به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جوان- داود مرادیان: وقتی مستند «تقابل» را ساختیم. پر واضح بود شاخکهای اهل ژورنالیزم را تکان خواهد داد و اس و اساس گزارشها و مستندهای خبری میگردد. هم با آرشیو غنی خود و هم با تحقیقاتش. اولین آن گزارش «ایمان مرآتی بود» و دومینش مستند گزارشی «رو در رو با شیطان» که کار بچههای برنامه «ثریا» ست. داستانی که کارگردان قدیمی سینما را هم به وجد آورده تا به پیشنهاد قدیمیاش فکری دوباره نموده و احتمالا از نو با آب خلیج فارس پنجه در پنجه شود و البته ما همه از این خوشحالیم.
وقتی مستند تقابل را ساختیم، میدانستیم پرده از روزهایی کنار میزنیم که درهم پیچیدگی وقایعش به قدری تو در توست که حتی خود آمریکاییها نیز از تحلیل کامل آن باز ماندهاند. حکایت آن چند سالی که در این آبها میان ما و عراقیها و رزمناوهای غربی طی شد. اما وقتی تقابل را میساختیم تازه فهمیدیم چقدر مسیر صعب و باور نکردنیی را برگزیدهایم و اکنون که بعد از گزارشهای مختلف خبری تبدیل به اساس مستندی خبری گشته و از تحقیق تا تصاویرش در آن استفاده شده و واکنش دوباره ملت را برانگیخته، خوشحالیم.
اما بگذار با هم درد دلی کنیم. استادم جناب حاتمی کیا اگر نبود «حسین ساختمانیان» در کسوت تهیه کننده که برای کارهایی با غایت نامعلوم هم اشتیاق دارد، نه تقابل ساخته میشد و نه رو در رو با شیطان که بر همین پایه ساخته شد و نه طبعاً شما با چنین شوری صلا بر اهل قبیله جهاد میزدید. اما چرا اینطور است؟ چرا اگر مستندی را دیگرانی به جز وابستگان سیما بسازند یا پخش نمیشود و یا اگر بشود مهجور میماند و الزام بر این است تا از لابیهای داخلی برای دیدن آن استفاده گردد؟ عدالت رسانهای کجاست؟
بگذار از روزهایی بگویم که هریک از ما دو نفر خود را از صبح در اتاقی حبس میکردیم و تاریخ جنگ دریایی را «روز شمار» چنان بررسی میکردیم که خورشید از غرب میگذشت و شب هنگام با سر دردی سنگین نمیتوانستیم میان تاریخهای ثبت شده در نشریات، اسناد جنگی و تاریخ شفاهی قرابتی جدی پیدا کنیم و تازه بعد ازبه نخ کشیده شدن دانههای این تسبیح باید منابع آمریکاییها را پیدا و بررسی مینمودیم و بیش از شش ماه برای پژوهش این مستند وقت گذاشتیم. با هزینهای به مراتب اندکتر از هر مستند دیگر و با ارادهای برای گفتن داستان شکست آمریکا. شکستی که تا پیش از این حتی اربابان رسانههای انقلابی نیز گمان بر پیروز بودن دشمن میکردند صرفاً به خاطر انهدام ناوچههایی در ۲۹ فروردین و همانهایی که این داستان را میدانستند نه از ناو عظیم سامویل بیرابرتز میدانستند نه از شهدای ۱۷ مهر و نه از درگیری روز ۲۹ بین قایقهای تند رو و نه طبعاً انهدام هلی کوپترها.
تقابل ساخته شد تا باز ما بفهمیم جمله: «قرار نیست شماها وارد عرصه شوید» را باور کنیم که صحت دارد.
دلم گرفته است استاد انقلابی. از اینکه موهایمان آرام آرام سفید میشود و هنوز پشت سد مدیران با ریش و بیریش در همه ادوار دولتهایشان گرفتار ماندهایم. مدیرانی که وقتی به در بنگاه اقتصادی – فرهنگیشان رفتییم گفتند شما اول باید کار کوتاه بسازید و جایزه بگیرید و آنگاه ما حمایتتان کنیم. رفتیم و با هزینه شخصی از پسماند فیلم «زندگی» ساخته «جلیل سامان» نگاتیوهای زمان خوردهٔ «eterna۵۰۰ و reala۵۰۰ «را خریدیم و با چنان مصیبتی مثال زدنی» داستان جنگ «را ساختیم و در بیش از بیست فستیوال مطرح شدیم و جایزه گرفتیم و بلاخره دوباره به بنگاه اقتصادی-فرهنگی برادران برگشتیم! اینبار با پوزخند بدرقهمان کردند:» حالا که جایزه گرفتید باید ثابت کنید صهیونیست نیستید! «و ما رفتیم تا» کلاهداری «ها بودجههای میلیاردی بگیرند و از این دولت به آن دولت تغییر رویکرد سیاسی ایدئولوژیک بدهند!
شما فیلمبردارید و حتما خوب میدانید استفاده از نگاتیوهایی با چنین مشخصاتی آنهم در هوای آزاد و نور مهرماه شهرک سینمایی، جنون میخواهد و» علی رشیدی فر «بابت همین فیلمبرداری از جشنواره میکس کانادا نمره هشت و نیم از ده گرفت. اما در جشنواره فیلم کوتاه تهران در مقابل DSLR بازهای انجمنی حتی کاندیدا هم نشد که هیچ بعدها فهمیدیم فیلممان هم با رانت حضور» مهدی عظیمی «به عنوان داور پذیرفته شده! تلخ نیست؟
اختلاف وضعیت پخش تقابل و فرزند خلفش که شما دیدید یک امر عادی در جریان رسانهای ماست. شما خوب میدانید Ultra Scope دقیقاً یعنی چه و تبدیل آن به سیستم دیجیتال آنامورفیک بصورت پرتابل سریع چه فرایند خاصی است. اما یقین دارم حتی یک کلمه درخصوص این دستاورد که دسترنج همین بچههای مسلمان است چیزی نشنیدهاید. راستی تا کی این جریان ادامه دارد؟
بگذریم از این شقشقیههایی که هدر میشود در عرصه فرهنگ. به شخصه امیدوارم الباقی تولیداتمان نیز بتوانند با تغییراتی در برنامههایی نظیر ثریا پخش شوند تا حداقل شرمنده صورت رزمندگان شمالغرب، جنوب شرق و خنثی سازان میادین مین نشویم.