کد خبر: ۲۶۴۹۴۵
زمان انتشار: ۱۱:۰۱     ۰۶ آبان ۱۳۹۳
تاملی در بازی وزارت علوم با آبروی اساتید و دانشجویان:
در اینکه باید با کسانی که تخلف داشته اند برخورد نمود شکی نیست./ وزارت علوم دولت قبل حق تعیین نحوه بورسیه را داشته است و وقتی چنین حقی بر اساس قانون به وزیری داده شده است پس تصمیمات او نمی تواند غیرقانونی تلقی شود./ چطور دانشگاه مشهور آکسفورد، مهدی هاشمی را با سطح پایین تحصیلی جذب می کند؟
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، گزارش سرپرست وزارت علوم جناب آقای نجفی در رابطه با بورسیه ها و اشاره ایشان به یک مورد یعنی فردی که در استرالیا برای رشته مطالعات اندونزی بورسیه شده است، برای توهین و تخریب شخصیت چند هزار نفر ، نگارنده این یادداشت را به یاد خاطره یکی از دوستان بورسیه شده ام انداخت که شاید بیان آن خاطره بتواند نشان بدهد که نمی توان با یک مورد، جمعی را مورد توهین و تخریب قرار داد. تازه در مورد همان فرد(دانشجوی مطالعات اندونزی!) نیز باید با اطلاعات دقیق تری اظهارنظر نمود.

این دوست تعریف می کرد که در حین انجام کارهای اداری بورسیه در وزارت علوم، به صورت اتفاقی با دانشجویی همراه شدم که دکتر مسلمی نایینی_مدیر کل اداره بورس دولت دهم_ شخصا کار ایشان را دنبال می کرد و وقتی با این دانشجو بیشتر آشنا شدم، علت این رفتار دکتر مسلمی برایم روشن شد. دانشجویی که دکتر مسلمی نایینی تسریع کارش را دنبال می کرد از دو تن از اساتید دانشگاه صنعتی شریف نامه داشت که از اداره کل بورس داخل خواسته بودند ایشان را بورس نمایند.



چرا که این دانشجو علاوه بر اینکه مخترع نوع خاصی از موتورهای هلیکوپتر بود، موفق شده بورس کامل تحصیلی از دانشگاه استنفورد دریافت نماید و چون تمایل بیشتری برای ماندن در ایران داشت، اساتیدش در دانشگاه شریف از دکتر مسلمی خواسته بودند که کارهای ایشان با سرعت بیشتری پیگیری شود. جالب است که این دانشجو مقطع لیسانس را در دانشگاه آزاد خوانده بود و معدل چندان بالایی نداشت اما در مقطع ارشد موفق شده بود در دانشگاه دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کند و همین نشان می دهد که نمی شود با قوانینی مانند معدل به صورت خشک و صلب برخورد کرد وگرنه چنین افرادی که استعداد و توانمندی خوبی دارند اما در مقاطعی و یا به دلایلی با استانداردهای تعریف شده فاصله دارند، از دایره توجه مسئولان خارج می شوند و افرادی نالایق جلوه می کنند.

حالا چند روزی است که فکر می کنم حال این روزهای آن دانشجو و خانواده اش چگونه است؟ چقدر از اعتمادی که به سیستم آموزش عالی کشور و دولت کرده اند پشیمان هستند؟ چقدر آن دو استاد حال و روز بدی دارند که اسباب این وضعیت را برای دانشجویشان و خانواده اش پیش آورده اند؟

وضعیت پیش آمده در ماجرای بورسیه ها با چند نکته کلیدی همراه است؛

1. در اینکه باید با کسانی که تخلف داشته اند برخورد نمود شکی نیست. اما وقتی دانشجویانی از طریق سامانه رزومه که توسط وزارت علوم وقت راه اندازی شده بود و برای همه امکان ثبت نام در آن وجود داشت، دعوت به مصاحبه عمومی شده و بعد با نامه وزارت علوم به دانشگاه ها معرفی شده و در مصاحبه علمی دانشگاه شرکت کرده و موافقت گروه های علمی و دانشکده و رییس دانشگاه را کتبا به وزارت علوم وقت تحویل داده اند و با طی مراحل حقوقی و اداری خود را متعهد به دولت نموده و دولت نیز در مقابل خود را متعهد به رعایت حقوق آنها نموده است، می شود اینگونه سیاسی و غیراخلاقی برخورد کرد؟

اگر اینگونه است باید با تمام اساتیدی که صلاحیت علمی این دانشجویان را تایید کرده و در طول این سالها به آنها درس داده و کار علمی کرده اند نیز برخورد کرد. ممکن است در  چند مورد این عذر پذیرفته باشد که رییس دانشگاه به گروه علمی توصیه یا فشاری آورده است اما این مساله در مورد کل دانشگاه های کشور پذیرفته نیست و توهین به شخصیت اساتید و گروه های علمی است. امید است که دولت تدبیر و امید به تبعات این پروژه سیاسی دقت داشته باشد!

در اینکه باید با کسانی که شرایط قانونی را نداشته اند برخورد کرد شکی نیست. اما تکلیف بورسیه شدگانی که دارای شرط معدل و شرایط سنی بوده اند و هم اکنون نیز وضعیت تحصیلی مناسبی در دانشگاه های خود دارند و بعضا از هم دوره های تحصیلی خود که از طریق کنکور جذب شده اند نیز وضعیت بهتری دارند، باز هم باید با شیوه ای غیراخلاقی و غیرقانونی برخورد کرد؟ چرا وزارت علوم بررسی دقیق تری نکرده و به تفکیک کسانی را که دچار مشکل سنی، معدل و یا وضعیت ضعیف تحصیلی در شرایط کنونی هستند از هم نپرداخته است و حکم کلی صدر می کند.

اگر آن مثال جناب آقای نجفی در مورد بورسیه استرالیا برای رشته مطالعات اندونزی دلیلی برای حرفهای ایشان است، مثال نگارنده درباره دانشجویی که بورس تحصیلی از استنفورد داشت هم می تواند دلیل باشد. بخشی از بورسیه های امروز کسانی هستند که اگر کنکور هم شرکت می کردند قبول می شدند و با گمان اینکه از طریق سامانه رزومه قرار است از طریق سوابق جذب شوند و فعالیت گذشته آنها توجه شود وارد ماجرای بورس شده اند و حالا بعد از چند از سال از تحصیل، مانده اند میان انصراف از تحصیل و لغو بورس و پرداخت پول بابت چیزی که می توانستند بدون مشکل به آن برسند. متاسفانه آنقدر فضا غبارآلود و پر از هیاهوی رسانه ها شده است که دیگری نه چشمی برای دیدن هست و نه گوشی برای شنیدن چیزهایی غیز آنچه خود می خواهیم که ببینیم و بشنویم.

2. وزارت علوم دولت تدبیر و امید مسائل را با یکدیگر خلط می کند. بین ورود بدون آزمون و مسائلی مانند شرط معدل و سن باید تفکیک نمود. اولا که بورسیه در دوره های گذشته بدون آزمون بوده است و اگر از ریاست دولت یازدهم و یا وزرای دولت یازدهم مانند آقای آخوندی و یا نمایندگانی مانند آقای توکلی که از بورسیه استفاده کرده و در آمریکا و انگلستان درس خوانده اند سوال شود و یا حتی مروری بر خاطرات آقای جلایی پور در مورد 2500 بورس خارج از کشور دولت آقای هاشمی و یاران آقای خاتمی مانند برادر ایشان صورت گیرد، روشن می شود که آنها، آزمونی در گذشته نداده اند.

ثانیا؛ وزارت علوم دولت قبل حق تعیین نحوه بورسیه را داشته است و وقتی چنین حقی بر اساس قانون به وزیری داده شده است پس تصمیمات او نمی تواند غیرقانونی تلقی شود. ثالثا؛ این حق برای همه مشترک بوده و همه می توانستند در فراخوان بورس شرکت کنند و اصلا موضوعی پنهان و انحصاری نبوده است و در اسامی منشتر شده هم نام افراد معدودی را می شود یافت که وابسته به فرد خاصی باشند و عجیب است که برخی مدعی هستند سه هزار نفر را کشف کرده اند که اغلب آنها شرط سنی و معدل را داشته اند و مدارج کارشناسی و کارشناسی ارشد را طی نموده اند و همگی هم آشنای مسئولین قبلی هم بوده اند. اتفاقا در لیست منتشر شده از آشنایان دولت جدید و دولتهای قبلی یعتی سازندگی و اصلاحات هم نام هایی دیده می شود و یا اسم ورزشکارانی هست که اصلا ربطی به جریانات سیاسی ندارند.

رابعا؛ مساله دیگری که مدام دولت تدبیر و امید به آن تاکید می کند توجه به سوابق فرهنگی و اجتماعی در کنار سوابق علمی است. واقعا توجه به سوابق فرهنگی اجتماعی فرد در کنار سوابق علمی امر خلافی است؟ واقعا ارزش یک آزمون غیراستاندارد که در چند ساعت برگزار می شود و گره زدن سرنوشت افراد و کشور به این آزمون با ارزش تر از بررسی سوابق علمی و غیرعلمی افراد در طول فعالیت دانشگاهی آنهاست؟ چه کسی پاسخگوی کسانی است که از طریق آزمون وارد مقطع دکتری شده اند ولی الان کیفیت تحصیلی لازم را ندارند. آیا صرف اینکه فردی در یک آزمون بدون توجه به شرط معدل و شرایط سنی نمره ای را کسب کرده است این امکان را ایجاد می کند که این فرد به صورت ضعیف در مقطع دکتری تحصیل کند و امکانات کشور را تلف نماید. به عبارت دیگر نحوه ورود، تضمینی برای تحصیل با کیفیت ایجاد نمی کند.

به نظر می رسد بیان این نکات قابل تامل در این فضای آلوده و سیاسی، آب در هاون کوبیدن است!

3. نکته بعدی این است که بر اساس گفته های سرپرست وزارت علوم، حداقل 25 درصد از بورسیه ها دولتهای پنجم تا نهم به کشور بازنگشته اند. آیا این افراد وثیقه داشته اند؟ آیا وثیقه ها و یا ضامنین آنها مورد پیگرد قانونی قرار گرفته اند؟ آیا کسی روند بورسیه شدن آنها را بررسی کرده است؟

آیا کسی به ماجرای بورسیه های سالهای آخر دولت آقای خاتمی می پردازد که اعضای انجمن های اسلامی دانشگاه ها را – که نقش فعالی در التهاب فضای دانشگاه ها در طول دوران دولت اصلاحات بر عهده داشتند- را با سه ترم مشروطی به راحتی بورسیه انگلستان، آمریکا، کانادا و استرالیا و ... کردند و بسیاری از آنها با نیت برنگشتن رفتند و دولت نهم و دهم هم به تعهدات دولت قبلی عمل کرد و آنها و خانواده اشان را مورد تهمت و تخریب و تهدید به انتشار اسامی قرار نداد. چون اگر این رویه باب شود، دیگر هیچ دانشجویی احساس امنیت نخواهد کرد و باید دانشجویان وابسته به دولت تدبیر و امید از همین الان خود را آماده دورانی سخت کنند که دولتی متفاوت از دولت فعلی پیروز انتخابات شود و اقدام به انتشار اسناد و مدارک آنها کند و این یعنی نابودی اخلاق و اعتماد و انصاف و اعتدال و تدبیر و امید...

4. نکته آخر هم اینکه آیا کسی به دانشگاه ها و اساتید خارج از کشور که معرفی شدگان دولتهای سازندگی و اصلاحات را با بورس تحصیلی جذب کرده اند انگ بی سوادی و بی اعتباری می زند؟ مثلا کسی دانشگاه آکسفورد را به دلیل جذب آقای مهدی هاشمی رفسنجانی تخریب می کند و کسانی که ایشان را پذیرش کرده اند مورد تهمت و ناسزا قرار می دهد؟ آیا رسانه های علاقه مند به تخریب شخصیت بورسیه شدگان امروز، به تخریب دانشگاه ها و اساتیدی که به برخی افراد که در سالهای گذشته پناهنده سیاسی شده و بورس تحصیلی از دانشگاه های مشهور گرفته اند انگ و تهمت سیاسی بودن و بی سوادی و غیرعلمی بودن می زند؟ آیا آن دانشگاه و اساتید  تخریب می شوند؟ آیا می توان سیاست را از علم جدا نمود و گفت که در دنیا فقط و فقط ملاکهای علمی مهم است؟ اگر اینگونه است چطور دانشگاه مشهور آکسفورد، مهدی هاشمی را با سطح پایین تحصیلی جذب می کند؟

* علی شعبانی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها