کد خبر: ۲۶۳۴۰
زمان انتشار: ۱۲:۲۳     ۲۲ آبان ۱۳۹۰
اين قتل عام توسط مهندس 60ساله با چه انگيزه‌اي اتفاق افتاد و چه چيز توانست اين مرد را به قتل عام وادارد؟ حميد كه در شعبه 113 دادگاه‌كيفري استان تهران محاكمه ‌شد مدعي ‌است رفتارهاي اعضاي خانواده‌اش عامل اصلي اين درگيري‌ها بوده‌ است.

ذبيح‌زاده، نماينده ‌دادستان تهران كه در جلسه محاكمه حميد شركت كرده‌ است، مي‌گويد: حميد به گفته خودش از سال 81 به تهران آمده ودر اينجا زندگي مي‌كرده‌است. او دوبار ازدواج كرده و صاحب يك پسر است كه در آمريكا زندگي مي‌كند، او به خاطر بداخلاقي‌هايي كه داشته با خانواده‌اش رابطه خوبي ‌نداشته ‌است و خانواده‌اش چندين پرونده عليه وي تشكيل داده‌اند.

حميد در نهايت بعد از فوت پدرش به خاطر مشكلاتي كه با خانواده‌اش به خاطر ارث و ميراث داشت با آنها درگير شده و شكاياتي هم از خانواده‌اش مطرح كرده‌است.

در پي اين شكايت شوراي حل اختلاف مسوول رسيدگي به اين پرونده مي‌شود و براي تحرير ماترك يك قاضي و مامور را به خانه مادري حميد مي‌فرستند كه در اين بين درگيري بين حميد و مقتولان رخ مي‌دهد و در نهايت حميد آنها را به ضرب گلوله به قتل مي‌رساند.

حميد از قبل براي قتل نقشه كشيده‌ بود و هفت‌تيري پر را همراه خود به محل حادثه برده‌ بود.

ويچند گلوله اضافه هم همراه خود به محل برده ‌بود. همه اين مسائل نشان مي‌دهد كه حميد براي تصاحب آنچه فكر مي‌كرد به او تعلق دارد تصميم داشته در صورت لزوم دست به قتل هم بزند و در نهايت هم اين‌كار را كرده ‌است.

او در مورد نظريه پزشكي قانوني مي‌گويد: پزشكي قانوني اعلام كرده حميد اختلالات رفتاري دارد كه در عملكردش تاثير مستقيم دارد؛ اما جنون او تاييد نشده ‌است.

به نظر من حميد مسوول اعمال خود بوده ‌است بسياري از افراد جامعه ‌هستند كه مشكلات رفتاري دارند، اما آنها دست به قتل نمي‌زنند. اين‌كه فردي دچار اختلال باشد به اين معنا نيست كه اگر دست به قتل يا جنايت ديگري بزند مسوول اعمال خودش نيست. همان‌طور كه پزشكي قانوني تشخيص داده‌است اين مرد مسوول اعمال خودش است و بايد پاسخگوي رفتارش باشد.

متهم، قتل را به صورت دقيق انجام داده‌است و كساني را به قتل رسانده كه با او برخورد كرده‌اند.

وي، مادر، شوهر خواهر، خواهرزاده، وكيل مادرش و قاضي شوراي حل اختلاف را به قتل رسانده‌ است.

در صورتي كه وكيل خودش هم آنجا بوده، اما به او آسيبي وارد نكرده‌است.متهم سپس با خيال راحت از خانه خارج شده و به خانه خودش رفته و منتظر ماموران نشسته ‌است.

اين نشان مي‌دهد كه متهم با آرامش خاطر و با هوشمندي كامل دست به قتل زده‌است بنابراين بايد در برابر اتهامات پاسخگو باشد.
حميد هميشه در رفاه بود

وكيل مدافع خواهران حميد كه به جاي موكلانش براي حميد درخواست مجازات كرده ‌است در مورد اين خانواده مي‌گويد: با توجه به اطلاعاتي كه من به دست آوردم، حميد در خانواده‌اي اصيل و مرفه زندگي كرده‌است و پدرومادرش هميشه از او حمايت كرده‌اند.

او را براي تحصيل به خارج از كشور فرستادند و در دوبار ازدواجش از او حمايت كردند و عروسي‌هاي مفصلي براي او گرفتند. به او پول مي‌دادند و تامينش مي‌كردند. مادر حميد تحصيلكرده كشورهاي خارجي است.

جدش پزشك دربار نادرشاه است. پدربزرگ حميد هم پزشكي حاذق بوده بنابراين مادر حميد از خانواده‌اي اصيل است و گفته‌هاي حميد در مورد مادرش درست نيست.

اين وكيل در مورد بيماري رواني حميد مي‌گويد: كسي كه تا مقطع فوق‌ليسانس درس مي‌خواند و حق امضا در چندين ايالت آمريكا مي‌گيرد، نمي‌تواند بيمار رواني باشد و همان‌طور كه پزشكي قانوني اعلام كرده اين فرد دچار بيماري هست، اما جنون ندارد و مسوول اعمال خودش است. بنابراين مستحق مجازات است و با توجه به اين‌كه دست به قتل زده بايد مجازات شود.
هميشه آزارم دادند

حميد مي‌گويد زماني كه دست به قتل زده همه چيز به‌يكباره در برابر چشمانش سياه شده و نتوانسته خودش را كنترل كند و صدايي او را تشويق به قتل كرده‌است.

چه مدتي بود كه با خانواده‌ات مشكل داشتي؟

من از همان بچگي با خانواده‌ام مشكل داشتم آنها به من محبت نمي‌كردند هرچه بزرگ‌تر شدم اين مشكلات بيشتر شد.

چرا خانواده‌ات به تو محبت نمي‌كردند؟

نمي‌دانم، آنها من را دوست نداشتند با اين‌كه من تك پسر بودم و خيلي هم خوب پيشرفت مي‌كردم و كارهايم را انجام مي‌دادم، اما خانواده‌ام هيچ حمايتي از من نمي‌كردند.

تو دوبار ازدواج كردي و جدا شدي اين نشان مي‌دهد مشكل رفتاري داشتي، مثلا اين‌كه بداخلاق بودي. پس موضوع يكطرفه نبوده ‌است؟

ازدواج اول و دومم به خاطر دخالت‌هاي خانواده‌ام به هم خورد. ازدواج اولم چندماه بيشتر طول نكشيد و از همسرم جدا شدم. در ازدواج دومم با اين‌كه خانواده‌ام برايم همسر انتخاب كرده‌ بودند، اما باز هم او را محل نمي‌گذاشتند.

خانواده من خيلي ثروتمند بودند و شرايط مالي خوبي داشتند و هميشه مهماني‌هاي آنچناني در خانواده ما برگزار مي‌شد. بعد از عروسي وقتي كه من و همسرم به خانه رفتيم بعد ازدو روز براي اين‌كه به پدرومادرم سر بزنيم به خانه آنها رفتيم، اما هيچ‌كس به استقبال ما نيامد و بعد از يك ساعت وقتي مادرم وارد سالن شد به ما گفت اگر شام نخورديد برويد آشپزخانه و بخوريد. من و تازه عروسم به آشپزخانه رفتيم و سر ديگ غذا خورديم. همسرم تا وقتي از من جدا شود اين موضوع را مي‌گفت و به همين خاطر هم در ذهنم حك شده ‌است.

تو سال‌ها در كشورهاي خارجي زندگي كردي . چرا برگشتي، مي‌توانستي بماني؟

بله درست است، اما مادرم را دوست داشتم فقط كافي بود به من بگويد حميد پسرم يا دست نوازشي به سرم بكشد ديگر آرام مي‌شدم. نمي‌دانم چرا اينقدر مادرم را دوست داشتم با اين‌كه با من خيلي بدرفتاري مي‌كرد.

چند سال خارج از كشور زندگي كردي؟

بعد از اين‌كه مهندسي‌ام را در رشته سازه از دانشگاه شريف گرفتم از ايران به كانادا رفتم و در آنجا درس خواندم. در يك دانشگاه دولتي درس مي‌خواندم، بعد از مدتي مريض شدم و به تهران برگشتم دوباره خوب شدم و به آمريكا رفتم و حدود 20 سال هم آنجا زندگي كردم. البته چندسالي دوباره به ايران آمدم و دوباره برگشتم، اما به طور كلي دوست داشتم ايران زندگي كنم.

گفتي در كانادا مريض شدي. چرا؟

در كانادا به خاطر يك مساله كه از مادرم ديده‌ بودم حالم بد بود و ‌آنقدر به من فشار آورد كه مريض شدم. مدتي هم در بيمارستان بستري شدم، بعد بهتر شدم اما چند سال بعد يعني چند سال قبل از اين‌كه به ايران برگردم دوباره حالم بد شد و مريضي شدم كه بسيار نادر بود و قابل درمان نبود. چيزي شبيه ام.اس داشتم.

ام.اس داشتي، چطور مي‌توانستي كار كني؟

بيماري‌ ام.اس نبود يك بيماري شبيه به آن بود اصطلاحا به آن سندرم خستگي مفرط مي‌گويند. اين يك بيماري عصبي است كه فرد دچار خستگي بسيار شديد مي‌شود طوري كه حتي نمي‌تواند كارهاي روزمره‌اش را انجام دهد من هم همين‌طور شده‌ بودم. با اين حال كار مي‌كردم.

مگر نمي‌گويي پدرت مرد ثروتمندي بود پس چرا در حال بيماري‌هم كار مي‌كردي؟

بيشتر سال‌هاي عمرم را كار كردم آن موقع هم پسري داشتم و براي اين‌كه بتوانم زندگي راحتي براي او تامين كنم كار مي‌كردم حتي روزهاي تعطيل را.

چه شد كه دوباره به ايران آمدي؟

زنم احساس تنهايي مي‌كرد. او مي‌گفت نمي‌تواند بيشتر از اين در آمريكا زندگي كند من هم به او گفتم با پسرم برگردد و چند ماه ديگر من هم به ايران مي‌آيم؛ اما وقتي آمدم ديدم پدر و مادرم زندگي‌ام را نابود كردند.

چرا از همسرت جدا شدي؟

پدرم به او گفته ‌بود حميد بيماررواني است و تو را مي‌كشد به همين خاطر هم زنم تصميم گرفت از من جدا شود وقتي به ايران آمدم زنم رفتارش عوض شده‌ بود چاره‌اي جز جدايي نداشتيم البتهچهار سال طول كشيد تا حكم طلاق صادر شود؛ اما بالاخره اين‌كار را كرد و خانه من هم مصادره شد و من مستاجر شدم.

بعد از جدايي از همسرت چه مي‌كردي؟

ديگر كمتر كار مي‌كردم بيشتر در خانه استيجاري‌ام بودم. سعي مي‌كردم آرام شوم. داروهايم را مي‌خوردم و بيشتر وقت‌ها در خانه بودم.

تو مرتكبپنج قتل شدي و آنها را با سلاح كشتي. سلاح‌ از كجا آمده‌ بود؟

در آمريكا كه بودم با خودم سلاح حمل مي‌كردم. در آمريكا اين‌كار مجاز است. در ايران هم علاقه زيادي به سلاح داشتم و سلاح‌ خريداري و نگهداري مي‌كردم. خيلي شكار مي‌رفتم و بيشتر براي آرام شدن به شكار مي‌رفتم. البته در ايران هم جواز سلاح شكاري داشتم اما براي سلاح‌هاي غيرشكاري‌ام مجوز نداشتم.با اين حال براي حفظ جان خودم سلاح حمل مي‌كردم.

چه چيز تو را تهديد مي‌كرد؟

من تلفن‌هاي تهديدآميز ‌داشتم كه به من مي‌گفتند خواهرانم قصد دارند من را بكشند. من هم چون مي‌دانستم خواهرانم چنين قابليتي دارند با خودم سلاح حمل مي‌كردم.

از روز حادثه بگو چطور دست به قتل زدي؟

واقعيتش يادم نيست كه چطور كسي را كشتم، اما يادم هست بعد از اين‌كه از اموال صورت‌برداري شد و قاليچه‌ هاي مغازه پدرم در خانه مادرم پيدا شد فرصتي پيش آمد تا با مادرم آشتي كنم، اما وكيلش يكدفعه جلو پريد و گفت كه من پسر لايقي نيستم و دو بهم زني كرد. ما درگيري لفظي پيدا كرديم و او در جا از من شكايت كرد. قاضي حل اختلاف اين موضوع را صورت جلسه كرد بدون اين‌كه شكايت من را هم بنويسد و به من گفت در زندان آدم مي‌شوي من ديگر نفهميدم كه چه شد و صدايي به من گفت بزن و من هم شليك كردم.

شوهرخواهر و خواهرزاده‌ات را چرا كشتي؟

شوهرخواهرم من را شكنجه روحي مي‌كرد. او من را خيلي اذيت مي‌كرد، ضمن اين‌كه من اصلا نفهميدم كه چه كردم. اصلا آنها را نمي‌ديدم همه چيز سياه بود و من شليك مي‌كردم. من از دست اعضاي خانواده‌ام ناراحت بودم. پدرم 20 ميليارد تومان سرمايه داشت اما خواهرانم با كمك شوهرخواهرم آن را بالا كشيدند و مي‌خواستند به من 150 ميليون تومان بدهند.

بعد از قتل چه كردي؟

سوار آسانسور شدم و به طبقه همكف رفتم. سوار ماشينم شدم و به خانه رفتم در خانه ماندم تا اين‌كه آمدند و دستگيرم كردند.

بعداز بازداشت چه كردي؟

همه واقعيت را گفتم. بدون اين‌كه چيزي كم كنم، البته ترتيب قتل را در اداره آگاهي به من گفتند.

در خانواده شما كسي بود كه بيماري رواني داشته‌ باشد؟

بله دايي و پسر دايي‌ام شيزوفرني داشتند و به همين خاطر هم خودكشي كردند. من هم در حال حاضر به خاطر داروهايي كه مي‌دهند حالم بهتر شده.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها