ دولتی در دنیا به قدر دولت آمریکا منفور نیست. اگر امروز دولتهای
منطقهی ما و دولتهای دیگر جرأت کنند و یک روزی را به عنوان روز برائت و
نفرت از دولت آمریکا معین کنند و به مردم بگویند در این روز بیائید
راهپیمائی کنید، بزرگترین راهپیمائی تاریخ در دنیا اتفاق خواهد افتاد! این
از موقعیت آبروئی آمریکا. از لحاظ موقعیت منطقی و فکری آمریکا: بالاخره یک
دولت و یک ملت متکی است به آن فکر و منطقی که ارائه میدهد. ملتها فقط با
پول که در دنیا اعتبار پیدا نمیکنند؛ باید فکر و منطقی وجود داشته باشد.
آمریکائیها میگفتند ما یک اصولی داریم - به قول خودشان - ارزشهائی داریم؛
ارزشهای آمریکائی. برای این اصول و ارزشها، در دنیا هی سر و صدا میکردند.
امروز نگاه کنید ببینید وضعیت ارزشهای آمریکائی به کجا رسیده... میشود
اینجور نتیجهگیری کرد که قدرت آمریکا، دولت آمریکا، استکبار آمریکا که در
مقابل ملت ایران قرار گرفته بود و این مبارزهی طولانی را از سال 32 با ملت
ایران شروع کرده بود - که امسال سال 91 است - در این مبارزه، آن که شکست
خورده، همان دولت مستکبرِ متکبرِ خودبزرگبین آمریکاست؛ و آن که پیروز شده،
ملت سرافرازِ مصممِ مقتدرِ ایران است.دیدار دانش آموزان و دانشجویان
1391/08/10
* از کودتا علیه مصدق تا تحریم علیه ایران
در چنین شرایطی، ساخت و ایجاد اعتماد به دیگر بازیگران زمانی میتواند
تقویت و گسترش یابد که کنشها و اقدامات آیندهی بازیگری که میخواهد مرجع
اعتماد قرار گیرد نیز قابل پیشبینی باشد. به بیان دیگر، پیشبینیپذیری
رفتار میتواند به عنوان یکی از اساسیترین شاخصها در ایجاد اعتماد تلقی
شود. عدم پیشبینیپذیری نسبت به کنشهای رفتاری بازیگر مرجع اعتماد نیز
ضریب ریسک را در فرایندهای تصمیمسازی و سیاستگذاری افزایش داده و به همان
میزان، ضریب اعتماد را نیز کاهش میدهد.سابقه و شیوهی کنشگری آمریکا در
عرصهی بینالمللی، سطح منطقه و خصوصاً کارنامهی این کشور در تعامل با
ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به عنوان کشوری که میخواهد مورد
اعتماد ایرانیان قرار بگیرد، به گونهای است که ضریب ریسک را در فرایندهای
تصمیمسازی و سیاستگذاری مسئولان ایرانی بسیار بالا برده است. کودتای سال
1332علیه دولت دکتر مصدق، حمایت تمامعیار از رژیم مستبد و وابستهی پهلوی،
کودتای نوژه، حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم از دولت عراق در تجاوز به
ایران، تسلیح شیمیایی صدام، ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی در اواخر
جنگ تحمیلی و هدف قراردادن سکوهای نفتی ایران و هواپیمای مسافربری، اعمال
سیاست تحریم اقتصادی علیه ایران از سالهای آغازین انقلاب اسلامی که
بهمرور تشدید شده است، راهاندازی جنگ گستردهی تبلیغاتی و رسانهای علیه
جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، برشمردن ایران در
محور شرارت و تهدید به جنگ، اقدامات خصمانهی گسترده علیه برنامهی هستهای
ایران -از جمله تحریمهای یکجانبه- تنها بخشی از کارنامهی سیاه واشنگتن
در قبال تهران بوده است.واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان معتقدند
اهداف و انگیزههای آمریکاییها را نمیتوان فقط از طریق سیاستهای اعلامی
آنها کشف کرد، بلکه آنچه که رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل میدهد،
سیاستهای پنهانی و چندلایهی آنهاست. مماشات آمریکا با نقض حقوق بشر در
سرزمینهای اشغالی، سیاستهای زیگزاگی در قبال بیداری اسلامی، حمایت از
دیکتاتوریهای منطقه در قبال اعتراضات مردمی، واکنشهای متناقض در قبال
تحولات مصر، همکاری با گروههای تروریستی همزمان با شعار مبارزه با تروریسم
و اخیراً هم رسوایی جاسوسی از همپیمانان اروپایی، بیانگر مذبذببودن
سیاست خارجی واشنگتن است. به عبارت دیگر، وجود معیارهای دوگانه در
سیاستهای اعمالی و اعلامی و سابقهی سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات
دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبهرو ساخته
است. با این حال، بیاعتمادی ایرانیان به آمریکا ریشهی دیگری هم دارد که
به تعارض نظامهای ارزشی دو کشور برمیگردد.
آیا دیوار بیاعتمادی کوتاهتر شده است؟
یکی از نشانههای عمدهی غیر منطقی بودن آمریکاییها «پروندهی هستهای»
ایران است. بحثی که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تاکنون داشته، این است که
به دغدغهها و سؤالاتی که طرف مقابلش دارد، پاسخ مناسب دهد و آن چیزی که
از طرف مقابل میخواهد، حق طبیعی خودش یعنی حق غنیسازی اورانیوم است که
همهی کشورها بر اساس توانمندی و قواعد بینالمللی میتوانند از آن
برخوردار شوند. در واقع مشکل کاملاً مشخص و راه حل آن هم معلوم است. این
نکتهای است که رهبر انقلاب هم به آن اشاره کردند. آمریکاییها اما به سبب
همان غیر منطقی بودنشان، هیچگاه نخواستند این مسأله حل بشود و همواره از
آن به عنوان یک اهرم سیاسی برای فشار بر ایران استفاده کردند.عملکرد آمریکا
نشان میدهد که در خصومت با ایران، آمریکای امروز با آمریکای زمان امام
راحل رحمهالله تفاوتی ندارد. حتی شاید خصومتشان از زمان حضرت امام
رحمهالله هم نسبت به ما بیشتر است و این هم به خاطر افزایش قدرت لابی
اسرائیل نسبت به دههی هشتاد میلادی است.مذاکره هنگامی به موفقیت میانجامد
که دو طرف علاقه داشته باشند آن را به یک نقطهی مطلوبی برسانند. یعنی
مذاکره باید مسالمتآمیز باشد. زمانی که یک طرف علاقه دارد مذاکره
موفقیتآمیز پیش برود و طرف دیگر علاقهای به این موضوع ندارد، موجبات
بدبینی فراهم میآید. در واقع عدم خوشبینی ما به بحث مذاکره، کاملاً منطبق
بر واقعیت و صحیح است.
* تحریمهای جدید برای اثبات حسن نیت!
ممکن است ادعا کنند که اگر شما از سوی کشور یا کشورهایی تحریم شدهاید،
باید پای میز مذاکره دربارهی آن صحبت کنید، اما واقعیت چیز دیگری است. اگر
شما واقعاً معتقد به مذاکرهی اصولی باشید -مذاکرهای که حائز نتایج مثبت و
برد،برد برای هر دو طرف باشد و نه برد،باخت- پس دیگر اعمال تحریمهای جدید
چه معنی و مفهومی دارد؟! ما میبینیم که طرف آمریکایی در سه چهار ماه
گذشته تحریمها را افزایش داده که این خلاف اصول دیپلماتیک است. در اصول
دیپلماتیک اگر دو کشور بخواهند به یک تعاملی با هم برسند، باید رفتارهای
تنشآفرین را متوقف کنند. آمریکاییها اما این کار را نکردهاند. رهبر
انقلاب اسلامی گفته بودند اگر ما از طرف مقابل حسن نیت ببینیم، استقبال
میکنیم، اما آنها نهتنها حسن نیت نشان ندادند، وضعیت را بدتر هم
کردهاند.
* شما ایرانیها دموکراسی ندارید!
موضوعی هم که موجب افزایش بیاعتمادی و بدبینی شده، بحث انتخابات است. ما
در کشورمان یک انتخابات پرشور برگزار کردیم و نشان دادیم که مردمسالاری
دینی در حد اعلای خودش و بسیار کارآمدتر از مردمسالاری مورد ادعای غربیها
است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که در حوزهی انتخابات، آمریکاییها
بهطور جدی مدعی هستند و به ما میگویند شما دموکراسی ندارید. اصلاً دعوا و
اختلافشان با ما در رسانهها و افکار عمومی دنیا همین حوزهی دموکراسی
است. میگوییم چرا ما حق هستهای نداریم؟! میگویند بهخاطر نوع دولتی است
که دارید. میگوییم مشکل دولت ما چیست؟! میگویند دموکرات نیست. این نگاه
به نظریهی ”Democratic peace theory” یا نظریهی «صلح دموکراتیک»
برمیگردد که معتقد است دموکراسیها با هم نمیجنگند و با هم اختلاف جدی و
ریشهای ندارند. آنها ادعا میکنند که دموکراسی واقعی هستند، اما واقعیت
این است که ما در حوزهی مردمسالاری بسیار جلوتر از آنها هستیم.یک
پروسهای باید در سیستم سیاست خارجهی آمریکا برای ایجاد یا تغییر یک تصمیم
طی شود که کنگره در آن نقش مهمی را بازی میکند و لابی اسرائیل هم در
کنگره بسیار قوی است. عدم توجه به این مسائلِ سیستم حاکمیتی آمریکا یکی از
معضلاتی است که گاهی برخی از ما را در داخل کشور دچار اشتباه میکند.
شما ببینید که آنها در زمان انتخابات ما چه عملکردی داشتند. در حوزهی
رسانهای -از شبکههای ضد انقلاب فارسیزبان گرفته تا نهادهای دیگر
رسانهایشان- بسیار بد عمل کردند. با اینکه ادعای دموکراسی دارند، مردم
ما را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کردند. پس از اعلام نتیجهی انتخابات
هم نگاهشان نسبت به دولت منتخب بسیار منفی بود. در صورتی که آنها باید
اذعان میکردند که در ایران دموکراسی وجود دارد و گفتمان و سیاستهایشان را
در هفتههای پس از انتخابات 92 تغییر میدادند، اما در عمل شما دیدید این
اتفاق نیفتاد. نه آقای اوباما و نه فرد دیگری در قوهی مجریهی آمریکا از
این واقعیت در راستای اصلاح سیاستهای غلطشان در قبال ایران سود نبرد. در
مجلس نمایندگان هم 131 نفر (حدود یکچهارم نمایندگان) نامهای نوشتند و به
عنوان یک اقلیت و بهطور سطحی مقولهی دیپلماسی را مطرح کردند. در حالی که
اکثریت نمایندگان کنگرهی آمریکا تداوم سیاستهای خصمانه علیه ایران را
میپسندند. بنابراین قطعاً میتوان گفت که مشکل آمریکاییها مردمسالاری در
ایران نیست.این واقعیتها نشان میدهد که هدف آمریکا از مطرحکردن بحث
مذاکره، اجرای یک نوع عملیات روانی است. شواهد نشان میدهد که آنها چندان
پایبند به مذاکرهی جدی نیستند، اما چهبسا دنبال این هستند که مذاکره را
با شکست مواجهه کنند تا بگویند که ببینید ما مذاکره کردیم و موفق نشدیم، پس
حالا قدم بعدی را سنگینتر برمیداریم. در این شرایط، مذاکرهنکردن
هزینهی بسیار کمتری از مذاکرهی شکستخورده خواهد داشت، زیرا این نوع
مذاکره، برگ برندهای در دست طرف مقابل خواهد بود.
آغاز دوره فروپاشی آمریکا
* 65 ترلیون دلار بدهی
گروهی از اقتصاددانان در آمریکا معتقدند که یک فروپاشی اقتصادی تا حدود 8
سال آینده در این کشور اتفاق میافتد. به هر حال چه این فروپاشی اتفاق
بیفتد و چه نیفتد، نشاندهندهی این است که ساختار اقتصادی آمریکا، یعنی
روشهایی که اینها برای سود اقتصادی بیشتر ایجاد کرده بودند، گریبان
اینها را گرفته است و ممکن است اقتصادشان را از هم بپاشد و این به خاطر
نوع معادلاتی است که اینها در حوزهی اقتصادی دارند.اوضاع در آمریکا خوب
نیست، اما غربیها با قدرت رسانهایشان این ضعف را از چشم مردم
میپوشانند. دلیل قوت رسانهای آنها هم این است که چون آمریکا با نظام
سرمایهداری اداره میشود و در این نظام، فروش کالا مهم است و اینها از
روشهای اقناع برای فروش محصولات خود و سپس در مدیریت افکار عمومی بهره
بردند و موفق هم بودند.امروز میزان بدهیهای دولت آمریکا بیش از 16 هزار
میلیارد دلار است. اگر بدهیهای مردم آمریکا را هم به این رقم اضافه کنیم
که حدود 50 هزار میلیارد دلار است، میشود 65 تریلیون دلار. یعنی این کشور و
این اقتصاد را تماماً با قرض اداره میکنند و این بدهی روزبهروز در حال
افزایش است. این مقروضشدن از زمانی شروع شده که دولت ریگان قرض زیادی از
سیستم برای مبارزه با شوروی گرفت. نتیجهاش این شد که شوروی فروپاشید،
منتها آمریکا هم از نظر اقتصادی مقروض شد و این قرضها تا امروز که بیش از
16 تریلیون دلار شده، ادامه یافته است. دولت آقای اوباما در حقیقت بیشترین
قرض را در تاریخ آمریکا به بار آورده که این مسأله مورد اعتراض آقای رامنی،
نامزد جمهوریخواهان در انتخابات اخیر نیز بود.
* رتبهی نخست در تعداد زندانی
از این جهت ما در آمریکا شاهد افول در بخشهای سیاسی و اقتصادی به طور
توأمان هستیم. سیاسیون آمریکا به جای این که نمایندهی مردم باشند، تنها
نمایندهی یک درصد هستند و این در شرایطی است که وضعیت گرسنگی در آمریکا
بسیار نگرانکننده است. میلیونها نفر از معضل گرسنگی رنج میبرند و غذا به
اندازهی کافی به آنها نمیرسد. از نظر وضعیت اجتماعی، میزان جرم و جنایت
در آمریکا بسیار افزایش یافته و این مسأله البته ریشه در مسائل فرهنگی
دارد. طبق آماری که مراکز معتبر آمریکایی ارائه دادهاند، از هر سه زن، یک
زن در طول عمرش یک بار مورد تجاوز قرار میگیرد. زمانی که وضعیت اخلاقی در
جامعهای بد باشد، جنایت و تجاوز در آن جامعه زیاد میشود.کتابی هست به نام
«اخلاق رسانه». نویسندهی این کتاب که یک استاد دانشگاه است، در یک پژوهشی
مجموع هزینههای فرهنگی در آمریکا را محاسبه کرده است. وی میگوید:
هزینهای که آمریکاییها در حوزهی فیلمهای مستهجن میکنند، بیشتر از
مجموع هزینهای است که در همهی محصولات فرهنگی اعم از فیلم، کتاب و موسیقی
و ... انجام میدهند. حدود 89 درصد سایتهای غیر اخلاقی دنیا آمریکایی
هستند و بعد از آن، انگلستان با 4 درصد در رتبهی دوم قرار دارد. وقتی هم
که اختلافها بر سر انتشار محتوای غیر اخلاقی در آمریکا بالا گرفت، استناد
کردند که حق آزادی بیان اقتضا میکند تا افراد از این محتواها استفاده
کنند!آمریکا از نظر تعداد زندانیان، رتبهی اول در دنیا را دارد، به حدی که
تعداد زندانیان آمریکای 300 میلیونی از تعداد زندانیان چین با جمعیت حدود
یک میلیارد و سیصد میلیون نفر بیشتر است. جالب آن است که این آمریکا چین را
به نقض حقوق بشر محکوم میکند. علاوه بر آن، سهم اقلیتهای جمعیتی مانند
سیاهپوستها یا اسپانیاییتبارها نسبت به جمعیتی که دارند، در میان
زندانیان بسیار بیشتر است. مثلاً سیاهپوستها در آمریکا با جمعیتی حدود
15٪ جمعیت کل این کشور، 35٪ زندانیان را شامل میشوند.دربارهی حقوق بشر که
مورد ادعای همیشگی آمریکاییها است، آنقدر موارد نقض از خودشان گزارش شده
که این ادعا را مضحک کرده است. در زمان آقای اوباما که با شعارهای
صلحطبانهای آمد، حملات هواپیماهای بدون سرنشین در افغانستان و پاکستان و
کشتار مردم مظلوم این کشورها افزایش پیدا کرد.دولتمردان آمریکای امروز به
جای آن که این وضعیت را حل کنند، به دنبال حفظ منافع اقلیت سرمایهدار این
کشور هستند. به نوعی در نزاع بین 99 درصدیها و یک درصدیها، دولتمردان
جانب یک درصدیها را میگیرند و این به خاطر نفوذ نهادهای اقتصادی
ثروتمندان در ساختارهای سیاسی این کشور است. مثلاً اگر دولت آمریکا بخواهد
قانونی را تصویب کند که بر اساس آن، شرکتهای بزرگ نتوانند کارخانههای خود
را از آمریکا خارج کنند، نمیتواند، زیرا سیاستمداران وامدار این شرکتها
هستند و باید حامی منافع آنان باشند.
* دموکراسی در بند
بحث جنبش اعتراضی 99 درصدی این بود که میگفتند این سیستم دو حزبی دیگر
جواب نمیدهد، چون نمیتوان سیستم را از طریق حضور پای صندوقهای رأی تغییر
داد. سیستم دو حزبی در آمریکا کل نظام سیاسی این کشور را قبضه کرده است.
البته دولت آمریکا با این معترضان برخورد فیزیکی کرد.مهمترین چالش نظام
سرمایهسالار آمریکا این است که سرمایهداران منافع خود را به منافع عموم
مردم ترجیح میدهند و با نفوذی که دارند، دولت را از پرداختن به دیگر امور
ناتوان میکنند. مثلاً آقای اوباما در زمان انتخابات ریاستجمهوری خیلی
شعار داد، ولی عملاً همان سیاستهای بوش را نسبت به بانکهای بزرگ پی گرفت.
از این جهت وضعیت رکود اقتصادی در آمریکا ادامه یافته است.
چرا شعار "مرگ بر آمریکا" اساساً پسندیده است؟
ابراز نفرت و لعن و نفرین از ستمگری و ستمگران، امری کاملا فطری و ممدوح
است. حتی ظالمان از این که ظلم متوجه آنها بشود بیزارند. تمام قواعدی که
بشر برای نظم و امنیت جوامع وضع کرده است بنا بر فرض بر همین امر فطری تکیه
دارد. در مناسبات بین المللی نیز تلاش ها لااقل در ظاهر ، معطوف به حاکمیت
قواعدی است که مانع سلطه کشوری بر کشور دیگر شود. حتی همین تحریم هایی که
علیه ما وضع شده است به بهانه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی وضع
می شود، چرا؟ چون ادعای مذکور با ادعای دیگری تکمیل میشود که ایران اتمی
سلطهجویی خواهدکرد و مانع دوام امنیت منطقه و جهان میگردد. وقتی امری بنا
بر فطرت همه ابناء بشر باشد، حسب اقتضاءِ این نفرت، اقدامی را برای نشان
دادن بیزاری در پی داشته است. آن قدر این مسأله روشن است که در کشورهای
غربی برای اظهار این تنفر قاعده وضع شده و تظاهرات علیه امور منفور
ضابطهمند است.
آیا تقابل ملت ایران با دولت آمریکا صرفا به پس از انقلاب اسلامی برمی گردد؟
مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ یعنى از سال 32 با کودتاى 28 مرداد که
به وسیلهى آمریکائىها در ایران انجام گرفت و حکومت دکتر مصدق را سرنگون
کردند. مأموران آمریکائى رسماً آمدند ایران، با چمدانهاى پر از دلار، الواط
و اوباش و اراذل و بعضى از سیاستمداران خودفروخته را تطمیع کردند و کودتاى
28 مرداد سال 32 را در اینجا راه انداختند و حکومت مصدق را سرنگون کردند.
جالب این است که بدانید حکومت مصدق که به وسیلهى آمریکائىها سرنگون شد،
هیچگونه خصومتى با آمریکائىها نداشت. او در مقابلهى با انگلیسىها
ایستاده بود و به آمریکائىها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که
آمریکائىها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانهاى داشت، به آنها اظهار
علاقه میکرد، شاید اظهار کوچکى میکرد. با این دولت، آمریکائىها این کار
را کردند. اینجور نبود که دولتى که در تهران سر کار است، یک دولت ضد
آمریکائى باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکبارى اقتضاء کرد،
آمریکائىها با انگلیسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اینجا و کار
خود را کردند.تقریباً ده سال از این قضیه گذشت، حادثهى قیام مردم در
پانزده خرداد و انقلاب اسلامى و مبارزات اسلامى و نهضت اسلامى پیش آمد.
یعنى اینها ده سال فشار آوردند، کتک زدند، زندان کردند، اعدام کردند، هر
کار خواستند در این کشور کردند؛ بالاخره یک انفجارى در ده سال بعد از این
قضیه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اینجا هم طرف قضیه اگرچه حکومت ظالم طاغوت و
حکومت پهلوى بود، اما آمریکائىها پشت سر این حکومت قرار داشتند؛ آنها
بودند که آن را تقویت میکردند و به وسیلهى او بر همهى امور کشور ما مسلط
شده بودند. این مبارزه ادامه پیدا کرد تا سال 43؛ آمریکائىها ناگزیر شدند
مستقیماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعید کردند. اینجا
هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پیش ببرند و به خیال خودشان
ملت ایران را مغلوب کنند؛ اما ملت ایران مغلوب نشد.بعد از سال 43 که حکومت
مطلقهى محمدرضا پهلوى به پشتیبانى آمریکائىها در کشور هزاران فاجعه آفرید
و آمریکائىها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبى و تجاوز در
ایران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ایران بردند، خوردند، پول
گرفتند، شکنجه تعلیم دادند، هزاران جنایت در ایران کردند، بالاخره در سال
56 و دنبالهاش سال 57 این حرکت عظیم ملت ایران به رهبرى امام بزرگوار شروع
شد. این دفعه، این مبارزه دیگر مبارزهاى نبود که امید پیروزى براى دشمن
وجود داشته باشد. ملت ایستاد، مقاومت کرد، فداکارى کرد؛ مردانش، زنانش،
حتّى دانشآموزانش در خیابانها کشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت
ایران پیروز شد. یعنى در این مبارزهى طولانى از سال 32 تا سال 57 - در طول
مدت بیست و پنج سال مبارزه - بالاخره آن که پیروز میدان شد، ملت ایران
بود.
مصادیق دشمنی دولت آمریکا علیه ملت ما چه بوده است؟
کمک به حرکتهای تروریستی
دولت آمریکا از اول با این انقلاب با روى عبوس و چهرهى ترش و با لحن
مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسبات خودشان حق هم داشتند. ایران قبل
از انقلاب در مشت آمریکا بود؛ منابع حیاتىاش در اختیار آمریکا، مراکز
تصمیمگیرى سیاسىاش در اختیار آمریکا، عزل و نصب مراکز حساس در اختیار
آمریکا؛ مرتعى بود براى چراى آمریکائیان و نظامیان آمریکائى و غیر آنها.
خوب، این از دستشان گرفته شد. میتوانستند مخالفت خود را اینجور خصمانه
ابراز نکنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمریکا - چه رؤساى جمهور
جمهورىخواهشان، چه رؤساى جمهور دمکراتشان - با نظام جمهورى اسلامى
بدرفتارى کرد؛ این چیزى نیست که بر کسى پوشیده باشد. اولین کارى که از طرف
امریکائىها انجام گرفت، تحریک مخالفین پراکندهى جمهورى اسلامى و کمک به
حرکتهاى تجزیهطلب و تروریستى در کشور بود؛ از اول این کار را شروع کردند.
در هر نقطهاى از نقاط کشور که حرکتهاى تجزیهطلب در آنجا زمینهاى داشت،
انگشت آمریکائىها را ما دیدیم؛ گاهى پول آنها را، و حتى در مواردى عناصر
آمریکائى را ما در آنجا دیدیم؛ این براى مردم ما خسارت زیادى داشت.
متأسفانه این کار هنوز هم ادامه دارد.
تصرف دارائیهای ایران
بعد تصرف و حبس دارائىها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بىحسابى را در
اختیار آمریکائىها گذاشته بود، براى اینکه از آنها هواپیما بگیرد، بالگرد
بگیرد، سلاح بگیرد. بعضى از این وسائل، آنجا تهیه هم شده وقتى انقلاب شد،
آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را که میلیاردها دلار بود، ندادند؛ و عجیبتر
اینکه این وسائل را در یک انبارى جمع کرده بودند، نگه داشته بودند،
انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار کردند و از حساب قرارداد
الجزائر انباردارى برداشتند! مالى را از یک ملت غصب کنند، پیش خودشان نگه
دارند، ندهند، بعد انباردارىاش را هم بگیرند! این رفتارى بوده که از آن
روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست.
چراغ سبز به صدام و کمک به او در جنگ با ایران
به صدام چراغ سبز دادند؛ این یک اقدام دیگر دولت آمریکا بود براى حملهى
به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریکا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهاى ما
حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحمیل کردند؛ قریب سیصد هزار جوانهاى
ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال - بخصوص در
سالهاى آخر - همیشه آمریکائىها پشت سر صدام بودند و به او کمک میکردند -
کمک مالى، کمک تسلیحاتى، کمک کارشناسى سیاسى - خبرهاى ماهوارهاى میدادند و
امکانات خبررسانى داشتند. تحرک نیروهاى ما را در جبهه در ماهوارههایشان
ثبت میکردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاههاى صدام میفرستادند که از
آنها علیه جوانهاى ما و نیروهاى ما استفاده کند. در مقابل جنایات صدام
چشمهایشان را بستند
شلیک به هواپیمای مسافربری ما
بعد در آخر جنگ، هواپیماى مسافربرى ما را در آسمان خلیج فارس افسر
آمریکائى با موشکى که از ناو جنگى شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر
در این هواپیما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جاى اینکه آن افسر
توبیخ شود، رئیس جمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما
اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟
اهانت به ملت ایران
از تروریستهاى جنایتکارى که در داخل کشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد
را کشتند، علماى بزرگ تا بچههاى خردسال را ترور کردند و کشتند، حمایت
کردند؛ به اینها اجازه دادند که در کشورشان فعالیت کنند؛ دائما علیه
کشورمان تبلیغات خصمانه کردند. رؤساى جمهور آمریکا در طول این سالها -
بخصوص در دورهى هشت سالهى رئیس جمهور زائلشدهى قبلى - هر وقت علیه ملت
ایران، علیه کشور ما، علیه مسئولین ما، علیه نظام جمهورى اسلامى صحبتى
کردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ایران کردند. در طول این
سالها همیشه همین جور بوده است.
آشفتهسازی امنیت منطقه ما به خاطر دشمنی با جمهوری اسلامی
امنیت منطقهى ما را، امنیت خلیج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار
اغتشاش و آشفتگى کردند؛ براى مقابلهى با جمهورى اسلامى - و البته در واقع
براى پر کردن جیب کمپانىهاى سلاح - سیل سلاحها را به کشورهاى منطقه سرازیر
کردند؛ از رژیم صهیونیستى بىقید و شرط حمایت کردند...هر وقت شوراى امنیت
خواست علیه رژیم صهیونیستى قطعنامهاى بگذراند، آمریکا سینهاش را سپر کرد،
آمد جلو و دفاع کرد و نگذاشت.
تهدید و توهین نسبت به ملت و مسئولین ایران
در هر مناسبتى و بىمناسبت کشور ما را تهدید کردند. دائم گفتند حمله
میکنیم، گفتند طرح نظامى روى میز ماست، چنین میکنیم، چنان میکنیم. هر وقت
علیه کشور ما حرف زدند، ملت ما را تهدید کردند. البته این تهدیدها در ملت
ما اثر نکرد، اما آنها دشمنى خودشان را از این راه نشان دادند. به ملت
ایران، به دولت ایران، به رئیس جمهور ایران بارها اهانت کردند. یکى از
آمریکائىها چند سال قبل گفت ریشهى ملت ایران را باید کند! در همین سالهاى
اخیر یکى از مسئولین آمریکائى گفت ایرانى خوب و معتدل ایرانىاى است که
مرده باشد! به این ملت بزرگ، به این ملت با شرف، به این ملتى که فقط گناهش
این است که از هویت و استقلال خود دفاع میکند، اینجور اهانتها کردند.
تحریم ما به قصد دشمنی
سى سال کشور ما را تحریم کردند، که البته این تحریم به سود ما تمام شد. ما
باید از آمریکائىها از این بخش تشکر کنیم. اگر ما را تحریم نمیکردند، ما
امروز به این نقطهاى از علم و پیشرفت که رسیدهایم، نمیرسیدیم. تحریم
همیشه ما را وادار کرده که به خود بیائیم، به خود فکر کنیم، از درون خود
بجوشیم. ولى آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنى کنند.
علت اصلی دشمنی دولت آمریکا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟
علت دشمنى عمیق و آشتىناپذیر استکبار و در رأس آنها آمریکا و شبکهى
صهیونیستى دنیا با جمهورى اسلامى، این حرفهائى که گاهى گوشه و کنار گفته
میشود - چه چیزهائى که آنها شعارش را میدهند، چه تصوراتى که بعضى در داخل
میکنند - نیست. مسئله این است که جمهورى اسلامى یک «نفى» با خود دارد، یک
«اثبات».نفى استثمار، نفى سلطهپذیرى، نفى تحقیر ملت به وسیلهى قدرتهاى
سیاسى دنیا، نفى وابستگى سیاسى، نفى نفوذ و دخالت قدرتهاى مسلط دنیا در
کشور، نفى سکولاریسم اخلاقى؛ اباحیگرى؛ اینها را جمهورى اسلامى قاطع نفى
میکند.یک چیزهائى را هم اثبات میکند: اثبات هویت ملى، هویت ایرانى، اثبات
ارزشهاى اسلامى، دفاع از مظلومان جهان، تلاش براى دست پیدا کردن بر قلههاى
دانش؛ نه فقط دنبالهروى در مسئلهى دانش، و فتح قلههاى دانش؛ اینها جزو
چیزهائى است که جمهورى اسلامى بر آنها پافشارى میکند. این نفى و این اثبات؛
اینها دلیل دشمنى آمریکا و دشمنى شبکهى صهیونیستى دنیاست.
علت بنیادین مقابله ما با دولت آمریکا چیست؟
آیهى شریفهى قرآن مىفرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه
فقداستمسک بالعروة الوثقى». این، اعتصام به حبلاللَّه را براى ما معنا
مىکند. تمسک به حبلاللَّه چگونه است؟ با ایمان باللَّه و کفر به طاغوت.
امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحده امریکاست؛ زیرا صهیونیسم را
او به وجود آورده است و آن را تأیید مىکند. امریکا جانشین طاغوت اعظم قبلى
یعنى انگلیس است. امروز تجاوز رژیم ایالات متحده و همفکرانش و همکارانش،
دنیاى اسلام را در وضعیت دشوارى قرار داده است و دنیاى اسلام در پیشرفت
خود، در موضعگیرى خود، در ترقى مادى و معنوى خود، زیر فشار امریکا و
همکاران و همفکران اوست.در بسیارى از بخشهاى امت اسلامى ایمان باللَّه هست؛
اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت،تمسک به
عروهى وثقاى الهى امکانپذیر نیست. ما کشورها و دولتها و ملتها را به این
که به جنگ با امریکا بشتابند، دعوت نمىکنیم؛ ما دعوت مىکنیم که تسلیم
امریکا نشوند.
آیا رابطه با امریکا خطر او را برای ما کم میکند؟
رابطهى سیاسى با آمریکا براى ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند.
آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالى که با هم رابطهى سیاسى داشتند، سفیر
داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر
جنونآمیز و سیطرهطلبانهى هیچ قدرتى را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه
براى آمریکائىها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیلهاى بوده است براى
نفوذ در قشرهاى مستعد مزدورى در آن کشور. انگلیسىها هم همین طور بودند.
انگلیسىها هم در طول سالیان متمادى سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان
ملت بود؛ کسانى که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکى
از کارهایشان این است...اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به
پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد
و بىدغدغهى مأموران جاسوسى و مأموران اطلاعاتىشان و ارتباطات نا مشروع
آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را براى
آنها تأمین میکند. حالا مینشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال
کردن، که نبود رابطهى با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهى با
آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطهى با آمریکا مفید باشد، اول
کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.
پیشرفت روز به روز ایران اسلامی
علاوهى بر همهى اینها، نظام اسلامى را ملاحظه کنید؛ نظام اسلامى استحکام
پیدا کرد، ریشه دوانید، حرف خودش را به دنیا منتقل کرد، ملتها را در مقابل
عظمت خود وادار به اذعان و اعتراف کرد، خود را در چشم ملتهاى مسلمان و غیر
مسلمان بزرگ کرد. امام بزرگوار ما حتّى در چشم دشمنان خود، یک شخصیت عظیم و
عالیرتبه است. ملت ایران به عنوان یک ملت پولادین، یک ملت مقاوم، یک ملت
مؤمن، یک ملت با بصیرت، در دنیا معرفى شده است و در کشور، نظام اسلامى
توانسته کشور را متحول کند. ایرانى که امروز شما مىبینید، ایرانِ دوران قبل
از انقلاب نیست. ایرانِ دوران قبل از انقلاب، یک کشورِ عقبمانده بود؛ یک
کشورِ فراموش شده بود؛ یک ملتِ بىابتکار بود. با این همه استعداد، با این
همه مواریث تاریخى، با این فرهنگ غنى، این ملت هیچ بروز و ظهورى نه در
صحنهى علم دنیا داشت، نه در صحنهى سیاست دنیا داشت، نه در صحنهى فناورى
دنیا داشت، نه حرف نوئى براى دنیا داشت، نه ابتکارى در زمینهى مسائل منطقه و
مسائل دنیا داشت؛ تابع محض بود. در داخل کشور، بجز یک مناطق معدودى که
مورد توجه مسئولان و سردمداران رژیم بود، بقیهى مناطق کشور دچار ویرانى و
دچار ناآبادانى بود... ایرانِ امروز این پیشرفتها را دارد؛ این کارها، این
ابتکارات، این بروز جوانها در میدان علم و سازندگى و حضور قوى در همهى
بخشها. این حرفها آن زمان وجود نداشت. کشور پیش رفته؛ این پیروزى است.
انقلاب زنده ماند، نظام روزبهروز بارورتر و ریشهدارتر شد، ملت روزبهروز
آگاهىاش بیشتر شد.
افول ارزشهای آمریکائی
در دنیا هیچ کس نیست که شک داشته باشد در این که آمریکا در این سى سال،
بیش از سى رتبه از لحاظ اقتدار و وجاهت جهانى سقوط کرده؛ همه این را
مىبینند و میدانند؛ خود آمریکائىها هم به همین اقرار میکنند. همین
سیاستمداران قدیمىِ کهنهکارِ آمریکائى، دولتها و دولتمردان فعلى را - که
باید گفت دولتمردان و دولتزنان (!) فعلى را - مسخره میکنند که شما آمریکا
را از آنجا رساندید به اینجا. راست هم میگویند؛ امریکا سقوط کرده. امروز
هیچ دولتى در دنیا به قدر دولت آمریکا منفور نیست. اگر امروز دولتهاى
منطقهى ما و دولتهاى دیگر جرأت کنند و یک روزى را به عنوان روز برائت و
نفرت از دولت آمریکا معین کنند و به مردم بگویند در این روز بیائید
راهپیمائى کنید، بزرگترین راهپیمائى تاریخ در دنیا اتفاق خواهد افتاد! این
از موقعیت آبروئى آمریکا. از لحاظ موقعیت منطقى و فکرى آمریکا: بالاخره یک
دولت و یک ملت متکى است به آن فکر و منطقى که ارائه میدهد. ملتها فقط با
پول که در دنیا اعتبار پیدا نمیکنند؛ باید فکر و منطقى وجود داشته باشد.
آمریکائىها میگفتند ما یک اصولى داریم - به قول خودشان - ارزشهائى داریم؛
ارزشهاى آمریکائى. براى این اصول و ارزشها، در دنیا هى سر و صدا میکردند.
امروز نگاه کنید ببینید وضعیت ارزشهاى آمریکائى به کجا رسیده... میشود
اینجور نتیجهگیرى کرد که قدرت آمریکا، دولت آمریکا، استکبار آمریکا که در
مقابل ملت ایران قرار گرفته بود و این مبارزهى طولانى را از سال 32 با ملت
ایران شروع کرده بود - که امسال سال 91 است - در این مبارزه، آن که شکست
خورده، همان دولت مستکبرِ متکبرِ خودبزرگبین آمریکاست؛ و آن که پیروز شده،
ملت سرافرازِ مصممِ مقتدرِ ایران است.
آمریکا چه زمانی از دشمنی با ملت ایران دست خواهد برداشت؟
توطئهها ادامه پیدا خواهد کرد، تا یک مقطعى؛ آن مقطع عبارت است از اقتدار
همهجانبهى کشور که این، کارِ شما دانشجوها، کارِ شما نسل جوان است. آن
وقتىکه توانستید کشور را به اقتدار علمى و به اقتدار اقتصادى برسانید و آن
وقتىکه توانستید عزت علمى را براى کشور فراهم کنید، آن روز البته
توطئهها کم خواهد شد؛ مأیوس خواهند شد. تا وقتى به آن نقطه نرسیدهایم،
منتظر توطئهها باید بود و آمادهى مقابلهى با این توطئهها باید بود. و
إن شاء اللَّه هرروزى که بگذرد، شما قوىتر خواهید بود، دشمن شما ضعیفتر
خواهد شد و آن روزى که پیروزى نهائى نصیب ملت بشود، إن شاء اللَّه روز دورى
نخواهد بود.
آیا حضرت امام (ره) اگر در زمان حاضر زنده بودند، با مذاکره با آمریکا موافق بودند یا مخالف؟
در خصوص این پرسش توجه به عملکرد گذشته و حال آمریکا و فضای حاکم بر روابط
بین الملل چه در زمان حضرت امام (ره) و چه در زمان فعلی ضروری است بدیهی
است اگر دلایل قطع مذاکره و رابطه با آمریکا در زمان حضرت امام تا زمان
فعلی نیز ادامه یافته باشد و یا علاوه بر استمرار آن دلایل، ادله دیگری نیز
بر آن افزوده شده باشد، فرض تصور موافقت حضرت امام نسبت به مذاکره با
آمریکا در شرائط کنونی نیز منتفی خواهد بود.نکتهای که در بدو امر باید به
آن اشاره داشت این است که به طور کلی مواضع رهبر انقلاب و مسؤلین نظام
جمهوری اسلامی در برابر همه مسائل از جمله مسئله برخورد با آمریکا تابع
استدلال و منطق بوده است که پایه منطق این نظام را به تعبیر مقام معظم
رهبری یکی منافع ملی و مصالح کشور تشکیل میدهد و دیگری اصول و عقاید و
باورهای این ملّت مسلمان که در راه آن قیام و برای استقرار آن ایستادگی
نمودهاند. در خصوص عملکرد گذشته و حال آمریکا آنچه مسلم است رفتار این
دولت در زمان فعلی نسبت به زمان حضرت امام (ره) بسیار غیر قابل قبول و غیر
منطقیتر نیز شده است زیرا بررسی تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد از
زمانی که دورة حاکمیت دکترین مونروئه پایان یافت، یعنی پس از اتمام دورهای
که از سال 1823 (زمان اعلام دکترین مونروئه) آغاز شده و انزوای این کشور
را به مدت یک قرن به دنبال داشت، و پس از آن که این کشور منافع ملی خود را
جهانی توصیف کرد. هیچ زمانی را نمیتوان سراغ داشت که این کشور از دخالت در
امور دیگر کشورها و تضییع حقوق و منافع آنان به بهانة تأمین منافع خویش
خودداری نموده باشد. عملکرد این دولت پس از خاتمة جنگ جهانی دوّم که جهان
به دو قطب استعماری شرق و غرب تقسیم شد نسبت به مناطق مختلف جهان از جمله
ایران از زمان کودتای 28 مرداد 32 تا زمان انقلاب و نیز دشمنیهای گسترده
این دولت نسبت به انقلاب اسلامی و دیگر انقلابهای رهائی بخش جهان و تشدید
این دشمنیها پس از فروپاشی قطب استعماری کمونیسم بهترین شاهد این مدعاست.
حضرت امام (ره) در بیان معروف خویش رابطه ایران و آمریکا را به رابطة گرگ و
میش تشبیه نمودند. آنچه در این بیان آشکار است آن است که رابطهای که در
آن یک طرف با سوء نیت و گرگ صفتانه بخواهد طرف مقابل را زیر سلطة خود
درآورد به عقیده حضرت امام مردود خواهد بود. حال اگر ثابت شد که این رابطة
گرگ و میش نه تنها به قوت خود باقی است بلکه دولت آمریکا بیشتر از گذشته به
دشمنیهای خود ادامه میدهد، تصور عقیدة حضرت امام (ره) نسبت به این مسئله
در زمان حاضر (در فرض وجود ایشان در زمان کنونی) چندان دور از ذهن نیست
زیرا زمانی حضرت امام این رابطه را به رابطة گرگ و میش تشبیه نمودند که دو
قطب استعماری شرق و غرب رو در روی هم قرار داشتند و تا حدی قدرت یکدیگر را
تعدیل مینمودند. لکن پس از فروپاشی قطب کمونیسم که دولت آمریکا خود را
مدعی بلا منازع جهان میداند و بدون توجه به حقوق بینالملل وخواست سایر
دولتها و ملّتها؛ این گونه در جهان یکهتازی میکند، نمیتوان گفت که
بدتر از سابق نشده است؟ آنچه مسلم است اختلافات ایران و آمریکا تنها بر سر
یکسری مسائل حاشیهای از قبیل دارائیهای بلوکه شده ایران و مواردی از این
دست نیست که با گذشت زمان قابل تغییر و حل و فصل باشد، بلکه اختلافات بین
این دو کشور بسیار ریشهایتر و مبنائیتر از اینهاست، بطوری که تصور رفع
این اختلافات تنها در تغییر ماهیت نظام اسلامی و یا نظام حاکم بر دولتمردان
آمریکا متصور است. این اختلافات اساسی همان مواردی است که مقامات رسمی
آمریکا نیز هر از چند گاهی به زبان میرانند، از جمله مواضع ایران در قبال
مسئله فلسطین و سازش با رژیم غاصب اسرائیل، که حضرت امام همواره بر غاصب
بودن اسرائیل تاکید داشتند .مواضع ایران در قبال سلطة آمریکا در خلیج فارس و
خاورمیانه که حضرت امام مخالف جدی پایگاه دادن به آمریکا در منطقه بودند و
مواضع ایران در قبال مسلمانان تحت ستم در سراسر جهان وسلطه آمریکا بر
مسلمین، مواضع ایران در قبال توهینهائی که به ساحت مقدس اسلام و قرآن و
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ میشود (مانند کتاب آیات شیطانی) که حضرت
امام بر توطئه آمریکا و ایادیاش در نابودی اسلام همواره هشدار میدادند.