پرسپولیس موجودی است که نیاز به دلسوزی دارد. برای این تیم باید نسخهای شفابخش پیچید.
هزار بار دیگر که علی دایی را بیاورند، 10 هزار بار دیگر که حمید درخشان را سرمربی این تیم کنند، رئیس هیأت مدیره «سیاسی» و «غیر سیاسی» شود، منتقمی مدیرعامل باقی بماند یا نماند، کار پرسپولیس درست نمیشود.
پرسپولیس مشکلات ریشهای دارد. دغدغههایی بیشمار و به شدت گلدرشت. ساختار این باشگاه در پروسه فوتبال حرفهای هنوز شکل نگرفته. پرسپولیس در بحث درون سازمانی به باشگاهی ورشکسته تبدیل شده. پرسپولیس در بعد نتیجهگیری هم دچار ورشکستگی شده. از این تیم تنها یک چیز باقی مانده؛ برندی به نام پرسپولیس. تنها یک اسم. یک تاریخ. یک یاد. پرسپولیس دهه 50. پرسپولیس دهه 60. از پرسپولیس خاطراتی به این سیاق باقی مانده؛ روزهایی که پروین در رختکن را با لگد باز میکرد یا وقتی به وحید قلیچ قول 50 هزار تومان پاداش را میداد و از زیرش درمیرفت. وقتی شاهرخ را از چنگ استقلالیها با وعده درآورد. وقتی ارزش پیراهن پرسپولیس را در سورتمه به این و آن نشان داد.
این حرفها خیلی قدیمی شده، نه؟ از هفتهنامه بشیر که در دهه 60 با وسواس به شدت زیبندهای آن یادداشتها را هم مینوشت دیگر خبری نیست. دوره و زمانهای دیگر شده این روزها.
پرسپولیس را با خاطره و خاطرهبازی نمیشود بست. امروز که جام حذفی است و پرسپولیس به مصاف راهآهن میرود، باز ممکن است فاجعهای دیگر در راه باشد. یک توفان سهمگین.
پرسپولیس اگر ببرد، گویی درهای خوشبختی گشوده شده و اگر ببازد، حمید درخشان یک قدم به در رختکن نزدیکتر میشود. درخشان برود اما چه کسی بیاید؟ یحیی گلمحمدی؟ با آمدن او کار درست میشود؟ یحیی نیاید، مربی خارجی بیاید؟ آیا این جوری پرسپولیس خوشبخت میشود؟
پرسپولیس نیاز به یک ساختارشکنی دارد. ساختمان کنونی این باشگاه را باید فرو ریخت. پرسپولیسی دیگر باید ساخت. بدهیهایش را باید صاف کرد. این تیم را به بازار بورس هبه کرد. برای پرسپولیس باید دل سوزاند. این یکی برود و آن یکی بیاید دردهای این تیم التیام نمییابد. پرسپولیس را باید جور دیگری ساخت.