سوال دوم این است که چرا درباره سایر کشورهای عربی دچار بحران یعنی یمن و بحرین، اتحادیه عرب طرحی و یا التیماتومینمیدهد؟ البته تکلیف مردم بحرین که از همان ابتدا مشخص بود. به دلیل شیعه بودن مخالفان و گرایشهای مسلط طائفی در بین اعراب، حساب بحرین از سایر کشورها به سرعت جدا شد. اما چرا در یمن که هم حجم تظاهرات و حضور مردم در اوج است و هم علی عبدالله صالح در اعمال خشونت دست کمیاز بعثی های سوریه ندارد، اتحادیه عرب فعال نیست؟
برای پاسخ به سوالها اول باید نظری به تقسیم بندی بازیگران عربی در مواجهه با بهار عربی بیاندازیم. در جهان عرب در پی تحولات سال 2011 با یک تقسیم بندی جدید در بین بازیگران مواجه هستیم. بازیگران و نیروهای تحول گرا که عمدتا طرفدار انقلابها هستند و بازیگران طرفدار وضع و نظم سابق. عربستان در راس بازیگران گروه دوم یعنی طرفداران وضع سابق است و به جز سوریه در هیچ کشور دیگر عربی از تغییر حمایت نمیکند. حتی در لیبی به رغم همه تنفری که شاهزادگان سعودی از قذافی داشتند کار عمده ای انجام ندادند. بازیگران گروه اول، یعنی تحولگراها، گرچه در سطح مردمیاز پایگاه گسترده تری برخوردارند ولی در سطح رسمیبه جز سه کشوری که در آنها انقلاب شده، دولت دیگری به شکل واقعی و ذاتی از تغییرات حمایت نمیکند. در این سه کشور نیز هنوز قدرت به طور کامل منتقل نشده و فعلا خلاء بزرگی وجود دارد. در این میان باید برای قطر حساب جداگانه ای باز کرد. قطر که دارای یک نظام سنتی غیر دمکراتیک است، به طور ماهوی باید در گروه دوم و طرفدار نظم سابق باشد. اما زیرکی دیپلماسی قطریها در این است که همواره سعی میکنند، از شکافها استفاده کنند و ظرفیت های خالی را پر کنند. نگاهی به دیپلماسی قطر در بهار عربی این ذهنیت را به وجود میآورد که این کشور کوچک گویا سودای رهبری تحولات منطقه ای را در سر میپروراند! واز تغییر در هر نقطه ای از جهان عرب حمایت میکند. این نقش در لیبی برجسته شد و حتی کار به حضور نظامیقطریها در ائتلاف بین المللی کشید. راشد الغنوشی رهبر حزب النهضه در تونس که 91 کرسی مجلس موسسان را در اختیار گرفته، نخستین سفر خارجی خود را بعد از انتخابات به دوحه انجام داد و از امیر قطر دعوت کرده تا به عنوان مهمان ویژه در افتتاحیه مجلس موسسان تونس شرکت کند. گرچه در لیبی و تونس برجسته شدن نقش قطر اعتراضاتی را برانگیخته ولی این اعتراضات در حدی نیست که بتواند برای دیپلماسی فعال و زیرکانه و در عین حال فاقد خط قرمز قطریها مشکل تولید کند.
اتحادیه عرب در سال 2011 و چه بسا در دهه های اخیر دو تصمیم مهم اتخاذ کرده است. تصمیم اول دعوت از جامعه بین المللی برای حمایت از شهروندان لیبیایی و متعاقبا آن شرکت در عملیات نظامیبود و دومین تصمیم لغو عضویت سوریه است. در هر دو مورد قطر نقش اساسی و برجسته ای داشته و در هر دو اجلاسی که به این تصمیمات منجر شد نخست وزیر قطر ریاست جلسه را بعهده داشته است. او در لابی های پشت پرده نیز برای رسیدن به این تصمیمات بسیار فعال بوده است. شیخ حمد بن جاسم در مصاحبه ای که این هفته با روزنامه الاخبار مصر انجام داده در قد و قامت یک رهبر انقلابی ظاهر شد و علاوه بر سرزنش و ملعون خواندن حاکمان قدرت طلبی که علیه مخالفان خشونت به کار میبرند گفته که حتی شیخ نشین های خلیج فارس نیز صد در صد از این تحولات مصون نیستند!!
تفاوت برخورد اعراب با اسد و صالح را باید در تفاوت دیپلماسی قطر و عربستان جستجو کرد. در یمن اعراب از دریچه عربستان و شورای همکاری وارد میانجی گری شدند. از هشت ماه قبل که عربستان طرحی را برا ی واگذاری قدرت به یمنی ها پیشنهاد داد علی رغم اینکه صالح حداقل 4 بار در آخرین لحظات از امضای آن طفره رفته، اما شاهد هیچ تغییر و تحولی در طرح عربستان نیستیم. سعودیها عادت ندارند به این زودیها از طرحهای ملوکانه خود عقب بنشینند. در کندی دیپلماتیک سعودیها همین بس که آنها در باره لبنان هنوز بر پیمان سال 1989 طایف اصرار میکنند و در باره فلسطین و صلح خاورمیانه برطرح سال2002 ملک عبدالله تاکید میورزند. فارغ از اینکه چه تحولاتی در سالهای اخیر در این دو مسئله ایجاد شده است.
لذا کسی نباید توقع داشته باشد که سعودیها در طرح خود برای یمن به این زودیها تغییری بدهند. حتی اگر صالح هم کنار برود تا سالیان سال "طرح عربستان برای واگذاری قدرت در یمن" از ادبیات سیاست خارجی عربستان حذف نخواهد شد! مشکل دیگر آنجاست که عربستان وقتی دست روی مسئله ای میگذارد دیگر کسی در دنیا تمایلی برای ورود به آن مسئله نشان نمیدهد. ذخایر ارزی تریلیونی و قدرت تولید نفت 12 میلیون بشکه ای و ذخایر نفتی 300 میلیارد بشکهای شاهزادگان صحرا برای رهبران پراگماتیست جامعه جهانی مهمتر از مسایل کم اهمیتی! مثل مطالبات مردم فقیر یمن و شیعیان بحرین است. حتی شورای امنیت نیز وقتی وارد بحران یمن شد و قطعنامه 2014 را بالاجماع صادر کرد فراتر از طرح عربستان نرفت و مجددا بر ضرورت امضای این طرح تاکید کرد. دیپلماتها در شورا امنیت گفتند که بخاطر رعایت حال عربستان بیش از این کاری از دستشان ساخته نبوده است.
اما در سوریه، بر خلاف یمن، فعال مایشاء صحنه عربی قطر است. اجلاسهای وزاری اتحادیه عرب به ریاست نخست وزیر قطر برگزار میشود و ولید معلم در دوحه طرح اتحادیه را از قطریها دریافت کرد. دیپلماسی چابک و پر تحرک قطر نقطه مقابل دیپلماسی لاک پشتی سعودیهاست. قطر در همان روزهای اول بحران یمن و به دست گرفتن ابتکار توسط شورای همکاری و البته عربستان، پای خود را از پرونده یمن بیرون کشید، زیرا احساس کرد که در این عرصه به خاطر حضور عربستان کاری از پیش نخواهد رفت.
لذا بشار جدای از دیگر نگون بختیهایی که در سال 2011 داشته، با این معضل نیز روبروست که دیپلماسی عربی بحران سوریه به قطر ماجراجو واگذار شده، کشوری که مشروعیت عربی جنگ علیه قذافی را فراهم کرد و اکنون با تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب، اسد را در میان اعراب منزوی کرده است و بعنوان سخنگوی اعراب وعده مجازاتهای بیشتری را به دولت سوریه میدهد.