به گزارش
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن زیر چکیده اي تفصيلي از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري، در هفتمين شب عزاداري حسيني در دهه اول محرم الحرام 1393 است که به تاریخ 9 آبان ماه در مدرسه فيضه قم برگزار شده است. ايشان در اين جلسه ضمن تفسير «حجب ظلماني» به «محيط ولايت اولياي باطل»، به بررسي «سه اقدام اساسي» و «سه لايه از حجاب تاريك و فتنه خيز اولياي كفر» پرداختند. «تغيير محور حب و بغض ها از مدار معصوم »، «بدل سازي در عرض پرچمداران جبهه نبي اكرم» و «نسخه نويسي در برابر نسخه شفا بخش اهل بيت عليهم السلام» سه اقدامي بود كه حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري آن ها را در مقياس اجتماعي و تاريخي توضيح دادند.
طي مسير توحيد مراحلي دارد كه يك مرحله از آن عبور از حجب ظلماني است و پس از آن ورود به وادي نور و عبور از حجب نوراني تا رسيدن به سرچشمه نور است. اگر حجاب ها رفع نشود انسان به اندازه محجوبيتش از خداي متعال دور خواهد بود. البته خداي متعال هيچ حجابي ندارد و در عين اين كه در عالي ترين مراتب است، به همه موجودات نزديك است. «هو معكم اينما كنتم»(حديد/4)؛ اما انسان ها در پوششند و به همان اندازه كه از اسماء و صفات «جمال و جلال» الهي در حجابند از خداي متعال محجوبند.
تفسير حجب ظلماني به محيط ولايت «فردي»، «اجتماعي»، و «تاريخي» اولياي كفر
يك معناي حجب ظلماني، محيط «استكبار، معصيت و طغيان» است. اگر در مورد حجب «فرد» بخواهيم صحبت كنيم ممكن است اين حجب، قلب يا اعضاء و جوارح فرد را فرا بگيرند. حجب ظلماني از يك «گناه و معصيت» تا «يك صفت رذيله» و «بالاتر از آن»، همه از فروع اولياي طاغوت و مستكبريني اند كه بر نبي اكرم طغيان كرده اند. انسانِ محجوب به حجب ظلماني، محجوب به حجب اولياي طاغوت است. اين حجاب ها گاهي يك فعل ر ا محجوب مي كند و گاهي تا باطن انسان پيش مي رود و سرشت را ظلماني مي كند. قدم گذاردن به بيرون از اين حجب نيازمند همت و تلاش است. اما گاهي اين حجب، حجاب يك جامعه قرار مي گيرد و گاهي حجاب بر يك تاريخ مي شودكه بخش عمده اي از جوامع بشري را مي پوشاند.
در قرآن از اين دستگاه ظلماني تعبير به «ليل» شده است «و الليل اذا يغشي» (ليل/1)، «والليل اذا يسر» (فجر/4). شبي كه هر چند در حال رفتن است ولي ظلمت آن فرا گير است. در سوره مباركه نور از اين حجب اين گونه ياد شده است «ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يراها ...» (نور/40) ظلمات متركم و فراگير، همراه با فتنه هاي متلاطم و خطرناك.
عبور از اين فتنه ها بسيار دشوار و خطرناك است و با عقل و محاسبات فردي و يا جمعي نمي توان از آن عبور كرد. تها راه عبور از اين تاريكي ها اين است كه خداي متعال از طريق اولياي الهي از انسان دستگيري نمايد.
حجاب تجدد، يكي از سنگين ترين حجاب هاي اجتماعي معاصر
يكي از سنگين ترين اين حجاب ها بر جامعه بشري، حجاب تجدد است از فلسفه هاي آن گرفته تا عقلانيت «راهبردي و كاربردي»، تكنولوژي هاي توليد شده در اين تمدن و مجموعه فضايي كه جريان تجدد ايجاد كرده است. پرچمداران اين تمدن از متفكرين و سياستمداران تا اقتصاد دانان آن كه از فراعنه و قارون هاي تاريخند، همه از اولياي كفرند كه حجاب بزرگي بر جامعه بشري انداخته اند.
يكي از اموري كه انسان را زمين گير مي كند و او را نگه مي دارد همين است كه انسان گمان كند خيري در اين دستگاه ظلماني است در حالي كه هيچ خيري در آن نيست. «عدونا اصل كل شر و من فروعهم كل قبيح و فاحشه» آحاد افرادي كه در اين تمدن زندگي مي كنند و يا ارائه يك تقسيم جغرافيايي براي تقسيم اقوام، مقصود نيست. بلكه سخن از تمدني است كه بر «گريز از خدا» و «عقلانيت مادي» بنا شده است. اين جريان كه البته بسيار پيچيده است توانسته اخلاق، تفكر، رفتار و سبك زندگي ايجاد كند؛ دستگاههاي فلسفي پيچيده اي را طراحي كند و انقلاب علمي و صنعتي وسيعي را رقم بزند ولي همه اين تمدن با همه آن پيچيدگي هايش امتداد جريان بني اميه و همان امپراطوري اموي است كه در اروپا و آخرين مدل آن در آمريكا بازسازي شده و در همه عالم منتشر گرديده است.
آن چه جاي تأسف دارد «وابستگي به اين تمدن» است و اين كه انسان گمان كند در اين دستگاه خيري براي مؤمنين و بشريت وجود دارد و با اين تصور غلط تلاش كند تا از اين خير، عقب نماند. اين دلبستگي خيلي خطرناك است. البته در دوره «گذار و اضطرار» كه كلمه غيب الهي در حجاب است همه ما به نسبتي گرفتار حجاب هاي اولياي طاغوت هستيم. اما اين نگاه، خيلي متفاوت است با اين كه انسان تلاش كند تا عقلانيت و ادبياتي را كه آن ها به عنوان «علم و آگاهي» و «توسعه و پيشرفت» در جهان حاكم كرده اند و براي تحقير و توهين به ملت ها، آن را منتشر نموده اند، به رسميت بشناسد. اين كار بسيار خطرناك است.
شكل گيري يك د ستگاه عظيم تحقير و توهين به دين مبتني بر تجدد
در سوره همزه خداي متعال «سرزنش كننده ها و تحقير كننده ها» را به شدت عتاب مي كند و به عقوبت هاي بسيار سنگيني تهديد مي نمايد. در سه آيه اول اين سوره «ويل لكل همزه لمزه، الذي جمع مالا و عدده، يحسب ان ماله اخلده» خداي متعال ريشه اين تحقير و توهين را در امكانات و اموالي مي داند كه همّازين و لمّازين جمع كرده اند و گمان كرده اند با اين امكانات به خلود مي رسند فلذا از آن براي خود تكيه گاهي ساخته اند كه با تكيه بر آن ديگران را تحقير مي كنند.
شيطان با «همز و لمز» و «نفخ و نفث» همان گونه كه خون در مجاري ما جاري است در ما مي دمد. اين «همز و لمز» ها، كوچكترين توهين ها و تحقير ها را در بر مي گيرد و شامل كساني كه يك دستگاه عظيم تحقير و توهين به دين ايجاد كرده اند نيز مي شود. همه «همز و لمز» هاي جزئي (مثل اين كه كسي به خاطر امكاناتي كه دارد ديگري را تحقير مي كند) از فروع اين «همز و لمز» بزرگند. البته گناه حتي اگر صغيره هم باشد بد است ولي جهنمي كه سوره «همزه» آن را به تصوير مي كشد، عذابي است كه از قلب طلوع مي كند و همه جان را در بر مي گيرد. «كلا لينبذن في الحطمه و ما ادراك ما الحطمه نار الله الموقده التي تطلع علي الافئده». اين تصوير، جهنمِ همان «همز و لمز» بزرگ است. اصل اين عذاب (به تعبير قرآن) براي آن «شجره خبيثه» اي است كه بناي اين سركشي را گذاشته است كه البته شعاع اين جهنم، كساني را كه در كبائر با اولياي طاغوت همراهي مي كنند در بر مي گيرد و يا سايه اي از اين عذاب، ممكن است به مؤمنين نيز برسد.
«تغيير حب و بغض ها»، «بدل سازي از وليّ حق» و «ادعاي نسخه شفا بخش در برابر نسخه دين»، سه اقدام شيطان در مقابل نبي اكرم
روايتي از نبي مكرم اسلام نقل شده است كه ايشان همزات، نفخات و نفثات شيطان را اين گونه توضيح مي دهند: «أَتَدْرُونَ مَا هِيَ أَمَّا هَمَزَاتُهُ فَمَا يُلْقِيهِ فِي قُلُوبِكُمْ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ نُبْغِضُكُمْ بَعْدَ مَا عَرَفْنَا مَحَلَّكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَكُمْ قَالَ أَنْ تُبْغِضُوا أَوْلِيَاءَنَا وَ تُحِبُّوا أَعْدَاءَنَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا نَفَخَاتُهُمْ قَالَ هِيَ مَا يَنْفُخُونَ بِهِ عِنْدَ الْغَضَبِ فِي الْإِنْسَانِ الَّذِي يَحْمِلُونَهُ عَلَى هَلَاكِهِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ وَ قَدْ يَنْفُخُونَ فِي غَيْرِ حَالِ الْغَضَبِ بِمَا يُهْلِكُونَ بِهِ أَ تَدْرُونَ مَا أَشَدُّ مَا يَنْفُخُونَ وَ هُوَ مَا يَنْفُخُونَ بِأَنْ يُوهِمُوا أَنَّ أَحَداً مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَاضِلٌ عَلَيْنَا أَوْ عِدْلٌ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا نَفَثَاتُهُ فَإِنَّهُ يُرِي أَحَدَكُمْ أَنَّ شَيْئاً بَعْدَ الْقُرْآنِ أَشْفَى لَهُ مِنْ ذِكْرِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيْنَا.»
بر اين اساس، همزات بغضي است كه شيطان ايجاد مي كند. حضرت مي فرمايند شيطان بغض دوستان ما و دوستي دشمنان ما را در دل شما مي كارد و صف شما را از صف دوستان اهل بيت، به صف دشمنان مي برد. ابتدا صف را جدا مي كند و بعد از آن بدل سازي مي كند. يعني كار را به جايي مي رساند كه حضرت امير عله السلام را در عرض طلحه و زبير و ديگران، در يك شوراي شش نفره مي گذارند. اين از نفخات شيطان است. در قدم بعد نسخها هاي جايگزين مي نويسند و در عرض امام راه درست مي كنند كه اين، از همان نفثات اوست. «تغيير مسير امامت» و «ادعاي نسخه شفابخش در عرض نسخه امام»، نفخ و نفث تاريخي شيطان است كه يك تاريخ را به دنبال خود برده است. يعني در يك نگاه كلانِ تاريخي، شيطان در مقابل جبهه نبي مكرم اسلام، سه اقدام اساسي انجام داده است اولا با تغيير حب و بغض ها و تحت تأثير قرار دادن قلوب، در مقابل صف نبي اكرم، صف ايجاد كرده است و ديگران را نسبت به مكتب تشيع بد بين مي كند. در مقياس اجتماعي نيز پرچمداران دنياي غرب با اسلام هراسي، نفرت و بغض نسبت به دين را در دنيا ايجاد مي كنند. يك بدل مصنوعي از اسلام در جهان ساخته اند تا هر كس با ديدن آن، از اسلام مشمئز شود. اين همان نفخ شيطان است. حال برخي چه خيري در اين دستگاه ديده اند كه دو دستي به آن چسبيده اند و آن را رها نمي كنند؟چه شيطنت و قبحي با لا تر از اين وابستگي تصوير مي شود؟ موضوع سخنف آحاد مردمي كه در غرب زندگي مي كنند نيستند. اين طراحي هاي پيچيده نسبت به اسلام را چه كسي انجام مي دهد، سياستمداران يا عوام؟ كمپاني هاي بزرگ يا فقرا؟
البته حجاب ظلماني يك حجاب بي اراده نيست. كسي مسلمانان را مجبور نكرده بود تا دروازه هاي فرهنگي خود را به روي غرب باز كنند و همه دارايي هاي خود را ارزان بدهند. كسي دانشمندان و سياستمداران ما را مجبور نكرده تادر مقابل اين تمدن خضوع كنند
شفاعت و دستگيري معصوم تنها راه «خروج از حجب ظلماني» و «سير در حجب نور» تا «نيل به مقام لقاء»
حجب ظلماني خيلي تيره تر از آن چيزي است كه در غرب ظهور پيدا كرده است. اين تمدن، تنها يك پرده از اين حجب ظلماني است. حوادث تاريخي بزرگي در تاريخ اتفاق افتاده و حجاب هاي سنگيني ايجاد شده است كه عبور از آن نياز به چراغ پرفروغي مثل سيد الشهدا دارد. فلذا يكي از فروغ هاي عاشورا تبري، لعن و حرب با دشمنان خدا است. «لعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُمْ» و يا «بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ» و «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» يكي ديگر از پرتو هاي عاشورا، بصيرتي است كه در شناخت صف تاريخي دشمنان ايجاد مي كند كه در گذشته به آن پرداخته شده است.
اصل اين حجب ظلماني، محيط ولايت اولياي طاغوت است كه محيط حرص و حسد و كينه است و عبور از آن نيازمند كشتي نجات سيد الشهدا است. اگر انسان از اين حجب عبور كرد سير در وادي نور آغاز مي شود. در قرآن كريم در آيه 35 سوره نور، مراتب تنزل اين انوار و مراتب سير ما با اين نور توضيح داده شده است كه در جلسات بعدي به آن پرداخته خواهد شد.
سيد الشهدا نردبان سلوك همه مومنان تاريخ از شبكه تو در تو و پيچيده حجاب هاي ظلماني است. اولين حلقه اين دستگيري و شفاعت نيز اصحاب و اهل بيت اباعبد الله در عاشورا بودند كه حضرت دست آن ها را گرفت و به سرچشمه نور رساند تا آن جا كه حضرت مي فرمايند «انت امام في الجنه»
خروج از حجب ظلماني و همسفر اولياي الهي شدن براي عبور از حجاب هاي نوراني در دنيا، برزخ و قيامت و نيل به مقام رضوان و به عبارت ديگر ورود به وادي نور و سير در مقامات ولايت معصوم از سير در سبل صراط تا رسيدن به مركز پرگار اين نور و مشاهده وجه الله، تنها با شفاعت خود معصوم ممكن است.