دیگر نمیخواهم به فوتبال بازگردم ولی این تصمیم ربطی به ازدواجم ندارد. چون دوستان کاری کردند که از فوتبال زده شدم و دیگر برنمیگردم.
بیشتر از اینکه از اسم علی پروین سود ببرم، ضرر دیدم. تقریباً 90 درصد آدمهایی که با پدرم مشکل داشتند چون زورشان به علی پروین نمیرسید مجبور بودند سر من خالی کنند.
سالی که در استیلآذین بودم بهترین سال فوتبالیام بود و بدترین سال هم سالی بود که رباط پاره کردم.
پرسپولیس که دیگر الان پرسپولیس نیست چون تا جایی که یادم میآید در پرسپولیس و استقلال باید آدمهای بزرگ حضور داشته باشند. البته جوان هم باید در کنار بزرگان باشد، مثلاً خود من وقتی در پرسپولیس بودم در کنارم کریم باقری بود ولی الان این موضوع در پرسپولیس دیده نمیشود و برای همین فکر میکنم این پرسپولیس به جایی نمیرسد و بیچاره حمیدخان هم گیر افتاده!
فرهاد کاظمی خیلی در فوتبال به من کمک کرد و خیلی چیزها از او یاد گرفتم.
میگفتند هدایتی، دایی، پنجعلی و… به خاطر علی پروین از من حمایت میکردند ولی آقای هدایتی 23 گل برای استیلآذین زد؟! همه میگویند هدایتی از من حمایت میکرد ولی هدایتی وجود نداشت، دایی وجود نداشت! مثلاً ما یک اردو داشتیم در دبی، من دو، سه تا بازی کردم که آقای دایی تازه آمده بودند و بعد از آن در پرسپولیس دایی فیکس شدم.
پیشنهاد استقلال به من جدی بود و حتی تا کارخانه نظری جویباری هم رفتم و اگر به این تیم میرفتم بهتر هم میشد ولی طرفدارها را چه کار باید میکردیم؟!
من اهل غذا درست کردن نیستم ولی یک کارهایی در خانه انجام میدهم اما پدرم اصلاً اهل کار کردن در خانه نیست. بابا حتی به مدرسه من هم نمیآمد.
رفیق بازی بیشتر از اینکه سود داشته باشد به ضرر آدم میشود و من چون پدرم جلوی چشمم بود، دیدم و برایم درس عبرت شد.