"وقتی هنوز تو شهرم انزلی بودم، محرماش تو یه تکیه دمام میزدم، حال خوبی بود. چیزهایی که امروز دارم و به وساطت اربابم حسین از خدا خواستم. روی اربابمو زمین نزد خدا. وگرنه منه بچه شهرستانیه پر ز گناه کجا، این جایگاه و ... کجا. حالم مثل اون روزاست. ازت خواهش دارم ارباب، تو رو به فرق شکستهی آقام علی نذار حق کسی پایمال شه، خیلیهای از سر صبح جون میدن که شرمنده خانوادهاشون نشن. کمک کن که آبروی پدر و مادری نریزه پیش بچههاش، یه سری دلا شکسته، گریه میخواد که زلال شه، بطلب که تومراسمت باشن تا خالی شن، صاف شن. یه سری مریضن، چشمشون به کرم شماست، شفاشونو به وساطت شما میخوان. یا حسین عزت زنها و مردهای سرزمینمو، آرامش هم قبیلههامو با وساطت شما از خدا میخوام، می دونم هر کس گناهکار و بیگناه، مشکیه مراسمتو پوشیده، چیزی خواسته، نه نگفتی..."