کد خبر: ۲۶۴۸۰
زمان انتشار: ۱۰:۱۳     ۲۳ آبان ۱۳۹۰
جام جم

«الغدير در غدير» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم محمود حكيمي، نويسنده و پژوهشگر ديني است كه در ان مي‌خوانيد:
امروز و در آستانه فرارسيدن عيد غديرخم بايد 2 تبريك ويژه داشت؛ نخست به مردم جهان تبريك مي‌گويم و تبريك خاص تر به شيعيان جهان كه بر اساس آمار دقيق و رسمي، خوشبختانه در 3 دهه اخير بسياري از فرهيختگان و دانشمندان جهان به تشيع پيوسته‌اند.

يكي از كساني كه در تاريخ معاصر، فرهيختگان جهان را از اهميت روز غدير آگاه ساخت مرحوم علامه شيخ عبدالحسين اميني بود كه با جمع‌آوري و تدوين كتاب «الغدير» يكي از كارهاي بسيار بزرگ پژوهشي و تاليفي در حوزه اسلام و تشيع را به سرانجام رساند و ده‌ها شخصيت بزرگ مصري، سوري، يمني، اردني، مغربي، ايراني، عراقي، اروپايي، هندوستاني و حتي شخصيت‌هاي سياسي بعضي از كشورها با نامه‌اي از ايشان تشكر كردند و كتاب ايشان جاي خودش را در جهان باز كرد.

من تا سال 1352 شمسي كه به قم رفتم هنوز اين كتاب گرانسنگ حضرت علامه را به‌طور كامل نخوانده بودم اما وقتي در آن روزگار قرار شد در يكي از نشريات ديني براي چند شماره و به مناسبت فرارسيدن عيد غدير درباره واقعه غدير خم سلسله مقالاتي بنويسم، فرصتي فراهم شد تا كتاب الغدير را به‌طور كامل خواندم و امروز با توجه به چند‌بار مرور اين كتاب عظيم با اطمينان كامل به نوجوانان و جوانان مي‌گويم كه اين كتاب به راستي كتاب گرانسنگي است زيرا كه با وجود گذشتن 55 سال از تاريخ تدوين كتاب الغدير به جرات مي‌توان گفت در اين مدت كسي يا گروهي نتوانسته نقدي يا ردي بر آن بنگارد. در يك نگاه كلي تمامي مطالب الغدير را مي‌توان در 2 موضوع خلاصه كرد؛ موضوع اول اثبات مطلقه ائمه معصومين(ع) از طريق تثبيت خلافت بلافصل اميرالمومنين(ع) و دوم نفي ولايت غيرمعصوم در اسلام و بررسي آثار مصيبت بار ولايت غيرمعصوم بر جامعه اسلامي است.

اما بهانه اين يادكرد خبري است كه بايد به اطلاع اهل انديشه و فضيلت برسانم و خوشبختانه ترجمه الغدير تاليف آيت‌الله علامه شيخ‌عبدالحسين اميني بتازگي توسط دكتر عليرضا ميرزا محمد از طريق بنياد بعثت در 11 جلد با نثري روان و جذاب منتشر شده است و از طرفي استاد محمدحسن شفيعي شاهرودي از بزرگان حوزه علميه هم گزيده‌اي جامع از الغدير را در يك جلد تلخيص، ترجمه و تدوين كرده و موسسه ميراث نبوت آن را منتشر كرده است. فرارسيدن عيد غدير مي‌تواند بهانه‌اي باشد تا حداقل همه ما يك بار ديگر همين خلاصه الغدير حضرت علامه را مرور كنيم و در اين عيد فرخنده لحظه‌اي به حقانيت و مظلوميت شيعه دوباره بينديشيم.


كيهان

«غدير و تقدير ملت ها» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:
فردا عيد غدير است. بزرگترين عيد مسلمانان كه در متون روايي به عنوان عيدالله الاكبر مورد تصريح قرار گرفته است.

بدون ترديد غدير تنها يك واقعه تاريخي به حساب نمي‌آيد و از آنجايي كه پيام اصلي غدير «ولايت» و «حكومت» است و جوهره غدير به تعيين شكل صحيح رهبري و مدل حكومتي بدون انحراف برمي گردد اين مسئله در هر عصر و دوره‌اي مصداق دارد و اكنون كه از ميانه سالگرد غدير در سال گذشته تا امسال در جهان اسلام دگرگوني‌ها و تحولات عميقي در ساختار حكومت‌ها بوجود آمده است اين نوشته تلاش مي‌كند نگاهي از اين زاويه، به غدير داشته باشد و درس بزرگ غدير را واكاوي نمايد چه اينكه با تحولات كنوني در پهنه جهان اسلام و محيط بين الملل بيش از هر زماني نيازمند الگوي غدير هستيم تا با بازگشت به اصول، نشانه و مسير اصلي را بازيابيم و نكند كه مخاطرات و آسيب‌هاي پيش رو، جهت خيزش‌ها و خروش‌ها و بيداري ملت‌ها را به انحراف و بيراهگي بكشاند و. . .

1- رسالت غدير آن است كه شايستگان زمام امور حكومت را بر دست گيرند تا احقاق حق كنند و اقامه عدل نمايند.

ابن عباس نقل مي‌كند كه: «قبل از جنگ جمل امام علي -عليه السلام- را ديدم كه مشغول وصله زدن به كفش خود بود؛ حضرت به من گفت: ارزش اين كفش چقدر است؟ گفتم: اين كفش ارزشي ندارد. حضرت فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بي ارزش، برايم از حكومت بر شما محبوب تر است، مگر اينكه با اين حكومت حقي را به پا دارم و يا باطلي را دفع نمايم.»

اما اگر نشانه غدير ناديده انگاشته شود و ناشايستگان حكومت را غصب نمايند كار بجايي مي‌رسد كه شخصي چون معاويه كه در جنگ صفين در برابر علي- عليه السلام- قرآن بر نيزه كرد و دم از قرآن زد در شهر كوفه بر منبر عمومي رفته و آشكارا و بدون پرده پوشي اينچنين نطق مي‌كند: «اي مردم كوفه فكر مي‌كنيد من بخاطر نماز و زكات و حج [احكام دين و قرآن] با شما جنگ كردم؟ من كه مي‌دانستم شما نماز مي‌خوانيد، زكات مي‌دهيد و حج مي‌رويد من با شما جنگ كردم فقط براي اينكه بر شما امارت و حكومت كنم و بر گردن‌هاي شما سوار شوم!. . .»

آيا اين نگاه اختاپوسي و خوي غارتگري چيزي جز فرياد سكولاريسم و قرائت اموي از اسلام است؟
2- پيش از معاويه، ابوسفيان رئيس حزب سكولار اموي نيز اين شاخصه را آشكارا تئوريزه كرده بود كه؛ «يا بني اميه! تلقفوها تلقف الكره : اي فرزندان اميه! با خلافت اسلامي مانند توپ بازي كنيد و آن را به يكديگر پاس بدهيد.»

ناگفته پيداست اگر حكومت براي حاكمان «هدف» شد- و نه وسيله- و وصيت گرديد تا حكومت را به هر قيمتي كه شده در ميان خود نگه دارند (قبيلگي محض) و به يكديگر پاس دهند محصول و خروجي آن چيزي جز خونريزي و چپاولگري نيست و از همين روي است كه امام خميني(ره) در جمع مسئولان نظام (2 شهريور 1365) شاقول و شاخصه غدير را ملاك بازشناختن راه از چاه مي‌داند و مي‌گويد: «حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مي‌گويد كه به «قدر اين كفش بي قيمت هم پيش من نيست» آن كه هست اقامه عدل است. آن چيزي كه حضرت امير -سلام الله عليه- و اولاد او مي‌توانستند در صورتي كه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوري كه خداي تبارك و تعالي رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند، لكن فرصت نيافتند. زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است كه چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود؛ اينها خوب است اما مسئله اين نيست، مسئله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشي كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملت‌ها و دست اندركاران باشد. قضيه غدير قضيه جعل حكومت است. . . ولايتي كه در حديث غدير است به معناي حكومت است نه به معناي مقام معنوي. . .» .

3- بنابراين درس تاريخي غدير كه در هر دوره و هر عصري بكار مي‌آيد بطور خلاصه بر 2 گزاره استوار است؛ 1- بازگشت به اصول و اين كه حكومت وسيله‌اي براي احقاق حق و اقامه عدل است و 2- تمركز بر مفهوم صحيح رهبري جامعه كه مهمترين عامل است تا توده‌ها به بيراهه نروند و منحرف نشوند. بي شك در عصر حاضر با وقوع انقلاب اسلامي مفهوم و شاكله اصلي غدير احيا شد و نظام امت- امامت در قالب مردم سالاري اسلامي به صحنه آمد و پيام و پيامد اين اتفاق پرمعنا و بزرگ در نيمه دوم قرن بيستم و دوره جولان ليبراليسم و كمونيسم در دو اردوگاه شرق و غرب دنيا، به چالش كشيدن اين دو مدل حكومتي بود. شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» نيز ناشي از اين شعور عميق آحاد ملت مسلمان ايران است كه الگوي حكومتي قدرت بايد براساس موازين شريعت اسلام باشد كه جمهور مردم آن را بحق مطالبه كرده‌اند.


خراسان

«چرا احتمال حمله به ايران منتفي است؟» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن مي‌خوانيد:
اين سوالي است که اين روزها مکرر پرسيده مي‌شود. پيش از پاسخ به اين سوال خوب است به اين پرسش پاسخ دهيم که با وجود تکراري بودن اين قبيل تهديدها دليل اين که افکار عمومي اين بار اين موضوع را جدي تر تلقي کرده‌اند چيست؟ سه دليل مي‌توان براي اين سوال برشمرد: اول اين که اين بار خلاف گذشته احتمال حمله فقط به برخي تأسيسات هسته‌اي صلح آميز ايران وجود داشت چرا که ايران در حال انجام يکي از مهمترين اقدامات براي دور از دسترس قرار دادن امکانات هسته‌اي اش از هر گونه تعرض نظامي با انتقال تأسيسات حساس خود به مجموعه غيرقابل نفوذ فردو است گر چه به دلايلي که ذکر مي‌شود اين احتمال ديگر منتفي شده است اما محتمل بودن حمله در آغاز، فضا را جدي تر از دفعه‌هاي پيشين مي‌کند. دوم اينکه اين بار جريان سازي رسانه‌اي - چه با منشاء واقعي و چه از ابتدا تبليغاتي- بسيار پرحجم صورت گرفت. جريان سازي رسانه‌اي درباره ترور سفير عربستان در آمريکا و گزارش کاملا غيرحقوقي آمانو بهترين مواد خام بود براي رسانه‌ها که بتوانند اخبار مربوط به احتمال حمله اسرائيل به تاسيسات هسته‌اي ايران را که يا واقعا درز کرده بود يا براي حساسيت سنجي ايران منتشر شده بود را به صورتي تاثيرگذار بزرگ نمايي کنند و سومين دليل واکنش و موضع محکم و مقتدرانه مسئولان ايراني است که باعث مي‌شود افکار عمومي از اين واکنش‌ها احتمال حمله را جدي برداشت کنند مسئولان ايراني مجبور هستند به گونه‌اي موضع گيري کنند که اگر دشمن به نيت حساسيت سنجي شايعه حمله را مطرح مي‌کند در محاسبات خودش به اين نتيجه برسد که بايد همه هزينه‌هاي محتمل را يکجا پرداخت کند، لذا موضع ايران بايد به صورتي کاملا شفاف حد مقابله ايران را براي دشمن تبيين کند حتي اگر باور مسئولين ايراني اين باشد که احتمال حمله بسيارکم است و طبيعي است که روي ديگر اين پيام به دشمن، جدي تر شدن احتمال حمله در افکار عمومي داخل است.

با اين توصيف معتقدم به دلايل و شواهدي که ذکر خواهد شد اگر احتمال حمله‌اي مقطعي پيش از اين وجود داشت اکنون اين احتمال وجود ندارد:

1. توان نظامي ايران غير از اين که قابليت‌هاي درخور توجهي دارد از يک ويژگي منحصر به فرد نيزبرخوردار است تسليحات و توانمندي نظامي ايران بومي است و متناسب با موقعيت ژئوپلتيک ايران و نيازهاي دفاعي مخصوص به خود طراحي شده است همين ويژگي باعث شده است که دشمن در مواجهه با ايران با احتياط زياد برخورد کند چرا که شناخت دقيقي از قابليت‌ها وظرفيت‌هاي نظامي ما ندارد و نمي‌تواند ابعاد هزينه‌هاي برخورد نظامي با ايران را محاسبه کند به عنوان مثال دشمن مي‌داند که ايران توان بستن تنگه هرمز را دارد- براساس گزارش مقام نظامي آمريکا در کنگره - اما نمي‌داند که آيا اين توان به گونه‌اي هست که ناوهاي آمريکايي را نيز غرق کند چرا که ممکن است ايران با توجه به اشراف به موقعيت منطقه تسليحاتي مخصوص، توليد کرده باشد که قدرت دفاعي ناوهاي آمريکايي براي رويارويي با آن‌ها آماده نباشند عدم توانايي در محاسبه هزينه‌هاي رويارويي نظامي با ايران به آمريکا اين پيام را مي‌دهد که نمي‌داند خطر بازي نظامي با ايران چقدر است.

۲ . برنامه ريزي چندبعدي آمريکا براي فضاسازي عليه ايران و وارد کردن فشار برايران حتي نتوانست براي تشديد جدي تحريم‌ها مانند تحريم بين المللي بانک مرکزي موثر واقع شود چرا که هم تهمت ترور سفيرعربستان در آمريکا حتي مورد تمسخر رسانه‌هاي آمريکايي قرار گرفت و هم گزارش آمانو باهمه تبليغاتي که روي آن صورت گرفت به قدري غيرحقوقي بود که نتوانست جرياني قوي عليه ايران ايجاد کند. طبيعي است که در اين فضا بايد باور کنيم وزير دفاع آمريکا موضع واقعي کشورش را اعلام کرد که : «حمله نظامي به ايران تبعات جدي دارد، برتحريم‌ها متمرکز مي‌شويم»

3. نبايد از اين نکته مهم غافل شد که طرح ايجاد سپرموشکي يکي از راهبردهاي مهم آمريکا براي زمينه سازي حمله به ايران است تا بدينوسيله يکي از سه محور اصلي مقابله نظامي ايران را کم اثر کند بديهي است که اين راهبرد هنوز فقط روزکاغذ است.

۴ . شرايط منطقه و دلمشغولي‌هاي گسترده ناشي از بيداري اسلامي از يک طرف باعث شده است آمريکا نتواند تمرکزش را برايران بگذارد چه برسد به حمله نظامي و از طرف ديگر رويارويي نظامي با ايران مشابه جنگ 33 روزه و 22 روزه جايگاه اسلام گرايان را در منطقه تقويت مي‌کند موضوعي که با راهبرد اصلي آمريکا و اسرائيل تضاد کامل دارد.

۵ . واقعيت اين است که در شرايط فعلي اقتصاد پاشنه آشيل غرب است ابعاد اقتصادي حمله نظامي به ايران به قدري گسترده است که مي‌توان مدعي شد تنها همين دليل کافي است که اطمينان داشته باشيم آمريکا و اروپا نه خود به فکر حمله به ايران مي‌افتند و نه اجازه مي‌دهند اسرائيل چنين فکري را در سربپروراند در اين بحران اقتصادي که اروپا و آمريکا را به شدت به خود مشغول کرده است تصور اينکه شوک افزايش سرسام آور قيمت نفت که در کمترين حالت مي‌تواند ناشي از بسته شدن تنگه هرمز به مدت طولاني باشد، چه بلايي بر سر اروپا و آمريکا مي‌آورد، پشت هر سياستمدار و تحليل گر غربي را مي‌لرزاند شايد اين جمله رهبرانقلاب که پاسخ ايران به هرتجاوز و حتي تهديد به گونه‌اي خواهد بود که «متجاوزان را از درون متلاشي خواهد کرد» ناظر به همين مساله و بحران‌هاي اجتماعي و سياسي ناشي از اعتراضات گسترده مردمي اين کشورها خواهد بود که بي ترديد تصميم گيران غربي نيز نمي‌توانند اين بحران‌ها را در محاسباتشان در نظر نگيرند و بعيد به نظر مي‌رسد به استقبال تجمعات خياباني و بحران‌هاي اجتماعي خودساخته بروند.


جمهوري اسلامي

«حراست از مكتب غدير» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
غدير، فقط يك واقعه تاريخي كه در آن وصي و جانشين پيامبر اسلام به فرمان خدا معرفي شد نيست، بلكه علاوه بر اين، يك بستر دائمي براي تكامل معنوي انسان نيز هست. رفتار فداكارانه و سراسر اخلاص مولاي متقيان با كساني كه از كنار واقعه غدير و انتصاب جانشين پيامبر اكرم، بي‌اعتنا گذشتند و مسير خلافت را آنگونه كه خود مايل بودند تغيير دادند، درس بزرگي است براي امت اسلامي در تمام قرون و اعصار و تا پايان تاريخ. همه بايد اين رفتار پندآموز را سرمشق خود قرار دهند و مصالح جامعه و امت اسلامي را در هر زمان به درستي بشناسند و آن را بر هر چيز ديگري ترجيح دهند.

پاسخ حضرت علي عليه السلام به گلايه‌ها و شكايات همسر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا از جفاهائي كه به آن هر دو بزرگوار شده بود، بر ضرورت ترجيح مصالح اسلام و امت اسلامي بر هر چيز ديگري دلالت دارد: اگر مي‌خواهي نام پدرت به عنوان پيامبر الهي بماند و دين او پابرجا و استوار باشد، بايد صبر پيشه كني و با اين نشيب و فرازها بسازي.

بعد از 25 سال خويشتن‌داري و خانه نشيني، هنگامي كه انبوه مردم به حضرت علي عليه السلام مراجعه كردند و از آن حضرت خواستند زمام امور مسلمانان را دردست بگيرند، باز هم رغبتي به حكومت نشان نداد و بعد از اصرارهاي زياد مردم، صرفاً با احساس وظيفه حاضر به پذيرش آن شد. اين بي‌رغبتي را حضرت در جملات معروف خود كه در نهج‌البلاغه مضبوط است چنين بيان فرمودند: لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر لألقيت حبلها علي غاربها.

اين، نهايت بي‌اعتنائي به قدرت و كمال بي‌نيازي است و در عين حال، احساس تكليف در برابر خدا و بندگان خدا را نشان مي‌دهد. به همين دليل است كه راه و رسم علي عليه السلام پا برجا و استوار باقي مي‌ماند و در طول تاريخ هر روز برجسته‌تر از گذشته در افق پيش روي ملت‌ها نمايان مي‌شود و راه چگونه زيستن را به انسان‌ها نشان مي‌دهد. چنين مكتبي، به يك مذهب و يك دين محدود نمي‌شود و متعلق به همه مذاهب و اديان و همه انسان‌ها با هر گرايش و كيش و در هر زمان و مكان است تا آنجا كه حتي نويسنده مسيحي به نوشتن كتاب در توصيف علي عليه السلام به عنوان "صداي عدالت انساني" (صوت العداله الانسانيه) افتخار مي‌كند و در درخشان‌ترين عصر تمدن انساني، فرمان حكومتي آن حضرت به مالك اشتر به عنوان منشور حكومتي براي مردم جهان در عالي‌ترين نهادهاي بين‌المللي شناخته مي‌شود.

از جمله ويژگي‌هاي اين مكتب كه مي‌توانند در روزگار ما نيز الگو باشند يكي فداكاري در جهت اتحاد و همبستگي مسلمانان با يكديگر براي پيشبرد اهداف اسلام و ديگري تلاش براي تحقق عدالت جهاني در پرتو تعاليم اين دين الهي است.

علي عليه السلام براي تحقق آرمان بزرگ وحدت، از بالاترين موقعيت‌ها چشم پوشيد و بيشترين سختي‌ها را تحمل كرد. اينكه انسان بتواند در عين برخورداري از قدرتي كه مي‌تواند او را به حق خود برساند، به خاطر هدف بالاتر و والاتر از آن بگذرد و حتي بسياري از ناملايمات را نيز تحمل نمايد كار بزرگي است كه مكتب ساز است و پايه‌هاي مكتب را مستحكم و آن را جاودانه مي‌نمايد. مهم‌تر آنكه هنگامي كه انسان‌ها به قدرت ظاهري مي‌رسند معمولاً تلاش مي‌كنند آن را به هر شكل ممكن حتي با توسل به اقدامات نامشروع حفظ كنند. همچنين براي حفظ جان خود و چند روزي بيشتر باقي ماندن در اين جهان مادي به هر كاري دست مي‌زنند. راه و رسم علي عليه السلام، درست عكس اين رفتارها بود. به همين دليل است كه آن حضرت در قلب‌ها جاي گرفت و ماندگار شد و مكتب اسلام نيز با عدالت علوي براي هميشه جاودانه گرديد.

در روزگار ما، بسيارند مسلماناني كه وقتي به حكومت مي‌رسند آن را ملك طلق خود مي‌دانند و حاضر نيستند به هيچ قيمتي از اريكه قدرت به زير بيايند و آن را به ديگران بسپارند. آنها با توسل به توجيهات گوناگون، ماندن در قدرت را حتي به بهاي كشتار مردم و نابود ساختن حرث و نسل حق خود مي‌دانند و پذيرفتن اين توجيهات را بر همه‌ي مردم واجب مي‌شمارند. شاه معدوم ايران، صدام، بن علي، حسني مبارك، قذافي و علي عبدالله صالح از اين قبيل افراد بوده و هستند. اين روزها از يمن خبر مي‌رسد ديكتاتور اين كشور نيز مانند قذافي براي سركوب مردم به بمباران‌هاي هوائي آنان متوسل شده است. اين ديكتاتورها در ظاهر با پول مردم امكانات و تجهيزات نظامي تهيه مي‌كنند تا از كشور و ملت در برابر دشمنان خارجي دفاع كنند ولي به جاي اين كار، همان امكانات را براي كشتار مردم بكار مي‌گيرند. درست به همين دليل است كه اين قبيل افراد در نهايت ذلت تسليم مرگ مي‌شوند و نام و نشان خود را نيز با جسم خود به گور مي‌برند و غير از ننگ و عار چيز ديگري از آنها در تاريخ و در اذهان مردم باقي نمي‌ماند.


رسالت

«ايران و استراتژي جنگ بي‌پايان غرب» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حشمت‌الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد:
"گابي اشكنازي" رئيس سابق "موساد" تابستان امسال در پاسخ به آن دسته از همكاران صهيونيست خود كه موضوع حمله به ايران را مطرح كرده بودند، گفت: "در صورت حمله به ايران، اسرائيل به سمت نابودي پيش خواهدرفت. " از اين گفته اشكنازي مي‌توان به تحليل‌هاي مختلفي رسيد. برخي ممكن است از آن در راستاي اثبات ادعاي هسته‌اي بودن جمهوري اسلامي استفاده كنند اما شماري ديگر مجبور به پذيرش اين نتيجه‌اند كه ايران، كشوري متفاوت از آنهايي است كه از سال 1947 ميلادي قرباني استراتژي جنگ بي‌پايان غرب شده‌اند.

63 سال پيش كه تاسيس كشور اسرائيل توسط قدرت‌هاي اروپايي و آمريكا آغاز شد، خاورميانه اسلامي به شدت به اين موضوع واكنش نشان داد و در حالي كه ملل و سرزمين‌هاي باقيمانده از امپراتوري بيمار عثماني، هنوز مراحل دولت-ملت سازي خود را پشت سر مي‌گذاشتند، جنگ با رژيم صهيونيستي آغاز شد. از آن زمان كشورهاي غربي به طور مستقيم در كنار صهيونيست‌ها قرارگرفتند و حداقل در شش جنگ گسترده اسرائيل عليه مسلمانان، رسما در كنار اين رژيم به قتل عام مردم و سربازان كشورهاي اسلامي پرداختند و اين اتمام حجت راهبردي را مطرح كردند كه موجوديت اسرائيل خط قرمز آنها در منطقه خاورميانه است.

سلسله جنگ‌هاي غرب در خاورميانه به جايي رسيده است كه اكنون آنها به دنبال خلق دشمني تازه هستند. گزارش آقاي آمانو دبير كل آژانس هسته‌اي از جمله مقدمات خلق دشمن جديد است. برخلاف بيست و چند گزارش گذشته در اينجا اين رئيس ژاپني آژانس، همچون كارمند سازمان‌هاي سيا و موساد عمل كرده است. اگر ماهيت گزارش‌هاي قبلي با تقسيم‌بندي پنجاه درصدي دوگانه بود و در كنار ادعاهاي سياسي، جنبه‌هاي فني و حقوقي گزارش نيز رعايت شده بود، گزارش جديد كاملا سياسي است. آمانو بدون اينكه سندي ارائه دهد، تلاش كرده تا ايران را به قصد توليد برنامه و تجهيزات هسته‌اي نظامي، متهم نمايد.

بعد از گزارش، هجمه‌هاي تازه‌اي عليه ايران صورت گرفت، موضعگيري‌هاي غير متعهدها، چين و روسيه در شوراي حكام آژانس نشان داد كه گزارش، مبين كل واقعيات اين نهاد بين‌المللي نيست ولي آمريكا و رژيم صهيونيستي در درجه اول به دنبال فضاي رسانه‌اي و تبليغاتي مورد نياز خود بودند.

واكنش مقام معظم رهبري به تهديدها، واكنشي بي‌سابقه بود. تحليلگران مسائل سياست خارجي، اين واكنش را به خوبي درك مي‌كنند. ايشان فرمودند: حتي اگر تهديدي، عليه ايران در ذهن تهديدكنندگان باشد جمهوري اسلامي آنها را پشيمان خواهد كرد. مفهوم اين امر مي‌تواند آمادگي ايران براي اقدامي پيشدستانه باشد. تجربه جنگ‌هاي ناجوانمردانه غرب در منطقه، بويژه جنگ تحميلي 1359 عليه جمهوري اسلامي ما را به اين حد از توان و تحليل رسانده است كه در جنگ نيز حالت انفعالي نداشته باشيم.

طبق كنوانسيون‌هاي بين‌المللي بويژه مفاد مربوط به "حقوق جنگ و صلح" جنگ از زماني آغاز مي‌شود كه يكي از طرف‌ها شروع به ساخت تاسيسات و استقرار تجهيزات و نيروهايي نمايد كه طبق تحليل‌هاي نظامي هدف از آن اقدامات، انجام يك حمله تجاوزگرايانه باشد. بنابراين در چنين شرايطي، حتي رفع تهديد نيز نوعي دفاع مشروع به حساب مي‌آيد و جنگ پيشدستانه در قالب كنوانسيون‌هاي بين‌الملل قابل دفاع است. البته ايرانيان از تجربيات مستند بيشتري براي تحليل راهبردهاي نظامي منطقه برخوردارند.

هشت سال مقاومت غرب در سازمان ملل متحد براي جلوگيري از "اذعان به تقصير عراق درجنگ تحميلي" بزرگترين سوء استفاده از اين سازمان عليه يك ملت آزاده بود و اكنون نيز بيستمين سال سوء استفاده از آژانس هسته‌اي براي جلوگيري از تامين حقوق هسته‌اي ايران را پشت سر مي‌گذاريم. اثبات مظلوميت ايرانيان در اين جنگل‌ بي‌سامان قدرت‌ها دشوار نيست.

 
سياست روز

«اتاق فكر كتاب و از رنجي كه مي‌برد» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم ايرج فتح الهي است كه در آن مي‌خوانيد:
اين روزها که فصل خزان طبيعت است و هجوم سرماي زمستان، اما بهار کتاب است؛ هر جا که مي‌روي و از هر که سراغ مي‌گيري بسياريشان از هفته کتاب و ضرورت‌هاي کتاب‌خواني و بايسته‌هاي مطالعه سخن مي‌گويند.

برپايي نوزدهمين دوره هفته کتاب و بيست و نهمين دوره کتاب سال جمهوري اسلامي ايران در شرايطي در حال برگزاري از ۲۲ تا ۲۹ آبان‌ماه است که در اين هفته بسياري از نهادها و سازمان‌ها هم تلاش داشته‌اند تا در همراهي با اين فعاليت فرهنگي از کوس رقابت جا نمانند.

حتي تلاش‌هاي مجدانه‌اي شده تا فعاليت حوزه کتاب، شکل و شمايل بين‌المللي بيابد؛ برگزاري اجلاس ناشران جهان اسلام و همايش کتاب ايران و موج بيداري اسلامي را مي‌توان در زمره فعاليت‌ها جهت بين‌المللي شدن کتاب و کتاب‌خواني در هفته کتاب دانست.

صداوسيما هم به عنوان سازماني كه قرار است دانشگاهي عمومي باشد براي توسعه فرهنگي در كشور، اعلام كرده كه در هفته كتاب جاري قريب به پنج هزار ساعت برنامه در خصوص كتاب تهيه نموده است.

با اينكه شاهد فعاليت‌هاي گسترده‌اي در خصوص بزرگداشت هفته كتاب هستيم، اما با اين وجود آمار و اطلاعات در خصوص سرانه مطالعه در كشور بازگو كننده حكايت تلخي است؛ بنا به برخي آمار و اطلاعات ارائه شده، از جمله توسط مرکز افکار سنجي و رصد فرهنگي پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات اسلامي، سرانه مطالعه در کشور با نگاهي خوش‌بينانه چيزي حدود نيم ساعت است. البته نيم ساعت حاصل جمع جبري دقايق مطالعه منبع مكتوب غيردرسي، مذهبي از جمله قرآن و مفاتيح، مطبوعات، منابع اينترنتي و مواردي از اين دست است. با اين احتساب با كسر برخي موارد فوق به خصوص منابع مذهبي و مطبوعات مي‌توان به تلخ‌تر بودن سرانه مطالعه پي‌برد.

سرانه مطالعه اما رقمي مشابه قيمت گوجه و خيار و يا ماست و پنير نيست كه بتوان با ارائه جايگزين و يا حذف از سبد اقلام مصرفي از اين رقم گذشت. سرانه مطالعه در حقيقت يكي از بهترين شاخص‌ها براي بررسي ميزان فرهنگي بودن جوامع و تمدن‌ها همين سرانه مطالعه است. بدون شك جامعه‌اي كه اهل مطالعه باشد، از تجارب و دانسته‌هاي نويسندگان كتاب‌هايي بهره‌مند خواهد شد كه سال‌ها تجربه و دانش خود را در قالب يك كتاب به جامعه اهدا مي‌كنند.

البته اسفبار بودن وضعيت سرانه مطالعه هم آنقدرها نيازمند ارائه آمار و اطلاعات توسط نهادهاي ذيربط نيست؛ چرا که مردم پيش و بيش از دولتمردان با رصدي در خانواده و جامعه پيرامون خود به خوبي از وضعيت مباحث فرهنگي و از جمله سرانه مطالعه مطلع هستند.

حال آيا در شرايطي كه بسياري از شهروندان و ساکنان روستاها، به دلايل بسياري سرانه مطالعه ايشان کم و حتي در حد صفر مي‌باشد، آيا در اين موضوع متهم ايشان هستند و تقصير و قصور از ايشان است كه اهل مطالعه نيستند؟

حال با تاكيد بر اينكه مطالعه يکي از شاخص‌هاي رشد و بالندگي معنوي و فکري تمدن‌ها است، بدون شک ناچيز بودن سرانه مطالعه در ايران مي‌بايد به صورت بحراني و در حقيقت اورژانسي دلسوزان فرهنگي را بيش از پيش به نحوه فعاليت‌هاي انجام نشده در حوزه کتاب حساس نمايد.

اگر چه بسياري از مسئولان فرهنگي حوزه کتاب کمبود منابع مالي و مباحثي از جمله گراني کتاب و کم بودن کتاب در دسترس مردم را دليل اصلي ناچيز بودن سرانه مطالعه اعلام مي‌کنند، اما با دقت در اتفاقاتي که در فضاي فرهنگي کشور رخ مي‌دهد مي‌توان با قطعيت اين گمانه را رد نمود. مدير نهاد کتابخانه‌هاي عمومي کشور از افزايش هزار کتابخانه ظرف ۵ سال گذشته خبر داده است. همين موضوع را اگر با دقت مورد رصد قرار دهيم نتيجه ماجرا جز اين نخواهد بود که زياد کردن سرانه مطالعه تنها با زياد کردن کتابخانه و يا حتي اهداي کتاب و غيره محقق نشده و نخواهد شد. اساسا اين معضل ريشه در برخي شرايط و پارامترهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي دارد.


مردم سالاري

«چقدر اجاره خانه مي‌دهيد؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد:
نمي دانم آيا مسوولا ن محترم از وضع اجاره خانه‌ها خبر دارند يا نه. مي‌گويند خبر داريم و مي‌گويند وضع بهتر شده و مي‌گويند با به سرانجام رسيدن طرح مسکن مهر، مشکل اجاره نشين‌ها حل مي‌شود.

اما مطابق مثل معروف«با حلوا حلوا گفتن، دهان شيرين نمي‌شود» ، اين حرف‌ها و وعده‌ها هم مشکل مستاجرها را حل نمي‌کند. فصل اجاره‌ها که معمولا از اواخر بهار شروع مي‌شود و تا پايان تابستان ادامه دارد، اگر چه تمام شده و تعداد افرادي که به دنبال خانه اجاره‌اي هستند با فرارسيدن پاييز و زمستان و سپري شدن فصل جابه جايي ها، کمتر مي‌شود، اما در جامعه امروز که تعداد اجاره نشين‌ها به ويژه در شهرهاي بزرگ روزبه روز بيشتر مي‌شود مشکلا ت اجاره نشين‌ها هيچ وقت تمام نمي‌شود.

به ويژه وقتي مصاحبه‌اي در روزنامه رسمي ارگان دولت با يک صاحبخانه منتشر شود که خانه اش را فقط با 140 هزار تومان(2ميليون تومان پول پيش و 80 هزار تومان اجاره ماهيانه) اجاره داده باشد. روزنامه دولتي ايران، ديروز مصاحبه‌اي در حجم يک صفحه با صاحبخانه اسفنديار رحيم مشايي رئيس دفتر حاشيه ساز دولت انجام داده که در آن مطالب فراواني در مورد فضايل آقاي رحيم مشايي گفته شده که ما را کاري با اين مطالب نيست. فقط به عنوان يک اجاره نشين مي‌خواهم بدانم خانه‌اي که آقاي رحيم مشايي اجاره کرده در کدام نقطه از شهر تهران قرار دارد که با اين مبلغ مي‌توان آن را اجاره کرد؟ مثل قضيه قيمت گوجه فرنگي اي که چند سال پيش آقاي احمدي نژاد گفته بود در محله ما ارزان تر است، اي کاش آقاي رحيم مشايي هم بگويد خانه اش در کدام محله است که ما هم در آنجا خانه اجاره کنيم; که نه من، بلکه خيلي از همکاران ما مشتاق دانستن اين موضوع هستند.

به راستي چرا در اين محله‌ها خانه‌اي با اين صاحبخانه‌ها گير ما نمي‌آيد تا مجبور نشويم هرسال براي اضافه کردن پول پيش خانه، وام‌هاي 5 ميليوني و 7 ميليوني و 15 ميليون توماني بگيريم واز شکم خانواده بزنيم تا تمام درآمد ماهيانه حاصل از کار اصلي خود- نه بخشي از آن، همه آن را- براي تامين مسکن اجاره‌اي هزينه کنيم و براي گذران زندگي ماهيانه و تامين ساير هزينه ها، به شغل دوم و سوم روي نياوريم؟ شايد هم همين صاحبخانه‌هاي مهربان و زندگي در همين خانه‌هاي اجاره‌اي ارزان موجب شده مسوولا ن خيلي موضوع افزايش بي رويه اجاره خانه را جدي نگيرند و درد واقعي اجاره نشين‌ها را درک نکنند.


شرق

«عيد غدير؛ تداوم عدالت و آ‌زادي» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فاضل ميبدي است كه در آن مي‌خوانيد:
روزي كه رسول خدا (ص) در واپسين لحظات بازگشت حاجيان در دو راهي محله جحفه (غدير خم) آنجا كه راه مردم مصر و عراق و حجاز از هم جدا مي‌شد در ميان حدود يكصد هزار نفر دست و بازوي علي(ع) را سخت فشرد و بالا برد و فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه، نشانه اعتلاي پرچم عدالت و آزادي و آزادگي بود. شايد كساني كه پس از فتح مكه براي حفظ منافع خود اسلام را پذيرا شدند و اجبارا سر تسليم فرود آوردند؛ اين اعتلا را نشانه فرو افتادن آرزوهاي خود دانستند؛ چرا كه فرهنگ اسلام از آن پس در تداوم راه علي عليه‌السلام تجسم و تجسد مي‌يابد و اگر در اينجا ولايت را از معناي عرفاني و باطني عبور دهيم و به معناي سياسي و سرپرستي جامعه بگيريم، كه ظاهرا چنين است، بايد داستان غدير خم را همانند شب‌هاي قدر مربوط به همه سال و همه بشريت بدانيم. عيد غدير خم شادماني يك سالگرد نيست، چنانكه از آل‌بويه به اين سو به آن پرداخته مي‌شود. غدير يعني باز‌سازي انديشه ناب اسلامي و احياي عدالت اجتماعي و شرافت آدمي. بايد ديد در جوامعي كه غدير را گرامي مي‌دارند تا چه ميزان به آرمان‌هاي امام علي عليه‌السلام پاي بندند.

آزادي، آزادفكري و حريت اعتقادي تا چه ميزان پاس داشته مي‌شود؟ حقوق آدميان، به ويژه غيرمسلمانان در بلاد اسلامي، چگونه تعريف مي‌شود؟ عهدنامه مالك اشتر تا چه حد به عنوان مرامنامه سياسي و اجرايي دولتمردان و حكومتگران است؟ نامه حضرت علي به عثمان بن‌حنيف تا چه مقدار فراروي حاكمان است؟ شعار «اما اخ‌لك في‌الدين و اما نظير لك في‌الخلق» تا چه ميزان عمل مي‌شود؟ حساسيت و بي‌تحملي مسوولان تا چه ميزان در حق‌كشي‌ها بالاست به‌گونه‌اي كه اگر نسبت به يك زن يهودي جفا شد، مرگ براي آنان زيبنده‌تر از زندگي باشد؟ و اگر مسوولي نسبت به بيت‌المال مسلمين دست‌اندازي كرد، آتش چراغ عذاب براي انگشتانش افروخته شود و اگر خواسته شخصي خود را در پرتو اموال عمومي مطرح كند چراغ بيت‌المال در حضورش خاموش شود. اينها و هزاران گفته ديگر شعار غدير است. چراغ غدير با خواندن چند شعر و كف زدن و مداحي كردن، جامعه ديني را تابان نمي‌كند. بزرگ‌ترين گناه نزد امام علي عليه‌السلام عهد‌شكني و دروغ‌گويي بود. «ولا تقوين سلطانك بسفك دم حرام» خطاب به مالك: يكي از خون‌هايي كه در اسلام بيجا ريخته شد سال هشتم بعد از هجرت بود، نقش امام علي در پيگيري آن در آنجا نمايان شد.

داستان از اين قرار بود، رسول خدا صلي‌الله عليه و آله كه در سال هشتم هجرت مكه را گشود و قبايل مختلف، مهم‌تر از آن دو قبيله قريش و ثقيف اجبارا يا اختيارا اسلام را پذيرفتند، رسول خدا خالد‌بن وليد را كه از ناميان شجاع مكه بود به سر وقت بني‌حذيفه فرستاد، خالد به آنان گفت سلاح‌ها را بيفكنيد كه مردم مسلمان شده‌اند. يكي از كسان گفت: اگر سلاح بيفكنيم ما را اسير كرده سپس گردن مي‌زنند.

كسان قبيله او گفتند سلاح را زمين بگذار همه سلاح خود را زمين گذاشتند، خالد دستور داد تا دست و پاي برخي را بستند و عده‌اي از آنان را بكشت. خبر به رسول خدا رسيد حضرت اندوهگين شد و فرمود: خدايا از آنچه خالد، پسر وليد كرد بيزارم. آنگاه علي را خواند و فرمود: به سوي بني‌حذيفه بازگرد و از آنان تفقد كن و كسان كشتگان را خون‌بها بده. غرامت‌ها را بپرداز. امام علي چنين كرده و از مردم دلجويي نمود، به سوي رسول خدا بازگشت، پيامبر فرمود: نيكو كردي و كاري بحق نمودي.

روز غدير كه به همراه طلوع تيغه آفتاب خورشيد ولايت درخشيد، تداوم عدالت و احسان و توحيد و آزادي و رستگاري را خبر مي‌داد و اينها روح و جوهر اسلام بود كه پيامبر از سوي خداوند براي بشر ستمكش تاريخ نويد داده بود، اما چرا و چگونه مسلمانان، خط آفتاب غدير را باعث اختلاف و تفرقه و توهين كردند و شيعه و سني را در تاريخ در برابر هم قرار دادند به گونه‌اي كه سلطان محمود غزنوي دستور مي‌داد بكش كه شيعه است و سلطان حسين صفوي فرمان مي‌داد بكش كه سني است و اين تاريخ تلخ را براي ما آفريدند كه بايد عالمان دين- شيعه و سني- داستان غدير را بازخواني كنند و اين رويداد انساني را از اين تحريف و تفرقه درآورند.

بازگو كردن بعضي از تاريخ‌هاي صدراسلام كه در صحت آنها ترديد است و كساني جعل كرده‌اند تا تفرقه بيندازند و حكومت كنند، به صلاح جامعه مسلمين نيست و امروز شاهديم كه بعضي رسانه‌ها و شبكه‌هاي ماهواره‌اي به عنوان دفاع از تشيع يا تسنن چه مطالب موهني را بازگو مي‌كنند و مي‌پندارند كه خدمت مي‌كنند و كدامين دستگاه و ايستگاه ضد اسلام آنان را تقويت مي‌كند که بايد روشن شود؟ داستان غدير، داستان كاهش رنج انسان است و اين غدير است كه تجاوز به حقوق يك زن يهودي را كه در پناه اسلام است تحمل نمي‌كند و جريان غدير در حكومت امام علي(ع) كه خود را نشان مي‌دهد، دست‌اندازان به بيت‌المال را پس از فروپاشي حكومت خلیفه سوم تحمل نمي‌كند و فرمان برمي‌آورد كه غاصبان حقوق مردم دست‌كم بايد از رياست كنار روند و ثروت‌هاي غصب شده به بيت‌المال بازگردد، هر چند در كابين زنان رفته باشد.


تهران امروز

«مماشات با انگليس معنا ندارد» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حجت‌الاسلام عليرضا سليمي است كه در آن مي‌خوانيد:
انگليس به صورت عيان در كار ايران شرارت مي‌كند. از يك سو انگليس دست به اقدام دور از انساني راجع به باغ قلهك زده و درختان اين باغ را از بين مي‌برد و از طرف ديگر راجع به شبهات حقوقي جدي كه راجع به اين باغ وجود دارد به هيچ وجه پاسخگو نيست. در عين حال بي‌بي سي به عنوان بنگاه سخن‌پراكني انگليس بعد از انفجار روز شنبه كه تا حدي نيز طبيعي بود دست به طراحي يك فضاي مسموم تبليغاتي عليه كشورمان زد و تلاش كرد اين حادثه را حمله موشكي يا انفجار شيميايي نشان دهد. انگليس از هر فرصتي براي نشان دادن عمق كينه و دشمني خود با ملت ايران استفاده مي‌كند.

در بحث گزارش اخير آمانو هر چند آمريكا پرچم دار است اما انگليس مانند حيوان دست آموز به دنبال آمريكا رفته و طوطي وار آنچه كه مقامات كاخ سفيد ديكته مي‌كنند را تكرار كرده است. از طرف ديگر راجع به بحث بيداري اسلامي در منطقه اين روباه پير و مكار پيوسته به دنبال ايجاد شرارت است و تلاش مي‌كند با ايجاد يأس و نااميدي بيداري اسلامي در منطقه را با بن بست مواجه كرده و در كشورهاي انقلاب شده نيز تلاش مي‌كند تا دخالت كند.

در سه پرونده ويژه غرب عليه ايران يعني حقوق بشر، تروريسم و انرژي هسته‌اي آمريكا و رژيم صهيونيستي در قالب طراحي شده انگليس حركت مي‌كنند. راجع به بحث هسته‌اي نشانه‌هاي روشني از شرارت انگليسي‌ها ديده مي‌شود. اين كشور هر جا توانسته‌ به صورت پيوسته در كار ملت ايران دخالت كرده است.

انگليس پير تصور مي‌كند كه هنوز قرون وسطي و ايران مستعمره آن هاست. آنان با اين تصور تلاش مي‌كنند در بزنگاه‌ها ضربه خود را به ملت بزنند. شايد روياي شيرين امپراتوري بريتانياي كبير براي آن‌ها آنقدر جاذبه دارد كه از اين خواب خرگوشي و طولاني بيدار نشدند.

اين در حالي است كه ملت ايران طي 32 سال گذشته نشان داده كه با تمام قوا جلوي زياده‌خواهي آنان ايستاده است و همان طور كه پيش از اين آنان را از اين كشور اخراج كردند همچنان اين قدرت را دارند كه اين كار را انجام دهند. عملكرد بد انگليس طي ساليان گذشته باعث منفور شدن آنان نزد ملت ايران شده است. انگليس بايد بداند كه در ايران جايگاهي ندارد و نمي‌تواند به دنبال جايگاهي در افكار عمومي باشد.

يكي از نقطه‌هاي سياه در كارنامه انگليس فرقه‌سازي است كه هنوز نيز ادامه دارد. جاي پاي اين روباه پير در مباحث عرفان‌هاي كاذب و نوظهور ديده مي‌شود. اين كشور دنبال آن است كه با ابزار جديد دست به فرقه‌سازي زند.

بنده به عنوان يكي از تهيه كنندگان طرح كاهش روابط با انگليس روز گذشته نسبت به عملكرد هيات رئيسه راجع به در دستور كار قراردادن آن اعتراض‌كرده و تذكر دادم. از نظر نمايندگان تهيه كننده اين طرح، نبايد اين همه در كميسيون‌هاي مختلف خاك بخورد. چرا بايد مدت مديدي از اين طرح بگذرد و هنوز براي تصميم‌گيري نهايي ارائه نشده باشد.


حمايت

«دلالي آقاي رئيس جمهور؟» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
باراك اوباما ریيس جمهور آمريكا سفري 9 روزه را به شرق آسيا و اقيانوس آرام آغاز كرده است. براساس گزارش‌هاي منتشره هدف وي از اين سفر حضور در نشست سازمان همكاريهاي اقتصادي آسيا، اقيانوس آرام (آپك) در هاوايي، حضور در اجلاس آسه آن در اندونزي و ديدار از استراليا براي تشديد نظامي‌گري تشكيل اعلام شده است. هرچند كه ارتقاي روابط دو جانبه با كشورها، بيان نقش و جايگاه آمريكا در معادلات جهاني، نظامي گري براي توسعه حضور نظامي آمريكا در سراسر جهان از جمله محاصره چين و. . . از اهداف سفرهاي اوباما به ويژه به شرق بوده اما رفتارها و مواضع وي نشانگر اصلي ديگر است.

اصلي كه موجب شده تا ریيس جمهور آمريكا به يك تاجر تنزل كرده تا پيش از هر چيز وي را به جمع آوري كمكهاي اقتصادي براي خروج آمريكا از بحران اقتصادي وادار سازد.
آمريكا در صحنه داخلي با بحران شديد اقتصادي مواجه است كه نتيجه آن نيز شكل گيري قيام ضد نظام سرمايه داري با نام جنبش ضد وال استريت مي‌باشد با توجه به پيامدهاي سنگين اين اعتراض‌ها و بحران شديد اقتصادي براي حيات سياسي اوباما، وي محور سفرهاي خارجي خود را يافتن منافع اقتصادي قرار داده است. اين رويكرد در دو محور قابل مشاهده است.

نخست آنكه اوباما در نشست گروه 20 و سپس آپك و آسه آن رسما خواستار همگرايي كشورها به ويژه كشورهاي شرقي براي كمك به اقتصاد جهاني از جمله اقتصاد آمريكا شد. وي در سخنراني‌هاي خود با گره زدن اقتصاد آمريكا به اقتصاد جهاني چنان وانمود ساخته كه كمك جهاني به حل مشكل اقتصادي آمريكا برابر با حل بحران سراسر جهان است. مواضع اوباما هرچند در ظاهر برگرفته از قدرت اقتصادي آمريكا بوده اما در عمل نشانه تزلزل اقتصادي آن است كه اوباما را به التماس از جهانيان براي كمك اقتصادي به آمريكا وادار ساخته است.

دوم آنكه اوباما نقش ديگر خود را در قالب فروشنده سلاح ايفا مي‌كند. هرچند كه در سفرهاي اوباما وي قرارداد نظامي چنداني امضاء‌ نكرده اما در عمل وي با مواضع خود عليه چين اين سياست را اجرا كرده است. وي با بيان ادعاهايي عليه نظامي گري چين و نيز تحريك كشورهايي مانند كره جنوبي، ژاپن، فيليپين، اندوزي، مالزي، ويتنام و. . . براي سهم خواهي از درياي چين، در كنار اعلام خبر استقرار نظاميان آمريكا در استراليا عملا منطقه را در شرايط رقابت تسليحاتي قرار داده است. رقابتي كه مي‌تواند درآمدهاي سنگين را براي آمريكا به همراه داشته باشد. به عبارت ديگر مي‌توان گفت كه اوباما نقش دلال اسلحه را در لواي مواضع ديپلماتيك ايفا مي‌كند تا از آن جهت تامين بخشي از هزينه‌هاي اقتصادي آمريكا استفاده كند.

براين اساس مي‌توان گفت كه باراك اوباما اكنون نه در نقش يك ديپلماتيك بلكه در قالب يك تاجر و دلال اسلحه سفر دوره‌اي خود را اجرا مي‌كند تا شايد بتواند تا حدودي از بحران اقتصادي آمريكا بكاهد. هرچند كه وجود قدرتهايي مانند چين و نارضايتي افكار عمومي شرق از آمريكا، موانعي براي تحقق اين سناريوهاي اقتصادي اوباما مي‌باشد.


دنياي اقتصاد

«سود بانكي غير تعادلي و اثرات آن» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد:
شوراي پول و اعتبار با پيشنهاد بانك مركزي مبني بر افزايش سود بانكي مخالفت كرده است. اگر چه اين امكان وجود دارد در تصميم خود تجديد نظر كند، اما واقعيت آن است كه در اين خصوص بانك مركزي نمي‌تواند خود را بي‌تقصير بداند؛زيرا عملكرد اين نهاد بوده كه ضرورت افزايش سود بانكي را ايجاد كرده است.

بنابراين بانك مزبور در همه اثراتي كه بر تصميم شوراي پول و اعتبار مترتب مي‌شود، مسووليت دارد حتي اگر برخلاف راي اين بانك باشد. اينكه تعيين سود بانكي غيرتعادلي، امري خسارت بار مي‌باشد بارها توسط دنياي اقتصاد بررسي شده است. ولي از آنجا كه مشكل مزبور هنوز پابرجا است، ضرورت ايجاب مي‌كند كه همچنان به اين موضوع مهم پرداخته شود. به همين دليل در اينجا 13 اثري را كه تعيين غيرتعادلي سود بانكي بر اقتصاد كشور مي‌گذارد، مورد اشاره قرار مي‌دهيم تا تصميم‌گيران ذي‌ربط به اهميت نقش خود با وقوف بيشتري بنگرند.

1- تعيين غيرتعادلي سود بانكي موجب افزايش تقاضاي غيرموثر براي پول شده و امكان كاهش رشد نقدينگي براي مهار تورم را مشكل‌تر مي‌كند.

2- به دليل ايجاد صف تقاضا، فساد در سيستم بانكي امكان وقوع پيدا خواهد كرد. در واقع در موارد قابل توجهی، محتملا ضوابط جاي خود را با عوامل ديگري عوض مي‌كند.

3- عدم رغبت دريافت‌كنندگان تسهيلات بانكي به بازپرداخت ديون خود؛ زيرا درآمد ناشي از عدم بازپرداخت ديون، بيش از سود بانكي پرداختي خواهد شد؛ بنابراين افزايش مطالبات معوق بانكي نتيجه ديگر اين اقدام خواهد بود.

4- كاهش نرخ سود بانكي در شرايط تورمي باعث افزايش رانت‌جويي از اين محل شده و به دنبال آن، كميابي نقدينگي شدت مي‌گيرد و بسياري از نيازمندان واقعي از تسهيلات، بي‌بهره مي‌مانند.

5- كاهش كارآيي و بهره‌وري بانك‌ها با پنهان شدن نقايص مديريتي به دليل عرضه پول‌هاي انتشار يافته بانك مركزي. در صورتي كه اگر تقاضاي پول متعادل باشد، محتملا از تمايل بانك مركزي به نشر پول كاسته خواهد شد.

6- تضعيف امر خصوصي‌سازي؛ زيرا براي شكل‌گيري بخش خصوصي كارآمد لازم است قيمت نقدينگي به‌اندازه‌اي باشد كه به همه تقاضاها به راحتي پاسخ داده شود. در صورتي كه هر كالايي كه يارانه‌اي شود از دسترس عموم خارج خواهد شد.

7- اثرات ضد توسعه‌اي با ظلم به سپرده‌گذاران بانكي كه نوعا از قشر متوسط به پايين جامعه هستند. از آنجا كه توسعه اقتصادي با رهايي اقشار فوق از فقر نسبي ارتباط مستقيم دارد، بنابراين اخذ يارانه تسهيلات بانكي از آنها برخلاف الزامات توسعه و پيشرفت كشور خواهد بود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها