به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، «ریچارد هاس» تحلیلگر برجسته مسائل امنیت بینالملل در مقالهای که
در وبسایت شورای روابط خارجی آمریکا به چاپ رسیده است ضمن بر شمردن
بحرانهای عدیده بینالمللی، عصر حاضر را دوران بینظمی جهانی خوانده است.
به
گفته ریچارد هاس نامگذاری دورانهای تاریخی پیش از آنکه به سرانجام خود
برسند، کاری دشوار است. دوران رنسانس تنها پس از پایان آن به این نام ملقب
شد. اعصار تاریک پیش از آن نیز به همین ترتیب در پایان دوره خود نامگذاری
شدهاند. علت آن را باید در غیرممکن بودن پیشبینی در خصوص پایداری و یا
عدم پایداری روندهای مثبت و منفی آغاز شده در هر دوره جستجو کرد. با این
توضیحات میتوان ادعا کرد که در حال حاضر در پایان یکی از دورههای تاریخی
جهان و افول آن قرار داریم. این دوره رو به افول، دوران سلطه آمریکا است.
به
بیان ریچارد هاس خاورمیانه هم اکنون در فازهای اولیه تنازعاتی قرار دارد
که وفاداریهای سیاسی و مذهبی متنوع علت شکلگیری آن است. بحران اوکراین و
اقدامات روسیه نیز نظم اروپا را به چالش کشیده است. در آسیا نیز اگر چه به
نظر میرسد که صلح و ثبات بر قرار است، اما نباید فراموش کرد که ثبات در آن
منطقه نیز متزلزل و لرزان است. خیزش ناسیونالیسم، تنازعات سرزمینی متعدد و
پیوندهای سست دیپلماتیک در میان کشورهای منطقه از مهمترین دلایلی هستند
که مانع از تضمین ثبات در شرق آسیا میشوند. تغییرات آب و هوایی، شیوع
بیماریهای مهلک و عصر افسار گسیخته ارتباطات دیجیتال و حملات سایبری نیز
از دیگر موضوعات مهمی هستند که شرایط را در عصر حاضر پیچیدهتر کردهاند.
دلایل
وقوع حوادث مذکور نشان میدهد که تحولات بنیادینی در عرصه جهانی صورت
پذیرفته است. توزیع و پراکندگی قدرت در میان بازیگران دولتی و غیردولتی
مختلف اعم از گروههای تروریستی و شبه نظامی و سازمانهای غیر دولتی یکی از
مهمترین این دلایل محسوب میشود. در این فضا کنترل تولید گازهای
گلخانهای، قاچاق بیرویه مواد مخدر، قاچاق تسلیحات نظامی، تروریسم و اشاعه
بیماریهای مهلک به راحتی میسر نخواهد بود. عدم اجماع در خصوص اقدامات
مقتضی و نبود اراده لازم شرایط را به مراتب پیچیدهتر کرده است.
با
این حال تحول در مرکزیت قدرت تنها دلیلی نیست که آشوب و بحران را به عرصه
جهانی تسری داده است. ریچارد هاس عملکرد ایالات متحده در مقام هژمونی را
یکی دیگر از دلایلی میخواند که بینظمی را برای جهان به ارمغان آورده است.
جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ منجر به تشدید تنازعات مذهبی شیعه و سنی در منطقه
شد. در سوریه نیز آمریکا مدعی شد که قصد دارد دولت بشار اسد را بر کنار کند
و استفاده از تسلیحات شیمیایی را خط قرمز خود برای حمله به سوریه در سال
گذشته معرفی کرد. با این وجود آمریکا در سوریه اقدام خاصی صورت نداد. در
این شرایط خلاء امنیتی ایجاد شده در خاورمیانه منجر به ظهور و رشد گروه
تروریستی داعش شد. در مورد آسیا نیز دولت اوباما شعار تغییر محور سیاست
خارجی به سوی آسیا را مطرح کرد، اما در مقام عمل کوچکترین اقدام موثری صورت
نگرفت.
نتیجه این تحولات شک و تردید فزاینده نسبت به اعتبار و
توانمندی آمریکا بود. در این فضا سایر بازیگران به گسترش نقش خود پرداخته و
به شکل مستقل وارد عرصه شدند.
در کنار موارد فوقالذکر، ریچارد هاس
تاکید کرده که نباید از تاثیر ریشههای ملی و محلی گسترش بیثباتی نیز
غافل بود. به طور مثال وی خاطر نشان میکند که بسیاری از کشورهای خاورمیانه
خود در مبارزه با افراطگرایی و ممانعت از رشد آن برنامهای ندارند.
به
گفته هاس در این فضا برخی از اقدامات میتواند برای جلوگیری از اشعه
بیثباتی موثر باشد. به طور مثال ادامه مذاکرات با ایران و حصول به توافق
جامع، مبارزه با داعش از طریق مسدود کردن شاهرگهای مالی آن و متوقف کردن
روند عضوگیری آن و تحت فشار قرار دادن روسیه با استفاده از اهرم تحریمهای
اقتصادی از اقداماتی است که میتوان مدنظر قراربگیرد، اما نباید این واقعیت
را از یاد برد که در دوران حاضر عرصه سیاست داخلی کشورها، نبود اجماع
بینالمللی و اضمحلال نفوذ بینالمللی آمریکا در حالی که قدرت دیگری
نمیتواند جایگزین آن گردد، شرایط را پیچیدهتر کرده و دستیابی به صلح و
ثبات را دشوارتر از همیشه از زمان پایان جنگ سرد کرده است.