به گزارش پایگاه 598 به نقل از جهان، نماینده در یادداشتی نوشت: حُر، مذاکره و درسی که باید از کربلا گرفت ...
عاشورامردانه
مقابل سپاهی که پیش از این فرماندهاش بود جنگید... سردار شرم چشمانش به
چشم ارباب، قیامتِ فکرش مادر عالم و مادرش، حضرت کرم: انت الحر کما سمتک
امک ...
۱. از خاندانی معروف بود و به فرماندهی هزار سپاه برگزیده
شد آنهم برای بستن راه حسین بن علی... در غوغای دلش مأمور بود و به گمانش
معذور. از سپاه عبیدالله بود، مأمور بود، ترس را در دل دخترکان کاروان
انداخت، راه حسین بن علی را به سرزمین بلا ختم کرد ولی، آزاده بود و در همه
حال مودب به آل رسول. قائله جنگ بالا گرفت، برق غنیمت، حکومت ری و حتی
انگشتر و گهواره... کور دلان را مدهوش کرد...
چکمههایش را به گردن
انداخت، سردار شرم شد، امیدوار به حضرت کرم... ذره ذره وجودش سیراب از عطش
قربانی شدن برای حسین بن علی، اذن طلبید، مردانه مقابل سپاهی که پیش از این
فرماندهاش بود جنگید... سردار شرم چشمانش به چشم ارباب، قیامتِ فکرش مادر
عالم و مادرش، حضرت کرم: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً
فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ...
۲.از ابن زیاد به حسین بن علی؛ یزید
مرا فرمان داده سر بر بالش ننهم تا تو را گردن زنم یا به حکم من و یزید
باز آیی... پیکِ در انتظار جواب مأمور بود و به گمانش معذور و حضرت کرم:
این نامه را نزد من جوابی نیست! حسین بن علی سوی کسی نامه نویسد که امید به
ارشادش بود...
۳. سال، شصت و یکم شده بود و لختی فاصله تا روز
واقعه. شمر تمام عقلانیتش را سپاه کرد برای مذاکرهای برد برد، حضرت ماه را
خواهرزاده خواند و امان نامه...
غم عالم بر دل کاشف الکرب نشست: دستت بریده باد ذی الجوشن چه بدامانی آوردهای! مگر چشمانم نباشد که چشم حضرت خواهر را طوفانی کنی...
۴.آخرین
غروب باهم بودن هم گذشت. کرب و بلا غرق تاریکی شد. اما بعد... تنها حسین
بن علی غنیمت کوفیان است؛ اصحابی با وفاتر و بهتر از شما نیست. تاریکی شب
را سوارِ خود بدانید که بیعت از شما گسستم، خداوند شما را فرج دهد... به
ظاهر تکلیفی هم نبود، بازی برد- برد میشد.
نیکترین اصحاب مدهوش از أحلی من العسل جذبه نگاه حضرت کرم بودند و غروب بعد نرسیده دشت پر از ۷۲ تن شد...
۵.هر
روز، روز واقعه شد و کرب و بلا همهٔ زمین... و رئیس جمهور ِایران: «گویا
زندگی یک عده تنها در شکاف و تفرقه بین مردم و دولت، مردم با مردم و بین
جناحهای مختلف در کشور است... اگر اشکال و گناهی بوده به تفرقه دامن نزنیم
و از آن بگذریم، چرا که ما تابع همان حسینی هستیم که توبه حر را هم قبول
کرد... من در جامعه کسی را نمیشناسم که گناهی بالاتر از گناه حر و
عظیمالشأنی را در تاریخ بعد از پیامبر (ص) و امام علی (ع) جز ابا عبدالله
الحسین (ع) نمیشناسم که در برابر سری که حر در برابرش خم کرد، گذشت کرده و
او را در آغوش کشید...» اینکه از چه زمانی تفرقه بروز کرد و چه کسانی با
ادعایی واهی در سپاه یزید روانه شدند و حتی خیمه سید الشهدا را اینبار نه
در سال شصت و یکم قمری بلکه هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی به آتش
کشیدند، بماند... اینکه توابانشان مورد عفو جامعه اسلامی قرار گرفتند و راه
برای بازگشت نادمینشان باز ماند و سرانشان نیز با کرم، محصور شدند تا بلکه
چشم از غنیمت انگشت و انگشتر بپوشند هم، بماند. ولی سوال اینجاست که
...حقوقدانِ معتدلِ مدبر کدام حر را در نظر دارد که با عفو و کرم جامعه
اسلامی مواجه نشده است؟ بهانهٔ گذشت و چشم پوشی از گناه نکند معنای
اباههگری را بیابد و نکند ناگاه بیدار شویم و به بهانه دامن نزدن به
تفرقه، حسین بن علی را نیز محکوم به تفرقه افکنی و به بیعت فراخوانیم...
در
کشاکش مذاکرات بودیم و ...اینکه مذاکره چه معنایی دارد و چه شد که هر
گفتگویی را مذاکره میبیند هم بماند. ولی حتما یادشان هست که «هیهات من
الذله» درس فراموش ناشدنی کرب و بلا در همه زمین هاست. هر روز، روز واقعه
شد و کرب و بلا همهٔ زمین...